سفر نوروز 86-سواحل خلیج فارس
6 و 7فروردین
دوشنبه عصر از تهران با اتوبوس از تهران به سمت اهواز حرکت کردیم. از ابتدای سفر با هوای بارانی روبرو شدیم. حرکت اتوبوس به خاطر بارندگی شدید بسیار آهسته بود. سحرگاه 7فروردین به منطقه لرستان رسیدیم. جایی نزدیکی پل دختر صبحانه مختصری خوردیم در دشت روبرو سوختن شعله ای را که مربوط به کارخانه نمکزدایی نفت بود می دیدیم. باران به شدت می بارید و با توجه به ذهنیت قبلی که از بررسی آب و هوا از روی اینترنت به دست آورده بودیم اصلا به هوای خوب امیدی نداشتم. تا اهواز باران به شدت می بارید. قبل از ظهر به اهواز رسیدیم و طبق هماهنگی قبلی آقای اورکی راننده و دوست خوبمان به دنبال ما آمد. در اهواز فرداد و مارال هم به ما پیوستند. بدون معطلی به سمت رامهرمز حرکت کردیم. عبور از دشت های سرسبز نوید بهاری زودهنگام را در این منطقه می داد. طبق عادت سراغ مناطق گردشگری را در رامهرمز گرفتیم. چندین منطقه که در کتاب های راهنما نوشته شده بود اکنون دیگر وجود خارجی نداشتند از جمله طاق ساسانی که گفته می شود تخریب شده است. به هرحال عمارت صمیمی تنها جایی بود که موفق به بازدید از آن شدیم. این عمارت که در حال بازسازی بود در دوره قاجاریه به دستور امیرحسین سپهدار ساخته شده است. عمارتی کوشک مانند است که مساحت اولیه آن 30هکتار بوده اما اکنون 22هکتار است. دور تا دور آن دیوار کشیده شده است. درختان بسیار زیبایی از جمله کُنار، توت، بید، نخل های تزئینی و گل تکوما در سرتاسر این باغ وجود دارد. قرار است که این مجموعه به موزه تبدیل شود. برای بازدید از این عمارت حدود یک ساعت وقت لازم است.
بعد از غروب آفتاب به سمت بهبهان حرکت کردیم و با هماهنگی قبلی که با سازمان میراث فرهنگی شده بود شب را در تربیت معلم شهر بهبهان گذراندیم.
8فروردین
صبح با راهنما جهت بازدید از تپه های اَرجانِ بهبهان و مدرسه خیرآباد حرکت کردیم. مدرسه خیرآباد که در روستای خیرآباد (مسیر بهبهان به دهدشت) قرار دارد بنایی کاروانسرا شکل است که به دستور حسین علی خان زنگنه در دوره صفویه ساخته شده است و چون مدتی محل مباحثه و مقابله آیت الله وحید بهبهانی بوده به قلعه مدرسه هم شهرت دارد. این بنا متعلق به سال 1089 هجری قمری است. برای ورود به این مدرسه ابتدا وارد جاده دهدشت می شویم، پس از 15کیلومتر و از کنار رودخانه خیرآباد ،که از شاخه های اصلی رودخانه هندیجان است، 8کیلومتر به سمت شرق می رویم. زمان بازدید حدود نیم ساعت است.
از داخل شهر بهبهان جاده ای به سمت کوه های مشرف کشیده شده است و به جاده کارخانه سیمان معروف است. تپه های باستانی اَرجان که قدمتی 7-6هزار ساله دارند، سمت چپ این جاده قرار دارند. از کنار کانال آب وارد جاده ای فرعی می شویم تا به نزدیکی تپه ها برسیم.یکی از گمانه زنی های باستانی که در کنار جاده قرار دارد، متاسفانه به دلیل زه کشی های غیر اصولی و به خاطر بارندگی روزهای اخیر پر از آب شده است. در روی تمامی تپه ها گندمکاری صورت گرفته است. وقتی با دقت به زمین نگاه می کنیم تکه های خرد شده سفالی را به وفور می بینیم. دستبند طلایی معروفی از دوره عیلامی در این منطقه کشف شده است که به صورت نمادی برای شهر بهبهان درآمده است. این حلقه طلایی النگو شکل که نقش دو شیر بالدار در دو طرف درخت مقدس قرار دارد به شکل دستبند بوده و روی قسمت حلقوی آن شیارهایی وجود دارد که به یک گل دوازده پر ختم می شود و روی آن نوشته های به خط میخی عیلامی وجود دارد.یه سمت جاده اصلی برمی گردیم (این جاده به جاده تنگ تکاب معروف است). جاده را به سمت کارخانه سیمان ادامه می دهیم بعد وارد جاده اختصاصی سیمان می شویم و پس از عبور از کنار کارخانه سیمان به روستای بکان می رسیم. این روستا از تپه های اَرجان 7.5کیلومتر فاصله دارد. از کنار روستا رودخانه پرآبی به نام مارون می گذرد.
آثاری از پل بر روی رودخانه وجود دارد که متاسفانه تخریب شده است ولی پایه های عظیم این پل هنوز پابرجاست. تاریخ بنای این پل به سال های 75 تا 95 هجری قمری نسبت می دهند. در قسمت شمالی این بند چهار آسیاب آبی دایر بوده است که تنها آثاری از آن باقی مانده است. جنس این پل از سنگ لاشه و ساروج است. گفته می شود این پل تا دوره صفویه استفاده می شده است. در کنار رودخانه بقایایی از یک حمام قدیمی باقی است که آثاری ازحوض و خزینه را در آن می توان دید. نیزاز کنار رودخانه مارون محل زیست چند گونه پرنده است. در کنار آثار پل و حمام بکان مکانی منسوب به قدمگاه امام رضا وجود دارد که عده زیادی جهت زیارت به آن مراجعه می کنند. زمان مورد نیاز برای بازدید از این محوطه حدود یک ساعت است. سد تنظیمی آریوبرزن و سد مارون در ادامه جاده اصلی قرار دارد و درست در کنار سد تنظیمی آتشکده روشن مهر که قدمتی قبل از اسلام دارد، قرار گرفته است.
حدود ظهر از شهر بهبهان به سمت بندر دیلم حرکت کردیم. دشت بهبهان که لوله ها و چاه های نفت معنای خاصی به آن بخشیده است، در مسیر ما قرار دارد.در میان راه بر روی تپه ای که مشرف به کارخانه نمک زدایی نفت بود رفتیم و بسیاری از چاه های نفت و نمایی از این کارخانه را تماشا کردیم. شعله هایی که از سوختن مواد زائد نفتی و گازی حاصل می شد، دود سیاهی را تا کیلومترها در فضا ایجاد کرده بود. درخشندگی این شعله را از کیلومترها دورتر می شد دید.
سردشت شهر کوچکی در کنار رودخانه زهره است و در 45کیلومتری بهبهان واقع شده است. نهار را در پارک ورودی شهر خوردیم. پل بسیا ر بزرگ زهره بر روی رودی به همین نام قرار دارد. زهره بزرگترین شاخه ی رودخانه جراحی است.
شهر کوچک دیلم که بندری در کنار خلیج فارس است، نخستین شهر بندری بود که از آن دیدن کردیم. سپس به سمت بندر گناوه حرکت کردیم. از کنار تاسیسات عظیم نفتی بندر امام حسن عبور کردیم و در هنگام غروب به گناوه رسیدیم. خوشبختانه هوا بسیار خوب بود و دیگر از بارندگی خبری نبود. تعطیلات نوروزی و وسوسه های خرید ارزان قیمت مسافرین بسیاری را خصوصا از خوزستان به این شهر بندری کشانده است. خیل عظیم جمعیت مشکلات زیادی را از نظر ترافیکی در جاده ساحلی این شهر بندری ایجاد کرده است. دستفروشان و مغازه داران حاشیه دریا بساط خود را در پیاده روها پهن کرده اند و مشغول کاسبی هستند. به قهوه خانه ای می رویم تا استکانی چای بنوشیم. مهمان نوازی صاحب قهوه خانه خارج از تعارفات معمول است و با گشاده رویی از ما پذیرایی می کند. او می گوید که اجناس بازار در این ایام 30-40% افزایش قیمت داشته و این ایام زمان مناسبی برای خرید ارزان قیمت نیست گرچه برای مغازه داران اوقات خوبی است. دکه هایی که بازی های کودکانه برقرار کرده اند موجب شادی کودکان هستند. از سمبوسه کنار خیابان با آن سُس تند نمی توان گذشت.
پس از ساعتی که در کنار دریا قدم زدیم گناوه را به سمت بوشهر ترک کردیم. سه سال قبل که به گناوه آمدم زباله های فراوان کنار ساحل ، خاطره بدی در ذهنم گذاشته بود، متاسفانه امسال هم با همین منظره مواجه شدم. به راستی که با این همه پلاستیک، شیشه های نوشابه و ظرف های یک بارمصرف چه باید کرد؟
به بوشهر که رسیدیم یک راست به اداره میراث فرهنگی و ستاد سفرهای نوروزی رفتیم. ساعت حدود 10شب بود ولی چنان رفت و آمدی در ستاد جریان داشت که به راستی در ساعات اداری کمتر می توان چنین جنب و جوشی را دید. به ورزشگاه شهر راهنمایی شدیم و در سالن قهرمانی ساکن شدیم. تا پاسی از شب مشغول آماده کردن شام بودیم پس از شام هم تعدادی از بچه ها به کنار ساحل رفتند.
9فروردین
تصمیم گرفتیم چند ساعتی رابرای گردش در داخل شهربوشهر اختصاص دهیم. شهر بوشهر از دو قسمت تشکیل شده است. قسمتی از شهر در کنار اسکله و دریا قرار دارد، سپس منطقه ای نظامی وجود دارد و در آن سوی منطقه نظامی مجددا شهر قرار دارد. قسمتی از شهر که در کنار اسکله قرار دارد بافت قدیمی شهر را تشکیل می دهد. خانه طاهری متعلق به دوره قاجاریه است و در حال حاضر موزه مردم شناسی شهر بوشهر در آن جا قرار دارد.خانه طبیب هم در مجاورت خانه طاهری است و بنیاد ایران شناسی بوشهر در آنجا قرار دارد و بسیاری از مدارک و مکاتبات قدیمی در آن حفظ و نگهداری می شود. این بنیاد کتابخانه بسیار خوبی دارد. خانه گلشن نیز در همین محدوده است. این خانه ها دو طبقه هستند و بالکن بسیار باصفایی رو به دریا دارند.تعدادی از دوستان از بازار بوشهر دیدن کردند و مقداری از مایحتاج سفر را تهیه کردند. در محله های قدیمی شهر کلیسای قدیمی وجود دارد که گورستان کوچکی در آن قرار دارد و در آن جا قبرهایی متعلق به متجاوزان انگلیسی وجود دارد.
از بوشهر به سمت دلوار حرکت کردیم. شهر دلوار به سبب وجود منزل رئیس علی دلواری که از اسطوره های مبارزه با متجاوزان انگلیسی است، مورد توجه گردشگران است. خوشبختانه جشنواره ای هم به همین نام در آن جا برگزار شده بود. منزل رئیس علی دلواری ،حیاتی بزرگ دارد که دور تادور آن منزل هایی ساخته شده است که در نوع خودش قابل توجه است و در حال بازسازی کلی است. مجسمه رئیس علی و چند توپ قدیمی در حیاط وجود دارد. عموزاده رئیس علی با همان شکل و شمایل جنگاوران تنگستانی در حیاط مشغول توضیح واقعه جنگ تنگستانی ها بود. نقلی بسیار جالب با لهجه تنگستانی. رئیس علی تقریبا 100سال قبل توسط یکی از افراد خائن خودش در سن 24سالگی به قتل می سد. از دلوار به سمت اَهرم حرکت کردیم. قلعه زائر خضر خان اهرم که تقریبا در حال تخریب بود را دیدیم. این قلعه در روی تپه کوچکی قرار دارد که به تمام شهر مسلط است. شهر اهرم به سبب وجود نخلستان های وسیعش معروف است. نگهبان قلعه مشغول هرس درخت خرمایی بود که در داخل قلعه قرار داشت. متاسفانه اتاق های داخل قلعه که بعضا بسیار قدیمی و جالب بودند در شرف تخریب کامل قرار دارد.برج قلعه صدمه کلی دیده، ولی به همت میراث فرهنگی بوشهر دیوارهای دور قلعه در حال مرمت است.نهار را در پارک ورودی شهر خوردیم و به سمت خورموج حرکت کردیم. خورموج برج معروف 5طبقه ای دارد. در هر طبقه موزه ای کوچک برقرار است. طبقه ای صنایع دستی را معرفی می کند، طبقه دیگر گالری عکس و طبقه دیگر گالری نقاشی است.
ادامه مسیر ما از خورموج به سمت بندر کنگان که حدود 20 سال گذشته بزرگترین محل استخراج گاز طبیعی در ایران بوده، است. طبق برنامه ریزی قبلی به سمت بندر طاهری یا همان بندر سیراف حرکت کردیم. هوا تاریک شده بود که به سیراف رسیدیم. به پایگاه میراث فرهنگی رفتیم. تعدادی هم از دوستان یکی از سازمان های غیر دولتی همراه و راهنمای ما شدند. پایگاه میراث فرهنگی سیراف پذیرای گروهی از باستان شناسانی است که در این منطقه مشغول تحقیق و تفحص هستند. ما در حیاط پایگاه ساکن شدیم. دوستان سیرافی تا آماده شدن شام با اجرای موسیقی زنده محلی اوقات خوشی را در ذهن ما به یادگار گذاشتند. در ساحل اسکله سیراف سکوت آرامش بخشی جریان دارد. تا پاسی از شب به دریای قیرگون نگاه کردیم.
10فروردین
با راهنمایی دوستان محلی سیراف ابتدا سوار قایق شدیم و ساحل را از داخل دریا نگاه کردیم. قسمتی از کناره های ساحل که تا داخل دریا کشیده شده بود. به گفته راهنما دارای بناهای قدیمی است که بقایایی از مسجد قدیمی در کنار ساحل دیده می شود. قلعه نصوری از داخل دریا ابهت خاصی دارد، بنایی چند طبقه است که قدمت آن به زمان قاجار برمی گردد.
پس از قایق سواری به سمت قلعه حرکت کردیم. در جلوی در ورودی قلعه پیرمردی در داخل آلونکی زندگی می کند و در جلوی خانه اش که مشرف به دریاست مشغول کشیدن قلیانی با توتون برازجانی است. او می گوید که اکنون 70 سال دارد و از 5سالگی در این قلعه زندگی کرده و پدرش خدمتکار صاحب قلعه بوده و او نیز مدتی به همین شغل اشتغال داشته است. به گفته راهنما این بنا به دستور شیخ جبار دوم پدربزرگ شیخ ناصر نصوری و به دست استاد علی اکبر شیرازی ساخته شده است. در داخل قلعه 18 تابلو نفیس گچ بری شده است که متاسفانه قسمت اعظم آن توسط افراد ناآگاه از بین رفته است. این بنا تا سال 1356 محل سکونت خاندان نصوری بوده است و پس از آن متروکه شده است. این خاندان (آل نصور) از طایفه بنی خالد مکه هستند که از طریق بحرین به این منطقه آمده اند ودر هنگام ورود پسوند طاهری را بر خود نهادند. در این بنا سیستم خنک کننده ای شامل بادگیری عظیم وجود دارد که باد را به سمت حوضچه آب هدایت می کرده است و پس از خنک شدن این جریان هوایی از طریق دالان های مخصوصی به اتاق ها هدایت می شده. نمای زیبای دریا و خلیج کوچک سیراف از فراز قلعه سیراف بسیار دبدنی است. این بندر کهن بین کوه و دریا محصور شده است.دردامنه کوه سیراف مجموعه ای عجیب از پدیده ای وجود دارد که هنوز توجیه مناسبی برای چگونگی شکل گیری و هدف از ساخت آن پیدا نشده است.
دره لیر، محل ورود به این مکان عجیب است. از داخل تنگه ای عبور می کنیم. سپس از پله هایی کوتاه که در روی شیبی ملایم از سنگ کنده شده اند، بالا می رویم. دو طرف این تنگه و در بستر آن گودال هایی به شکل مکعب مستطیل به ابعاد 3-2 متر طول، 40 سانتی متر عرض و حدود نیم متر عمق در کنار هم حفر شده اند. تعدادی از آن ها رو به قبله بوده و تعدادی عمود بر آن ها هستند. گفته شده که، قبرهایی مربوط یه زرتشتیان، کلیمیان و مسلمانان بوده است. همچنین چاه هایی به عمق 30 تا 130 متر درون این زمین سنگی حفر شده اند. قطعا در ساخت این چاه ها ابزارهای به خصوصی به کار رفته، چون بسیار منظم حفر شده اند حتی در کناره چاه ها مکانی هم برای نشستن و همچنین قرارگیری چرخ چاه در روی همین بستر سنگی ساخته شده است. چند تخته سنگ به ارتفاع 3متر را در میان این مجموعه عجیب می توان دید که بلندای آن به اندازه دروازهای اطراف این مجموعه بزرگ است. من تصور می کنم که این بستر سنگی از میان این کوه کنده شده است و این تخته سنگ ها به عنوان شاخص در آن حفظ شده اند. با ورود به داخل تنگه متوجه گور دخمه هایی در دیواره دو طرف تنگه می شویم. تعدادی از آن ها گشوده شده اند و استخوان های یک یا حداکثر چهار انسان در آن ها پیدا شده است. متاسفانه عده ای به طمع گنج بسیاری از این گور دخمه ها را از بین برده اند. تعدادی از اشیا کشف شده از این محل در موزه کوچکی که در محوطه پایگاه میراث فرهنگی قرار دارد، نگهداری می شوند. سیراف بندری بسیار دیدنی است که متاسفانه به دلیل عدم اطلاع رسانی مناسب بسیار مهجور مانده است. به نظر می رسد سیراف سخنان بسیاری برای گفتن دارد.
نزدیک ظهر به سمت بندر عسلویه حرکت کردیم. با نزیک شدن به منطقه عسلویه آثار منطقه صنعتی نمایان می شود، کارخانه هایی بسیار که بزگنرین مشخصه آن ها لوله های عظیم و بناهای گازی و نفتی است.پس از گذر از میان منطقه وارد شهر قدیم عسلویه می شویم. بلواری کنار ساحل وجود دارد. نهار را در زیر سایه ساختمان نمازخانه در کنار بلوار دریا می خوریم.دریا برای یک آبتنی درست و حسابی وسوسه انگیز است.
ده نو، روستای کوچکی بعد از عسلویه است. استفاده از کاشنی کاری هایی با نقوش طبیعت و مناظر طبیعی در نمای اکثر خانه ها جالب است. تعداد زیادی از کارگران افغانی را دی این روستا می توان دید.
منطقه نای بند که پارک ملی دریایی است در خلیج نای بند قرار دارد. جنگل های حرا را در این منطقه می توان دید. تعداد زیادی پرنده هم در این جا دیده می شوند مثل اِگرت ساحلی، سلیم، آبچلیک، حواصیل و فلامینگو.
پس از عبور از سه راهی لامرد و گذر از گاوبندی و رستاق به سمت باغویه مسیر خود را تغییر می دهیم. هوا کاملا تاریک است و با پرس و جو پاسگاه محیط زیست باغویه را پیدا می کنیم. آقای حیدری و رضایی محیط بانان علاقه مند و مهمان نواز این پاسگاه هستند. شب را در محوطه پاسگاه به صبح می رسانیم.
11فروردین ماه
با هماهنگی انجام شده دو وانت نیسان وظیفه رساندن ما را به بندر چیرویه به عهده می گیرند. ابتدا به روستای نخل جمال می رویم (9کیلومتر) . از این جا به بعد جاده خاکی است پس از چهار کیلومتر به روستای رمیل می رسیم.
مسیر را به سمت جنوب ادامه می دهیم. در طول بسیاری از مسیر جاده از بین رفته و فقط تبحر راننده است که راه را می یابد. 12کیلومتر بعد به دریا می رسیم. در روبه روی ما جزیره لاوان و شتور قرار دارد. جاده کناره را به سمت شرق ادامه می دهیم. 20 کیلومتر بعد به بندر چیرویه می رسیم. بندر چیرویه در روی یک دماغه قرار دارد. در میان دریا جزیره هندورابی دیده می شود. در این مسیر به تناوب آب انبارهای مخروطی شکل ساخته شده اند.
از آقای صدیق (راننده وانت) خواستیم تا ما را به بندرگاه ببرد تا بتوانیم به هندورابی برویم. در ساحل هیچ کس حاضر نبود ما را به هندورابی ببرد چون می گفتند دریا خراب است. ما که در خلیج روی دماغه بودیم دریا را آرام می دیدیم. پس از یک ساعت بالاخره با تلاش زیاد توانستیم سه قایق پیدا کنیم که ما را به هندورابی ببرد. فاصله هندورابی تا بندر چیرویه حدود 2کیلومتر است. هرچه از بندرگاه دور می شویم ارتفاع موج ها بلندتر می شوند تا حدی که در بعضی از جاها قایق بیش از سه متر از سطح آب ارتفاع می گرفت و به شدت یه سطح آب برخورد می کرد. دلفین بازیگوشی هم در این طوفان دریایی به دنبال قایق بود. با نزدیک شدن به سواحل هندورابی از میزان موج ها کاسته شد و بالاخره به ساحل هندورابی رسیدیم. این ساحل که در شمال شرقی جزیره قرار داشت آبی بسیار شفاف و تمیز دارد. ماسه هایی به رنگ سفید که عمدتا از خورد شدن صدف درست شده اند، نمایی رویایی به این ساحل می دهد. در نزدیکی ساحل مرجان ها و در لابه لای آن ها ماهی های رنگارنگ وجود در حال شنا هستند. شنا و آبتنی در این ساحل لطف خاصی دارد. به راستی از بهترین سواحل کشور است.
به نظر می رسد روزگاری این جزیره مورد لطف مسئولی قرار داشته است ولی اکنون کاملا متروکه شده است و جز چند خانوار کسی در آن ساکن نیست. اسکله فلزی و ساختمانی که به نظر هتل می رسد و تخریب شده اند بیانگر این موضوع است. این ساختمان که با فاصله کمی از ساحل قرار دارد تعدادی اتاق به شکل سوئیت داشته که تخریب شده، کف ساختمان پر از شیشه خورده و فضولات دامی است. قایق رانها می گویند روزگاری این جزیره برای جذب گردشگر فعال شده بود که عمدتا مسافران آن از کیش می آمدند ولی به دلایل نامشخصی تعطیل شده است.پس از بازگشت از جزیره، دست پخت زنان چیرویه ای که زحمت پختن ماهی و برنج را به عهده گرفته بودند، خستگی را از تن ما به در کرد. افراد این روستا علی رغم نزدیکی به بندر چارک وضع اقتصادی مناسبی ندارند(اکثرا ماهیگیر هستند و به زبان عربی سخن می گویند) در صورتی که با رونق گرفتن صنعت توریسم در هندورابی می توان زندگی تمامی را متحول کرد.جاده چیرویه به سمت چارک مدتی است که آسفالت شده است.پس از صرف نهار با وانت مسیر صبح را برگشتیم. در مسیر بازگشت یک جبیر را دیدیم که در کنار وسیله نقلیه ما می دوید.
بلافاصله بعد از رسیدن به باغویه، به سمت روستای اسلام آباد (شاه آباد) از توابع شهر قیر حرکت کردیم. بعد از رسیدن به سه راهی لامرد، به سمت لامرد حرکت کردیم. بعد از گذر از گردنه ای که پیچ های تندی هم داشت و قبل از ورود به لامرد به سمت اشکنان و بیرم تغییر مسیر دادیم و بعد از گذر از خنج در نیمه شب به روستای اسلام آباد رسیدیم و در خانه یکی از آشنایان، که از عشایر قشقایی بودند، ساکن شدیم.
12فروردین ماه
خستگی روز قبل باعث شد که دیرتر رخت سفر ببندیم. هرچند که پذیرایی مفصل صاحبخانه هم بی تاثیر نبود. ابتدا به هفت چشمه که منطقه ای بسیار زیبا با باغ های مرکبات که درختان نخل هم در میان آنها وجود داشت رفتیم. دور تا دور هر باغ ،گل های بسیار خوشبوی نسترن هم دیده می شد. پیاده روی کوتاهی در کوچه باغ هایی که پر از بوی بهارنارنج بود داشتیم. حدود ظهر به سمت شهر کارزین و سپس قیر حرکت کردیم. با خبر شدیم که در نزدیکی شهر قیر عروسی برپاست، با سرعت به سمت محل عروسی رفتیم. در میان زمینی مسطح و بزرگ سایبان هایی زده شده بود. مردان و زنان در حال جنب و جوش بودند. ظاهرا کمی قبل از ورود ما رقص و پایکوبی پایان یافته بود. اما گروهی از جوان ها مشغول چوب بازی که بازی محلی است بودند. متاسفانه ظروف یک بار مصرف دور تا دور این محل زیبا را فراگرفته بود. کرنا و نقاره جزء جدایی ناپذیر مجالس جشن و سرور قشقایی است. رنگ های گرم و متنوع لباس های زنان قشقایی مورد توجه دوربین های دوستان قرار گرفت که با اعتراض جمعی از محلی ها رو به رو شد.البته خانم ها توانستند چند عکس یادگاری خوب با زنان قشقایی بگیرند. یکی از قسمت های بد برنامه مضروب شدن پویان در هنگام بازی ( چوب بازی) بود. انگشت او آسیب دید ولی مشکل خاصی پیش نیامد.
به سمت فیروزآباد حرکت کردیم و به دلیل عجله بسیار برای رسیدن به شیراز فقط توانستیم کاخ اردشیر و قلعه دختر فیروزآباد را از داخل اتوبوس تماشا کنیم. طبیعت این قسمت از استان فارس بسیار جالب و منحصر به فرد است. شکل کوه ها بسیار جالب است و کشتزارهای وسیع گیاه روغنی کلزا که با گل های زرد مزارع سبز گندم را فراگرفته اند بسیار دیدنی است.
شب از شیراز به سمت تهران حرکت کردیم و حدود ظهر به تهران رسیدیم.