گزارش سفر به آبشار خور و آبشار هفت چشمه
شد 9 مهر95. شدیم 29 نفر و رفتیم سفر. به کجا؟ آبشار خور و ارنگه. از کجا؟ از پارک نوشین. ساعت چند؟ 6:15 صبح. چه جوری؟ با اتوبوس آزادی ــ رجایی شهر. خطی؟ نه! نه! دربست. 40 تا صندلی مال خودمون. تا اونجا چی؟ اسباب تفریح به راه بود. مردم چی؟ میگفتن خوشبحال مسافرای رجایی شهر. از فردا 6 صبح میریم آزادی وایمیستیم تو صف. همین فقط؟ نه، مگه مهمونی رفته بودیم! پس چی؟ سفر مسئولانه آقا. سفر مسئولانه. پای صحبتهای علی اصغر نشستیم در مورد تاریخچه شکلگیری کانون. برنامهی آینده برای گردهمایی بزرگ کانون و مسائل مربوط به اون و البته سفر مسئولانه: چیستی و چرایی.
مرور میکنیم:
چیستی
1) مواد غذایی مورد نیازمون رو تا جایی که میشه از شهر یا روستای مقصد تهیه کنیم. خب گردشگری ما باید یه نفع اقتصادی هم به منطقهی میزبان برسونه. چرا که نه!
2) صنایع دستی از شهر یا روستای مقصد بخریم. چقدر خوب میشه اگر ما، ساکنین روستا یا شهرهای کوچیک رو به ادامه یا احیای هنر سنتیشون تشویق کنیم.
3) به فرهنگ و باورهای مذهبی شهر یا روستای مقصد احترام بگذاریم. لباس مناسب بپوشیم . اگر لازمه حواسمون به حجاب هم باشه حتی. در یک کلام، نگذاریم میزبانمون احساس کنه مای گردشگر یه الگوی منفی و خلاف ارزشهای استاندارد منطقه داریم تو ذهن فرزندش به جا میگذاریم.
4) سر و صدای اضافی ایجاد نکنیم تا مخل آسایش مردمی که مشغول زندگی روزمرهی خودشون هستند نشیم. بلند حرف نزنیم. بلند نخندیم و برای گوش کردن به موسیقی مورد علاقهمون از مخترع هندز فری یاد کنیم.
5) لهجه و لباس مردم محلی رو موضوع شوخی و خندهی خودمون نکنیم.
6) طوری از منطقه خارج شیم انگار هیچوقت اونجا نبودیم. کیسهی زباله همراه خود داشته باشیم و زبالههامونو به شهر منتقل کنیم. اگر خیلی باحالیم، زبالههایی که دیگران ریختهاند هم تا اونجایی که میتونیم جمع کنیم. این کار تاثیر خوبی روی دید مردم محلی نسبت به گردشگر میگذاره و طبیعت رو هم خوشحال میکنه.
و ….
چرایی
بادا که چنین مباد که مردم منطقهی میزبان، از اینکه گردشگر وارد منطقهی زندگیشون میشه دل خوشی نداشته باشند. که اگر اینچنین شود، بدا به حال آنان که پس از ما هوای سفر به آن منطقه به سرشان میزند. که همی خاری باشند در چشمان میزبان.
بعدِ همهی اینا ساعت شد 8. ما ام کمکم رسیدیم. از فرعی خورزنکلا در مسیر جاده چالوس وارد شدیم. بعد از 20 دقیقه حرکت در جادهی آسفالت به ورودی روستای خور رسیدیم. یک پارکینگ و سرویس بهداشتی هم اونجا ساخته شده که میتونه جمع کثیری رو از نگرانی دربیاره. پیادهروی رو در ساعت 8:15 شروع کردیم. دو مسیر وجود داره. مسیر پایین به روستای خور و مسیر بالا به آبشار خور میرسه. ما طبعا مسیر بالا رو انتخاب کردیم. بنابراین برای رسیدن به آبشار از روستا نگذشتیم. باید بگم که مسیر مسیر راحتیه ( مثل درکه خودمون) و خیلی هم دم دسته. بنابراین در روزهای تعطیل شلوغ می شه و اگر ازشلوغی فراری هستید بهتر اینه که وسط هفته از این منطقه دیدن کنید.
در مسیر آبشار خور
ما در حال رسیدن
ساعت 9 بود که به آبشار رسیدیم. اگر خواستید در این وقت از سال به آبشار برید، حتما لباس گرم همراه داشته باشید. هرچند در طول مسیر آفتاب مهربونه و حجم کاپشن در کوله همچون ناسزا، اما وجود لباس گرم وقتی کنار آبشار ایستادید و قطرههای آب پوست صورتتونو قلقلک میده، لبخند رضایت رو بر لباتون جاری میکنه.
قهرمانانی که توی اون چادر قرمزهاند یعنی سردشون نمیشه؟!
محل خوبی کنار آبشار برای اتراق پیدا کردیم. بساط صبحانه پهن شد. 45 دقیقهای مشغول بودیم.
بنده شخصا از طرف ازتفاعات معذرت میخوام که توی عکس نیستند! این جایی که ما صبحانه خوردیم خیلی بالا بود. همچین آدمای خفنی هستیم ما!
بعد از صبحانه بعضی از ما تصمیم گرفتیم بالای آبشار رو هم ببینیم. برای این کار مسیر پاکوبی وجود داره از سمت چپ و دقیقا روبروی آبشار. چالش این مسیر کمی بیشتره. اون هم بهخاطر سنگریزههاش. بنابراین اگه کفشی داشته باشید که راحت سر نخوره خودتون راحت ترید. طبیعتا نباید مسیر رو مستقیم تا بالا ادامه داد. از اونجایی که خودتون هم خواهید فهمید کجاست باید کم کم خودتون رو برسونید به سمت راست تا به بالای آبشار برسید. پاکوب داره و کاملا مشخصه.
اگر برید اینجایی که گفتم این منظره رو میبینید
این قسمت دنجتره و حال خوبی داره. ما وقتی رسیدیم، کمی نشستیم و عکس انداختیم و شعر خوندیم.
بدین ترتیب
بعد مسیر برگشت رو پیش گرفتیم. ایندفعه عکس انداختیم و گپ زدیم و زبالههای توی راه رو جمع کردیم
بدین ترتیب
نقطهی ریز بنفشی که میبینید در حال جمع کردن زباله است
و حدودا شد ساعت 1 که به اتوبوس رسیدیم. این هم عکس اتوبوسمون:
یک ساعت بعدش رسیدیم به ارنگه قشنگه. اینجوریه که شما از جاده چالوس وارد فرعی ارنگه میشید. اول جاده پیاده شوید و به سمت مرکز تفریحی هفت چشمه بروید مبلغ نفری2000 تومان به عنوان ورودیه میپردازید و وارد مرکز تفریحی میشید. سمت چپ تختهایی وجود داره که میشه بدون پیاده روی اونجا نشست و از فضا استفاده کرد. سرویس بهداشتی هم وجود داره. سمت راست که مسیر مورد نظر ما بود میره به سمت آبشار ارنگه. ابتدای مسیر باز هم مثل درکهی خودمونه. و باز هم در روز تعطیل کمی شلوغ. اواخر مسیر نزدیک به آبشار یه مسیر مختصری هست که یه کوچولو هیجان انگیزتر میشه. اگر از ارتفاع میترسید و سرمایی هم نیستید میتونید اون یه تیکه رو از توی آب برید.
حدود 45 دقیقه طول کشید تا ما به آبشار برسیم. متاسفانه تو زمانی که ما رفتیم آبشار آب نداشت. البته این موضوع از قشنگی منطقه به هیچ وجه کم نمیکرد ولی خب دروغ چرا! کی از آبشار پر آب بدش میاد؟! حالا عکس اردیبهشتش هم میگذارم براتون. ببینید چه قشنگه.
آبشار آبدار
آبشار بی آب
بساط ناهار رو همونجا کنار آبشار خشک پهن کردیم. یک ساعت و نیم به ناهار و استراحت گذشت. علیرغم میل باطنیمون از اون فضا دل کندیم و راه بازگشت پیش گرفتیم.
بلند شدن از جایی که نشستهاند آخرین چیزی است که این انسانها میخواهند
چرا؟ دراز بکشی و این آسمان را ببینی… هیهات!
حدود ساعت 5 به اتوبوس رسیدیم. در راه برگشت جلسهی پایان سفر هم برگزار شد و ضمن تشکر از بچههایی که زحمتهای اصلی همیشه روی دوششونه، پیرامون مسائل مربوط به سفر صحبت شد. ساعت 19:30 رسیدیم به تهران. همین دیگه. اینم از سفر 9511. دمتون گرم. خدا زیاد کنه سفراتونو.
پنج دستاورد سفر:
خواهرزاده.
اعضای قدیم بیدار میشوند. اعضای جدید دیدار.
هودو همچنان در صدر جدول است!
چه میکنه کار گروهی…
سرود ملی همدان بالاخره به دست فراموشی سپرده شد. خدا نگه داره باعث و بانی
کانون گردشگران جوان ایران
kanoonirangardan.ir/
شیدا میرزایی
ساده و صمیمی
جامع و کامل،
حق مطلب رو بیان کردی…
عالی
خیلی عالی بود شیدا جان. صمیمی و زیبا و پر از شور و انرژی. آفرین.