برای آخرین بار اعلام می گردد ، مسافرین محترم قطار ساعت نوزده و ده دقیقه اندیمشک به سکوی 5 مراجعه نمایند .
– آقا ساعت 7 شد ، کیا اومدن ؟ آزاده ، یحیی ، کاوه و شیما ، صادق و مینا ، خودم ، آیت ، رضا ، ثمر . اصغر کو ؟
– اصغر ترک موتور داره میاد . الانم میرسه ……. بفرمایید اینم اصغر
– پس شماها برید من میمونم تا مریم و احسان بیان . بلیطامون رو بذارید باشه ها .
– بنی بیا بریم . نمی رسن اونا . بگو اگه دوست داشتن با تاکسی بیان تا قم .
– دیگه اعلام نمی کنم . مسافرین عزیز اندیمشک سوارشید . بدو دیگه آقا .
ایستگاه قم مریم و احسان به ما ملحق شدند . الحاقی که نفری 50 هزار تومن کرایه تاکسی و هشت و دویست بابت جریمه کانون براشون آب خورد و بالاخره هر 13 نفر تا ساعت 9 و رسیدن به اندیمشک تو قطار با هم بودیم . خب اصولاً اندیمشک برای افراد گردشگر در حد یک مقصد قطار باقی می مونه . پس ما هم امروز پنجشنبه 19بهمن سال 91 با مینی بوس از راه آهن اندیمشک به سمت شوش راه افتادیم .
شوش : از اندیمشک بعد از 38 کیلومتر به سمت جنوب شرق که حرکت کنیم به شهر شوش می رسیم که به شوش دانیال نیز مشهور است و شما هم می توانید طبق برنامه ما از آثار دیدن کنید . اول از همه به منطقه تاریخی کاخ آپادانا رفتیم . در این منطقه می توان در ابتدا از باقی مانده های کاخ آپادانا که مربوط به شاهان هخامنشی است دیدن کرد که در حدود 500 سال پیش از میلاد به عنوان کاخ زمستانی مورد استفاده بوده .
در کنار این محوطه قلعه ای وجود دارد که به قلعه فرانسویان مشهور است . فرانسویانی که در سال 1880 با آجر هایی که از کاخ آپادانا از زیر خاک بیرون کشیدند آن را بنا کردند و پایگاه خود قرار دادند تا در اصل از طریق آن آثار باستانی کاخ آپادانا را از کشور خارج کنند .
همچنین موزه شوش نیزدر کنار این مجموعه قرار دارد که آثار و اشیایی از منطقه خوزستان را در خود جای داده است .
بعد از حدود 5 دقیقه پیاده روی به مقبره دانیال نبی می رسیم که پیامبر قوم بنی اسرائیل در قرن 7 پیش از میلاد بوده و با عده ای از یاران خود به ایران آمده و در شوش وفات یافته .
اگر به شوش رفتید ، بعد از 2 ، 3 ساعتی که به بازدید پرداختید ، بهترین گزینه غذایی اغذیه فروشی های کنار حرم هستند که فقط فلافل سرو می کنند و اگر شانس داشته باشید بندری هندی هم عایدتان می شود . با نوشابه هایی که مارک آنها را فقط در شوش پیدا می کنید .
بعد از گشت و گذار در بازار قدیمی شوش و صرف فلافل با نوشابه ددسی ( که هرچی فکر کردیم نفهمیدیم یعنی چی . شاید Dead Sea یا بحرالمیت بوده ) به سمت محوطه تاریخی چغازنبیل حرکت کردیم . یکی از مسیر ها از طریق جاده کارخانه شکر می باشد . در میانه راه پس از 15 کیلومتر به محوطه تاریخی هفت تپه می رسیم . منطقه باستانی که احتمالا ً مربوط به پرستشگاه ها و مراسم آیینی بوده و در آن تعدادی گور سلطنتی مربوط به تمدن عیلام قرار دارد همچنین در دوران پهلوی ساختمان موزه ای غنی از اشیا سنگی ، سفالین ، فلزی ، پیکرک ها ، مجسمه ها و کتیبه ها و دیگر آثار ارزشمند باستانی در کنار محوطه ساخته شد .
23 کیلومتر بعد از محدوده باستانی هفت تپه در جاده شوش به شوشتر به جاده فرعی منطقه چغازنبیل می رسیم که بعد از گذشتن از 8 کیلومتر دیگر به محوطه باستانی چغازنبیل یا دوراونتاش می رسیم .چغازنبیل در لغت به معنای سبد واژگون است که به جهت معماری ویژه اش به آن اطلاق شده است . محوطه ای که در قرن 13 پیش از میلاد ساخته شده است و از آن به عنوان ذیگورات ( ذیقورات ) چغازنبیل نیز نام برده می شود . سازه ای مربعی شکل که در دوران آبادانی 105 متر ارتفاع در 5 طبقه داشته و اکنون 2.5 طبقه ( حدود 50 متر ) از آن توسط آقای گیریشمن فرانسوی و همسرش از زیر خاک بیرون آمده است .
از ویژگی های این سایت باستانی می توان از کتیبه های دورتادور ذیگورات به خط میخی ، اثرات مهر ،اولین و قدیمی ترین ردپای انسان ، کشف آثاری از شیشه و مجسمه های مفرغی کم نظیر مربوط به دوره عیلامی ها نام برد .همچنین به فاصله کمی از سایت اصلی می توان از کاخ آرامگاه ها و سازه دفع آب دیدن نمود که از نشانه های تمدن آن زمان می باشند .
اگر تا اینجای راه با ما هم سفر شدید مطمئناً حال بهتری از ما نخواهید داشت و هر لحظه آرزوی یه سرپناه برای دراز کشیدن و خوابیدن می کنید ، چون ساعت 7 شده و دیگه شب شده . پس می تونید یکی از خانه های روستایی اطراف ذیگورات را با کم ترین هزینه و بهترین امکانات کویری مثل موکت و لامپ اجاره کنید تا برای روز دوم آماده شید . مثلا خانه های روستای خماط ، هتل هایی با 1000 ستاره آسمانی .
روز دوم : جمعه 1391/11/20 :
ما تو سفرهامون الکی سحر خیزیم . روز دوم ساعت 7 بیدار شدیم و بعد از خوردن صبحانه محلی با تخم مرغ و شیر و خامه ، ساعت 8 برای دیدن گوزن زرد ایرانی به سمت پارک ملی دز راه افتادیم که متأسفانه با وجود تمام هماهنگی ها ، مسئول باحال سایت دوست داشت نذاره ما گوزن زرد در حال انقراض رو ببینیم و فقط در محدوده لاک پشت ها به امید دیدن این خانه بدوشان در گل و شل راه افتادیم ، که آنهم هیچ . بعد از گرفتن یک حمام آفتاب در پارک ملی ، به سمت شوشتر راه افتادیم که از منطقه خماط 35 کیلومتر فاصله داشت و حدود ساعت 3 به شوشتر رسیدیم .
شوش در لغت به معنی جای خوب است و شوشتر یعنی از شوش بهتر و جای خوب تر و بهتر . خب آدم وقتی ساعت 3 و بعد از جنگل نوردی به یک جای بهتر می رسد حتماً دنبال غذا می گردد . بهترین و تنها گزینه عالی در شوشتر ، رستوران و موزه مردم شناسی مستوفی است . رستورانی با سبک و سیاق شوشتر قدیم و غداهای محلی منطقه مثل نان چرب و شامی شوشتری و … با دیدی به رود کارون و بند شادروان . در این رستوران یک موزه مردم شناسی با اشیا قدیمی و متعلق به خانواده های اعیان شوشتری نیز قرار دارد.
مهمترین بنا و اثر تاریخی شوشتر آبشارهای شوشتر است که در سال 2009 بهمراه دیگر سازه های آبی شوشتر در فهرست یونسکو ثبت جهانی شدند . آبشارهایی که برروی شاخه گرگر رود کارون ساخته شده اند که از طریق بند میزان از کارون جدا شده است و در زمان های دور با چرخاندن آسیاب های آبی منحصر بفرد برروی خود باعث رونق تجارت در منطقه می شدند تا آنجا که از هند و چین برای آسیاب ادویه و گندم و آذوقه خود با کشتی به شوشتر سفر می کردند .
از دیگر سازه های آبی که بهمراه آبشار ها ثبت جهانی شده اند ، می توان از بند میزان که با معماری و مصالح ویژه ای ساخته شده است ، بند شادروان که در جنگ تحمیلی آسیب دید و بند خاک دیدن کرد . همچنین بازدید قلعه سلاسل نیز که در زمان ساسانیان برای دفاع از شهر ساخته شده و شوادان هایی که تمام طول سال در این منطقه گرمسیری دمای یکسان 20 درجه داشته و در عمق 15 ، 20 متری زمین تقریباً یک شهر زیر زمینی ساخته است ، خالی از لطف نیست .
مسلماً بخش مهمی از ایرانگردی هر ایرانگردی ، شکم گردی آن است . بعد از صرف غذای چرب رستوران مستوفی به عنوان عصرانه ، بستنی گاومیش را در بستنی فروشی های اطراف آبشار حتماً امتحان کنید تا ارتباط عاطفی بین شما و گاو میش ها هم بیش از پیش قوی و ناگسستنی شود .
بعد از بازدید شهر شوشتر برای ادامه مسیر و شب مانی به سمت ایذه حرکت کردیم . اگر راننده شما هم از اون دسته آدم هایی بود که در طول سفر ادعا می کرد نه تنها ستارخان و باقرخان همشهری آنها بوده اند حتی بگفته خودشون اون یارو شمالیه ( منظور راننده عزیزمون میرزا کوچک خان جنگلی بود ) هم از اجداد اون ها بوده ، حتماً ازش بترسید ، چون راه یک ساعت و نیم شوشتر به ایذه را 7 ساعته طی خواهد کرد و باید در طول مسیر با هر فوت و فنی خودتون رو سر گرم کنید . تازه اگر حواستون بهش باشه که در دره نیفتید یا در کوه گم نشوید . البته در میان راه صحنه های جالبی هم خواهید دید . مثل چاه های نفت و گاز خانگی در مسجد سلیمان که هر جایی در زمین لوله ای فرو کنند گاز استخراج می کنند. به هرحال به ایذه رسیدیم و شب در تنها مسافرخانه ایذه ماندگار شدیم . تا صبح روز بعد .
روز سوم :شنبه 1391/11/21 :
طبق برنامه صبح زود بعد از بیدار شدن به سمت نقش برجسته های کول فرح حرکت کردیم .6 نقش برجسته سنگی در 7 کیلومتری شمال شرقی ایذه که عبادتگاه عیلامی ها بوده و در تصویر آنها مراسم قربانی کردن ، مراسم اهدای هدیه به پادشاه و مراسم ها و آیین های مذهبی دیده می شوند .در کنار این نقش ها ، دشت ها و گندمزارهای محصور بین کوه های منطقه مناظر چشم نوازی را در کنار یکدیگر ساخته اند .
در ادامه 50 کیلومتر به سمت دهدز حرکت کردیم تا به سد شهید عباسپور برسیم . سد عباسپور با دریاچه 3 میلیارد لیتری و نیروگاه آبی عباسپور با ظرفیت 2000 مگا وات ، اولین سد دوقوسی ایران است که به دلیل تماماً ایرانی ساز بودن آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است . چون شما به اندازه من هیجان برقی ندارید توضیحات بیشتری درباره نیروگاه آبی 2000 مگاواتی عباسپور که با 8 توربین 250 مگاواتی کار می کند و می تواند در کمتر از 7 دقیقه وارد مدار شود و خروجی ژنراتور های آن 15 کیلوولت هستند و کل نیروگاه در دل تونل قراردارد نمی دهم . اگر دوست داشتید خودتان از خانم مسئول روابط عمومی نیروگاه بپرسید . بعد از بازدید سد و نیروگاه مجدداً راهی ایذه شدیم .
در افسانه ها آمده است اگر به خوزستان وارد شوید وحداقل سه مرتبه فلافل نخورید دچار طلسم می شوید . پس ما هم بار دیگر دل به فلافل سپردیم .
بعد از آن به سمت سنگ نوشته های اشکفت سلمان که آن هم مربوط به زمان عیلامی ها است حرکت کردیم . این مکان هم پرستشگاه یکی از خدایان عیلامی ها بوده است و دارای 4 سنگ نوشته ی دیدنی است .
با توجه به تجربه وحشتناک مسیر دیشب تصمیم گرفتیم ساعت 6 به سمت مقصد شب سوم حرکت کنیم . شب سوم در خانه معلم دزفول مستقر شدیم . نفری 6 هزار تومن با دوش و توالت رایگان .
روز چهارم : یکشنبه 22 بهمن 91
صبح که بیدار شدیم با حلیم دزفولی که آزاده و یحیی و نونی که محمدرضا خریده بود ، هیجان زده شدیم و تازه یادمون افتاد که دیشب تو شهر چقدر پیاده روی کردیم و دزفول چقدر شهر خوب و زنده ای بود و چقدر غذای تنها Fast Food اش بد بود و کاشکی فسنجون اون آقایی که ازش آدرس پرسیده بودیم و بهمون تعارف زده بود و می خوردیم و ناز نمی کردیم . به هر حال روز آخر بود و باید می جنبیدیم تا به برنامه ها و قطار برگشت می رسیدیم . پس سریعاً افتادیم میان راه و رفتیم به سمت سد دز با دریاچه ای آروم و عالی که قایق های کرایه ای لذت بی نظیری برای روز آخر سفر برای ما به جا گذاشت . قایق ها 50 هزار تومن بیشتر نمی گیرند تا ببرند تا جزیره ی وسط دریاچه ی سد و یک ربعی بمونند و برگردونند همونجایی که سوارتون کردند . فقط مراقب باشید غریب کشی نکنند و بیشتر ازتون پول نگیرند . ولی واقعاً لحظات نابی روی آب خواهید داشت .
بعد از سدگردی برگشتیم دزفول تا نهار بخوریم و بریم سمت ایستگاه قطار اندیمشک . ولی ایندفعه ناهار فلافل نبود و ماهی بود . ولی انگار فلافل ماهی بود ، از بس خوشمزه بود . به هر حال خوردیم و رفتیم اندیمشک و ساعت 4 هم قطار ، سوت آخر سفر ما به خوزستان را کشید .
* این گزارش صرفاً جهت آشنایی و آگاهی شما با آنچه بر ما گذشته و برنامه سفر ما است و ارزش دیگری ندارد .
* شایددر بخش هایی از وقایع و سرگذشت ما تغییراتی صورت گرفته باشد ولی در اصل برنامه سفر هیچ تغییری داده نشده است.
* کلیه حقوق عکس ها و متن گزارش برای اصغر و کانون گردشگران جوان ایران محفوظ است .
اصغر – بهمن 91