خانه / اخبار کانون / گزارش بازدید از آبشار زردلیمه، پلّکان دِژپارت و پُل خداآفرین
گزارش بازدید از آبشار زردلیمه، پلّکان دِژپارت و پُل خداآفرین

گزارش بازدید از آبشار زردلیمه، پلّکان دِژپارت و پُل خداآفرین

دیدن چند عکس و خواندن یکی دو گزارش از آبشار زردلیمه به اندازه کافی وسوسه برانگیز بود تا بلافاصله به فکر رفتن به آن در اردیبهشت 95 بیافتیم. بهار در طبیعت زاگرس تجربه‌ای منحصر به ‌فرد است که با توجه به دوری نسبی تهران به این رشته کوه فرصت آن کمتر پیش می‌آید.

بار اول است که قصد پیمایش این مسیر را داشتیم و از آنجایی که مسیر نسبتاً مشکل و پیاده‌روی نسبتا سنگینی در پیش بود، سفر برای نفرات محدودی برنامه‌ریزی گردید و در نهایت سه نفره برنامه را شروع کردیم. سه‌شنبه شب 7 اردیبهشت 95 از ترمینال بیهقی به مقصد شهرکرد رهسپار شدیم. از شهرکرد با تاکسی‌های خطی به اردل رفتیم تا از آنجا با یک ماشین دربست خود را به نقطه آغاز پیاده‌روی در منطقه دیناران در 60 کیلومتری اردل برسانیم. تأخیر اتوبوس تهران به شهرکرد، و چند توقف نسبتا طولانی در شهرکرد و اردل باعث شد تا خیلی روی برنامه نباشیم تا صبح اول پیاده‌روی را آغاز کنیم. اعتمادی که به هم و قابلیت‌هایمان داشتیم و آسوده خیالی از تعداد کم گروه باعث شد این تأخیر را خیلی جدی نگیریم غافل از اینکه با پشیمانی از آن فاصله چندانی نداشتیم.

ماشین پیکان دربست ما را با کرایه چهل هزار تومان از اردل به ساختمان تنها و نیمه متروکه تعاونی روستای لُشتَر در دیناران رساند. برای رساندن به این نقطه برای شروع پیاده‌روی از اردل به سمت رستم‌آباد و از رستم‌آباد به سمت روستای چشمه سلیمان و سپس لُشتر باید رفت که تا لشتر جاده آسفالت است. جاده خاکی نسبتاً همواری را بعد از لُشتر ادامه می‌دهیم و پس از طی حدود 3.8 کیلومتر خاکی به یک سه‌راهی میرسیم که از آنجا راه وسطی و بلافاصله راه سمت چپیِ از یک دوراهی ما را به ساختمان تعاونی عشایری می رساند (2.3 کیلومتر دیگر، جمعاً حدود 6 کیلومتر راه خاکی). محلی‌ها در اینجا با خودروی خود حضور دارند و چند نفری هم مشغول چرای دام‌اند. بار و بندیل به دوش انداخته و ساعت 11 نشده راهپیمایی را آغاز می کنیم؛ در حدود سه ساعت دیرتر از چیزی که از قبل در سر داشتیم.

DSC_0043 (800x531)

آبشار زردلیمه در کنار رود بازُفت قرار دارد و به آن می‌ریزد. این قسمت از مسیر رود بازفت از داخل دره‌ای عمیق می گذرد که حدود هزار متر اختلاف ارتفاع آن است و محصور بین دیواره‌هایی با شیب تند؛ طبیعتِ سرکش و وحشی کوه‌های زاگرس. ارتفاعمان 2230 متر است. جاده‌ای خاکی که ظاهراً برای احداث دکل‌های برق آنجاست به سمت غرب از تپه بالا می رود اما ما برای سریع تر پیمودن مسیر میانبر می‌زنیم و از راهی پاکوب و نه چندان واضح مسیر خود را به بالا می‌پیماییم. در راه لاله های واژگون را هم می بینیم که انتظار دیدن‌اشان را در اینجا نداشتیم. هدف ما رسیدن به ابتدای روزنه‌ای است که عشایر برای عبور و مرور خود پیدا کرده‌اند و از میان دیواره و لابه‌لای صخره‌ها به کف دره می رسد و برای رسیدن به آن ابتدا باید به ارتفاع 2410 متری صعود کنیم (4 کیلومتر) و سپس دوباره تا ارتفاع حدود 2200 متری و ابتدای روزنه پایین بیاییم (2.8 کیلومتر).

20160427_141728

DSC_0046 (531x800)

در نزدیکی و بالای راه صخره‌ای چند سیاه چادر عشایری برپاست. پسرک عشایری با دبه‌ای دوغ به استقبالمان می‌آید. قامتش به سختی دو برابر دبه دوغ است. دوغ بسیار خنکی را به ما می‌دهد و ما نیز در ازای آن مقداری پول به او می‌دهیم. از ما طلب شیرینی و شکلات هم می‌کند که ما متأسفانه چیزی همراه نداریم و با قدری آجیل سعی در جبران می‌کنیم. خواهر کوچکش هم با دبه‌ای آب به سراغمان می آید که هم قواره خود دخترک است ولی به کارمان نمی‌آید چون آب به اندازه کافی همراه داریم. صد متری جلوتر شیب شروع می‌شود و وارد مسیر صخره‌ای می‌شویم.

DSC_0052 (800x531)

و ساعت 2 بعد از ظهر است، محصور بودن مسیر لابه‌لای صخره‌ها جلوی جریان باد را گرفته، و صخره‌های صیقلی آفتاب را به سر و صورتمان می‌کوبد: به جهنم خوش آمدید! اینجاست که به خودمان لعنت می‌فرستیم که چرا در زودتر شروع کردن پیاده‌روی سهل‌انگاری کردیم تا این تکه از مسیر را در ظلّ آفتاب طی کنیم. مسیر بسیار شیب تندی دارد و سنگلاخی است که با گرما دست به دست هم می‌دهند تا دشوارترین قسمت مسیر را از میان صخره‌ها و بعد از زیر دیواره طی کنیم. زیر پایمان شیب بسیار تندی است که قابلیت فرود ندارد و بنابراین مسیر از زیر دیواره به سمت جنوب امتداد پیدا می‌کند تا جایی که ریزش کوه مسیرِ نسبتاً مناسبی را برای فرود و رسیدن به ابتدای یال زیر پایمان فراهم کرده است.

DSC_0133 (800x531)

در مسیر فرودمان زن و مرد عشایری را می‌بینیم که همراه با کودک حدود یک ساله‌شان مشغول صعود برای رفتن به دیناران هستند. زن عشایری بچه در بغل، چنان راست قامت و سریع قدم بر می‌دارد که از خودمان ناامید می‌شویم. گپی کوتاه می‌زنیم و لختی بعدتر به ابتدای یال می‌رسیم و اطراق می‌کنیم. ارتفاع 1800 متر است. ناهار دیرهنگاممان را در اینجا می‌خوریم و بی اختیار، از فرط خستگی چرتی هم در زیر سایه درختان بلوط می‌زنیم.
ساعت نزدیک 6 بعد از ظهر است که بعد از ناهار و استراحت راهمان را ادامه می‌دهیم و با شیبی ملایم‌تر از روی یال ارتفاع کم می‌کنیم. کمی جلوتر بالاخره چشممان به جمال بازُفت روشن می‌شود؛ باریکه ای فیروزه ای رنگ که در انتهای دره امتداد دارد. آبشار در کنار رودخانه و هم سطح آن است پس هنوز باید ارتفاع کم کنیم (حدود 400 متر دیگر) و در عین حال بیش از 5 کیلومتری هم در جهت شمال‌غربی طی مسیر کنیم تا به آبشار برسیم. کمی بعدتر شیب کمتر شده و از اینجا به بعد مسیر با بده-بستانِ کمی در ارتفاع ادامه پیدا می‌کند. مسیر از میان درختزارهای بلوط ادامه می‌یابد که زیر آنها نیز گاه با پوشش گیاهی طبیعی و گاه با گندم‌زارهای دست کاشتِ دِیم فرش شده است.
مسیر از بالای رودخانه و از کمرکش کوه ادامه پیدا می‌کند و نم-نمک ارتفاع می‌کاهد. از دیدن زیبایی‌های مسیر سیر نمی‌شویم و هر از چندی برای گرفتن عکس و لذت بردن از مناظر توقف می‌کنیم. هوا رو به تاریکی است و از دور چراغ‌های چند خانه را در سمت دیگر رودخانه می‌بینیم. تصور ما این است که خانه‌ها در محل تقریبیِ روبروی چشمه‌ای قرار دارند که محل جَره اول نیز می‌باشد. جلوتر می رویم.

IMG_0618 (640x427)

IMG_0614 (640x427)

IMG_0634 (427x640)

هوا تاریک شده و به مقابل خانه ها می رسیم ولی از چشمه و جره خبری نیست. مسیر نیز خیلی مشخص نیست و چند جایی هم از لا به لای سنگ ها و نامشخص است. به هر زحمتی شده کورمال-کورمال به جلو می‌رویم و مسیر روی دستگاه جی.پی.اس هم یاریمان می کند تا بالاخره ساعت 9 شب به محل چشمه و جره در ارتفاع 1240 متر برسیم.

ذخیره آبمان تمام شده و گرمای طاقت فرسایی رو داشته‌ایم پس بلادرنگ سر و صورت را با آب خنک و گوارای چشمه می‌شوییم و حسابی از آن می‌نوشیم. این چشمه تنها منبع آب موجود در طی روز اول است. حدود یک و نیم کیلومتر راه تا آبشار و کمپینگ بالای آن باقی مانده است. قوت قلب و جرأتمان برای ادامه مسیر در تاریکی زیاد شده و تصمیم می‌گیریم تا باقیمانده راه را هم برویم تا برای اقامت به آبشار برسیم. از این جای راه تا آبشار از میان خانه‌های محلی‌ها و طویله‌های آنها عبور می‌کنیم که کسی هم آنجا نیست. بالاخره کارمان را به سرانجام می‌رسانیم و به کمپینگ بالای آبشار می‌رسیم. ساعت 10:15 دقیقه شب است، ارتفاع 1290 متر و 16 کیلومتر راه از ابتدای مسیر تا بدین جا آمده‌ایم.

کمپینگ خوبی در بالای سرریز آبشار و در کنار آب ایجاد شده که به نظر می‌رسد بتواند بین 15 تا 20 چادر را در آن استقرار کرد. البته امشب ما تنها مسافرانش هستیم. چادر را برپا کرده و شام را نیز مهیا می‌کنیم. شام لوبیا پلویی است که سس آن را از قبل آماده کرده بودیم و پختن و خوردن لوبیا پلو در این حال صفای خاصی دارد.

IMG_0698 (640x427)

IMG_0702 (640x427)

IMG_0699 (640x427)

 مسیر روز دوم مسیر نسبتا کوتاهی است بنابراین دغدغه صبح زود راه افتادن را نداریم و می‌توانیم وقت برای بازدید از آبشار و آب تنی در آن داشته باشیم. علاوه بر آن مرد عشایری که دیروز در راه دیدیم به ما گفت که جره جدیدی را روبروی آبشار بنا کرده‌اند. استفاده از آن برای عبور از رودخانه می تواند حداقل یک ساعت در وقت ما صرفه‌جویی کند چرا که دیگر لازم نیست از آبشار به محل جره اول و چشمه برگردیم و همچنین همین مسیر را در سمت دیگر رودخانه بپیماییم تا به روبروی آبشار برسیم. در این سودا ساعت 11 و بعد از خوردن صبحانه و جمع کردن چادر و وسایل به راه می‌افتیم. از سمت شمالِ سرریزِ آبشار راهی به پایین آبشار وجود دارد. در همین نقطه هم سیاه‌چادر عشایر برپاست. مرد خانواده نیست و از خانمی در خصوص عبور از جره روبروی آبشار می‌پرسیم که می گوید چون مردش نیست کسی نیست که ما را رد کند! نا امید می‌شویم چرا که این بدین معنی است که باید از جره روبروی چشمه استفاده کنیم و این یعنی حداقل یک ساعت وقت کمتر برای آبشار.

به هر حال خود را به پایین آبشار می‌رسانیم و از زیبایی و عظمت آن شگفت‌زده می‌شویم. دل سیری عکس می‌گیریم و از منظره آن لذت می‌بریم ولی تصمیم می‌گیریم با توجه به کمی وقت از آب‌تنی در آن صرف‌نظر کنیم. تصمیمی سنگین ولی معقولانه! فاصله آبشار تا رودخانه کم است. آبشار زردلیمه از چشمه بزرگی از دل کوه نشأت می‌گیرد که پس از طی حدود 100 متر از آبشار سرریز می‌شود و بعد از کمتر از 50 متر به رود بازفت می‌ریزد.

IMG_0746 (533x800)

IMG_0712 (533x800)

به کنار رودخانه در جلوی آبشار و جایی که جره قرار دارد می‌رویم. چند نفری در آن طرف رودخانه هستند. امیدوار می شویم که شاید آنها عشایر باشند و ما را از رودخانه رد کنند ولی خیلی زود متوجه می‌شویم که آنها هم مثل ما گروهی هستند که از سمت دیگر مسیر برای بازدید از آبشار آمده‌اند و منتظر هستند تا از رودخانه ردشان کنند! با حسرت در کنار جره می‌ایستیم و به رودخانه و آن طرف آن نگاه می‌کنیم. افسوس می‌خوریم که این جره می‌توانست به معنی حداقل یک ساعت وقت بیشتر برای آب‌تنی و سپراندن در کنار آبشار باشد. در همین حین به ناگهان شگفت‌زده می‌شویم و مرد عشایر را در کنار خود می‌بینیم. مرد برگشته بود و خانواده از ما به او گفته بودند و او هم خود را به ما رسانده بود تا ببیند اوضاع از چه قرار است. خوشحال از او می‌خواهیم تا برود و وسایل عبور از جره را بیاورد و ما را عبور دهد. ما هم بلافاصله لباس‌ها را کَنده و به آرزوی به باد رفته خود می‌رسیم و برای آب تنی به زیر خنکای آبشار می‌رویم.

مرد تصمیم می‌گیرد اول گروه آن طرف رودخانه را به این طرف بیاورد. به کمک ما نیاز دارد تا خود به آن طرف برود. گروه دیگر حدود 10 نفر هستند و عملیات انتقال آنها 45 دقیقه‌ای طول می‌کشد تا نوبت به ما می‌رسد تا این قسمت از ماجراجویی این سفر را هم بگذرانیم.

جَرِه، کابل فلزی ذخیمی است که در دو طرف رودخانه به پایه‌های محکمی بسته شده است. عشایر یک قرقره فلزی که دو قلاب به شکل قَپانی در زیر آن است را روی کابل قرار می‌دهند و قلاب‌ها هم محلی برای آویزان کردن وسایل یا افراد می شود. هر فرد با تسمه‌ای کنفی و ضخیم، که به مانند یک هارنس به میان پاها، باسن و پشت کمر بسته می‌شود، به قلاب آویزان می‌گردد و همچنین کوله یا وسایل دیگر. از اینجای کار به بعد تنها باید با دو دست قلاب را محکم گرفت و خود را رها کرد تا قرقره و قلاب با توجه به شیب به شما شتاب داده و شما را به آن طرف برساند. اگر شیب منفی باشد، طنابی کمکی که به قلاب وصل است و درازتر از طول کابل و رودخانه است همواره در سمت دیگر رود وجود دارد و فرد یا افرادی می‌توانند با کشیدن آن محموله را در خلاف جهت شیب بکشانند. نکته مهم این است که از هرگونه تماس بدن با خود قرقره و کابل باید خودداری کرد. باید تنها محکم با دو دست به قلاب‌ها چسبید تا دست و بدن به جایی که نباید برود نرود چرا که در صورتی که دست به کابل بگیرید قرقره از روی انگشتان رد شده و آنها را قطع می‌کند. با توجه به اینکه شیب موافق ماست، کل این تعلیق روی رودخانه و آویزانی از جره زیر 10 ثانیه برایمان به طول می‌انجامد و هیجان خاص خود را دارد. در قبال انجام این کار نفری 10 هزار تومان به مرد عشایر پرداخت می‌کنیم.

IMG_0757 (640x427)

در سمت دیگر رودخانه چشمه‌ای نیز در کنار رودخانه وجود دارد که آب کمی از آن می‌آید. البته بیشتر به نظر می‌رسد همان آب رودخانه است که جلوتر به داخل سنگ‌ها رفته و از اینجا از میان سنگ‌ها به بیرون می‌آید که این خود البته می‌تواند خاصیت تصفیه‌کنندگی داشته باشد. ساعت 14:15 دقیقه است که بعد از پر کردن بطری‌های آب به راه می‌افتیم. امروز باید حدود 6 کیلومتر راه را طی کنیم که حدود 300 متر صعود و سپس 300 متر هم فرود دارد. در واقع باید از کمرکش کوهِ روبروی آبشار بالا برویم. مسیر از کنار رودخانه جدا شده و روی کمرکش کوه به سمت شمال‌غربی و خلاف جهت رودخانه ادامه می‌یابد. رفته‌رفته ارتفاع می‌گیریم و گهگاه شیب نیز تند می‌شود. مسیر به دنبال منفذی می‌گردد تا بتواند خود را به روی یال برساند و از آنطرف آن سراریز گردد. در این قسمت از مسیر هر لحظه که به عقب بر می‌گردیم منظره زیبای آبشار را می بینیم که در میان درختان تنومند چنار و گردوی کاشته شده در کنار آن، چون جواهری می‌درخشد. آبشار آنقدر عظیم است که در نزدیکی آن نمی‌توان بزرگی‌اش را دریافت و باید از فاصله آن را برانداز کرد.

IMG_0819 (427x640)

پس از صعود بیش از 300 متر در طی مسیر 2.3 کیلومتر به روی یال می‌رسیم. درختزارهای بلوط زیبایی شگفت‌انگیزی دارند که منظری بی‌بدیل را بوجود آورده. کمی روی یال ادامه می‌دهیم و تصمیم می‌گیریم که زیر سایه یک درخت بلوط اطراق کنیم برای ناهار. گله‌ای بز هم در نزدیکی ما مشغول چرا هستند. از روی یال بادام شیرین و گاوشیر را هم می‌توان در کف دره روبرو دید. برنامه ما شب‌مانی در کنار بادام شیرین است. بعد از ناهار چوپان با صفای گله بزها، موسی احمدی، ساکن گاوشیر هم به سراغمان می‌آید و گپ زلالی با او می زنیم و تا مقداری از راه را همراه ما می‌آید تا بدرقه‌مان کند و راه را به ما نشان دهد.

IMG_0872 (427x640)

از این جا به بعد مسیر سرازیری است و باید کمتر از 300 متر ارتفاع کم کنیم تا به گاوشیر و بعد بادام شیرین برسیم. در نزدیکی گاوشیر چشمه‌ای وجود دارد که ما از مسیر آن نمی‌رویم تا زودتر از کنار رود گاوشیر خود را به بادام شیرین برسانیم که فاصله‌ای کوتاه با گاوشیر دارد. در کنار قبرستان بادام شیرین کمپ را بر پا می کنیم و مشغول روشن کردن آتش و تهیه شام می‌شویم. دیگر هوا نیز تاریک شده.

IMG_0886 (640x427)

برای شام پاستای بادمجان مهیا می‌شود. با بادمجان‌هایی که همان جا روی آتش کباب می‌کنیم. علیرغم شفته شدن، پاستا بسیار خوشمزه است و تا ته‌اش را می‌خوریم. بعد غذا دور آتش دراز می‌کشیم و زیر آسمان پر ستاره گپ می‌زنیم و همان جا، بیرون چادر و کنار آتش خوابمان می‌رود. خوابیدن زیر آسمان و کنار آتش و قبرستان لحظات فراموش ناشدنی برایمان به یادگار می‌گذارد.

IMG_0900 (640x427)

صبح حدود ساعت 8 راه می‌افتیم. روز آخر است و مسیر نسبت به روز دوم هم طولانی‌تر و مشکل‌تر و نباید بی احتیاطی کرد. از سینه‌کشِ کوهِ پشت بادام شیرین باید بالا برویم تا خود را به گردنه زین‌اسبی بالای آن برسانیم. حدود 300 متر ارتفاع می‌گیریم و به زین اسبی می‌رسیم. در میان راه و قبل از زین‌اسبی منبع آبی هم قرار دارد که آب آن از چشمه تأمین می‌شود و قابل شُرب است. این بالا چندین سکونت‌گاه و محل نگه‌داری احشام نیز وجود دارد که در واقع همان محدوده بادام شیرین است. از این جا به بعد مسیر تا بالای پلّکان دژپارت دیگر صعود و فرود زیادی نداریم و مسیر از کمرکش کوه ادامه می‌یابد. برکه‌های فصلی زیادی در راه از کوه سرازیراند، یک چشمه دائمی هم هست و راه از میان منظره‌ای شگفت از درختزارها و علف زارها به جلو می‌رود. از نگاه کردن و عکس گرفتن خسته نمی‌شویم و طبق معمول همیشه حسرت می‌خوریم که چرا نمی‌توانیم وقت بیشتری را بگذرانیم. در سمت راستِ کوهِ روبرو یک زین‌اسبی دیده می‌شود که باید خود را به آن برسانیم و از آنجا به بعد به سمت پلّکان برویم. ارتفاع روی این زین‌اسبی 1600 متر است و از بادام شیرین تا اینجا 4.2 کیلومتر راه آمده‌ایم.

IMG_0924 (640x427)

کمی بعد از زین‌اسبی در حالی که نم، نمک ارتفاع کم می‌کنیم به بالای پلکان دژپارت و پل خداآفرین می‌رسیم. صخره و دیواره‌ای عظیم در روبروی ماست و اگر مطمئن نبودیم که در جلوی ما مسیر و پلکان قرار دارد هرگز به فکرمان خطور نمی‌کرد که می‌توان از آن پایین رفت. ریزش کوه مسیر را بسیار ناهموار کرده و شیب نیز تند است و در برخی جاها دست‌به‌سنگ می شویم. پایین‌تر و درست قبل از پلکان دژپارت چشمه آبی نیز وجود دارد. قبل‌تر در مسیر، چوپان‌ها به ما هشدار دادند که باید زودتر پلکان را رد کنیم چرا که گله‌ای بز قصد عبور دارد و پشت آنها ماندن معطلی زیادی دارد و پلکان نیز بعد از عبور آنها به علت فضولات به جا مانده بسیار لغزنده می‌شود.

IMG_0961 (640x427)

IMG_0949 (640x427)

پلکان را در دل صخره و دیواره با مهارت و زیبایی کنده‌اند. در ابتدای بالایی آن کتیبه ای نیز روی صخره وجود دارد. برای پلکان لبه‌ای نیز از جنس همان سنگ در سمت دره باقی گذاشته‌اند تا از احتمال سقوط در دره بکاهد، هر چند که لبه نسبتاً کوتاهی است. پلکان لیز و صیقلی است و می‌توان تصور کرد که در صورت خیس بودن یا وجود فضولات حیوانی روی آن عبور از آن بسیار سخت خواهد بود. پلکان دو-سه باری تغییر جهت می‌دهد تا به پایین دیواره برسد. کمی پایین‌تر از شروع پلکان، بخش‌هایی از آن تخریب شده و یا خیلی باریک است که نیاز دارد تا با احتیاط و حمایت سایر افراد گروه طی شود.

IMG_0993 (427x640)

IMG_1014 (427x640)

به پایین پلکان که همان پل خدا آفرین است می‌رسیم. پل خدا آفرین در واقع ریزش کوه و سنگ‌های بزرگی بر روی رودخانه است که سطح رودخانه بازفت را پوشانده و محلی برای گذر از روی آن فراهم آورده است. گمانِ دوری نیست اگر بگوییم پلکان نیز برای استفاده از این پل طبیعی و عبور و مرور از روی رودخانه خروشان بازفت ساخته شده است. هوا بسیار گرم است و به زیر سنگ بزرگی روی پل می‌خزیم تا در امان از آفتاب کمی استراحت کنیم. خَمشِ رودخانه در این نقطه و احتمالاً وجودِ پل باعث شده تا فرسایش آب روی صخره‌های کنار رودخانه اشکال زیبایی را بوجود آورد.

IMG_1019 (533x800)

IMG_1017 (533x800)

ساعت حدود 2 است و شروع به ادامه مسیر می‌کنیم. هنوز 5 کیلومتر از راه باقیمانده و صعود و فرود زیادی در پیش نداریم. حدود سه کیلومتر جلوتر هم مزارع روستای گزستان، روستای انتهای مسیر پیاده‌روی، شروع می‌شوند که چشمه‌ای هم در همان ابتدا وجود دارد و می‌تواند محل مناسبی برای صرف ناهار باشد. بعد از پل کمی باید از دامنه کوه بالا برویم تا به ابتدای مسیر پاخور برسیم و از آنجا نیز مسیر از میان درختزارها ادامه می یابد و گهگاهی هم شیب تندی دارد. دیوارهای عظیم و زیبا نیز در طرف مقابل رودخانه سر به فلک کشیده و ما را مسحور خود کرده است.

IMG_1022 (640x427)

بالاخره در ساعت حدود ساعت سه و نیم به ابتدای مزارع روستای گزستان و کمی جلوتر به محل چشمه می‌رسیم. در این فصل از سال منظره بسیار زیبایی از مزارعِ دِیم در میان درخت‌های بلوط بوجود آمده است که کمی خستگیمان را تخفیف می‌دهد. کنار درخت تنومند بلوطی در نزدیکی چشمه توقف می‌کنیم برای ناهار و استراحت. مسیر بعد از پل تا به اینجا بسیار گرم بود و کمی سنگلاخی و این باعث شده تا رمق چندانی برایمان نماند.

IMG_1046 (533x800)

IMG_1061 (800x533)

بعد از ناهار به سمت روستا راه می‌افتیم. هنوز کمتر از دو کیلومتر تا روستا مانده است. راه از میان مزارع عبور می‌کند. از اینجا دو مسیر وجود دارد: یکی اینکه خود را به زیر دامنه کوه برسانیم و دیگری اینکه به کنار رودخانه تا از میان مزارع عبور نکنیم و سرعتمان بیشتر شود. ما رودخانه را ترجیح می‌دهیم و پشیمان هم نمی‌شویم چرا که کمی جلوتر تصمیم می‌گیریم به داخل رودخانه رفته و خستگی سه روز پیاده‌روی را با آب از تن به در کنیم. بعد از آب تنی ساعت 19:15 دقیقه به روستا می رسیم که در کنار رودخانه بازفت و در میان درختزارهای بلوط قرار دارد و طبیعت بهاری آن بسیار چشم‌نواز است.

IMG_1095 (640x427)

روستای گزستان انتهای مسیر پیاده‌روی ما است و باید سریع‌تر به دنبال وسیله نقلیه‌ای باشیم که ما را به اردل یا ترجیحاً شهرکرد برساند و از آنجا با اتوبوس شبانه به تهران. کرایه خطی‌های شهرکرد از گزستان نفری 25 هزار تومان است اما از بخت خوش ما خودروی رهگذری با مبلغی کمتر ما را به شهرکرد می‌رساند.

در تمام راه برگشت در این فکر هستیم که چه سختی‌ها، هیجانات و اتفاقاتی سفر داشت که همه بر جذابیت آن افزود و زیبایی آن نیز قطعا ارزش این دشواری‌ها را داشت.

 IMG_1108 (800x533)

توصیه ها:

  • سعی کنید تا صبح اول وقت پیاده‌روی را از دیناران آغاز کنید.
  • کفش مناسب کوهنوردیِ ساقدار و حتی‌لامکان تمام ساق بپوشید.
  • در مسیر روز اول تا نزدیکی آبشار آب وجود ندارد. با توجه به گرمای هوای مسیر و زمان طولانی آن حداقل 2 لیتر آب همراه داشته باشید.
  • حداقل بار ضروری را همراه داشته باشید و کوله خود را سبک و اصولی بچینید. (ببینید در خصوص: کوله اکوتوریستی و چیدن کوله پشتی)
  • فصل مناسب برای اجرای این برنامه اواخر فروردین تا اواسط اردیبهشت‌ماه است.
  • در برخورد با مردم محلی می‌بایست اصول طبیعت‌گردی پایدار و مسئولانه را رعایت کرد. به فرهنگ آنها احترام گذاشت و سعی کرد مانند خودشان رفتار کرد. عشایر و ساکنان محلی منطقه معمولاً کمترین برخورد و تعامل را با افراد شهرنشین و فرهنگ آن دارند. این اختلاف فرهنگی می‌تواند تأثیر بدی روی زندگی آنها داشته باشد. حتی‌الامکان باید ساده پوشید و ساده رفتار کرد. در قبال درخواست کودکان برای شیرینی یا شکلات طوری رفتار کنید که آن را به عنوان هدیه یا مابه‌ازای انجام کاری دریافت کنند تا برایشان عادت نشود. در قبال خدماتی که مردم محلی ارائه می‌دهند می‌بایست سپاسگذار بود و سعی در انتقال این حس بود که لطفی که در حق شما شده مهمتر از پولی است که در ازای آن می‌پردازید. (ببینید در خصوص: سفر مسئولانه)

 

نگارش:

بنیامین قاسمی

عکس ها:

بهرنگ علوی

بنیامین قاسمی

 

Share

9 دیدگاه

  1. از خواندن این گزارش و لمس تک تک لحظات خاص این سفر لذت بردم و خاطرات برای من تکرار شد. کوه ها، چشمه ها، مزارع، درختان بلوط و بازفت…
    ممنون بابت این گزارش سفر به روز و امیدوارم همه.مسافران زردلیمه از آن استفاده کنند.
    جره دوم در کنار آبشار هم که.در سال اخیر ساختن نکته جالبی بود.

  2. حامد
    1396/05/19
    سلام روزگارتان خوش و خرم برای رفتن به آبشار از مسیر شهرکرد به دیناران لازم نیست به شهرستان اردل برین مستقیم از ترمینال شهرکرد هم مینی بوس و هم تاکسی خطی وجود دارد شما یک مسیر اضافی را طی کردید امیدوارم شما گردشگران عزیز را باز در سرزمین بختیاری ها ببینم با آرزوی موفقیت برای تمام گردشگران عزیز

  3. سلام . من و دوستام قصد داریم امسال این سفر رو بریم انشالا. چند تا سوال داشتم در خصوص سفر. اگر امکانش باشه بتونم از تجارب شما استفاده کنم ممنون میشم.
    ما از اصفهان عازم هستیم. ایا مسیر جوری هست که با هایس تا اول مسیر پیاده روی که همون تعاونی عشایره بریم؟
    و چون تصمیم داریم صبح اول وقت راهی بشیم طبیعتا باید شب این مسیر رو با هایس طی کنیم. از این نظر چطوره؟؟
    سپاس

  4. بسیار عالی بود ممنونم

  5. فرهاد احمدی

    درود وسلام
    سپاس از گزارش کامل وجامع شما
    به امید خدا هفته آینده( ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳) از ارک ( شرکت گاز استان مرکزی) عازم ابشار هستیم ،مسیر رفت وبرگشت از گزستان
    امیدوارم خاطره به یاد ماندنی برای گروه ما رقم بخوره

نظر بدهید

آدرس ایمیلتان منتشر نمیشودگزینه های الزامی ستاره دار شده اند *

*

برو بالا !