خانه / اخبار کانون / گزارش پیاده‌روی وردیج به کُندُر
گزارش پیاده‌روی وردیج به کُندُر

گزارش پیاده‌روی وردیج به کُندُر

گزارش پیاده‌روی یکروزه وردیج به کُندُر

زمان : جمعه 20 فروردین95

وسیله نقلیه : مینی بوس

همسفران : 14 نفر

مدت پیاده روی : 4 ساعت

هزینه سفر: 15 هزار تومان

در همه‌ی سفرها وقتی می‌گویند (برای مثال) ساعت حرکت 7 صبح است بعضی‌ها 5 دقیقه به 7 می‌رسند، بعضی‌ها  سر ساعت 7 و نمونه‌های نادری هم ( از جمله خودم) 7 و ربع. در این سفر مذکور استثناً بعضی از دوستان اصلا نرسیدند و ما پس از کمی انتظار و تماس تلفنی  وقتی مطمئن شدیم از سعادت دیدار دوستان غایبمان محروم می‌مانیم در ساعت 7 و 20 دقیقه با شوق فراوان سوار مینی‌بوس سفیدمان شدیم و سفرمان را آغاز کردیم.سفر یک طرف و سوال‌هایی که قبل از پای نهادن در راه  از ذهن آدمی می‌گذرد یک‌طرف. یکی از آن سوال‌ها این است: “در راه چه کار کنم که حوصله‌ام سر نرود؟!” پاسخ به این پرسش مانند راه‌های رسیدن به خداست. تا دلت بخواهد زیاد.

  1. حجم خالی گوش‌هایم را با هندزفزی مملو از موسیقی پر کنم، چشم به جاده بدوزم و پا بگذارم به دنیایی که فقط از آن من است.
  2. کتاب بخوانم. ( که معمولا چند دقیقه بیش‌تر دوام نمی‌آورد. یا حوصله سر می‌رود یا چرت می‌آورد یا حالت تهوع!ــ به خاطر تکان‌های ماشین البته و ابدا نه به خاطر محتوا)
  3. چرت بزنم. ( این نیز انسانی می‌طلبد با توانایی‌های فوق بشری مقاوم به تکان‌ها اتوبوس،آهنگ‌های آقای راننده و از همه مهم‌تر آوای دلنشین گفتگو، خنده و بازی‌های بین‌راهی بچه‌های کانگرونز)

و …

همه‌ی اینها را گفتم تا بگویم در این سفر این سوال بسیار مهجور و مظلوم ماند چرا که مقصد به قول معروف بغل گوشمان بود و اصلا وقت هیچ‌کدام از این کارها نشد. یک ساعت پس از حرکت یعنی ساعت 8 و 20 دقیقه رسیدیم. شاید این را بدانید. مسیر زیبایی که قرار بود در آن روز طی کنیم یک ویژگی خیلی جالب داشت و آن هم سنگ‌هایش بود. سنگ می‌نویسم اما سنگ نخوانید. انگار روح داشتند صخره‌های آن منطقه. اگر دقت می‌کردی صورت انسان و حیوان و هر شکل دیگری که خلاقیتت اجازه‌اش را می‌داد می‌دیدی. و همه‌ی این‌ها به خاطر واقعه‌ی مبارک فرسایش. ما که کلی ذوق کرده بودیم با اینکه می‌دانستیم قرار است در طول مسیر  پیاده‌روی بهترش را ببینیم کمی قبل از اینکه به نقطه‌ی شروع پیاده روی برسیم از مینی‌بوس پیاده شدیم و مراسم عکس‌اندازون را برگزار کردیم. نقطه‌ی شروعی که حرفش را می‌زنم روستای وردیج بود. روستای وردیج در نزدیکی روستای دیگری به اسم واریش واقع است. این‌که این روستاها دقیقا کجا هستند و چطور می‌شود به آن‌ها رسید را می‌توانید در انتهای گزارش مطالعه کنید.* خلاصه، پیاده‌روی به سمت روستای کندر را در ساعت 8 و20 از وردیج آغاز کردیم. حدود 30 الی 40 دقیقه‌ی اول مسیر نسبتا شیب دار است  اما بعد صاف می‌شود و پیاده‌روی در آن اصلا سخت نیست. در ابتدای مسیر صخره‌های عجیب و غریبی که برایتان گفتم خودنمایی می‌کردند.

1

2

 اما همان‌طور که انتظار می‌رفت هرچه جلوتر می‌رفتیم صخره‌ها جای خودشان را به درختان پرشکوفه و طبیعتی سرسبزتر می‌دادند.

3

 پس از یک ساعت و 10 دقیقه پیاده‌روی  جای مناسبی برای صرف صبحانه پیدا کردیم و به مدت 30 دقیقه صبحانه‌ی مبسوطی نوش‌جان کردیم. ساعت 10 پیاده‌روی را از سر گرفتیم. در طول مسیر هرازگاهی با منظره‌ی زیر مواجه می‌شدیم. روستاهایی کوچک و بزرگ و استخرهایی که در دل دره‌ای جا خوش کرده بودند.

4

5

از آنجایی که ” ز نیرو بود مرد را راستی” و ” ز سستی کژی زاید کاستی” این منطقه فقط توجه علاقمندان به پیاده‌روی در طبیعت را جلب نکرده بود. در میانه‌ی راه صدای موتور حدود 20 موتور‌سوار عیش ما را که غرق در صدای طبیعت بودیم منقطع کرد و البته بگویم که آشنایی با  این همه “ورزشکار” موتورسوار برایمان جالب هم بود. سوارانی که موتورهای تریل خفن داشتند به بعضی از بچه‌های گروه که عنصر هیجانشان از بقیه بیش‌تر بود سواری افتخاری دادند. سپس خداخافظی کردند و به تفریح در تپه‌های باز منطقه ادامه دادند و از دور به مورچگان پرسروصدایی تبدیل شدند.

6

حدود ساعت 12 دیگر در تپه‌های قدم می‌زدیم که از فرط دلبازی و سرسبزی دلت می‌خواست دست‌هایت را باز کنی و تا پایین تپه بدوی. این‌ها را هم به منظره‌ی تپه‌ها اضافه کنید: آسمان آبی، آفتاب درست و حسابی، باد هر ازگاهی و مطبوع و ابرهایی که گهگداری روی یک تپه سایه می‌انداختند و بعد بساطشان را جمع می‌کردند و می‌رفتند سراغ یک تپه‌ی دیگر و همه‌ی اینها…همه‌ی همه‌ی‌ اینها،  تنها در یک قدمی شلوغی و آلودگی شهری که برای یک روز از آن فرار کرده بودیم.

7

همین تپه‌ها را برای صرف ناهار و استراحت انتخاب کردیم که 1 ساعت و نیم طول کشید. ساعت 1 و30 دقیقه با شروع نم‌نم مختصر باران به راه افتادیم و ساعت 2و 20دقیقه به روستای کندر رسیدیم.

8

روستای کندر

روستا نسبتا سرسبز بود، تمیز و خلوت (خب سر ظهر بود ناسلامتی) بعضی از مغازه‌های روستا اصرار زیادی داشتند که اسمشان هایپرمارکت یا هایپر استار باشد . این علاقه‌ی ساکنین به ملبس کردن روستایشان به لباس شهری همیشه نکته‌ایست که آدم را به فکر فرو می‌برد و کلی حرف با خودش دارد. مینی‌بوس سفیدمان در کندر انتظارمان را می‌کشید. لیدر که فکر همه چیز را کرده بود قبل از حرکت به سمت تهران از همان هایپر استار برایمان بستی خرید که بعد از پیاده‌روی بسیار چسبید. در راه برگشت، به رسم همیشگی سفرهای کانون، جلسه‌ی سفر برگزار شد و همه‌ی اعضا نظراتشان را درباره‌ی سفر با دیگران در میان گذاشتند. همه راضی بودند و هرچند تعداد افرادی که برای بار اول با گروه همراه می‌شدند کم نبود همه زود با هم جفت و جور شدند و احساس غریبی جرأت نکرد حتی انگشت کوچک پایش را هم در گروه بگذارد. باز هم تا آمدیم بجنبیم رسیدیم.  حدود ساعت 4 در پارک نوشین به همسفران خود بدرود گفتیم و یک گام دیگر از مسیر ” بسیار سفر باید…” را طی کردیم.

*وردیج و واریش:

در غربی‌ترین نقطه شهر تهران و در امتداد جاده‌ای کوهستانی و پیچ در پیچ، دو روستای کوچک و آرام در دل کوه‌های البرز میانی قرار گرفتند به نام وَردیج و واریش. روستاهایی که فارغ از همهمه و شلوغی شهر تهران، ساکت و آرام در دل کوهستان البرز جا خوش کرده‌‌اند. دسترسی به این روستاها از طریق اتوبان تهران-کرج و از بالای وردآورد امکان‌پذیره. از بالای محله وردآورد، جاده‌ای آسفالته و پیچ در پیچ به سبک و سیاق جاده امامزاده داوود، در امتداد رودخانه و دره‌ای عمیق به روستای وَردیج و بعد از اون به واریش منتهی می‌‌شه. بهترین زمان برای بازدید از این منطقه فصل بهار، خصوصاً اردیبهشت ماهه، چرا که در این موقع از سال، باغ‌های وردیج و واریش با شکوفه‌های زیبای گیلاس و آلبالو یکدست سفیدپوش شده و مناظری بدیع از طبیعت دلنشین بهار رو به نمایش می‌گذارن. دره‌های عمیق، باغ‌های سرسبز و کوه‌های مرتفع، مناظر چشم‌نوازیست که در طول جاده و در طی مسیر، چشم‌های زیبابین و کنجکاو شما رو به خود جلب خواهند کرد. ارتفاع روستای وردیج از سطح دریا یک هزار و ۸۵۰ متر و ارتفاع روستای واریش، ۲ هزار و ۲۵۰ متره.

منبع: http://www.pictaram.com/tag/vardij_village

روستای کندر

روستای خوش آب و هوای کندر در میان البرز مرکزی و در فاصله 6 کیلو متری شمال شرقی کرج واقع شده است و منظره های دلنشین و زیبا و باغهای گلابی و گیلاس در نگاه اول چشم هر بیننده ای را نوازش می کند و هر کسی یک بار پا بر این خطه بگذارد شیفته اش می شود. هوای خنک و لطیف و کوههای زیبا و سر به فلک کشیده با چشمه های روان و مردمی نجیب و سخت کوش از خصوصیات این روستا است
موقعیت جغرافیای روستای کنـــــــــــدر
طول شرقی ۱۰ ۱۱ °۵۱
عرض شمالی ۷۰ ۸۴ ° ۳۵
ارتفاع از سطح دریا ۱۹۱۳

منبع: http://www.iranvillage.ir/article-486–0-0.html

کانون گردشگران جوان ایران- www.kanoonirangardan.ir/

شیدا میرزایی

95/3/11

Share

یک دیدگاه

  1. ممنون شیدا عزیز
    بسیار خوب بود

نظر بدهید

آدرس ایمیلتان منتشر نمیشودگزینه های الزامی ستاره دار شده اند *

*

برو بالا !