گزارش پیاده روی “حور به چوبر” در منطقه تالش
با شروع فصل بهار طبق روال سالهای گذشته با تعدادی از اعضای کانون گردشگران جوان ایران(www.kanoonirangardan.ir/) مشغول نوشتن تقویم سفرهای شش ماه نخست کانون شدیم. هرکس برنامه های پیشنهادی خود را سعی می کرد به هر نحو شده در لابه لای تعطیلات آخر هفته و رسمی بگنجاند. به هفته آخر خردادماه که رسیدیم ، همه متفق القول پیاده روی در منطقه تالش را تصویب کردند. این برنامه که به صورت سنتی و مدت مدیدی است، جزء لاینفک برنامه های پیاده روی کانون در هفته آخر خردادماه شده است طرفداران پر و پا قرصی دارد. این بار نیز برنامه ریزی دقیق و محل اجرا این برنامه به من سپرده شد. طبق روال سالیان گذشته باید مسیری انتخاب شود که تردد در آن صورت نگرفته یا حداقل باشد. خوشبختانه زمان نسبتا طولانی برای طراحی چنین مسیری در اختیار داشتم. چند بار به سراغ نقشه های مختلف رفتم، به دقت جستجو کردم ولی توفیقی حاصل نشد. بیشتر مسیرها را یا قبلا رفته بودیم و یا مناسب برنامه گروهی نبودند. به طور اتفاقی به نسخه جدیدی از نرم افزار گوگل(کره زمین) Google Earth دسترسی پیدا کردم. با تلفیق این نرم افزار و نقشه های بزرگ مقیاس و دارای خطوط میزان ارتفاع، مسیر روستای حور در جنوب شرقی اردبیل به روستای چوبر از توابع بخش حویق از شهرستان توالش انتخاب شد. طبق عادت گذشته پس از مشخص کردن مسیر حرکت و ورود اطلاعات به کامپیوتر و سپس انتقال داده ها به جی پی اس کار طراحی مسیر تمام شد و اجرا برنامه به صورت رسمی بر روی سایت کانون قرار گرفت. تعدادی از دوستان ما در گروه کوهنوردی قافلانتی میانه نیز ابراز علاقه برای شرکت در این برنامه کردند و بدین ترتیب بود که گروه 39 نفره ما عازم منطقه شد.
طبق برنامه ریزی انجام شده 25 نفر از اعضاء کانون از شهر تهران و 14 نفر از گروه کوهنوردی قافلانتی از میانه رهسپار اردبیل شدند و ساعت 9 صبح 28 خرداد 1388 در روستای حور به یکدیگر پیوستند. حور، روستایی کوهستانی از توابع نمین استان اردبیل است.شغل بیشتر مردم این روستا کشاورزی و باغداری است.سیب زمینی و گوجه فرنگی محصولات عمده این روستا است. در میدان اصلی روستا جمع شدیم و تا آماده شدن دوستان و بازبینی و بستن کوله پشتی ها فرصتی دست داد تا به قهوه خانه روستا رفته و با تعدادی از روستائیان گپی دوستانه بزنیم. برای برخی از این افراد دیدن گروه بزرگ و پرجمعیت ما عجیب بود. ظاهرا هرساله تعدادی از کوهنوردان به این منطقه می آیند ولی برای کوهپیمایی مسیر کوه سنگر را انتخاب می کنند. کوه سنگر یکی از مرتفعترین ارتفاعات این منطقه است و حدود 2100 متر ارتفاع دارد و به سبب وجود تاسیسات و دکلهای مخابراتی صدا و سیما دارای جاده است. روستائیان به جد به ما توصیه می کردند که برای کوهپیمایی این مسیر را انتخاب کنیم و معتقد بودند که راه فقط این است و از جای دیگر نمی توان به کرانه های دریا رسید و در غیر این صورت قطعا گم خواهیم شد.با مرور نقشه ها و مسیر موجود بر تصمیم خود پافشاری کردیم. با توجه به پیش بینی وضع هوا و احتمال بارندگی تصمیم گرفتیم که مقداری از مسیر را با وانت طی کنیم. لذا سه وانت نیسان آبی رنگ کرایه کردیم و از ایشان خواستیم که ما را به مرتع ییلاقی محمدعلی یوردی برساند. سوار بر وانت از روستای حور با ارتفاع 1500 متر از سطح دریا در جاده ای نه چندان مناسب و از میان مراتع عبور می کردیم تا به گردنه لمیر رسیدیم.
لختی استراحت کردیم و از مناظر اطراف لذت بردیم. به راحتی می شد خط ساحلی را دید و یالهای منتهی به نوار ساحلی را دنبال کرد. بیشتر مسیر را از خط الراس طی کردیم. ییلاق “هاچاقیه” و به دنبال آن از “اسکندر یوردی” و “خلج یوردی” گذشتیم تا پس از 5/9 کیلومتر به ییلاق “محمدعلی یوردی” که ییلاق بزرگی مربوط به روستای قزل قیه است رسیدیم. در این ییلاق علاوه بر چادرهایی که برای سکونت موقت مرتع داران بر پا شده است تعدادی خانه سنگی هم وجود دارد که به نظر می رسد کاربری آن را در فصول سرد سال توجیه می کند. با ساکنین موقت این ییلاق که صحبت می کردیم به ما گفتند که راه اصلی این ییلاق از روستای قزل قیه است نه از حور !.
هوا آفتابی و نسیم خنکی از جانب دریا در حال وزیدن بود و به نظر نمی رسید که ابرها با ما سر ناسازگاری داشته باشند.ارتفاع محمدعلی یوردی از سطح دریا 2100 متر است. این ییلاق در پای کوه “چین قله کوه” قرار دارد. این کوه همانطور که از اسمش پیداست کوهی سنگی با شیب و صخره های بلند است. و طبق نقشه می بایست از آن عبور کنیم درست در دره جنوبی در منطقه ای که ییلاقی به نام “طول” وجود دارد مسیری مالرو از روی خط الراس به سمت شرق ادامه دارد و به نظر می رسد که به نوار ساحلی راه داشته باشد. اما ما بر اساس نقشه و مسیری که در جی پی اس ذخیره کرده ایم راه کنارگذر چین قله کوه را انتخاب می کنیم. در این سفر یکی از اعضا کانون با هماهنگی قبلی انجام شده تصمیم گرفته بود تا پیمایش این مسیر را با دوچرخه کوهستان انجام دهد که البته تصمیمی هیجان انگیز و از طرفی دیگر به سبب ناشناخته بودن مسیر، شاید خطرناک و دردسر آفرین بود. در ابتدای مسیر از شیبی تند و سنگی بیش از 600 متر به سمت دره حرکت کردیم و سپس از دامنه کوه مجاور مسیر را تا یال اصلی تراورس کردیم و با کمی ارتفاع گرفتن از روی گردنه عبور کردیم.
کم کم از سمت دریا ابرها را می دیدیم که درحال تشکیل شدن و حرکت به سمت بالا بودند. بر روی گردنه که ارتفاع آن را جی پی اس 1785 متر نشان می داد کمی استراحت کردیم تا اینجای برنامه که حدود یکساعت به طول انجامیده بود دوست دوچرخه سوار ما بیشتر از دوچرخه زحمت حمل و به دوش گرفتن آن را کشیده بود. با ادامه مسیر از روی خط الراس به نظر میرسید که اوقات خوشی در انتظار او باشد. از روی خط الراس و مسیر مالرویی که مشخصا در پیش روی ما قرار داشت، به تدریج ارتفاع کم می کردیم برخی از قسمتها شیب مسیر بیشتر می شد و لغزنده بودن مسیر نیز با توجه به کوله های سنگین ما سبب خستگی بیشتر می شد. گاه گداری به بهانه عکاسی می ایستادیم و از مناظر بسیار زیبایی که در اثر تداخل جنگل و کوه و ابر و مرتع پدیدار می شدند لذت می بردیم.
پس از 2.5 ساعت به شیب تند دیگری رسیدیم که لغزیدن پای من ،سبب پیچ خوردگی شدید مچ پا و پارگی یکی از لیگامنتهای مچ پا شد. بلافاصله اقدامات اولیه که شامل بانداژ و فیکس کردن پا در کفش بود انجام شد. دوستان نیز کمک کردند تا مقداری از بار سنگین کوله پشتی کم شود. همین پیچ خوردگی سبب شد که بعدا به مدت چهار هفته با پای گچ گرفته به محل کار بروم و فعالیت کوهنوردی برای شش ماه تعطیل شود. القصه آهسته آهسته شیب تند را طی کردیم و برای صرف نهار در کنار چشمه ای که چندان آب زیادی نداشت توقف کردیم.
حرکت ابرها سرعت گرفته بود و کم کم مه ما را فرا گرفت. اکنون ارتفاع 1441 متر و حدود 5 کیلومتر پیاده روی کرده بودیم. طبق برآوردی که قبلا انجام داده بودم از محمدعلی یوردی تا چوبر حدود 25 کیلومتر را باید طی می کردیم و بدین ترتیب راه نسبتا زیادی در پیش بود. به سبب مه شدید وسعت دید ما به چند متر محدود شده بود و تنها با اتکا به مسیر علامت گذاری شده بر روی جی پی اس مسیر را ادامه می دادیم.
کم کم ارتفاع ابرها بیشتر شد و بارش باران شروع شد. با کمتر شدن ارتفاع پس از عبور از میان درختچه هایی چون زالزالک وحشی، آلوچه جنگلی، ازگیل، فندق و همچنین گذر از میان سرخسهای غول پیکر وارد جنگل شدیم. درختان این منطقه عمدتا بلوط، ممرز، بلند مازو، راش و افرا هستند.
با ادامه یافتن باران، مسیر گل آلود و تردد در آن مشکل می شد و از طرف دیگر با نزدیک شدن به زمان غروب خورشید باید به فکر برپا سازی چادرها می افتادیم. بنا را بر آن گذاشتیم که تا قبل از غروب هرجا چشمه یا مکان مناسبی یافتیم، شب را اتراق کنیم. ولی به ظاهر که خبری از آب نبود. در میان جنگل چند کلبه را دیدیم و به سمت آنها حرکت کردیم ولی درب منزل قفل بود و چند کلبه دیگر هم طویله بودند. در طبقه فوقانی یکی از طویله ها که محل نگه داری علوفه بود، می شد جایی را برای استراحت آماده کرد ولی از آب خبری نبود. هنوز ساعتی را تا غروب آفتاب فرصت داشتیم. قرار شد دو نفر از اعضای گروه که چابکتر بودند نیم ساعتی را در مسیر مشخص حرکت کنند و در صورت یافتن محل مناسبتری با بیسیم به ما اطلاع دهند، در غیر این صورت که برگردند و شب را در پناه سقف این آخور از گزند باران در امان بمانیم. هنوز حدود یک ربع نگذشته بود که گروه پیش رو اعلام کردند محل مناسبی یافته اند. با اعلام این خبر ما نیز وسایل را جمع کردیم و نیم ساعت بعد به محل مورد نظر که حسینیه روستای “ایل کوفی” بود رسیدیم. باران سیل آسا که بیش از پنج ساعت ما را عذاب داده بود بلافاصله پس از ورود ما به حسینیه قطع شد و به دنبال آن هوایی دلپذیر جای آن را گرفت. با وجود حسینیه توانستیم که لباسهای خیس و گلی را تعویض کنیم و کفشهایمان را که وزن هر کدام به سبب گلهای چسبنده چندین برابر شده بود را کنار چشمه آب تمیز کنیم. امروز حدود 15 کیلومتر از راه را طی کردیم، ارتفاع 593 متر است. لذا برای فردا حدود 10 کیلومتر راه باقی مانده است و در این مدت هم باید بیش از 500 متر ارتفاع کم کنیم. با این فکر و پس از خوردن شام و چای گرم به داخل کیسه خوابها خزیدیم و تا صبح به امید روزی آفتابی به خواب رفتیم.
ساعت 6.5 صبح از خواب بیدار شدیم، هوای لطیف صبحگاهی نشاط را در میان همنوردان دو چندان کرده بود. صبحانه را خوردیم و آماده حرکت شدیم. با تغییر ناگهانی شرایط جوی، بارندگی شدید جای آسمان صاف سحرگاهی را گرفت. نیم ساعتی تامل کردیم ولی از آنجا که هواشناسی، هوایی بارانی را در این منطقه پیش بینی کرده بود، بناچار پانچوها و روکش کوله های نیمه خیس را از کوله ها بیرون کشیدیم و به راه ادامه دادیم. در فاصله کوتاهی از حسینیه، دهکده ای ییلاقی به نام ایل کوفی قرار دارد. مسیر گل آلود ناشی از باران روز قبل و باران شدیدی که در حال بارش بود عملا لذت استفاده از طبیعت زیبا و بکر این منطقه را از ما گرفته بود. حرکت در میان این مسیر به خاطر گلهای چسبنده مشکل شده بود ولی ما به راه خود ادامه می دادیم. عملا استراحت کردن مفهومی نداشت و فقط سبب خیس شدن بیشتر می شد. حتی چتر درختان نیز قادر نبودند جلو باران را بگیرند و عبور از میان درختان همچون رد شدن از میان آبشار بود. تصور می کنم هیچ کس به اندازه دوست دوچرخه سوار ما دچار دردسر نشده بود! یاد ضرب المثل معروفی افتادم که می گفت:” گهی پشت به زین و گهی زین به پشت”. بالاخره دوچرخه سواری در گل، تجربه ای جالب ولی طاقت فرسا بود.
نزدیک ظهر بود که باران قطع شد و جای خود را به آفتاب تابان داد. ادامه مسیر همچنان بر روی یال کوه بود گاهی شیب تند و گاهی شیب کم بود و به تدریج ارتفاع کاهش یافت تا به “دروال محله” چوبر رسیدیم. در کنار قهوه خانه ای که آب نمایی زیبا داشت بار سفر انداختیم. لباسها را عوض کردیم و سر و صورتی شستیم. دوستان قافلانتی به سرعت خداحافظی کردند و راه میانه را در پیش گرفتند. ما نیز پس از استراحتی کوتاه، با دو وانت نیسان به سمت ساحل حویق به راه افتادیم. به علت توفانی بودن دریا نتوانستیم از ساحل زیبای حویق استفاده کنیم ولی آسمان آبی و آفتابی سبب شد تا کمی لباسهای خیس ما خشک شود. ساعت شش بعد از ظهر به سمت تهران به راه افتادیم. امیدواریم که سال آینده بتوانیم برنامه جذاب دیگری در این منطقه زیبا اجرا کنیم.
افشین ایران پور
کانون گردشگران جوان ایران