خانه / گزارش سفرهای سال86 / گزارشی از روستای مصر

گزارشی از روستای مصر

روستای مصر:

در حدود 80 سال پیش   فردی به نام یوسف بار انداز فعالی در محل فعلی روستا داشت و از کاروانان پذیرایی میکرد. او در ضمن رونق اقتصادی که به دست آورد فردی متواضع و بخششگر بود. کمکهای او به اطرافیان مردم را به طرف او کشید و کم کم روستایی در این محل پدیدار گردید و نام آنرا مصر گذاشتند زیرا فعالیتهای یوسف برای مردم تداعی کننده فعالیتهای یوسف پیامبر در مصر بود. روستای دیگری نیز به نام قاهره در اطراف مصر وجود داشت که اکنون متروک شده است.

این روستا در مرز کویر شن قرار دارد. مردم روستا از طریق کشاورزی و توریسم روزگار میگذرانند. دامهای محدودی نیز متشکل از شتر, گاو و طیور دارند.محصولات کشاورزی آنان پس از خرما و انار,گندم و جو است که سالی دوبار برداشت میکنند.به ندرت محصولاتی چون شلغم و چغندر نیز کشت میکنند.فرآورده های دامی آنها کشک و شیر و ماست است که کمی بیش از مصرف داخلی تولید میشود.

کشک و ماست اصلی ترین غذای مردم مصر است. کشک را به صورت اشکنه یا کله جوش و یا کشک خشک و نان و آب میخورند. آنها سبزی ندارند زیرا با آب و هوا و خاک شور روستایشان سازگار نیست و قدرت خرید سبزی گرانی که از خور می آورند را نیز ندارند. در عادت غذایی آنها میوه تازه و متنوع نیز دیده نمی شود.

ظهر که خسته از پیاده روی به خانه آمدیم از خانم خانه در مورد نهار سئوال کردیم. او گفت هنوز کشک را نسابیده است ولی میتواند غذای خوبی در اختیارمان بگذارد: نان و ماست.

آب روستا از قنات تامین میشود. آب قابل شرب است ولی مطابق همه قناتهای کویر شور است. مردم کویر نشین به خاطر استفاده از آب شور فشار خون بالاتری نسبت به کسانی دارند که آب شیرین می نوشند. چشمه این قنات در کوههای جنوبی روستا است. روستای فرحزاد که در همسایگی روستای مصر قرار دارد درون بافت شنی کویر واقع شده و به خاطر این بافت امکان کشیدن قنات به آن فراهم نشده است. منبع آب مرتفعی که درون روستای مصر قرار دارد متعلق به روستای فرحزاد است. آب قنات مصر توسط پمپ به منبع منتقل میشود و از آنجا با لوله به فرحزاد میرسد. صبح زود که یکی از دوستان ما برای عکاسی از این منبع آب 15 متری بالا میرفت ,مورد اعتراض اهالی قرار گرفت.آنها فکر میکردند ممکن است او به سلامت آب منبع لطمه بزند.

شخصی که سالانه قنات مصر را لایروبی میکند , صاحبخانه ما بود. ولی از وقتی که پایش مشکل پیدا کرده ,دیگر نمی تواند وارد قنات شود و سالهای آینده این قنات خشک خواهد شد. پسر کوچک او که این موضوع را تعریف میکرد گفت که هیچ یک از جوانان روستا جرئت وارد شدن به قنات را ندارند و باید مقنی از خور بیاورند که هزینه آن بسیار بالا است.

درون روستا یک دبستان قرار دارد. ساختمان این مدرسه و چند بنای دولتی دیگر موجود در روستا از آجر و پنجره های فلزی ساخته شده اند. منازل مردم از خشت و کاه گل و پنجره چوبی است. بچه های مدرسه میگفتند تابستانها آنقدر دیوارهای آجری داغ میشوند که حتی نمی توان به آنها نزدیک شد. مدرسه دو کلاس دارد.در یکی اولی ها و پنجمی ها و در دیگری دومی ها سومی ها و چهارمی ها مینشینند . تنها معلم ده با ژیان سبز خود از خور می آید.پس از رسیدن او به مدرسه در حدود ساعت 8 تا 8:30 بچه ها مراسم صبحگاه را با جدیت آغاز میکنند و پس از نفرین استکبار و آمریکا ورزش صبحگاهی انجام میدهند و وارد کلاسها میشوند.

روزی که ما نیز در مراسم صبحگاه مدرسه مصر شرکت کردیم آقای معلم قصد داشت برای بچه ها لباس عید تهیه کند. از بچه ها خواست که به خانه های خود بروند و متر خیاطی بیاورند . پس از مدتی معلوم شد که متر خیاطی در هیچ یک از خانه های مصر موجود نیست.

بچه های روستا امکان ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی را تنها در خور دارند. با اینکه جندق به مصر نزدیک است ولی به خاطر جاده آسفالت نوساز مصر به خور , ارتباط مردم مصر بیشتر با خور است. صبح یک مینی بوس به خور میرود و عصر باز میگردد.از کل بچه‌های روستا فقط یک دختر صبحها سوار این ماشین میشود و به خور میرود تا در کلاس اول راهنمایی شرکت کند. بقیه خانواده ها به سواد خواندن و نوشتن در حد ابتدایی قناعت کرده اند.

روستا در روز خلوت است . مردها به مزارع میروند و بچه ها در گوشه و کنار مشغول بازی هستند. اسفند ماه فصل پر جنب و جوشی است. در این فصل مردم خانه های کاه گلی خود را بازسازی میکنند تا برای گرمای تابستان آماده شوند. وظیفه ساخت کاه گل بر عهده خانمها است. درون روستا زنان فرقون به دست , کاه گلی را که در کنار مدرسه زیر نظر میرآب ساخته شده است را به خانه های خود حمل میکنند.

روستاهای مناطق کویر شنی قبرستان ندارند زیرا شن روان اجازه دفن اموات درون زمین را نمی دهد. اهالی مصر مرده های خود را در خور و جندق دفن میکنند و اگر قدرت مالی داشته باشند آنها را به کربلا میفرستند. تعداد بسیار زیادی از اموات منطقه کویر مرکزی ایران در طول چند صد سال گذشته در کربلا دفن شده اند. در گذشته آنها را درون تابوت با چهارپا به کربلا میبردند که بیش از یکماه طول میکشید. پس از آن مینی بوس وظیفه چهارپا را بر عهده گرفت و در سالهای اخیر دیگر امکان انتقال اموات به سختی فراهم میشود.

دو خانواده در روستای مصر توانایی اسکان مسافران را دارند. این توانایی تنها در داشتن محلی مسقف برای خواب مسافران نیست , بلکه آنها باید روش برقراری ارتباط با شهری ها و خارجی ها را بلد باشند. مردم روستاهای کویری بسیار مذهبی هستند و گهگاه گروههای گردشگری که مهمان آنها هستند رفتاری از خود نشان میدهند که با عرف حاکم بر روستای آنها سازگار نیست. مثلا سیگار کشیدن یک دختر بد حجاب بر پشت بام . مردم روستاهایی مانند مصر که مرکز گردشگری شده اند با این موضوع کنار آمده اند. آنها ترجیح میدهند این شهری بازی ها را نبینند تا اینکه در مقابل آنها عکس العمل نشان دهند. بارها پیش آمده که مسافرین شهری غافل از این موضوع , در مقابل عقب نشینی سنتی روستاییان به رفتارهای غیر اخلاقی خود – از نظر روستاییان- دامن میزنند و این باعث بروز رفتاری خشن از طرف روستاییان میشود. در مصر اهالی از سمت خانه ای که مهمان غریبه دارد عبور نمی کنند. صاحبخانه نیز با پرهیز از هرگونه عصبانیت با سر پایین از مسافران پذیرایی گرم و مخلصانه میکند. نباید این نکته را فراموش کرد که چرخش چرخ اقتصاد روستا را همین مسافرها سرعت میدهند. مثلا در سفر گروه ما , علاوه بر خرید از مغازه, اجاره کردن مکان از روستاییان, ویزیت صمیمانه مردم توسط پزشک همراه گروه و  اجاره وسیله نقیله, چندین کیلو هم کشک و قره قوروت و رب انار از مردم روستا خریداری شد.  روستای مصر این رونق توریستی خود را مدیون مازیار آل داوود ساکن روستای گرمه است.

یکی از جاذبه های مناطق کویری وجود نخل است. سبز بودن یک واحه درون کویری سوزان و جاری بودن زندگی زیر سایه این درختان بسیار دیدنی است. این نخلها قلب تپنده روستاهای کویری درون ایران هستند. متاسفانه سرمای زمستان سال 86 تمامی نخلهای منطقه جندق و خور و انارک را خشکاند. اهالی ساکن این مناطق با اضطراب منتظر بهار هستند تا ببینند آیا نخلهایشان دوباره برگ خواهند داد یا نه . هر چند امید زیادی ندارند, با نگرانی منتظر گرما هستند و برای نخلهایشان دعا میکنند. مردم آمادگی مقابله با سرمایی را که به گفته آنها تا 40 سال پیش  سابقه نداشته را نداشتند. آیا باید انتظار مهاجرت این مردم به شهرهای اطراف را داشته باشیم؟

  از یکی از اهالی پرسیدم آیا دوباره نخل میکارید؟

 اگر بکاریم خرمایش به نبیره هایمان میرسد. برای چه بکاریم!

  دولت برای فرار از سرما کمک نکرد؟

      کدام دولت؟ اینجا مصره !

    اگر دیگر نخل نداشته باشید چه میشود؟

     (با خنده) میریم تهران زندگی میکنیم.

کمی هم از زندگی صاحبخانه مصری خود بگویم:

پدر خانواده که محور اصلی خانواده است مدتهاست به خاطر عملی که در زانو کرده , علیل شده و قادر به کار نیست ( فارغ از بیمه های رنگارنگ شهری) . پسر 19 ساله آنها آماده میشد تا هفته بعد از سفر ما به سربازی برود. امیدوار بود که در تقسیم به نایین بیافتد. (نهایت پیشرفت) مینا دختر 11 ساله خانواده با اشتیاق درس می خواند تا کلاس پنجم را به اتمام برساند.پیش از این پدر خانواده اجازه ادامه تحصیل را به خواهر و برادرهای او نداده است. دختر عموی مینا تنها بچه ای است که از مصر به خور میرود تا درس بخواند.  وجود این دختر عموی بدعت گذار پشت گرمی مینا بود تا شاید او نیز در سال آینده بتواند به درس خود ادامه دهد.  خواهر 14 ساله مینا منتظر است که به 18 برسد تا شوهر کند. زیرا قانون, ازدواج زیر 18 را منع کرده است. مادر خانواده که از درد سینه رنج میبرد , کارهای خانه را بر دوش دارد. آنها در انتهای تابستان 70 مرغ از نایین خریده بودند تا به زندگی خود حرکتی داده باشند. ولی زمستان بی رحم 86 از آنها پرندگان لاغر زشتی ساخته بود و تنها چند دانه تخم مرغ هر روز صبح نصیب زن خانه میشد. گروه ما  چهارمین گروهی بود که امسال خانه را از آنها اجاره کرده بود. آنها امید داشتند در چند ماه مانده به گرما از مسافران بیشتری پذیرایی کنند. دختران بزرگ خانواده به خانه بخت رفته بودند. یکی از آنها که منتظر زایمان سوم خود بود دچار مشکلی شده بود و نمی توانست طبیعی زایمان کند. سزارین تنها در نایین امکان دارد. خور انارک و جندق تابه حال سزارین را تجربه نکرده است. مامایی در خور به او گفته بود هر وقت دردت گرفت برای سزارین به نایین برو! آیا سزارین نیاز به درد دارد؟

خانواده حدود دو سال پیش یک پسر خود را از دست داده است. او علی ساربان معروف بوده که به علت نارسایی قلبی پس از یک هفته درد کشیدن در خور در گذشته است. علی با مازیار کار میکرد و از مسافران مازیار در مصر پذیرایی میکرد و آنها را با تجربه شتر سواری در کویر آشنا میکرد. او به خاطر این قابلیت خود یکی از افراد مهم ده به شمار می آمد. مادر که به اشک از قابلیتهای پسرش تعریف میکرد گفت که بعد از علی ما هم شترهایمان را فروختیم و یک وانت و یک موتور خریدیم.دیگر کارمان از رونق افتاده است.

یاد علی گرامی باد.

مادر بدون هیچ پشتوانه ای انتظار مرگ دخترش  در مینی بوسی که به مقصد نایین خواهد رفت را میکشد. او می گوید کمبود امکانات پزشکی,علاوه بر علی ,دخترم را هم از من خواهد گرفت.

قبرستانی در جندق

قبور از گل درست شده اند و اندازه آنها سیار بزرگ است. روی قبرها یک کاسه درون ساختمان قبر جاسازی شده است که وقتی بر سر مزار می آیند درون کاسه را آب بریزند و شاخه گلی درون آن قرار دهند. در غیر این صورت در گرمای کویری گل دوام نمی آورد .فروش گل مصنوعی نیز رونق دارد.

1

مرحوم علی ساربان- زمستان 84

2

مینا و خواهر بزرگترش

3

کشک سابی

4

تقابل دو فرهنگ

5

کلیه همشاگردی های مصری

6

ورزش صبحگاهی در مدرسه

7

بهترین مادر دنیا

8

آماده سازی کاه گل و دختر زیبایی که از دوربین عکاسی فرار کرد

9

اشکنه

10

برف بی سابقه زمستان 86 در کویر

11

بافت معماری روستای مصر

12

متن:حمیدصدقی نژاد

جمع آوری اطلاعات:پگاه آراسته

همکاری: علی رفیع و اشکان دانش

بهمن 86

Share

نظر بدهید

آدرس ایمیلتان منتشر نمیشودگزینه های الزامی ستاره دار شده اند *

*

برو بالا !