خانه / گزارش سفر به سایر کشورها / سال97 / سفر به موراکو(مراکش) – در میان استعمارگران
سفر به موراکو(مراکش) – در میان استعمارگران

سفر به موراکو(مراکش) – در میان استعمارگران

سفر به موراکو(مراکش) – در میان استعمارگران



گزارش سفر پیش روی شما مربوط می شود به سفری که در عید سال 1397 انجام شده است. طبعا اطلاعاتی که در آن لحاظ شده مربوط به همان زمان است.

موراکو کشوری در شمال غربی قاره آفریقاست که در کشور ما مراکش نامیده می شود، علت این نامگذاری برای من کاملا مشخص نیست هرچند که مراکش نام یکی از شهرهای بزرگ و قدیمی کشور موراکو است. در این گزارش سفر از این پس به جای کشور موراکو همان واژه مراکش را به کار خواهم برد.

قبل از مطالعه این گزارش سفر، نظر شما را به گزارش سفری که خانم شادی توکلی مهر درست یکسال قبل(1396) تهیه کرده اند جلب می کنم. این گزارش حاوی اطلاعات بسیار مفیدی است که در سفر حتما به کارتان می آید. برای خواندن آن اینجا را کلیک کنید.

اخیرا کتابی نیز تحت عنوان چای نعنا به قلم منصور ضابطیان منتشر شده که حاصل سفر ایشان به کشور مراکش است.

طبق روال تمامی گزارش سفرهای قبلی، ابتدا نگاهی می اندازیم به تاریخ و جغرافیای کشور مراکش. برای تسهیل کار این قسمت را عمدتا از ویکی پدیا می آورم.

“مَراکِش یا مغرب (به آمازیغی: Murakuc، موراکوش، عربی: المغرب)، کشوری است در شمال غربی آفریقا. مراکش ساحلی طولانی با اقیانوس اطلس دارد که از شمال به جبل‌الطارق و دریای مدیترانه می‌رسد. کشور مراکش از سوی خاور با کشور الجزایر، از غرب با اقیانوس اطلس، از جنوب با کشور موریتانی و از شمال با دریای مدیترانه همسایه‌است. مراکش ادعای مالکیت صحرای غربی را دارد و آن را از سال ۱۹۷۵ اداره می‌کند. وضعیت صحرای غربی هنوز مورد اختلاف و مناقشه‌است. پایتخت مراکش شهر رباط است. از آنجا که مراکش در زمان هارون الرشید از سلطه بغداد خارج شده و تحت تسلط ترکان عثمانی نیز درنیامده بود، از جمله کشورهای عربی بود که توانست بر فرهنگ منطقه‌ای خود تأکید ورزد، اما بعدها تحت سیطره استعمار فرانسه و اسپانیا واقع شد و به تدریج تلاش‌ها برای استقلال کشور آغاز شد. زبان رسمی کشور آمازیغی(بربری) و عربی است. البته زبان فرانسه به عنوان زبان دوم پذیرفته شده است و در مدارس تدریس می شود. اکثریت مردم، زبان فرانسه را می دانند. تابلو راهنمای خیابانها بیشتر به زبان فرانسه نوشته شده است با این وجود همواره شما افرادی را پیدا خواهید کرد که زبان انگلیسی را به خوبی می دانند.

تاریخ کهن

قبایل بربری یا آمازیغ ساکن منطقه شمال آفریقا از دیرباز دارای روابطی گسترده با ملل و تمدنهای کهن فنیقی، کارتاژی، رومانی، وندالی و بیزانسی بوده‌اند. با این وجود هیچ‌یک از این تمدنها توانائی تسلط کامل بر منطقه را نداشتند. چرا که قبایل ساکن آن دارای صفات متمایزی چون ایستادگی و مقاومت و همچنین آزادی‌خواهی و پایبندی به فرهنگ و زبان خود بودند.

با رسیدن دعوت اسلامی به آن منطقه در سال ۵۰ هجری قمری (برابر سال ۶۶۵ میلادی) ساکنان منطقه با اهداف اسلامی آشنا گشته و در نتیجه دین اسلام را پذیرا شدند.

اسلام سرانجام در سال ۱۷۰ هجری قمری (برابر سال ۷۸۶ میلادی) و بطور مشخص پس از گریز یکی از نوادگان محمد، پیامبر اسلام، معروف به مولا ادریس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن ابن علی از دست حاکمان عباسی بغداد به صورت ریشه‌ای و بنیادین در منطقه گسترش یافته تا اینکه مراکشیان وی را به امیرالمؤمنین بودن برگزیده و پس از بیعت و اعلام وفاداری، با کمک او نخستین دولت اسلامی مستقل از خلافت مشرق عربی را بر پا نمودند که نام دولت ادریسیان را به خود گرفت.

ساکنان و حکمرانان مراکش، گذشته از تفاوت‌های قبیله‌ای و ریشه‌ای خود همواره کوشیده بودند تا دین اسلام را نه تنها در سراسر کشور بلکه در مناطق جنوب و دیگر سرزمین‌های آفریقایی و همچنین در مناطق شمال و کشورهایی همچون اسپانیا، پرتغال و جنوب فرانسه گسترش دهند.

تاریخ معاصر

سالهای ۱۹۱۲–۱۸۷۳ مصادف با حکومتهای حسن اول، عبدالعزیز و مولای حفیظ است. این دوران در پرتو رقابت قدرتهای بزرگ استعماری، مراکش استقلال خود را حفظ می‌کند. لیکن در سال ۱۹۱۲ پس از موافقتنامه‌های الجزیره (۱۹۰۶ م)، فرانسه بخش عظیمی از مراکش را اشغال می‌کند و از این سال به بعد مبارزه علنی مردم علیه سلطه فرانسه تحت رهبری عبدالکریم خطاب آغاز می‌گردد. در سال ۱۹۲۷ میلادی، محمدبن یوسف (محمد پنجم) به تخت سلطنت می‌نشیند و بعلت مخالفت با سلطه فرانسویان بدون اینکه خواهان گسستن کامل از فرانسه باشد تبدیل به یک چهره ملی می‌گردد که در آینده به پدر استقلال مراکش شهرت می‌یابد. فرانسه که حاضر به پذیرش استقلال مراکش نبود کوشید از برخی گروه‌ها علیه محمد پنجم استفاده نماید که در رأس آن‌ها الجلاوی بود. از این‌رو به خواسته هواداران، الجلاوی که خواستار عزل محمد پنجم بودند جواب مثبت داد و محمد پنجم را بهمراه خانواده‌اش به ماداگاسکار تبعید نمود. تبعید محمد پنجم نقش مثبتی در تحقق استقلال این کشور ایفا نمود و مردم خواستار بازگشت وی و اعلام استقلال کشور شدند. از طرفی قیام الجزایر علیه فرانسه عاملی در جهت تضعیف حضور فرانسه در مراکش گردید و فرانسه به منظور جلوگیری از سرایت این قیام بر تمامی منطقه و فشارهای مردمی در داخل به تدریج زمینه را برای پذیرش خواست عمومی مردم مراکش فراهم نمود. در ۱۶ نوامبر ۱۹۵۵ محمد پنجم به کشور بازگشت و در ۳ مارس ۱۹۵۶ فرانسه استقلال کشور مراکش را به رسمیت شناخت. پس از استقلال مراکش ملک محمد پنجم (تا مارس ۱۹۶۱)، ملک حسن دوم (تا ژوئیه ۱۹۹۹) بر تخت سلطنت می‌نشینند و از این پس تاکنون نیز ملک محمد ششم بر این کشور حکومت دارد.

گاه شمار تاریخ:

  • 950-1600 قبل از میلاد: اقوام بربر در این منطقه ساکن شدند.
  • قرن 4-1 قبل از میلاد: تحت نفوذ رومی ها قرار گرفت
  • 25 قبل از میلاد تا 23 بعد از میلاد: حدود 20 هزار نفر در Volubils زندگی می کردند که تعدادی از آنها بربرهای یهودی بودند.
  • 682-662: خاندان بنی امیه وارد شدند و اسلام را معرفی کردند.
  • قرن هفتم پس از ورود عربها مولای ادریس حکومت اسلامی برپانمود(سلسله ادریسیان 780 تا 974)
  • سلسله های مغراویان(1070-987)، مرابطان(1147-1073)، موحدون(1269-1147)، مرینیان(1420-1258و که معاصر شکست مسلمانان در اندلس بوده‌اند و در زمان ایشان بود که شهرهای مراکشی سبته و ملیلیه و طنجه از سوی اسپانیا اشغال شد)،وطاسیان(1547-1420) ، سعدیون(1659-1554 شکست پرتغالیها) و علویان(1659- تاکنون) .
  • ۱۸۶۰ – اختلاف با اسپانیا بر سر شهر سبته
  • 1880- فرانسه، انگلیس، اسپانیا و آمریکا، مراکش را به عنوان منطقه Tax Free معرفی کردند.
  • ۱۸۸۴ – اسپانیا در سواحل مغرب مستعمره ایجاد می‌کند
  • ۱۹۰۴ – فرانسه و اسپانیا بر سر موضوع مناطق تحت حاکمیت در مغرب به توافق می‌رسند.
  • ۱۹۰۶ – کنفرانس الجزایر در خصوص چگونگی تعرفه بین فرانسه و اسپانیا در منطقه
  • ۱۹۱۲ – قرارداد فاس برای قیمومیت مراکش توسط فرانسه
  • ۱۹۲۱– قیام ریف و سرکوب آن توسط اسپانیا و فرانسه
  • 1942- کازابلانکا محل خروج اروپاییها به سمت آمریکا شد.
  • ۱۹۵۶ استقلال مراکش
  • ۱۹۵۷. ملک محمد پادشاه  می‌شود.
  • ۱۹۶۱ – مرگ ملک محمد و جانشینی حسن دوم
  • ۱۹۶۳ – اولین انتخابات
  • ۱۹۶۵ – اعلام وضعیت نظامی و فرار مهدی بن برکه به الجزایر
  • ۱۹۷۱ – کودتای ناکام نظامیان صخیرات
  • ۱۹۷۳ – قیام پولیساریو علیه اسپانیا
  • ۱۹۷۵ – راهپیمایی ۳۵۰ هزار نفری برای تصرف شهر عیون و صحرای غربی .اسپانیا از صحرا خارج شد و صحرا را به مراکش و موریتانی واگذار نمود..
  • ۱۹۷۶ – نبرد الجزایر و مراکش
  • ۱۹۸۳ – دیدار رهبران الجزایر و مراکش
  • ۱۹۸۴ – مراکش در اعتراض به حضور پولیساریو سازمان وحدت آفریقا را ترک کرد.
  • ۱۹۸۸ – برقراری روابط دیپلماتیک بین الجزایر و مراکش
  • ۱۹۹۱ – آتش‌بس بین پولیساریو و مراکش
  • ۱۹۹۸ – اولین دولت توسط مخالفان شاه حسن تشکیل می‌شود
  • ۱۹۹۹: درگذشت شاه حسن دوم و بر تخت‌نشینی محمد ششم
  • ۲۰۰۱ – بازدید ملک محمد از صحرا
  • ۲۰۰۲- موافقت اسپانیا و مراکش در خصوص جزیره پرخیل و عادی‌سازی روابط دو کشور
  • ۲۰۰۲ – کشف توطئه بمب‌گذاری در تنگه جبل طارق
  • ۲۰۰۳ می- ۱۶–۴۱ نفر در عملیات انتحاری در کازابلانکا به قتل رسیدند.
  • 2011-  به دنبال بهار عربی، محمد ششم رفراندوم برگزار کرد و به قدرت پارلمان افزود.

جغرافیا:

مراکش با 31 میلیون نفر جمعیت، در دورترین قسمت شمال غربی قاره آفریقا واقع شده‌است. از شمال به دریای مدیترانه و جبل الطارق (۴۶۸ کیلومتر) و از غرب به اقیانوس اطلس (۲۷۰۰ کیلومتر) منتهی می‌شود. این کشور از شرق با الجزایر (۱۵۵۹ کیلومتر) و از جنوب با سرزمین مورد اختلاف صحرای غربی (۴۴۳ کیلومتر) هم‌مرز است. بر اساس نظر دولت و مردم مراکش که صحرای غربی را به‌طور تاریخی از آن خود می‌دانند، این کشور در جنوب با موریتانی هم‌مرز می‌گردد.

شایان ذکر است دو شهر سبته و ملیلا که مشرف بر دریای مدیترانه هستند در حاکمیت ۵ قرنی اسپانیا قرار دارند و از نظر دولت مراکش این دو شهر و چند جزیره کوچک دیگر متعلق به آن‌ها است اما اسپانیا این سرزمین‌ها را اسپانیایی می‌داند که در این صورت ۳/۶ کیلومتر به خاطر شهر سبته و ۶/۹ کیلومتر به خاطر شهر ملیلا مرز زمینی با اسپانیا وجود دارد.

بطور کلی مراکش دارای آب و هوایی معتدل و بارانی است. این کشور در مناطق شمالی تحت تأثیر آب و هوای مدیترانه‌ای و در مناطق غربی و شمال غرب متأثر از آّب و هوای اقیانوس اطلس است. در مناطق داخلی، مراکش دارای آب و هوای قاره‌ای بوده و در رشته کوه‌های اطلس بارش برف و باران بیشتر می‌شود. مناطق جنوبی دارای آب و هوای گرم و بیابانی است.

دین در مراکش:

مطابق اصل ششم قانون اساسی مراکش، دین رسمی کشور اسلام است. قانون اساسی در نوع مذهب سکوت اختیار کرده لیکن از دیرباز (قرن ۱۱ میلادی) مذهب مالکی (امام مالک بن انس) در این کشور مستقر گشته و اکثریت قریب به اتفاق مردم پیرو مکتب فقهی امام مالک هستند. حاکمیت نیز تأکید زیادی بر وحدت مذهبی به‌عنوان یکی از پایه‌های وحدت مردم دارد. در مراکش تعداد اندکی مسیحی و یهودی زندگی می‌کنند. قسمت اعظم یهودیان مراکش حدود ۲۵۰ هزار نفر که در حال حاضر نسل آن‌ها در اسرائیل به ۹۰۰ هزار نفر می‌رسد در زمان ملک حسن دوم به اسرائیل مهاجرت کردند. یهودیان فعلی در شهر کازابلانکا و مراکش مکناس و فاس و طنجه و صویره و رباط و سلا اقامت دارند. بر پایه اصل ششم قانون اساسی، دولت موظف است آزادی انجام امور مذهبی را برای همگان تضمین نماید.

شهر فاس از دیرباز و حتی از زمان تأسیس توسط دودمان ادریسیان، شهری مذهبی بوده و جهت آموزش فقه مالکی و علوم قرآنی بنیاد نهاده شده‌است. حوزه علمیه شهر فاس که «جامعه القرویین» نام دارد از بزرگ‌ترین حوزه‌های علمی مراکش است و طلاب تربیت شده در این حوزه به سراسر کشور و حتی دیگر نقاط اتحادیه مراکش بزرگ جهت تبلیغ مذهبی اعزام می‌شوند. حوزه علمیه دیگری به نام «مولای یوسف» در شهر مراکش که در واقع دژ فرهنگ اسلامی ـ بربری است، وجود دارد.

بدیهی است که علماء و فضلای برخاسته از این حوزه‌های علمیه به ویژه در شهر فاس در حکومتها نقش و مشارکت داشته‌اند. مشایخ صوفیه که عمدتاً از نژاد بربرهستند، دارای استقلال شخصی و نیز نفوذ و پایگاه مردمی دارند. مردم مغرب و مسلمانان مالکی نسبت به سایر شاخه‌های اسلام از تسامح و بردباری بیشتری برخوردارند این شاخه از اسلام با نمادهای شیعی ستیز ندارند و بطور کلی مردم عموماً نسبت به ایران احترام قائل هستند و آن را بلاد فارس و سرزمین سلمان فارسی می‌دانند و سلمان نزد آن‌ها از احترام ویژه‌ای برخوردار است.”

گزارش سفر:

روز چهارم فروردین 1397 به اتفاق همسر و دو کودک 3و 7 ساله از دبی عازم شهر کازابلانکا شدیم پرواز هشت ساعته ما به لطف انواع سرگرمی های داخل هواپیما خسته کننده نبود. پاسی از ظهر گذشته بود که وارد فرودگاه بین المللی محمد پنجم در کازابلانکا شدیم. شلوغی فرودگاه مخصوصا در منطقه چک کردن پاسپورت و ویزا نشان دهنده حجم زیاد توریستهای ورودی به کشور بود. افسران گذرنامه با دقت و وسواس کارشان را انجام می دادند و حتی برخی را برای کنترل و احیانا سوال و جواب بیشتر به منطقه دیگری منتقل می کردند. در برخورد اول و اینکه ملیت ما ایرانی بود بسیار با گشاده رویی برخورد کردند و حتی ورود ما را لسانی خوش آمد گفتند. افسر گذرنامه نیز با خوشحالی تمام کارت شناسایی اش را که تاریخ تولدش همزمان با تاریخ تولد پسران من بود به ما نشان داد.

در محل دریافت بار چند کانتر وجود دارد که سیم کارت تلفن همراه می فروشند. سیم کارتی که حاوی 10 گیگابایت اینترنت باشد به قیمت 100 درهم فروخته می شود. متاسفانه این شرکتها غیر از درهم مراکشی پول دیگری قبول نمی کنند و شما مجبورید تا برای تبدیل پول به صرافیهایی که همانجا هستند بروید. دستگاه خودپرداز نیز در این قسمت از فرودگاه موجود نیست. مجبور شدم تا مقداری از پول را از صرافی بگیرم که به میزان قابل ملاحظه ای شارژم کردند. در این زمان 100 درهم مراکشی  کمی کمتر از 11 دلار است یعنی شما با 100 دلار آمریکا می توانید943 درهم بگیرید. نرخ برابری یورو هم به ازای 100 یورو معادل 1113 درهم است. بعد از تحویل بار از سالن فرودگاه خارج شدیم و به سمت محل اتومبیلهای کرایه ای رفتیم. چند روز قبل از سفر اتومبیلی را برای این سفر رزرو کرده بودم. چند سالی است که با توجه به سن بچه ها و دردسر حمل و نقل وسایل همراهمان عادت کرده ایم که انومبیلی در فرودگاه اجاره می کنیم تا در کل سفر علاوه براینکه آزادی عمل بیشتری در سفر به ما می دهد، بارهای همراهمان را هم در کنارمان نگه می دارد. تجربه به ما ثابت کرده که از نظر اقتصادی نیز به صرفه تر است. قیمت اجاره اتومبیل با توجه به نوع اتومبیل، تعداد روزهای اجاره، شرکت اجاره دهنده و از همه مهمتر زمان اجاره از نظر فصل پرتوریست و کم توریست کاملا متفاوت است ولی ما اتومبیلمان را برای 12 روز به قیمت 5000 درهم اجاره کردیم.  با تحویل اتومبیل که Dacia Dokker است از فرودگاه خارج می شویم و به کمک GPS موبایل یک راست به سمت شهر الجدیده می رانیم. هوا ابری است و مشخصا چند ساعت قبل بارندگی مختصری هم وجود داشته است. با اینکه هنوز از ظهر زمان زیادی نگذشته است ولی دمای هوا حدود 22 درجه و بهاری است. با ورود به اتوبانی که کیفیت خوبی هم دارد. بیشتر فرصت می کنم که به دور و بر خود نگاه کنم. گلهای زرد و شقایق در اطراف جاده به چشم می خورند و طبیعت سبز که مشخصا نوید بخش بهار هستند به شدت طبیعت اطراف اتوبان کرج به قزوین را به یاد من می آورد.  سرعت مجاز در اتوبان 120 کیلومتر در ساعت است و در جاده های بین شهری 100-80 کیلومتر در ساعت است هر چند که در بسیاری از مناطق با توجه به تابلو 60 کیلومنر در ساعت شما مجاز به حرکت با سرعت بیشتر نیستید. یادآوری می کنم که پلیس با دوربینهای ثبت سرعت در بیشتر جاده های کشور در کمین است تا رانندگان را صرفا جریمه کند. بعید می دانم کسی بتواند در سفرهای طولانی از چنگال آنها سالم به در رود. معمولا کمی بعد از تابلو حداکثر سرعت 60 کیلومتر خود را مخفی می کنند به طوری که شما هرگز فرصت نخواهید کرد تا سرعت قبلیتان را به حد مجاز 60 کیلومتر برسانید. آنگاه برای افزایش سرعت تا 75 کیلومتر در ساعت را 150 درهم و برای 85 کیلومتر در ساعت را 300 درهم جریمه می کنند. برای بیش از این مقدار را اطلاعی ندارم چون در طول سفر یکبار 70، بار بعد 75 و در سومین مرتبه 85 کیلومتر در ساعت سرعت داشتم و مجبور به پرداخت جریمه شدم. پلیس با احترام شما را متوقف می کند، مدارک ماشین، گواهینامه و پاسپورت شما را چک می کند و سپس جریمه را در یک دفترچه بزرگ که کاغذهایی با ابعاد A4 دارد می نویسد. سپس شما به همراه دو افسر پلیس دیگر این برگه را امضا می کنید و جریمه را نقدا پرداخت می نمایید. بسیاری از رانندگان با روشن کردن چراغ یا حرکت دست به رانندگان دیگر وجود پلیس را اطلاع می دهند ولی تنها این هشدار کافی نیست چون پلیس وقتی اتومبیل شما را متوقف می کند تنها به صرف اینکه دوربین سرعت سنج لیزری سرعتی را بیشتر از حد مجاز ثبت کرده اقدام به اعمال قانون می کند و شما هم نمی توانید درخواست کنید تا سرعت ثبتی شما را نشان دهد. نکته جالب دیگر درباره رانندگان جاده ها و خصوصا رانندگان وسایل نقلیه سنگین، مربوط می شود به سبقت گرفتن! بخصوص در جاده های کوهستانی یا جاده هایی که دید کم دارند. اگر اتومبیل جلویی شما راهنمای سمت راست را روشن کند، معنی آن این است که خطری در پیش رو نیست و شما می توانید سبقت بگیرید و اگر راهنمای سمت چپ را روشن کند به این مفهوم است که یا اتومبیلی از روبرو می آید و یا او قصد سبقت گرفتن دارد بنابراین برای سبقت گرفتن آن لحظه مناسب نیست. بیشتر رانندگانی که با کمک راننده پیش رو سبقت ایمنی می گیرند با روشن کردن فلشرهای خود برای چند ثانیه، مراتب تشکر خود را ابراز می کنند.

فاصله 100 کیلومتری کازابلانکا تا شهر الجدیده که به Mazagan نیز مشهور است حدودا در زمان یکساعت و نیم طی می شود. با ورود به شهر مستقیما به سمت مرکز قدیمی شهر حرکت می کنیم. در این کشور به بافت قدیمی شهر اصطلاحا “مدینه” گفته می شود. در بیشتر شهرها این بافت قدیمی با دیواری که دور تا دور آن کشیده شده است، محصور شده است. در برخی شهرها این دیوار با گذر زمان تخریب شده یا قسمتی از آن باقی است و در تعدادی از شهرها هنوز این دیوار پابرجاست و یا در طول زمان مرمت شده است. در مدینه معمولا قلعه ای وجود دارد که “قصبه- Kasbah” نامیده می شود.

با رسیدن به شهر الجدیده که حدود 200 هزار نفر جمعیت دارد، مستقیما به سمت مدینه حرکت کردیم. به محض اینکه اتومبیل را پارک کردیم سر و کله پارکبان پیدا شد. در مراکش شغل پارکبانی بسیار متداول است و حتی در روستاها نیز هنگام پارک اتومبیل شخصی پیدا می شود که بدین منظور طلب پول کند. غیر از شهر رباط من پارکومتر ندیدم و در سایر مناطق باید حتما در ازای پارک اتومبیل به پارکبان محل مبلغی را بپردازید که بین 2 تا 5 درهم با توجه به محل پارک و زمان متفاوت خواهد بود.

شاید اولین چیزی که نظر من را جلب کرد پوششی بود که مرد و زن بر تن داشتند. این پوشش که “جلابه” نامیده میشود به شکل مانتو یا شاید پانچو با آستین بلند است که کلاه نیز دارد این کلاه در زبان محلی “قب Qob” نامیده می شود. بیشتر مردم این لباس را بر تن دارند و به نظر می رسد پوشش خوبی برای در امان ماندن از گرما و سرما ، آفتاب و باران باشد.

کوچه های باریک ما را به قلعه پرتغالی ها (ساخته شده در سال 1506)  می رساند که در کنار دریا ساخته شده است. تعدادی از توپهای قدیمی نیز بر روی برج و بارو قلعه قرار دارد. اگر قلعه پرتغالی های جزیره هرمز را دیده باشید به راحتی می توانید تصور کنید که نقشه ساخت و طراحی این قلعه ها چقدر شبیه هم هستند.


سپس به آب انبار یا Cistern رفتیم که از سطح زمین پایینتر است ورودیه آن 10 درهم است و برای بازدید از آن 30 دقیقه کافی است.

قلعه پرتغالیهای شهر الجدیده در لیست میراث جهانی ثبت شده است. کل این مجموعه را یکساعته می توان دید. نهار را در یکی از رستوراتهایی که غذاهای دریایی سرو می کرد، خوردیم. در اکثر رستورانها و شاید قهوه خانه هایی که میزهایی در پیاده رو دارند، مشتری ها عادت دارند که دور یک میز نمی نشینند بلکه همگی رو به خیابان می نشینند! ظاهرا تماشای خیابان بر ملاقاتهای چهره به چهره اولویت دارد.

 کمی در شهر و کنار دریا قدم زدیم و سپس به محلی که برای شب مانی رزرو کرده بودیم رفتیم. در مراکش مرمت خانه های سنتی و قدیمی- که از نظر زیربنا بعضا بزرگ و حاوی چندین اتاق هستند- و تبدیل آنها به محل اقامتی بسیار رایج است به این خانه ها Riad گفته می شود و معمولا دارای حیاط و حوض و فواره در وسط خانه و تعدادی اتاق در اطراف آن است که با توجه به کاربری آنها به محل اقامتی برایشان حمام و سرویس بهداشتی هم در نظر گرفته شده است. معمولا قیمت اجاره آنها نسبت به هتل مشابهش کمتر است و اقامت در آنها حس خوبی نیز دارد. ما برای اقامت در Dar Elbreija ساکن شدیم که تا ساحل چند دقیقه ای فاصله دارد. اتومبیل را در کنار خانه می توان پارک کرد. اتاقهایش کوچک است، وسیله گرمایشی ندارد و صبحانه اش هم چنگی به دل نمی زند ولی قیمتش مناسب است یعنی برای یک شب فقط 40 یورو. با توجه به اینکه یکشنبه شب بود – تعطیلات آخر هفته در مراکش روزهای شنبه و یکشنبه است- در میدان اصلی شهر جمعیت قابل توجهی جمع شده بودند و عده ای هم در کنار ساحل قدم می زدند.

روز دوم ، 5 فروردین 1397:

بعد از صرف صبحانه به سمت جنوب و شهر Safi حرکت کردیم( 150 کیلومتر در 2 ساعت). در این شهر برای اولین بار با توت فرنگی های مراکشی آشنا شدم که بسیار بزرگتر از نوع سنتی که در ایران وجود دارند، هستند و البته مزه خوبی هم دارند و بسیار ارزان می باشند. کلا میوه در مراکش ارزان است و چون اکثرا در همین کشور کاشته می شوند لذا تازه و با کیفیت هستند. پس تا وقتی که در مراکش هستید میوه زیاد بخورید! این شهر به سبب صنعت کوزه گری مشهور است. همچنین یک کلیسا مربوط به دوره پرتغالی ها دارد که ورودیه آن 10 درهم است و در داخل بافت قدیمی شهر واقع شده است.  یکساعت برای این شهر کافی است.

مقصد بعدی شهر صویره Essaouira است که در 120 کیلومتری جنوب Safi قرار دارد. آبادانی این شهر از قرن 18 شروع شد. شاید یکی از مشخصات بارز این شهر، بادخیز بودن آن در بیشتر ایام سال است به این سبب به آن Wind City Of Africa هم می گویند. این شهر برای مدت طولانی محل تجارت نمک، عاج و طلا بود. با ورود فرانسویان در سال 1912 به یکی از کانونهای نیروهای لژیونر فرانسه تبدیل شد. شاید در حال حاضر روغن آرگان یکی از معروفترین محصولات کشور مراکش است که در این منطقه عمل می آید. درخت آرگان یا آرقان میوه ای دارد که به زیتون شبیه است. از روغن آن برای مصارف خوراکی و بهداشتی-پزشکی استفاده می کنند و یکی از سوغاتی های کشور مراکش است.

مدینه صویره نیز در لیست میراث جهانی ثبت شده است .اسکله ماهیگیری شهر بسیار فعال است و به همین سبب غذاهای دریایی در اکثر رستورانها با تنوع و کیفیت بالایی عرضه می شوند. قلعه پرتغالیها در کنار دریا قرار دارد و بازدید از آن علاوه بر 10 درهم ورودیه به نیم ساعت زمان نیاز دارد. در بازار قدیمی شهر صویره کارهای چوبی بسیار زیبایی وجود دارد که از نوعی چوب است که رنگ نارنجی تیره- قهوه ای دارند به این چوب Thuya wood می گویند.



ما نهار را در کنار اسکله خوردیم و بعد از گشت و گذاری در بافت قدیمی و کمی خرید، عازم شهر مراکش شدیم. فاصله 200 کیلومتری را حدودا 3 ساعته طی کردیم و یک راست خودمان را به هتل محل اقامت خود یعنی
Hotel Marrakech Le Semiramis  رساندیم این هتل چهارستاره باغ بسیار زیبا و استخر شنا در میان آن دارد. بوی بهار نارنج و گلهای ماگلونیا خصوصا در صبح ها احساس خوبی به انسان القا می کند. هتل دارای پارکینگ اختصاصی است و صبحانه مفصلی هم دارد. ما برای دو شب اقامت در این هتل تمیز که از نظر موقعیت نیز در محل خوبی قرار دارد، مجموعا 147 یورو پرداختیم. هتل رستوران دارد ولی تا ساعت 10 شب سفارش قبول می کند.   

روز سوم، ششم فروردین:

با ورود به شهر اولین چیزی که جلب توجه می کند رنگ بیشتر خانه هاست که قرمز اخرایی است. در پس زمینه شهر، کوههای اطلس که در این زمان برف آنها را سپیدپوش کرده است دیده می شود. شهر تمیز است و ترافیک زیادی ندارد. خارج از بافت قدیمی که مدینه نام دارد شهر را می توان شهری مدرن نامید با رستورانها و فروشگاههایی که بسیار از آنها از برندهای معروف جهانی هستند.



بازدید از شهر مراکش بدون دیدن میدان جامع الفنا مفهومی ندارد. این میدان که در حقیقت فضای بزرگی در ابتدای بازار قدیمی شهر است ، محل کسب و کار افرادی است که به نوعی معرکه گیر هستند. طبعا تعداد زیادی رستوران، اغذیه و آب میوه فروشی و همچنین مغازه های سوغاتی فروشی نیز آن را احاطه کرده است. شروع کاسبی در این میدان ساعت خاصی ندارد ولی از 8 صبح رفته رفته شلوغ می شود و این شلوغی تا پاسی از نیمه شب ادامه دارد. اگر از قبل اطلاعاتی درباره این میدان نداشته باشید قطعا با دیدن رمالها، مارگیرها، میمون رقصانها، فالگیرها، آکروبات بازها، شعبده بازها، نوازندگان و رقاصها متعجب خواهید شد خصوصا اینکه شخصی پیشنهاد گرفتن عکس سلفی با شترمرغ یا شتر را به شما بدهد. همه این افراد به دنبال این هستند که با ارائه هنر خود چند درهمی از رهگذران به جیب بزنند و بروند تا فردا دوباره بیایند و بساط خود را بر پا کنند. صف طولانی درشکه داران در گوشه میدان بیانگر این واقعیت است که درشکه سواری قسمتی از فعالیتهای توریستی این منطقه است. بابت یکساعت درشکه سواری 300 درهم پرداختیم که درشکه دار اطراف مدینه مراکش را به ما نشان داد.حمل و نقل با اسب و درشکه در سراسر کشور مراکش بسیار شایع است و اینجا است که یاد امتحان آیین نامه راهنمایی و رانندگی برای حق تقدم وسایل موتوری و درشکه می افتم. از درشکه و گاری در بسیاری از مناطقی که ورود اتومبیل ممنوع است استفاده می شود و البته درشکه سواری هم علاوه بر برخی که فقط جهت تفریح از آن استفاده می کنند برای برخی وسیله نقلیه روزانه می باشد.




تعدادی از هتلها در منطقه قدیمی شهرها قرار دارند که امکان دسترسی با اتومبیل به آنها نمی باشد لذا مدیریت این هتلها برای کمک به مسافران از وسایل غیرمتعارف برای حمل و نقل اثاثیه مسافران استفاده می کنند از قبیل: موتورسیکلت، گاری، چرخ دستی و … .

 مدینه مراکش به همراه میدان جامع الفنا در لیست میراث جهانی ثبت شده است. پرسه زدن در کوچه های باریک بافت قدیمی بازار بسیار لذت بخش است خصوصا وقتی احساس کنید کلا در مسیری که طی کرده اید گم شده اید. بازار دارای راسته های مختلفی است مثل راسته قصابها، کفاشها، طلافروشها، دباغها. در راسته دباغها شما می توانید با پرداخت 50 تا 100 درهم یک راهنما بگیرید و از یکی از دباغیها بازدید کنید. قبل از ورود خود را برای تحمل بوی بد دباغی آماده کنید! البته معمولا راهنما با چند شاخه نعنا پیشنهاد می کند تا هر از چندگاهی با بوی نعنا بوی چرم و آمونیاک دباغی را از مشام خود پاک کنید. علی رغم کثیفی محیط و بوی بد، بازدید از دباغی را پیشنهاد می کنم. بعد از پایان بازدید از دباغی معمولا راهنما شما را برای خرید محصولات چرمی به یکی از فروشگاهها هدایت می کند به امید اینکه پورسانتی هم به او برسد. اگر در شناخت چرم تبحر داشته باشید شاید با قدرت چانه زنی مناسب بتوانید یادگاری مناسبی از شهر مراکش برای خود تهیه کنید.




به عنوان یک قانون در نظر داشته باشید که اگر در کوچه پس کوچه های شهر و خصوصا بافت قدیمی شهرها فردی با شما سر صحبت را باز کند قطعا از این ایجاد رابطه نظر خاصی دارد! یا می خواهد شما را به مغازه ای هدایت کند و پورسانت بگیرد و یا بابت هدایت شما طلب پول می کند. البته بدترین حالت وقتی است که به دنبال او در کوچه های تنگ و ناآشنا حرکت می کنید و نهایتا بعد از صرف زمانی طولانی خود را درجایی پیدا می کنید که اصلا به دردتان نمی خورد و فقط  وقتتان تلف شده و باید با مشقت دو چندان به مکان اول برگردید!!!!

مدرسه علی بن یوسف در بازار قرار دارد که متاسفانه در زمان بازدید ما بخاطر مرمت تعطیل بود اما در مجاور آن گالری عکاسی وجود دارد که عکسهای قدیمی از جای جای کشور را در خود جای داده است ورودیه آن 20 درهم است.

مسجد کوتوبیه در مجاورت میدان جامع الفنا قرار دارد. این مسجد که مناره ای 70 متری دارد در قرن 12 ساخته شده است.


روز چهارم، هفتم فروردین:

مقصد بعدی ما در آنسوی کوههای اطلس قرار دارد. کوههای اطلس که 2500 کیلومتر طول دارد در میانه کشور مراکش و از شمال به سمت جنوب کشیده شده است. عبور از این منطقه کوهستانی که بسیار شبیه به گذر از کوههای البرز است از طریق جاده ای است که نسبت به سایر راههای ارتباطی در کشور مراکش کیفیت پایین تری دارد. در بسیاری از مناطق هنوز جاده در دست ساخت یا مرمت قرار دارد. یکی از جذابیتهای این جاده کوهستانی، دستفروشانی است که در کنار جاده بساط فروش سنگ پهن کرده اند. در نگاه اول این سنگها بسیار عجیب و شگفت انگیز می آیند. قلوه سنگی را در نظر بگیرید که از وسط به دو نیم شده است و در میان آن کریستالهای رنگی وجود دارد. این کریستالها گاهی سبز، قرمز،صورتی، آبی، بنفش، بی رنگ، طلایی و نقره ای هستند. اندازه کریستالهای داخل سنگها متفاوت است و آنهایی که کریستالهای بزرگتری دارند، زیباتر هستند. البته نهایتا متوجه می شوید که این کریستالها که از جنس کوارتز و شیشه ای و شفاف هستند توسط فروشندگان به طرق مختلف و ماهرانه رنگ آمیزی شده اند. هر قطعه سنگ با توجه به اینکه چقدر قدرت چانه زنی داشته باشید از 25 تا 500 درهم فروخته می شود. به نظر من علی رغم قلابی بودن رنگشان، برخی بسیار زیبا هستند و می توانند یادگاری خوبی از این کشور و خصوصا کوههای اطلس باشند.

شرق کوههای اطلس منطقه کویری کشور مراکش قرار دارد. بعد از حدود سه ساعت و نیم و طی 185 کیلومتر به روستای معروف “آیت بن حدو” رسیدیم. بافت قدیمی که بر روی دامنه تپه ای قرار گرفته است اکنون در لیست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده و بدین سبب بازدیدکنندگان بسیاری دارد. بازدید از این روستا و بافت تاریخی آن رایگان است. در کوچه و پسکوچه هایش مغازه های سوغاتی فروشی و صنایع دستی بسیاری وجود دارد و اکنون منبع اصلی درآمد روستاییان است. بافت قدیمی در سوی دیگر رودخانه قرار دارد که از طریق پل به بافت جدید روستا که دارای خانه هایی با سبک جدید هستند متصل شده است. بافت قدیمی روستا از خشت نپخته و گل و سنگ تشکیل شده است. این روستا به سبب شکل خاصش لوکیشن برخی از فیلمهای مطرح تاریخ سینما از قبیل گلادیاتور، جواهر نیل، لورنس عربستان و… بوده است. بازدید از این محل نیاز به حداقل دو ساعت زمان دارد.

ورزازات Ouarzazate شهر بزرگ این منطقه است که از آیت بن حدو نیم ساعت فاصله دارد. ورزازات بخاطر وجود چند کمپانی بزرگ فیلمسازی به “والی وود” مشهور است. استودیو فیلمسازی اطلس و استودیو CLA دو استودیو بزرگ فیلمبرداری هستند که تعدادی از فیلمهای معروف از قبیل آستریکس و کلئوپاترا، مومیایی، کوندون، اسکندر، پرنس پرشیا، بن هور و …. در آنجا فیلمبرداری شده اند. خوشبختانه این امکان وجود دارد که با کمک یک راهنما از قسمتهای مختلف این استودیو بازدید کرد و با جزئیات لوکیشنهای فیلمها آشنا شد. دکورهای بسیار عظیم از روم و مصر باستان، قصر چینی و… از قسمتهای دیدنی این استودیو هستند. بازدید از این استودیو به یکساعت و نیم زمان نیاز دارد. ورودیه نفری 20 درهم است. راهنما نیز ساعتی 100 درهم است.

محل اقامت شبانه ما در خارج از شهر Skoura قرار داشت. این شهر با ورزازات 45 کیلومتر فاصله دارد. هوا تاریک شده بود که به کمک یکی از افراد محلی محل اقامتمان را که Dar Es Salam نام دارد را پیدا کردیم. بیشتر به قلعه ای قدیمی می ماند که برای محل اقامتی به خوبی آماده شده است. حتی در محوطه آن استخر هم برای شنا درست کرده اند. این محل در میان نخلستان بسیار بزرگی قرار دارد. قیمت یک شب اقامت 40 یورو بود.

علی رغم اینکه از شهر فاصله دارد ولی بخاطر وجود غذای با کیفیت که قیمت مناسب هم دارد نیازی به ترک اقامتگاه برای غذا نیست. وجود محوطه مناسب، استخر، وجود تعدادی از حیوانات اهلی مثل گوسفند، بز، مرغ و خروس و… سرگرمی مناسبی برای بچه ها فراهم می کند. توصیه می کنم حتما در نیمه های شب نگاهی به آسمان پر ستاره بیاندازید.  

روز پنجم، هشتم فروردین:

مدیر هتل توصیه کرد که قبل حتما از روستای Amridil بازدید بکنیم. این روستا مثل آیت بن حدو بنایی خشت و گلی است. تعدادی از ساختمانها برای نمایش به توریستها آماده شده اند. خانه های روستاییان در محدوده ای خارج از این منطقه قرار دارد. بازدید از یکی از این بناهای قدیمی با راهنما 100 درهم خرج بر می دارد. در خارج از محوطه ساربانی با لباس محلی بربری و دو شتر انتظار ما را می کشید که بابت گشت یک ساعته برای هر شتر 200 درهم طلب کرد.

به توصیه مدیر هتل برای بازدید از روستای “سیدی فلاح” از جاده اصلی وارد راه خاکی روستایی شدیم تا بتوانیم از این روستای بربر نشین بازدید کنیم 12 کیلومتر راندیم تا به روستا رسیدیم ولی برخلاف انتظار روستایی یافتیم با بافت جدید و مردمانی با لباسهای شهری! البته روستا در کنار رودخانه Dades قرار دارد که یکی از رودهای مهم مراکش است. این رود که از کوههای اطلس سرچشمه می گیرد در حوالی شهر ورزازات به رود Daraa می پیوندد و در ادامه با گذر از میان صحرا و در حد فاصل مرز الجزایر ادامه مسیر داده و مجددا پس از برگشت به داخل کشور در حوالی شهر Tan-Tan به اقیانوس اطلس می ریزد. در طول مسیر روستاهای بسیاری در دره این رود احداث شده اند و زندگی کشاورزی و دامپروری به سبب وجود این رود در این روستاها جاری است.

مقصد بعدی ما شهر تنغیر است. بیشتر طول مسیر از میان دره رود Dades طی می شود از کنار تعدادی روستا عبور می کنیم که همگی علاوه بر خانه های آجری- فلزی جدید، دارای بافت مرکزی هستند که همان خانه ها و قلعه های خشت و گلی است. این دره تا شهر Boumalne Dades ادامه دارد و از آنجا جاده کویری می شود و تا تنغیر ادامه می یابد. از Skoura تا تنغیر 125 کیلومتر و تقریبا دو ساعت راه است. تنغیر به سبب دره و تنگه زیبای Todra که در 15 کیلومتری شمال شهر قرار دارد معروف است. جاده ای با پیچهای فراوان شما را به این تنگه زیبا که با دیواره های مرتفعی احاطه شده است می رساند. این مکان استراحتگاه و تفریگاه افراد محلی و بسیاری از توریستها است.

نهار را در یک رستوران خیابانی تنغیر صرف کردیم و به سمت الراشدیه و سپس Midelt حرکت کردیم هوا تاریک شده بود که به شهر Midelt رسیدیم مسیر 270 کیلومتری تنغیر تا Midelt حدودا 4 ساعت به طول انجامید و حسابی باعث خستگی ما شد. هتلی که در این محل رزرو کرده بودیم Ksar Timnay Hotel نام دارد که 22 کیلومتر خارج از شهر و در جاده ای است که به سمت Zeida است یعنی همان مسیری که روز بعد طی خواهیم کرد. در شهر Midelt که شهر کوچکی است کمی خرید کردیم و سپس به سمت هتل حرکت کردیم. اقامت در این هتل جاده ای 45 یورو هزینه دارد. هتلی تمیز با اتاقهای بزرگ است. محوطه خوبی برای بازی بچه ها دارد. دیوار و درب ورودی دفتر هتل پر است از برچسبهای گروهها و شرکتهای مسافرتی که در این هتل اقامت داشته اند. من هم از این فرصت استفاده کردم و برچسب کانون گردشگران جوان ایران را در محل مناسبی چسباندم!.

روز ششم، نهم فروردین:

به سمت شهر Azrou حرکت کردیم مسیر کوهستانی ما مجددا از میان کوههای اطلس عبور می کند. کیفیت جاده نسبتا بهتر است. در ارتفاعات برف را در نزدیک جاده هم می توان یافت. کمی از جاده خارج شدیم و کمی برف بازی کردیم اما باد سرد مانع اصلی ادامه بازی ما بود. مناظر بسیار زیبایی از کوه و دریاچه ها و آبگیرهای کوهستانی که رنگین کمان نیز به آنها افزوده شده است در مسیر ما قرار دارد.

در نزدیکی azrou جاده کوهستانی وارد جنگل Cedar می شود. این جنگل که منطقه حفاظت شده است دارای درختان کهنسالی است که تعداد قابل توجهی از آنها هرساله توسط قاچاقچیان چوب به سرقت می روند. میمونهای Azrou که از گونه Barbary Macaque هستند در این جنگل زندگی می کنند.این میمونها که به زندگی در کنار انسانها خو گرفته اند به تعداد فراوان در کنار جاده دیده می شوند و مرتبا در حال التماس کردن به توریستها برای دریافت غذا هستند. اگر تصمیم دارید تا این جانوران نه چندان اهلی را ببینید حتما مراقب وسایل خود باشید چون دزدان قابلی هستند و در کسری از ثانیه حتی ممکن است عینک را از روی چشمتان بدزدند! چه برسد به غذا. با نزدیکتر شدن به آزرو، جنگل انبوهتر می شود. شهر آزرو در دامنه کوه جنگلی قرار دارد و بسیار شبیه به شهرهای شمالی کشور خودمان است البته با درجه رطوبت خیلی پایینتر. فاصله هتل تا آزرو حدود 100 کیلومتر است که به یک ساعت و نیم زمان نیاز دارد.

شهر آزرو را به سمت شهر Ifrane ترک می کنیم. همچنان از دامنه سرسبز و جنگلی کوههای اطلس عبور می کنیم تا به Ifrane می رسیم. فاصله این دو شهر زیبا 22 کیلومتر است. شهر ایفران که به سوییس آفریقا مشهور است در سال 1930 توسط فرانسوی ها ساخته شد. آنها سعی کردند تا ویلاها و هتلهایی به سبک منطقه آلپ بسازند که هم اکنون نیز قالب خانه های شهر به همان سبک است. طبیعت اطراف شهر، معماری و شهرسازی ایفران با خانه ها، پارکها، رستورانها و خیابانهای داخل شهر شاید مهمترین جذابیت شهر زیبا و تمیز ایفران باشند. این مکان در زمستان نیز پذیرای توریستها و ورزشکارانی است که برای اسکی به پیستهای اسکی مجاور می روند.

شیر سنگی شهر ایفران در کنار هتل شامونی قرار دارد و یادگاری است از اردوگاه زندانیان آلمانی در جنگ جهانی دوم. گفته می شود که این شیر حاصل تلاش یک زندانی آلمانی در آن دوران است. گفته می شود که آخرین شیر کوههای اطلس در سال 1920 میلادی در نزدیک همین منطقه کشته شده است. توصیه می کنم که ساعتی را در این شهر بگذرانید و اگر فرصتش را دارید نهار را در یکی از رستورانهای نزدیک پستخانه صرف کنید.

از ایفران 60 کیلومتر به سمت شهر Safrou می رانیم. از میان دشتهای سرسبز عبور می کنیم تا به شهر می رسیم. به مدینه شهر می رویم و کمی در بافت قدیمی و محله یهودیها پرسه می زنیم. مدینه صفرو نیز در لیست میراث جهانی قرار گرفته است. این روزها صفرو بخاطر خرید و فروش مواد مخدر و همچنین بزهکاری شهرت خوبی ندارد و البته شما هم در گردش شهری خود این را حس می کنید.

شهر باستانی Fes در 30 کیلومتری شمال صفرو قرار دارد. که البته طی کردن این فاصله به سبب ترافیک سنگین حدود یکساعت زمان می برد.

شهر فاس اولین پایتخت کشور مراکش بوده که در سال 789 میلادی توسط مولای ادریس بنیان نهاده شد جمعیت شهر بیش از یک میلیون نفر است و سومین شهر بزرگ کشور مراکش است. بافت قدیمی و محصور شده یا Fes El Bai شهر لقب بزرگترین شهر ممنوع برای تردد اتومبیل را به خود اختصاص داده است. کوچه و پس کوچه های شهر به قدری تنگ و تو در تو است که مسیریابی در آن بسیار مشکل است و هر توریستی در آن گم خواهد شد.

ما با رسیدن به شهر به سراغ هتلی که رزرو کرده بودیم رفتیم. Hotel Jnane Sbile  یکی از هتلهایی است که در مجاورت بافت قدیمی قرار دارد و شما می توانید اتومبیل خود را در کنار هتل پارک کنید. قیمت هتل مناسب است ولی اتاقهای راحتی ندارد. ما برای دو شب اقامت 85 یورو پرداختیم. هتل ما درست روبروی Jnan Sbil که باغ بسیار زیبایی با دریاچه و گل و گیاه متنوع است قرار دارد.

در پشت باغ رستوران کوچکی وجود دارد که به زیبایی طراحی شده است . رود کوچک یا جوی باریکی از کنار این رستوران گذر می کند و به داخل باغ جریان می یابد. بر روی آن پل کوچکی وجود دارد. نظرمان به جمعیت کثیری جلب شد که بر روی پل مشغول نظاره چیزی در پایین پل بودند. کنجکاو شدیم و به جمعیت نزدیک شدیم. فردی در کنار جوی ایستاده بود و از مردم نذوراتشان را می گرفت، دعایی می خواند و آنها را روانه جوی می کرد. نان، میوه و غذا به همراه شمع های شناور حاصل این نذر و نیاز بود که در پایین دست جوی منظره ناخوشایندی را ایجاد می کرد. در فرصتی که تا تاریک شدن هوا داشتیم از بنای مولای عبدالله بازدید کردیم.

روز هفتم، دهم فروردین:

مدینه Fes در لیست میراث جهانی ثبت شده است. از Bab Bou Jeloud وارد شهر قدیمی شدیم.

وسعت این منطقه زیاد است و همانطور که قبلا هم گفته شد احتمال گم شدن در کوچه ها اجتناب ناپذیر است.

 

با نگاه دقیق به نقشه شهر دو کوچه موازی با هم وجود دارد که یکی Talaa Kebira نام دارد و دیگری Talaa Saghira. تصمیم می گیریم که از اولی برویم و از دومی برگردیم. در ورودیه بازار نظرمان به تابلویی جلب می شود که به ما یادآوری می کند که ورود اسب ، درشکه و گاری ممنوع است!

بیشتر قسمتهای بازار بافت قدیمی خود را حفظ کرده است و هنوز بیشتر حرفه ها در قسمتهای معینی از بازار بیشتر فعالیت دارند. مثلا راسته نجارها، قصابها، آهنگرها، پارچه فروشها، عطارها و… . تعداد قابل توجهی(حدودا 60 عدد) آبخوری که قبلا فواره نامیده می شد در جای جای این کوچه ها وجود دارند. این فواره ها با نمای زیبایی از کاشی و سرامیک طراحی شده اند.

مسجد و دانشگاه القرونین که گفته می شود قدیمی ترین دانشگاه جهان است در انتهای یکی از این کوچه ها قرار دارد. در طراحی داخلی آنها از کاشی ها و سرامیک های کوچک رنگی استفاده شده و طرحهای زیبایی را ایجاد کرده که Zellij نام دارد همچنین ستونها ،درها و پنجره های چوبی با استفاده از هنر Mashrabiya زینت بخش دکوراسیون و نمای ساختمانهاست.

مدارس عطارین و Bou Inania نیز در بافت قدیمی هستند که به علت مرمت و تعمیرات اساسی موفق به بازدید از آنها نشدیم. مقبره مولای ادریس دوم نیز ارزش دیدن دارد خصوصا اینکه تزیینات داخلی آن بسیار زیباست. با دیدن آن ناخداگاه به یاد امامزاده های خودمان می افتم که همواره عده ای مشغول عبادت هستند.

Fes برای خرید سوغاتی جای مناسبی است. تعداد قابل توجهی مغازه که صنایع دستی و سوغاتی بفروشند در میان بازار یافت می شود که معمولا باید بر سر قیمت کمی هم چانه زد. فراموش نکنید که Fes در تولید اجناس چرمی شهرتی جهانی دارد و تعداد قابل توجهی دباغی در کوچه و پس کوچه های شهر وجود دارند.

شهر Fes شهر مدرن است و خارج از بافت قدیمی کاملا آثار تمدن مدرن را در قسمتهای مختلف شهر می توانید ببینید.

روز هشتم،یازدهم فروردین:

صبح با خروج از شهر به دنبال منطقه ای باستانی که در سایت میراث جهانی یافته بودم حرکت کردیم. روستای Souk El Gour در فاصله 30 کیلومتری جاده قدیمی فاس به مکناس قرار دارد که البته حتی به کمک GPS هم پیدا کردنش مشکل است. البته بعد از اینکه پیدایش کردیم دلیل آن را متوجه شدیم. این منطقه باستانی که بر روی تپه کوچکی قرار دارد قدمتش به قرن چهارم تا دوم قبل از میلاد بر می گردد و به صورت دایره وار با سنگهای گرانیت ساخته شده است. محافظت فیزیکی درست و حسابی ندارد هرچند که دور آن را دیوار و نرده کشیده اند ولی در آن باز است و محل بازی بچه های روستاست. بازدید از آن 10 دقیقه زمان نیاز دارد.

با ورود به شهر مکناس که از شهرهای قدیمی و بزرگ کشور مراکش است یک راست به سمت بافت قدیمی شهر رفتیم که در لیست میراث جهانی ثبت شده است. ورودیه مدینه، باب منصور نام دارد که بزرگترین دروازه کشور مراکش است که توسط مولای عبدالله تکمیل شد. این شهر در قرن 11 پایتخت سلسله المراوید و در قرن 17 پاینخت سلسله علوی و از سال 1912 تا زمان استقلال کشور هم مرکز استقرار لژیون فرانسه بود.

Place el-Hedim محوطه وسیعی روبروی باب المنصور است که کاربری آن شبیه میدان جامع الفنا می باشد. هر کسی در گوشه ای مشغول انجام شیرین کاری یا معرفی حرفه خود است تا شاید بتواند از عابران پولی بگیرد. رستورانهای اطراف نیز با فرستادن افرادی در میان این میدان شلوغ سعی می کنند مشتریان خود را پیدا کنند و چه بسا گاهی این فرستادگان بر سر مشتری با هم دعوا هم بکنند!

موزه شهر که در انتهای میدان قرار دارد برای تعمیرات تعطیل است. با ورود به بافت قدیمی که بسیار شبیه به بابت قدیمی و پیچ در پیچ فاس است خود را در جلو ورودیه مدرسه Bou Inania می بینیم. این مدرسه که هم اکنون نیز برای خود محصلانی دارد به سبک سایر مدارس قدیمی با کاشی و سرامیکهای زیبا (Zellij) و همچنین ستونها و سقفها و نماهای چوبی بسیار زیبا تزیین شده است. البته نباید از گچبری های آن غافل ماند.سال تاسیس آن به 1358میلادی بر می گردد برای بازدید از این بنا نیم ساعت زمان نیاز است. مقبره مولای اسماعیل به دلیل مرمت اکنون تعطیل است.

پس از صرف نهار و گشت و گذری کوتاه در قسمت جدید شهر به سمت روستای مولای ادریس که به سبب مقبره مولای ادریس به این نام نامیده می شود حرکت کردیم. فاصله 30 کیلومتر است و 45 دقیقه ای طی می شود. روستا بر روی تپه قرار دارد و پذیرای تعداد زیادی از زواری است که از دور و نزدیک برای گرفتن حاجت به زیارت می آیند. محل پارک اتومبیلها در میدان مرکزی قرار دارد یعنی درست در جایی که کلی مغازه های سوغاتی فروشی، لباس فروشی و اشیاء مذهبی وجود دارد. اگر  امامزاده داوود تهران را دیده باشید می توانم به شما بگویم که شباهت زیادی بین آنها یافتم.

قبر مولای ادریس که در مجموعه ای با تزیینات زیبا قرار دارد بسیار بزرگ است. با ورود به محوطه همواره چند نفری دور و بر شما خواهند بود و سعی می کنند با توضیحاتی درباره حواشی این مکان مذهبی شما را در ترغیب کنند تا پولی به آنها پرداخت کنید! برای بازدید نیم ساعت فرصت بگذارید.

مجموعه باستانی ولیلی یا Volubilis که در چهار کیلومتری روستای مولای ادریس قرار دارد یکی از بهترین سایتهای باستانی کشور مراکش است که در لیست میراث جهانی قرار گرفته است و بسیار خوب اداره می شود. خوشبختانه این سایت تا هنگام غروب آفتاب باز است و امکان بازدید از آن فراهم است. با توجه به وسعت این سایت باستانی که قدمت آن به قرن سوم قبل از میلاد می رسد باید زمان مناسب به آن اختصاص داده شود که حداقل دو ساعت می باشد.

با غروب آفتاب آخرین نفراتی بودیم که سایت را ترک کردیم و مستقیم به سمت شهر شفشاون راندیم. تقریبا فاصله 180 کیلومتری ولیلی تا شفشاون را باید سه ساعته طی کرد. اگر هتل یا محل اقامتی شما در قسمت قدیمی شهر باشد قطعا برای یافتن آن با مشکل مواجه خواهید شد. شفشاون علاوه بر اینکه مثل مدینه سایر شهرها کوچه های باریکی دارد، بر دامنه تپه نیز واقع شده است و این به مفهوم این است که سر بالایی و سرازیری آن را باید به سایر مشکلات افزود. خوشبختانه صاحب مهمانخانه ما قبل از اینکه راه را گم کنیم ما را در خیابان اصلی پیدا کرد و به ریاذ خود رساند. ما برای یک شب اقامت در این مکان که Dar Dalia نام داشت 66 یورو پرداختیم. صاحب مهمانخانه که علاقه شدیدی به سیاست و تاریخ داشت ساعتی را درباره تاریخ معاصر و سیاسی ایران برای ما سخنرانی کرد که البته انصافا هم اطلاعات خوبی داشت.

روز نهم، دوازدهم فروردین:

شهر شفشاون که بخاطر رنگ آمیزی آبی رنگ شهر به “شهر آبی” نیز معروف است، در سال 1471 به دستور مولای علی بن رشید ساخته شده است. گشت و گذار از داخل کوچه های شهر به اندازه کافی جذابیت دارد تا شما را چند ساعتی مجذوب خود کند.غذاهای متنوع و لذیذ این منطقه در لیست میراث ناملموس جهانی به ثبت رسیده، پس اگر فرصتش را دارید از غذاهای محلی غافل نشوید.

قبل از ظهر بود که شفشاون زیبا را به مقصد تطوان ترک کردیم. یک ساعت و نیم طول کشید تا مسافت 70 کیلومتری را پیمودیم و وارد شهر Tetouan شدیم.

مدینه این شهر نیز در لیست میراث جهانی به ثبت رسیده است. ساختمانهای سفید رنگ بافت قالب این شهر است و گفته می شود که معماری این شهر تلفیقی از معماری اندلوسی و مراکشی است. بازار قدیمی داخل مدینه بسیار فعال است. در بافت قدیمی شهرهای کشور مراکش افرادی وجود دارند که همواره به دنبال پیدا کردن توریستهای خارجی و هدایت آنها به مغازه هایی است که اجناس نسبتا گران قیمت می فروشند و با هدایت این افراد از صاحب مغازه پولی هم دریافت می کنند. یکی از این افراد هنگامی که در بازار مشغول خرید میوه بودیم به تور ما خورد! البته با کمک او توانستیم با میوه فروش صحبت کنیم ولی پس از آن با اصرار فراوانش ما را به یک ساختمان قدیمی در محله قدیمی برد که علاوه بر فروش محصولات محلی مراکش، قالی و گلیم هم می فروخت. نهایتا هم به کوشش او و برای یادگاری گلیم کوچکی خریدیم که می گفت از نخ کاکتوس! بافته شده و بسیار مقاوم است. او هم همانند بسیاری از مراکشی هایی که ما ملاقات کردیم مشکل اساسی در بهداشت دهان و دندان داشت. دندانهای زرد رنگ، لثه های ملتهب و حتی دندانهای افتاده یا پوسیده گواه این مطلب است.

نهار را در تطوان خوردیم و پس از یک ساعت و نیم رانندگی به شهر بزرگ و مدرن طنجه وارد شدیم. ابتدا اتاق خود را در هتل Fredj که هتلی مدرن و زیباست تحویل گرفتیم و سپس برای گشت به خارج از هتل رفتیم. برای یک شب اقامت در این هتل خوب 78 یورو پرداخت کردیم. شهر Tangier که در جنوب تنگه جبل الطارق قرار دارد همواره دارای موقعیت سوق الجیشی مهمی بوده و هست. این شهر در زمان حکمرانی رومی ها مرکز ایالت موریتانی بود. در سال 429 میلادی اسپانیایی ها آن را اشغال کردند تا اینکه در سال 705 با حمله اعراب به دست مسلمانان افتاد. سپس پرتغالی ها آن را اشغال کردند و نهایتا در سال 1622 پرتغالیها این شهر را به چارلز دوم که پادشاه انگلستان بود به عنوان هدیه عروسی او با دختر پادشاه پرتغال به او بخشیدند. در سال 1679 تحت حکمرانی مولای اسماعیل قرار گرفت. از نیمه دوم قرن نوزدهم این منطقه بین المللی اعلام شد تا اینکه در سال 1956 به دنبال استقلال به کشور بازگشت.

روز دهم، سیزدهم فروردین:

مدینه شهر طنجه، بافت قدیمی شهر است که با برج و بارو از قسمت مدرن شهر جدا شده است.

موزه قصبه که موزه فرهنگ مدیترانه ای نام دارد حتما ارزش دیدن دارد و برای بازدید از آن یک ساعت زمان نیاز است.

 

بازار قدیمی نیز در همین منطقه مدینه قرار دارد. درست خارج از این محل بازار بزرگ و میدان نهم آوریل قرار دارد. سینما ریف در این میدان قرار دارد. خیابان محمد ششم، بلوار عریضی است که به موازات ساحل کشیده شده و محل مناسبی برای تفریح و خیابان گردی اهالی شهر است. خیابان محمد پنجم و بلوار پاستور نیز خیابان اصلی شهر و مرکز خرید و تفریح و رستورانهای شهر است.

مقبره جهانگرد معروف، ابن بطوطه، نیز در مدینه قرار دارد ولی ما نتوانستم آن را ببینم.

بعد از ظهر طنجه را ترک کردیم ، و یکساعت بعد به سایت باستانی Lixus رسیدیم. البته برای پیدا کردن این سایت بهتر است از GPS استفاده کنید. ورودی این سایت در جاده ای فرعی قرار دارد. این سایت که در یک کیلومتری شهر Larache قرار دارد سایتی است که بناهایی از دوره رومی و قبل از میلاد تا بناهای اسلامی دارد. در زمان بازدید ما این سایت در دست مرمت قرار داشت همچنین ساختمانی نیز برای موزه در محل سایت ساخته شده بود. طبق گفته نگهبان سایت که بسیاری از قسمتهای این سایت را در عرض یکساعت به ما نشان داد، قرار است در ماه سپتامبر گروههایی از ایتالیا و آلمان برای مرمت و آماده سازی این سایت برای معرفی به یونسکو به این محل بیایند.

نهار را در شهر العرائش (Larache) در کنار میدان مرکزی شهر که میدان بسیار زیبایی است صرف کردیم. این شهر در کنار دریا قرار دارد و مدتها در تصرف اسپانیایی ها بوده است و به نظر می رسد هنوز هم اسپانیایی ها در این شهر حضور دارند حتی هم اکنون کنسولگری آنها در این شهر فعال است.

اتوبان شمال-جنوب ما را بعد از 200 کیلومتر به شهر رباط که پایتخت کشور است می رساند. در بدو ورود متوجه می شویم که وارد شهری بزرگ، مدرن و تمیز شده ایم. یک راست به سمت برج حسن که برجی آجری و 44 متری است می رویم. مقبره محمد پنجم و حسن دوم و همچنین ستونها و بقایای مسجدی که قرار بوده در زمان یعقوب المنصور یکی از بزرگترین مسجدهای دنیا باشد در اینجا مشهود است این مسجد قبل از اتمام در سال 1755 در اثر زلزله تخریب شد. مقبره بسیار باشکوه محمد پنجم و حسن دوم در این محوطه ساخته شده و برای بازدید عموم باز است.

محل اقامتی ما در خارج از شهر رباط و در شهر مجاور آن که Sale نام دارد، قرار داشت. این شهر برخلاف رباط بسیار شلوغ و بی نظم است و کاملا شبیه شهرهایی است که در حاشیه شهرهای بزرگ ساخته می شود و کاملا مشخص است که با هجوم مهاجران سایر شهرها به حاشیه رباط به وجود آمده است. ریاذ Dar El Mouhit محل اقامت ما در این شهر بود که دکوراسیون داخلی بسیار زیبایی داشت. ما برای یک شب 65 یورو پرداختیم. مسوول شیفت شب خانم نسبتا مسنی بود که تمام تلاش خود را می کرد که به ما کمک کند تا به ما بد نگذرد!!

روز یازدهم، چهاردهم فروردین:

Chella شاید از مهمترین مکانهای دیدنی شهر رباط باشد که در لیست میراث جهانی نیز ثبت شده است. این محوطه باستانی آثاری از روم باستان تا ادوار اسلامی دارد. ورودیه این سایت 10 درهم است و برای بازدید از آن یکساعت زمان نیاز است. اگر از راهنمایان مستقر در سایت استفاده کنید 100 درهم هم باید بابت یکساعت بپردازید که به نظر منصفانه است. از طرفی محوطه این سایت دارای درختان متنوعی است که از مناطق مختلف جهان به آنجا آورده شده و توضیح یک فرد مطلع قطعا لذت بخش خواهد بود. این مجموعه محل زندگی تعداد زیادی لک لک است و لانه های آنها بر روی ستونها و دیوارهای بنا زیبایی خاصی به آن بخشیده است.

اگر زمان کافی برای بازدید از شهر رباط را ندارید می توانید از مدینه شهر چشم پوشی کنید.

در کشور مراکش حضور نیروهای امنیتی و نظامی بسیار چشمگیر است. گشتهای نیروهای پلیس های مسلح به وفور در شهرها وجود دارد و خصوصا در شهر رباط بسیار بیشتر دیده می شود.

بعد از ظهر به سمت کازابلانکا حرکت کردیم. اتوبان رباط- کازابلانکا 90 کیلومتر است و یکساعته طی می شود. شاید مهمترین بنای شهر مربوط بشود به مسجد حسن دوم که اخیرا ساخت آن به پایان رسیده است. این مسجد عظیم که در کنار دریا ساخته شده گفته می شود سومین مسجد بزرگ جهان است. تزئینات داخلی آن شگفت انگیز است و نمای خارجی مسجد هم با استفاده از عناصر فرهنگی اسلامی- مراکشی، توازن زیبایی بین هنر مدرن و باستانی ایجاد کرده است.

محوطه خارجی مسجد با توجه به وسعت آن به محل تفریح اهالی تبدیل شده است. پیاده رو کنار دریا با دستفروشانی که انواع و اقسام خوراکی ها را می فروشند جذابیت جالبی دارد. فروش حلزون پخته در مراکش بسیار متداول است و شبیه به باقلا پخته سرو می شود. البته من امتحان کردم و بد نبود.

شام را در یکی از رستورانهای سنتی و زیبای کازابلانکا صرف کردیم. غذاهای محلی مراکشی به مذاق ما سازگار است و از خوردن آنها لذت خواهید برد.

هتل آپارتمان Melliber که در نزدیک مسجد حسن دوم قرار دارد هتلی بسیار تمیز و راحت است که بابت یک شب 94 یورو پرداختیم.

روز دوازدهم، پانزدهم فروردین:

کازابلانکا یا دارالبیضا بر خلاف شهرتی که دارد، شاید بدترین شهر کشور مراکش باشد. وجود مهاجران آفریقای غربی به وفور به چشم می آید. شهر تمیز نیست. ترافیک زیاد است و تکدی گری نیز در سطح شهر به چشم می آید. البته برخی از بلوارهای سطح شهر مثل بلوار مولای یوسف با درختان پالم زیباست.

بسیاری کازابلانکا را به خاطر فیلم معروف کازابلانکا با بازی به یادماندنی همفری بوگارت و اینگرید برگمن می شناسند که روایتی عاشقانه از هجوم مهاجران اروپایی در زمان جنگ جهانی دوم به سمت آمریکاست. برایم بسیار جالب بود که فهمیدم حتی یک پلان از این فیلم در شهر کازابلانکا فیلمبرداری نشده است! و همه فیلم حاصل هالیوود است.

پرواز ما به سمت دبی از فرودگاه کازابلانکا انجام شد. اتومبیل را هم در همان محلی که تحویل گرفته بودیم بدون دردسر تحویل دادیم.

در این سفر ما 2600 کیلومتر راه پیمودیم و تقریبا 1650 درهم بابت 160 لیتر بنزین پرداختیم.

افشین ایران پور

af6872@gmail.com

کانون گردشگران جوان ایران

iranpour@kanoonirangardan.ir

Share

نظر بدهید

آدرس ایمیلتان منتشر نمیشودگزینه های الزامی ستاره دار شده اند *

*

برو بالا !