تیله بازی در قلعه بالا، تایر بازی در رضاآباد
سفر به منطقه توران و روستای قلعه بالا در اسفندماه 87 ، اولین سفر من با کانون گردشگران جوان ایران بود. سفری که با تمام سفرهایی که با تورهای دیگر رفته بودم تفاوت داشت. جمعی صمیمی و دوست داشتنی و سفری مملو از لحظات به یاد ماندنی. در کنار تمام این لحظات مانند نیسان سواری، دنبال کردن رد پلنگ، گم کردن راه در شب، بازی مافیا و غیره، دو چیز برای من خیلی جذاب و یادآور خاطرات کودکی بود: تیله بازی بچه های روستای قلعه بالا و توقه یا تایر بازی بچه های روستای رضا آباد
تیله بازی بچه های روستای قلعه بالا:
از آخرین باری که تیله بازی رو از نزدیک می دیدم زمانی طولانی می گذشت در حدود 20 سال. اصلا گمان نمی کردم که هنوز جایی و کودکانی باشند که تیله بازی کنند. وقتی با این صحنه روبرو شدم انگار که به 5-6 سالگی پرتاب شده باشم زمانی که استاد تیله بازی بودم و تمام تیله های دوستانم را تو بازی برنده می شدم و مقدار زیادی تیله داشتم. حدود نیم ساعت مبهوت بازی آنها بودم جایی که دو دختر و دو پسر کوچک روستایی با لباس های عید و پلوخوریشان در حال بازی با یکدیگر بودند. قوانین بازی آنها با آن تیله بازی که ما در زمان خودمان انجام می دادیم فرق داشت؛ ما فقط یک چاله کوچک به اسم مات درست می کردیم و با پرتاب تیله به سمت آن چاله بازی را شروع می کردیم سپس تیله هرکسی به آن نزدیک تر بود بازی را شروع می کرد و سعی می کرد تیله را درون آن چاله بیندازد و سپس بقیه تیله ها را بزند اما بازی بچه های قلعه بالا کمی پیچیده تر بود. آنها 4 چاله به فاصله تقریبا 50 سانتی از یکدیگر درست کرده بودند که به نظر می رسید هر کدام از آنها امتیاز خاصی را داشت که البته روشن است که هر کدام که نزدیک تر بود امتیاز کمتری نیز داشت. بازی به این ترتیب شروع می شد که یک نفر در هر دست بازی تیله اش را در جای خاصی قرار می داد و بقیه افراد سعی می کردند تیله شان را نزدیک آن پرتاب کنند یا آن را با تیله شان بزنند به هر حال نزدیک ترین تیله به هدف بازی را شروع می کرد و سپس تلاش می کردند در حالی یکدیگر را بزنند تیله هایشان را نیز درون چاله های مختلف پرتاب کنند و هر کس می توانست زودتر از همه تیله اش را درون چاله آخر بیاندازد بیشترین امتیاز را کسب می کرد و بازی نیز در آن زمان تمام می شد.
موردی دیگری که در آن زمان نظرم را جلب کرد لهجه و لغاتی بود که کودکان قلعه بالا بکار می بردند؛ لغات و جملاتی که بکار می بردند بسیار شبیه به جملات تهرانی بود و به سختی می توانستی لهجه و اصطلاحات خاص روستایی را در آنها پیدا کنی آنها خیلی از اصطلاحاتی را که بچه ها تهران استفاده می کنند را به کار می بردند نمی دانم دلیل این موضوع چیست؛ تلویزیون، رادیو، درس خواندن یا خیلی چیزهای دیگر اما احساس می کنم که تا 50 سال آینده بسیاری از این اصطلاحات یا لهجه های بومی، در صورتی که فکری برای آنها اندیشیده نشود، در مناطق مختلف از بین خواهد رفت که واقعا جای تاسف خواهد داشت.
توقه یا تایر بازی بچه های روستای رضا آباد:
شاید این مسئله برای بچه ای این دوران، بچه های بعد از جنگ، کمی سنگین و خنده دار باشد که یکی از سرگرمی های بچه های هم نسل من، از نسل قبل از خودم اطلاعی ندارم، بازی با توقه و تایر دوچرخه و موتور بود. در حالی که می دویدیم سعی می کردیم آنها را توسط یک چوب 30 تا 50 سانتی کنترل و به جلو هدایت کنیم و معمولا تا مسافت معینی را مسابقه می دادیم. بعد از سالها بچه های روستا رضا آباد در کویر مرکزی ایران را، روستایی که از کمترین امکانات رفاهی برای زندگی نیز برخوردار نیست، در حال انجام این بازی دیدم آن هم در بر روی شنهای روان کویر.