راهپیمایی لُمبر به آق اولر(منطقه تالش)
امسال نیز طبق سنت هر ساله تصمیم گرفتیم که سفر دیگری به منطقه خلخال و تالش داشته باشیم. بنابر تجربیات سالهای گذشته اواخر خرداد و اوایل تیر مناسبترین زمان برای سفر به این منطقه است. پس از بررسی ها و مشورت با برخی افراد آشنا به منطقه، مسیر لُمبر به آق اولر جهت پیاده روی انتخاب شد.طبق معمول مسیر حرکت را در روی نقشه 1:250000 مشخص کردیم و اطلاعات ثبت شده را با استفاده از نرم افزار به GPS وارد کردیم.تا الان مطمئن هستیم که گم نخواهیم شد! همچنین با استفاده از این نرم افزار تخمین زدیم که در یک و نیم روز زمانی که برای اجرای این برنامه در نظر گرفته ایم باید حدود25 کیلومتر پیاده روی کنیم. ساعت 10 شب 7 تیر سال 85 درترمینال غرب جمع 39 نفره ما کامل شد. همه با شور و شوق فراوان آماده بودند تا پا در سفر ماجراجویانه دیگر بگذارند. پس از سوار شدن به اتوبوس به سمت خلخال حرکت کردیم.مثل اینکه ترافیک تهران باز هم دست بردارمان نیست. شهر خاکستری میخواهد به هر طریقی که شده مانع از سفرمان شود. اما شوق رهایی از شلوغی و دود ماشین کمکمان می کند تا بالاخره پس از یک ساعت از چنگال ترافیک بگریزیم و مسیرمان را به سمت مقصد ادامه دهیم. پس از استراحت کوتاهی در رودبار حدود ساعت 4 صبح وارد جاده اسالم به خلخال شدیم. مسیری سحرانگیز که حتی پس از چند بار سفر نیز چشم نواز خواهد بود. همه بچهها با ولع مشغول تماشای درختان سرسبز و جاده جنگلی زیبای مسیرشدند. کمکم مراتع سرسبزجای جنگلهای انبوه را گرفت. توقف کوتاهی جهت صبحانه، فرصت این را برایمان فراهم کرد تا با نوازش باد خنک صبحگاهی کوهستان و صبحانه مفصل با کره و پنیر و عسل طبیعی جانی تازه بگیریم و پس از 45 دقیقه توقف مسیرمان را ادامه دهیم.
بی شک گردنه خلخال – اسالم یکی از زیباترین جاده های کوهستانی ایران است.گذر از این منطقه لحظاتی پس از طلوع آفتاب و مشاهده مه غلیظ خوابیده در کف دره و کوههای سر به فلک کشیده که با سرفرازی از چنگ مه گریختهاند و با تلاء لو خورشید خود را آراستهاند چشم را جادوی خویش میسازد.
ساعت 8:20 به خلخال رسیدیم و از آنجا به سمت روستای لمبر حرکت کردیم. در کیلومتر 2/12 جاده خلخال به کیوی و در سمت راست جاده وارد مسیر فرعی میشویم که ما را به روستای لمبر میرساند. روستای لمبر در 21 کیلومتری شهر خلخال واقع شده است و مردم منطقه اکثراَ کرد هستند و به گویش کردی صحبت میکنند (در اکثر نقشهها این محل به اسم لمبر پائین ذکر شده و منطقه ییلاق اهالی لمبر که در ادامه میآید را با نام لمبر آوردهاند). در بدو ورودمان به روستا بچهها هستند که به استقبالمان میآیند.کمکم سر و کله بزرگترهای کنجکاو هم پیدا میشود. با هم گپی میزنیم و راهنماییهای لازم را از افراد با تجربه روستا کسب میکنیم. ساعت 9:30 با پای پیاده ! از لمبر به سمت مقصد نهایی که روستای آق اولر در منطقه تالش است حرکت میکنیم. پس از طی مسیر کوتاهی در جاده خاکی از جاده اصلی منحرف میشویم تا طبیعت بکر منطقه را از دست نداده باشیم. ساعت 11:30 به سر گردنه میرسیم تا اینجا 2400 متر را آمدهایم. و ارتفاع گردنه که بلندترین نقطه مسیر میباشد توسط GPS برابر 2324 متر نشان داده می شود. نیم ساعت بعد به ییلاقهای لمبر که همانطور که گفته شد در روی نقشهها با نام لمبر نشان داده شده است رسیدیم. ارتفاع این روستا از سطح دریا 2286 متر و فاصله آن از روستای اصلی لمبر 5400 متر است.
عدهای از اهالی روستا به استقبال ما میهمانان ناخوانده آمدهاند. شوق دیدن میهمان را میشد به خوبی در چشمهایشان دید. به گرمی با ما به صحبت نشستند و دعوتمان کردند که در منزلشان توقف و استراحت کنیم. اما هنوز مسافت زیادی از مسیر باقی بود.بنابراین پس از خرید دوغ و نان محلی و برخی وسایل مورد نیاز بچه ها از تنها مغازه روستا، روستای لمبر را با بدرقه اهالی به سمت چشمه آب کلیه ترک کردیم.
کمکم دشتها و مراتع سرسبز خلخال و تالش را در چشماندازمان میدیدیم. تپه ماهورهایی که با سرسبزی خود چشم را مینوازند. نوازش لطیف باد خنک کوهستان بر روی صورتمان، صدای باد همراه با نغمه پرندگان و آوای رمههای بزرگ گوسفندان که در سراسر دشت پراکنده بودند مانند یک هارمونی روح و جسمان را به تسخیر خود در میآورد. همه بچهها که با لمس این زیبایی به دور از هیاهوی شهر به وجد آمده بودند با خواندن جاودان نغمههایی از ایران زمین سعی داشتند که در این سمفونی شریک باشند.
از روی نقشهای که در روی GPS پیاده کرده بودیم به راهمان ادامه دادیم. در حدود ساعت 1:30 ظهر به چشمه آب کلیه که از چشمههای آب معدنی منطقه میباشد رسیدیم. ارتفاع این نقطه از سطح دریا 2222 متر و فاصله از روستای اصلی لمبر 9100متر است.
دشتی وسیع و پهناور که از سمت شرق به یک کوه بلند محصور میشود. وجه تسمیه این چشمه به دلیل فوایدی است که از آن جهت درمان سنگ کلیه ذکر میکنند. و از نقاط تفریحی اهالی مناطق اطراف به ویژه در روزهای پنجشنبه و جمعه میباشد. در اینجا عدهای از اهالی کوچنشین تالش قهوهخانههایی را جهت پذیرایی از مسافرین و گردشگران دایر کردهاند.
پس از خوردن نهار و چای با توجه به زیبایی وصف ناپذیر منطقه، دسترسی به چشمه آب و وجود تپههای اطراف که می توانستند ما را از گزند بادهای سرد شب حفظ کنند و رطوبت کمتر هوا نسبت به نقاط کم ارتفاع تر تصمیم گرفتیم که شب را در همین جا توقف کنیم.
پس از بر پا کردن چادرها عدهای از بچه ها به گشتزنی در مناطق اطراف پرداختند و عدهای به صحبت و گفتگو و عدهای هم با کرایه اسب از بومیان به سوارکاری مشغول شدند. شام هم کباب خوشمزهای بود که از گوشت تازه گوسفند توسط ییلاقنشینان برایمان فراهم شد. کمکم آماده خواب میشدیم که یکی از شبانان اطراف به سراغمان آمد و با نواختن نی برایمان رسم میهمان نوازی خود را به جا آورد. پس عدهای از بچهها درون چادرها و عدهای نیز در زیر آسمان پرستاره که جا برای سوزن انداختن نیز نداشت کیسه خواب خود را پهن کردند و به خواب رفتند (واقعاَ خوابیدن در زیر آسمان پرستازه در هوای خنک کوهستان و سکوت حاکم در کوه لذتی است که نمیتوان بر روی کاغذ وصف کرد و نیاز به تجربه شخصی برای هر فرد دارد).
کمکم صدای رمهها گوسفندان و پارس سگها به گوش میرسید و نوید از رسیدن صبح را میداد. خورشید نیز خود را از پشت کوههای مه گرفته بالا میکشید و تابش پرتوهای خورشید از بین مه صبحگاهی که منطقه را فرا گرفته بود مناظر بدیع و دلفریبی را ایجاد میکرد.
پس از خوردن شیر و نان محلی خریداری شده از چوپانان، ساعت 9 چادرها را برچیدیم و مسیرمان را از سر گرفتیم. پس از طی نیم ساعت به تعدادی چادر ییلاقنشینان تالشی که در اصطلاح محلی پری گفته می شود رسیدیم. این منطقه ییلاق چم چمی نام داشت که از ییلاقهای اهالی تالش است که ایام تابستان را در آنجا سپری میکنند. در حدود ساعت 11 پس از طی 13100 متر از روستای لمبر در ارتفاع 1642 متری از سطح دریا وارد روستای سله یوردی شدیم. روستایی واقع در جنگلهای تالش با آب وهوایی مرطوب. پس از استراحت کوتاهی در این روستا وارد جنگل شدیم.
حرکت در جنگلهای بکر و دستنخورده با درختان بلند و در هم تنیده و صدای غرش رودخانه که از کف دره به گوش میرسد حس غریبی را در انسان ایجاد میکند. حس ماجراجویی و کمی ترس، لذت زیبایی را دو چندان میکند. با طی مسیر که کمی نیز پرشیب می باشد به کف دره و به لب رودخانه کرگانرود رسیدیم. این رودخانه از کوههای تالش سرچشمه میگیرد و در شهر هشتپر به دریا میریزد. در کنار رودخانه و پس از طی500متر و گذر از عرض رودخانه وارد جاده اصلی شدیم که به سمت آقاولر میرفت.
نزدیک آقاولر در محله حسندریه استراحت کوتاهی داشتیم و حدود ساعت 3:20 پس از طی 24 کیلومتر در روستای آقاولر از روستاهای باستانی منطقه تالش بودیم. روستایی بزرگ با مردمی خونگرم که اکثراَ از ییلاقنشینان میباشند. مشاهده کاوشهای باستانشناسان در منطقه و کاخهای دوران هلاکو و رامبد حاکم منطقه تالش (سردار امجد) نشان از تمدن قدیمی این منطقه میدادند. از آنجا با کرایه دو دستگاه نیسان خود را به شهر هشتپر و ساحل دریا رساندیم. ساحل شنی و زیبای قرق و آب تنی در دریا، تا حدودی گرد و غبار و خستگی راه را از تن ما بیرون کرد. ساعت 6:30 عصر و پس از یک سفر خاطرهانگیز و کسب تجربیات جدید، هشتپر را به مقصد تهران ترک کردیم.
هومن یحیی زاده/
کانون گردشگران جوان ایران
نام محل | ارتفاع(متر) | فاصله از محل قبلی(متر) | مختصات |
لنبر | 1946 | N:37° 44′ 42.8”
E:48° 31′ 11.2” |
|
گردنه | 2316 | 2400 | N:37° 46′ 40.4”
E:48° 32′ 35.7′ |
لنبر علیا | 2283 | 3000 | N:37° 47′ 03.9”
E:48° 33′ 00.6” |
آب کلیه | 2222 | 3700 | N:37° 47′ 59.9”
E:48° 34′ 32.0” |
صله یوردی | 1642 | 4000 | N:37° 49′ 01.5”
E:48° 36′ 21.6” |
حسن دریه | 1192 | N:37° 50′ 57.1”
E:48° 37′ 25.2” |
|
آق اولر | 1123 | 11800 | N:37° 51′ 55.1”
E:48° 38′ 56.0” |