گزارش سفر به فیلیپین- در محاصره چینی ها
فیلیپین همیشه به خاطر فاصله جغرافیایی، از لیست سفرهای ما کنار گذاشته می شد تا اینکه در تعطیلات نوروز 1398 تصمیم گرفتیم سفری به این کشور داشته باشیم . شاید مهمترین انگیزه بچه های کوچک ما بودند که به دنبال کشوری برای تفریحات دریایی و آبی می گشتند با کمی جستجو در اینترنت متوجه شدم که جزیره کوچکی در فیلیپین برای توریست ها اخیرا از طرف دولت پاکسازی و بهینه سازی شده است. از دوستان فیلیپینی که در محل کار داشتم درباره سفر به فیلیپین کمی تحقیق کردم از طرف دیگر متوجه شدم که برای گرفتن ویزا مشکل خاصی وجود ندارد و در کمتر از دو هفته ویزا صادر خواهد شد. تحقیقات اولیه نشان داد که هزینه ها در فیلیپین خیلی بالا نیست. ما برنامه خود را بر مبنا چهار شب اقامت در جزیره بوراکای و دو شب اقامت در مانیل برنامه ریزی کردیم.
برای اینکه کمی با تاریخ و جغرافیایی فیلیپین آشنا شوید مطلبی را عینا از ویکی پدیا فارسی در زیر نقل می کنم.
“فیلیپین با نام رسمی جمهوری فیلیپین (به فیلیپینی: Republika ng Pinipinas) کشوری آسیایی است که در جنوب شرقی آسیا و در غرب اقیانوس آرام و بین دریای جنوبی چین قرار گرفته و متشکل از ۷۱۰۷ جزیره میباشد که به صورت کلی به سه بخش جغرافیایی تقسیم شده که از شمال به جنوب عبارت میباشد از لوزون، ویسایا و میندانائو. کشور فیلیپین حدود 110 میلیون جمعیت دارد.
فیلیپین از سدهِ ۱۶ تا ۲۰ مستعمره اسپانیا و در نیمه اول سده بیستم مستعمره آمریکا بود. این کشور در سال ۱۳۲۵ش ـ ۱۹۴۶م از آمریکا استقلال یافته و روز ملی آن دوازدهم ژوئن است.
فیلیپین از سال ۱۵۶۵ تا ۱۸۹۸ مستعمره کشور اسپانیا بود و نام این کشور نیز از نام پادشاه اسپانیا فیلیپ دوم گرفته شدهاست. نام اصلی فیلیپین ابتدا las islas filipinas بوده به معنی «جزایر فیلیپ».
فیلیپین در سالهای پیش از میلاد یکی از مراکز بازرگانی در منطقه جنوب شرقی آسیا بود. نخستین اروپاییانی که به این جزایر آمدند، همراهان فردیناند ماژلان کاشف معروف بودند که در سال ۹۰۰ش ـ ۱۵۲۱م به همراه او این جزیره را کشف کرده و پای به این سرزمین نهادند.
فیلیپین در جنگ بین آمریکا و اسپانیا مستعمره آمریکا شد و سپس در جنگ جهانی دوم به تصرف ژاپن درآمد و در سال ۱۹۴۶ در حالی که مانیل ویرانهای بیش نبود، حکومت جمهوری در این کشور بوجود آمد. حضور پرقدرت آمریکا تأثیری عمیق بر جامعه فیلیپین نهادهاست بهطوریکه این جامعه هماکنون تلفیقی از فرهنگ آسیایی و کاتولیک اسپانیایی و سرمایهداری آمریکایی است.
فیلیپین دارای حکومت دموکراتیک در شکل یک جمهوری مطابق قانون اساسی با نظام ریاست جمهوری است که به شکل یکپارچه اداره میشود به استثنای ناحیهٔ خودگردان مسلمان میندانائو که به صورت بسیار گستردهای از حکومت جدا میباشد. فیلیپین چندین بار از زمان ریاست جمهوری راموس در تلاش بوده تا حکومت را به صورت فدرال، پارلمانی یا تک مجلسی تغییر دهد.
ریاست جمهوری در فیلیپین هم رئیس دولت و هم فرماندهٔ کل نیروهای مسلح میباشد.
طبق قانون اساسی تازه تصویب شده فیلیپین نظام سیاسی این کشور جمهوری ریاستی است. رئیسجمهور و مجلس سنای ۲۴ نفره بر اساس رای مردم برای یک دوره شش ساله انتخاب میشوند. رئیسجمهور ریاست قوه مجریه را بر عهده دارد.
مجلس نمایندگان شامل دویست نماینده انتخابی با رای مردم و پنج نماینده انتصابی است که این پنج نماینده را رئیسجمهور از بین گروههای اقلیت انتخاب مینماید. همچنین تعیین اعضای کابینه نیز بر عهده رئیسجمهور و بدون تصویب مجلس است.
قانون اساسی فیلیپین دوره ریاست جمهوری در این کشور را به یک دوره شش ساله محدود کردهاست تا مانع تبدیل شدن یک فرد به دیکتاتوری مشابه ‘فردیناند مارکوس‘ شود.
در فیلیپین رئیسجمهور و معاون وی بهطور جداگانه در انتخابات به وسیله مردم برگزیده میشوند.
جغرافیا
این کشور از ناحیهٔ شمال غربی با تایوان و چین، از ناحیه شمال شرقی با ژاپن، از جنوب با اندونزی از جنوب غربی با مالزی، تایلند و سنگاپور همسایه است و شرق آن را دریای فیلیپین و غرب آن را دریای چین جنوبی فرا گرفتهاست.
مجموعه جزیرههای فیلیپین از شمار بسیار زیادی جزیره کوچک و بزرگ تشکیل شدهاست که بر روی هم ۳۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت دارند یعنی کمتر از یک پنجم خاک ایران. بیش از نیمی از خاک آن را جنگل فرا گرفتهاست. این جزایر که تعداد آنها به ۷۱۰۷ جزیره میرسد عموماً در سه گروه بزرگ طبقهبندی میشوند. این سه مجمعالجزیره عبارتند از: لوزون، میندانائو، و ویسایا.
دو جزیره لوزون و میندانائو مجموعاً ۶۶٪ کل مساحت فیلیپین را شامل میشوند. از ۷۱۰۷ جزیره فیلیپین فقط ۱۰۰ جزیره مسکونی است و در این بین فقط یازده جزیره به صورت عمده جمعیت ساکن دارند و فقط ۲۷۷۰ جزیره دارای نامی خاص هستند.
کشور فیلیپین بطور کلی در محاصره آبهای اقیانوس آرام و دریای چین جنوبی قرار دارد، وسیعترین دریاچههای آن عبارتند از،: لاگونا در غرب جزیره لوزون و تاآل در مرکز آن دو دریاچه لانائو و دریاچه سوریاگو نیز در جزیره میندانائو است.
بزرگترین رودهای این کشور شامل کاگایان و پاکساهان در جزیرههای لوزون و رودهای پالانگی و آگوسان در جزیره میندانائو جریان دارد. مرتفعترین قله آن کوه آپو به ارتفاع ۲۹۴۵ متر است.
آب و هوای فیلیپین گرمسیری دریایی با رطوبت زیاد است و در طول سال همواره با طوفان و بارانهای موسمی روبرو هستند و به خاطره همین بارانهای سیل آسا تقریباً ۷۰٪ این جزایر را جنگلهای سرسبز استوایی فرا گرفتهاست. دمای هوا بین ۲۰ تا ۴۰ درجه متغیر است و رطوبت نیز از ۳۶٪ تا ۹۰٪ هم میرسد. وقوع زمینلرزه در این جزایر پدیدهای معمولی بهشمار میآید.
مهمترین قلل آتشفشان فیلیپین قله مایون و پیناتابو در جزیره لوزون و قله آپو در جزیره میندانائو و قله کان لائون در جزیره نگروس است که گاهی فعال شدن این قلل باعث خسارات مالی و جانی زیادی برای ساکنان اطراف آنها گردیدهاست. همچنین فعال شدن آتشفشان پیناتابو در جنوب جزیره لوزون در سال ۱۹۹۰ علاوه بر خساراتی که برای مردم داشت، پایگاههای نظامی آمریکا در فیلیپین را نیز تخریب نمود و در نهایت منجر به جمعآوری این پایگاهها شد.
چین و فیلیپین بر سر مالکیت جزایر رنای که پکن از آن به عنوان جزایر نن شا یاد میکند و تپههای دریایی جانسون اختلاف دارند. آبهای دریای چین جنوبی که از منابع سرشار نفت و گاز و شیلات برخوردار است محل چالش بین چین و فیلیپین است.
چین مدعی مالکیت مطلق بر آبهای دریای چین جنوبی است و همواره از مدعیان دیگر از جمله فیلیپین، ویتنام و ژاپن خواسته تا از طریق گفتگوی دو جانبه به این تنشها پایان دهند. فیلیپین این اختلاف را به دادگاه بینالمللی سازمان ملل متحد بردهاست.
مانیل پایتخت کشور فیلیپین در طی سالهای گذشته پیشرفت زیادی داشتهاست. این شهر حدود ۱۰ میلیون نفر جمعیت دارد و هنوز یکی از ارزانترین شهرهای دنیاست. از لحاظ موقعیت جغرافیایی این شهر در دهانه رود بزرگ پاسیگ قرار دارد که در شرق آن خلیج مانیل و در غرب آن ناحیه لوزون قرار گرفتهاست. این شهر در ۹۵۰ کیلومتری جنوب شرقی هنگ کنگ و در ۲۴۰۰ کیلومتری شمال شرقی سنگاپور است. رودخانه پاسیگ از میان مانیل عبور میکند و تقریباً تمام شهر به آن دسترسی دارند.
حاکمیت اسپانیا بر فیلیپین باعث شد که ۹۰٪ مردم این کشور مسیحی و کاتولیک شوند و با مهاجرت گروههای مختلف مردم اسپانیائی زبان از اروپا و آمریکای جنوبی فرهنگ این کشور شباهت زیادی با کشورهای لاتین پیدا کرد و زبانهای محلی آنان نیز تحت تأثیر کلمات اسپانیایی قرار گرفت.
۹۰٪ مردم فیلیپین مسیحی میباشند که ۸۱٪ کاتولیک و ۹٪ پروتستان هستند و بقیه که شامل ۱۰٪ از کل جمعیت میباشند، بیشتر مسلمان هستند که اکثراً در جزیره میندانائو در جنوب ساکن هستند.
اکثریت نژاد آن را گروه «ماله» و باقی آن را «چینی»، «آمریکایی» و «اسپانیایی»ها تشکیل میدهند.
۲۹٪ درصد از نژاد مردم فیلیپین را فیلیپینی و ۲۳٪ را سبوئانو و ۱۰٪ را ایلکانو تشکیل میدهند و بقیه از سایر اقوام هستند. مردم در فیلیپین به زبان تاگالوگ صحبت میکنند و این در حالی است که زبان انگلیسی بسیار رایج است. طبق آمار سال ۲۰۱۳ میزان با سوادی در میان مردم این کشور ۹۰/۷٪ بودهاست.
اقتصاد فیلیپین ۳۴امین اقتصاد بزرگ دنیا با تولید ناخالص داخلی ۳۴۸٫۵۹۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۷ میباشد. بیشتر صادرات فیلیپین شامل نیمه رساناها و لوازم الکترونیکی، ابزار حمل و نقل، پوشاک، تولیداتِ مس، تولیدات بنزین، روغن نارگیل و میوهجات است. بزرگترین شریکهای تجاری این کشور ایالات متحده، ژاپن، چین، سنگاپور، کره جنوبی، هلند، هنگ کنگ، آلمان، تایوان و تایلند است.
واحد پولی این کشور پزوی فیلیپین(₱ یا PHP) میباشد.
فیلیپین یک کشور تازه صنعتی شده به حساب میآید که در حالت گذر از صنعت کشاورزی به صنعت خدمات و تولیدات کارخانه ای است. با وجود ۴۰٫۸۱۳ میلیون نیروی کار، ۳۰٪ این نیرو در صنعت کشاورزی مشغول به کار میباشند.نرخ بیکاری مصادف با ۱۴ دسامبر ۲۰۱۴ برابر با ۶٪ اعلام شد. با پایین بودن هزینه نیازهای اولیه، نرخ تورم در ماه دسامبر به ۳٫۷٪ نزول کرد.
مقدار ذخایر معدنی فیلیپین با وجود وسعت کم این کشور بسیار قابل ملاحظهاست. بهطوریکه با توجه به تولیدات قبلی و ذخایر اثبات شده در طلا رتبه دوم در جهان و در مس رتبه سوم را به خود اختصاص دادهاست. معادن مس در بخشهای گستردهای از این کشور پراکنده هستند و بیشتر آنها دارای مقادیری از طلا و نقره نیز میباشند. نیکل و کروم از سایر فلزات با ارزش در معادن این کشور هستند، ضمن اینکه فیلیپین به لحاظ معادن غیر فلزی همچون مرمر و سنگ آهک در وضعیت خوبی قرار دارد.
گزارش سفر:
روز نخست، شنبه 30 مارچ 2019 ، دهم فروردین 1398:
ساعت حدود هفت صبح که به فرودگاه بین المللی مانیل وارد شدیم اولین چیزی که نظرم را جلب کرد صف طولانی برای چک کردن ویزا و پاسپورت بود که تقریبا ۴۰ دقیقه از وقت ما را گرفت چون بلافاصله بایست به ترمینال پروازهای داخلی میرفتیم ابتدا چمدان های خود را تحویل گرفتیم و سپس از ترمینال بین المللی شماره ۳ به ترمینال پروازهای داخلی شماره ۳ حرکت کردیم. به خاطر داشته باشید که فرودگاه مانیل دارای ۴ ترمینال است و در صورتی که قرار باشد از ترمینالی به ترمینال دیگر بروید خود مستلزم صرف زمانی ست که کوتاه نخواهد بود. لذا موقع تهیه بلیط به این نکته توجه کنید و سعی کنید پرواز داخلی را از ترمینالی بگیرید که پرواز ورودی شما در همان ترمینال است.
توقف سه ساعت در فرودگاه به سرعت طی شد و ما با پرواز داخلی خطوط هوایی Cebu پاسیفیک به سمت فرودگاه Caticlan که نزدیکترین فرودگاه به جزیره Boracay است پرواز کردیم (پرواز رفت و برگشت تقریبا نفری 200 دلار) و پس از ۴۵ دقیقه و حدود ساعت 11 صبح، هواپیمای ما به زمین نشست. هواپیما در نزدیک ترمینال خروجی توقف کرد. بلافاصله بعد از اینکه از پلکان هواپیما پایین آمدیم وارد اتاقک کوچکی شدیم که چمدانهای ما را با دست از هواپیما به آنجا منتقل کردند. بعد از تحویل بار وارد ساختمان کوچک دیگری شدیم که حکم سالن خروجی را داشت.
تعدادی غرفه که تبلیغات مسافرتی و خدماتی می کردند سعی داشتند تا با تصاویر و بروشورهای خود مسافرهای بیشتری را تور بزنند. با خروج از محوطه افراد پلاکارد به دست پیشنهاد حمل و نقل به جزیره Borakay و یا حتی رساندن شما به هتل مورد نظرتان را ارائه می دادند. در گوشه ای خارج از این محوطه دکه کوچکی وجود دارد که شما با خریدن بلیط ، سه چرخه ای موتوری شما را در ازای 100 پزو به بندرگاه می رساند. داستان حمل و نقل در فیلیپین خود داستان عجیبی است. به سبب جمعیت زیاد، ترافیک بالا و همچنین قیمت نسبتا بالای بنزین، انواع عجیب و غریبی از وسایل نقلیه با ظرفیت های باور نکردنی خلق شده است!!
یکی از این وسیله ها، سه چرخه موتوری است. کابین کوچکی که ظرفیت سه یا چهار مسافر را دارد در سمت راست موتورسیکلت نصب می شود. گاهی برای حمل بار اضافه روی این کابین یک باربند هم می بندند خلاصه کاری می کنند که با ظرفیت یک مینی وانت می شود با آن بار یا مسافر جابه جا کرد.
یکی از همین موتورسیکلت ها ما را به بندگاه رساند. ابتدا باید مجوز ورود به جزیره را دریافت کرد تا به مسافر اجازه ورود داده شود. جزیره Borakay به سبب نزدیکی به سرزمین اصلی و سهولت رفت و آمد به آن همیشه مورد توجه گردشگران خارجی و داخلی بوده است. به همین سبب همواره از تراکم بیش از ظرفیت موجود در جزیره رنج می برد. این فشار و حجم توریست کنترل نشده سبب شده بود تا به محیط زیست جزیره آسیبهای جدی وارد شود به همین سبب، دولت فیلیپین تصمیم گرفت تا ورود هر نوع گردشگری را به مدت شش ماه به این جزیره متوقف کند و در این مدت به احیا جزیره بپردازد و سعی کند برخی از زیرساخت های مهم آن از قبیل جاده، سیستم انتقال فاضلاب و برخی هتلها و ساحل را نوسازی و پاکسازی کند. در این مدت هم به تمام خانواده هایی که در این جزیره ساکن بودند مستمری پرداخت کرد. زمانی که ما به این جزیره وارد شدیم چند ماهی می شد که بازگشایی شده بود. هر چند هنوز بسیاری از جاده ها و خیابانهای جزیره در حال تعمیر یا بازسازی بود ولی به وضوح می شد احساس کرد که تغییرات اساسی در برخی قسمت ها اتفاق افتاده است. دولت برای ورود افراد به جزیره مجوز صادر می کند و به این ترتیب همیشه می داند که چه تعداد مسافر در جزیره وجود دارد. در بندرگاه که تنها محل عزیمت به جزیره است تیم مخصوصی مستقر است که رزرواسیون هتل و دلیل ورود افراد را به جزیره چک می کند و برای آنها مجوز ورود صادر می کند. سپس افراد برای خرید بلیط کشتی وارد بندر گاه می شوند. قیمت بلیط کشتی به مقصد جزیره Boracay نفری 100 پزو است که به این مبلغ 75 پزو بابت عوارض محیط زیست هم اضافه می شود.سپس یک برچسب سبز رنگ بر روی سینه مسافران می چسباندند. با این برچسب تعداد و مسافران هر کشتی مشخص می شود و راهنمایان بندرگاه هر گروه را می توانند به راحتی به کشتی مورد نظر هدایت کنند.
زمان این کشتی سواری که بسیار خوب مدیریت می شود حدود 15 دقیقه تا بندرگاه جزیره Boracay است. بعد از ورود به جزیره و خروج از ترمینال با صف سه چرخه های کرایه ای مواجه می شوید که منتظر حمل مسافرین به همه قسمتهای جزیره هستند. اخیرا تعداد قابل توجهی سه چرخه الکتریکی که ظرفیت حمل مسافر بیشتری هم دارند در جزیره مشغول به کار هستند. کرایه این وسایل بسته به فاصله هتل تا بندرگاه از 200 تا 300 پزو متفاوت است.
اما کمی درباره جزیره Borakay: جزیره Boracay در استان Aklan و در مجاورت جزیره Panay و 350 کیلومتری جنوب مانیل قرار دارد.این جزیره حدود 7 کیلومتر درازا و به طور متوسط یک کیلومتر پهنا دارد. یک جاده اصلی و یک جاده فرعی از جنوب به شمال جزیره کشیده شده است. قسمت غربی جزیره دارای ساحلی به طول حدود 4 کیلومتر است که به ساحل White beach معروف است و همانطور که از اسم آن مشخص است دارای ماسه های نرم و سفید رنگ است. در کنار این 4 کیلومتر کناره ساحلی هتلها و رستورانهای بسیاری قرار دارد و می توان گفت که بیشترین وزن گردشگری منطقه در این محدوده است. در طول این ساحل سه ایستگاه مجزا برای قایقهای تفریحی ایجاد شده است که از سمت شمال به جنوب به ایستگاه شماره یک، ایستگاه شماره دو و ایستگاه شماره سه نامگذاری شده است. سواحل دیگر جزیره خلوت تر بوده و معمولا مورد توجه افرادی است که به سکوت جزیره علاقه بیشتری دارند. اگر هتل خود را در White Beach بگیرید، نباید انتظار سکوت را حتی در نیمه های شب داشته باشید!!! جزیره Boracay برای هر جور سلیقه ای هتل دارد از مهمانسراهای ارزان قیمت که با شبی 30 دلار می توان در آنها اقامت کرد تا هتلها و ریزورتهای لاکچری که بیش از شبی 7000 دلار قیمت دارند. مراکز خرید جزیره عمدتا در ساحل White Beach قرار دارند و شاید معروفترین آنها D Mall باشد. هتل هایی که با این منطقه فاصله دارند معمولا سرویسهای ویژه ای را برای رفت و آمد به مراکز خرید ترتیب داده اند. شغل ساکنین این جزیره عمدتا به طور مستقیم یا غیر مستقیم مرتبط با خدمات گردشگری است.
ما هتل Microtel در ساحل Diniwid که کمی شمالی تر از White beach است را رزرو کردیم. برای چهار شب اقامت در این هتل 500 دلار پرداختیم که نسبت به خدمات و البته مکان هتل بسیار مناسب بود. در این جزیره ساحل اختصاصی وجود ندارد و همه افراد می توانند از تمام سواحل جزیره استفاده کنند. هتلهایی که در مجاور ساحل قرار دارند تنها مجاز هستند که تخت و چترهای خود را به کنار ساحل منتقل کنند طوری که مزاحمت برای دیگران فراهم نکند. هتل ما درست در کنار ساحل قرار داشت و به راحتی می شد از ساحل تمیز آن استفاده کرد. استخر کوچک این هتل هم برای مواقعی که دریا مواج می شد گزینه بسیار مناسبی بود. رستوران Mamas Fish در مجاور این هتل قرار دارد و صبحانه هتل هم همانجا سرو می شود. این رستوران دارای انواع غذاهای محلی و بین المللی است و کیفیت و قیمت مناسبی دارد (تقریبا برای هر وعده بین 8 تا 10 دلار).
حدود ساعت 2 بعدازظهر بود که به هتل وارد شدیم و بعد از تحویل اتاق و صرف نهار دل به دریا زدیم. سواحل جزیره Boracay در لیست بهترین و زیباترین سواحل دنیا قرار دارد. مناظر زیبای جزایر استوایی با درختان نخل که بعضی از آنها به داخل دریا خم شده اند به همراه منظره غروب آفتاب هنگامی که قایقی تفریحی درحال عبور از میان خورشید است. یادآور بسیاری از پوسترهایی است که در دوران کودکی بر در و دیوار رستورانها و بعضا ویلاهای شمال کشور دیده بودم. هوای مطبوع لذت آبتنی در این دریا -که به واقع به کار بردن رنگ آبی کریستالی برازنده آن است- را دو چندان می کرد. عمق آب تا فاصله 100 متری از ساحل، کم است. در کنار سنگهای گرانیتی و همچنین مرجانهای کف دریا می توان به کمک عینک شنا آکواریوم زیبایی از گیاهان و جانوران دریایی را مشاهده کرد.
روز دوم، یکشنبه یازدهم فروردین:
این روز را تقریبا تمام و کمال مشغول اسنورکلینگ و قایق سواری و شنا در دریا و استخر بودیم.
در سرتاسر ساحل همیشه افرادی با دفترچه ای در دست مشغول معرفی تورهای تفریحی و گردشی داخل جزیره و همچنین تفریحات آبی مثل، غواصی، اسنورکلینگ، قایق سواری، جت اسکی، پاراسیلینگ، اسکی روی آب و… هستند. و معمولا با کمی چانه زدن می توان با قیمتهای مناسب تورهای خوب خرید.
خوشبختانه عمق مناسب و همچنین دریای آرام این منطقه محل بسیار ایمنی برای بچه ها ایجاد کرده تا با خیال راحت به اسنورکلینگ و آب بازی بپردازند. هر چند که گاهی وجود برخی جانوران دریایی ممکن است زنگ خطر را به صدا در آورد. برای مثال یکبار در عمق کم یک مار آبی Yellow-lipped sea krait دیدم که در زمره سمی ترین مارهای جهان است. البته تنوع جانوران دریای حتی در نزدیک ساحل بسیار زیاد است از ماهیهای آکواریومی گرفته تا ماهی بادکنکی، ستاره دریایی، توتیا، خیار دریایی، لابستر و انواع جلبکهای دریایی.
روز سوم، دوشنبه 12 فروردین:
بالاخره یکی از دلالان گردشگری که مرتب حوالی ساحل هتل ما می پلکید، توانست ما را قانع کند تا با پرداخت 3500 پزو یک تور 3 ساعته اسنورکلینگ و گردش در سواحل غربی جزیره، بخریم. البته بلافاصله او ما را به صاحب یک قایق معرفی کرد و با پرداخت 3000 پزو ما را راهی دریا کرد. دو جوان قایقران بعد از نیم ساعت قایقرانی به سمت شمال غربی جزیره در محلی برای اسنورکلینگ توقف کردند. عمق آب حدود 2 متر و بسیار شفاف بود. تعداد زیادی ماهی با تنوع بسیار زیاد را در کنار مرجانها به راحتی می شد مشاهده کرد.
سپس به سمت ساحل Puka Shell که دقیقا در شمال غربی جزیره قرار دارد حرکت کردیم. ساحل بسیار خلوتی که هیچ نوع ساخت و سازی در اطراف آن مشاهده نمی شود و این موضوع سبب بکر بودن این ساحل بسیار زیبا شده است. وقتی بر روی ساحل قدم گذاشتیم متوجه شدیم که ساحل از سنگها و تکه های خرد شده صدف هایی به اندازه یک تا ده میلی متری که به خاطر جریان و موج دریا بسیار صیقلی و گرد شده اند، تشکیل شده است. دراز کشیدن بر روی این ساحل تجربه جالبی بود چون بر خلاف ماسه و شنهای ساحلی که به بدن می چسبند، این اتفاق در این ساحل نمی افتاد. بلافاصله تمام خورده سنگها ریز و صدفهای صیقلی شده از بدن جدا می شدند. هر چقدر که از ساحل دور می شدیم به اندازه و ابعاد این سنگها افزوده می شد طوری که در 20 متری ساحل کاملا سنگها و صدفهای چند سانتی را میشه به وضوح دید.
در مسیر برگشت دوباره برای اسنورکلینگ در محل دیگری توقف کردیم و زیبایی های زیر آب را مجددا تجربه کردیم. قسمت شمالی ساحل غربی به سبب صخره ای بودن کمتر ساحل ماسه ای دارد. البته در میان صخره ها گاهی ساحل کوچک شنی به چشم می خورد که تقریبا در کنار همه آنها هتلها و ریزورتهای مجللی ساخته شده است.
عصر تصمیم گرفتیم که پاراسیلینگ را هم امتحان کنیم. برای این منظور به White beach رفتیم و نفری پنجاه دلار برای 15 دقیقه پاراسیلینگ پرداختیم. ابتدا سوار بر قایق تندرو شدیم تا به ایستگاه قایقهای پاراسیلینگ که در وسط دریا ساخته شده اند برسیم. سپس بعد از چند دقیقه سوار قایق شدیم و در محل مناسبی قایق چتر پاراسیلینگ را در حالی که ما به آن متصل بودیم به آسمان فرستاد. دیدن منظره جزیره و همچنین دریایی که آب آن به غایت شفاف بود از ارتفاع حدود 70 متری حس عجیبی به ما داد.
بعد از این ماجراجویی کوتاه به White beach برگشتیم و کمی از شلوغی و جنب و جوش ساحل، خصوصا در هنگام غروب زیبای خورشید لذت بردیم.
روز چهارم، 13 فروردین:
تصمیم گرفتم تا با کمی پیاده روی از کنار ساحل Diniwid به White beach بروم. این ساحل با پیشروی صخره ای بزرگ از White beach جدا شده است که اکنون با تراشیدن این صخره راه باریکی به آن سوی آن باز کرده اند. کمی کمتر از دو ساعت طول کشید که تفریح کنان تا انتهای ساحل White beach رفتم. در یکی از صرافیهای کنار ساحل کمی پول عوض کردم. در این زمان هر دلار آمریکا معادل 52 پزو فیلیپین ارزش دارد. ساحل White beach سراسر با مغازه ها، هتلها و رستورانها احاطه شده است اما به خوبی حریم ساحل حفظ شده است. تقریبا در طول ساحل ردیفهایی از درختان نخل حد فاصل ساختمانها با ساحل قرار دارند و وقتی در کنار ساحل به ایستید این ردیف درختان نخل که زیبایی خاصی هم به ساحل داده اند،تقریبا نمی گذارند تا چشم شما به ساختمانها بیافتند.
در موقع برگشت از یکی از کوچه های عمود به ساحل به سمت جاده اصلی حرکت کردم. این کوچه از میان بافت روستایی می گذشت و تقریبا میشد زندگی مردم عادی را در آن دید. در نگاه اول به نظر می آید که سطح رفاهی زندگی مردم پایین است و عمدتا فقیر هستند. خانه ها بسیار ساده است و مردم بسیار ساده لباس پوشیده اند. معمولا از اتومبیل خبری نیست و بیشتر خانواده ها از موتورسیکلت یا سه چرخه موتوری استفاده می کنند.
هر گوشه که زمین بلااستفاده ای بوده با یک یا دو تیرک بسکتبال تبدیل به زمین بسکتبال شده که معمولا هم افرادی مشغول بازی هستند. ورزش مورد علاقه در فیلیپین، بسکتبال است. جالب است که بیشترشان تیم ملی بسکتبال ایران را به خوبی می شناسند و مخصوصا از بازیکن بلند قامت ایران، حامد حدادی، به نیکی یاد می کنند.
به جاده اصلی که رسیدم تصمیم گرفتم تا با سه چرخه موتوری به هتل برگردم ولی به ناگاه موتور سواری جلو من ایستاد و از من پرسید که اگر بخواهم در ازای 150 پزو می تواند من را به هتل برساند. درنگ را جایز ندانستم و بر ترک موتور سوار شدم. در راه برای من تعریف کرد که برای امرار معاش خانواده چهار نفره اش به مسافر کشی اشتغال دارد هر چند در بسیاری مواقع کفاف زندگیش را نمی دهد با این وجود مثل همه فیلیپینی های دیگری که سراغ دارم کاملا به نظر خوشحال می آمد.
عصر با اتومبیل هتل به مرکز شهر آمدیم تا در مرکز خرید معروف شهر که D-Mall نام دارد کمی گردش و خرید کنیم. این مرکز خرید که از تعداد زیادی مغازه و رستوران و کافی شاپ درست شده در چند کوچه موازی هم قرار دارد که یک سر آن به خیابان اصلی و سر دیگر آن به White beach می خورد. بعد از صرف شام در یک رستوران ایتالیایی و خرید کمی سوغاتی مجددا با اتومبیل هتل به محل اقامتمان بازگشتیم.
روز پنجم، 14 فروردین:
بعد از انجام مراسم تحویل اتاق، هتل را به سمت بندرگاه ترک کردیم و همان مراحل خریدن بلیط کشتی و برچسب سینه را انجام دادیم. کشتی بعد از بیست دقیقه به ساحل رسید و با یک سه چرخه موتوری به فرودگاه رسیدیم. برخلاف قسمت ورودی که بسیار ساده بود، قسمت خروجی دارای سالن مرتب و تمیز بود. پرواز ما با یکساعت و نیم تاخیر به سمت مانیل انجام شد. حدود ساعت 2 بعدازظهر به فرودگاه مانیل وارد شدیم. در محوطه خروجی فرودگاه تاکسی های سفید رنگ فرودگاه ایستاده اند که مسافران را به مقصدشان هدایت می کنند. مسافر ها باید در صف بایستند. سپس فردی که مقصد را یادداشت می کند قبض به شما می دهد و شما را سوار تاکسی می کند. البته صحبتی از مبلغ کرایه نمی شود. من از راننده مقدار کرایه را پرسیدم که گفت 700 پزو که نهایتا با 600 پزو ما را به هتل رساند. شاید بتوان گفت که مانیل یکی از بدترین شهرهای دنیا از نظر کنترل ترافیک است. در بیشتر ساعات روز در اکثر خیابانها ترافیک شدید وجود دارد. به همین خاطر کمابیش استفاده از موتورسیکلت رایج است.
حدود ساعت 4 عصر به هتل رسیدیم. این هتل در محله Malate که از محله های قدیمی و تجاری مانیل است قرار دارد. خیابانها معمولا در این منطقه باریک و یک طرفه هستند. از این جهت این منطقه را برای اقامت انتخاب کردیم که هم به منطقه توریستی شهر نزدیک است و هم از فرودگاه فاصله زیادی ندارد. اما به لحاظ زیرساخت شهری، قدیمی است. من هتلی قدیمی به نام La Scala Residence را رزرو کرده بودم (شبی 75 دلار). در هنگام ورود به هتل کمی توی ذوق ما خورد. بیشتر شبیه به هتلهای لاله زار و سه راه جمهوری بود. فردی که در رسپشن ایستاده بود مدارک ما را گرفت و کلید اتاقی در طبقه دوم را به ما داد. در طبقه اول رستوران قرار داشت و طبقه دوم اتاقهای هتل بود. اتاق ما همانطور که من رزرو کرده بودم سه تخت داشت. هنگام ورود به اتاق متوجه بوی دود شدیم. به نظر می آمد که کولر اتاق تمام هوای آلوده خیابان را به داخل اتاق می کشد. درب اتاق را کمی باز گذاشتیم. سپس کولر را کم کردیم و برای گشت شهر آماده شدیم. در این فاصله از رسپشن سراغ تور محلی را گرفتم که بتواند در برنامه ریزی برای بازدید از دریاچه و کوه Taal به ما کمک کند که البته او با معرفی شخصی این کار را برای ما انجام داد. با خروج از هتل از اولین سه چرخه موتوری خواستم تا ما را به قلعه Santiago در محله Intramuros برساند. او هم درخواست 300 پزو کرد و به علت ضیق وقت قبول کردیم. ساعت حدود یک ربع به شش به قلعه رسیدیم. بلیط ورودیه نفری 75 پزو است. ابتدا وارد محوطه باغ جلو قلعه می شوید که با چند مجسمه چوبی حیوانات مختلف تزیین شده است و سپس بعد از گذر از خندق، از دروازه قلعه وارد حیاط شدیم. متاسفانه ساختمانهای قلعه که شامل زندان و همچنین موزه هستند ساعت 6 تعطیل می شوند ولی امکان بازدید دیوار و محوطه وجود دارد.
هوا کم کم به سمت تاریکی میرفت که از قلعه خارج شدیم و تصمیم گرفتیم برای صرفه جویی در وقت، گشت در منطقه Intramuros را با درشکه ادامه دهیم. این منطقه از شهر که با دیوارهایی در دورتا دور آن محصور شده است قدیمی ترین منطقه شهر مانیل است. تعدادی درشکه در کنار قلعه پارک بودند که درشکه سوار در ازای 1000 پزو پیشنهاد یک ساعت گشت و معرفی مکانهای دیدنی را به ما داد. ما هم قبول کردیم. این قسمت از شهر در سال 1571 توسط اسپانیایی ها پایه ریزی شد و طی سالیان بعد در مقابل تهاجم دزدان دریایی چینی، هلندی ها، انگلیسی ها، ژاپنی ها و آمریکایی ها و حتی در زمان جنگ جهانی دوم محل اصلی مقاومت شهر بود. از مکانهای دیدنی و مهم این منطقه علاوه بر قلعه سانتیاگو ، می توان از کلیسا San Agustin و کلیسا جامع مانیل و موزه خانه مانیل نام برد.
بعد از صرف شام به هتل برگشتیم. متاسفانه همچنان همان بوی دود در اتاق وجود داشت. بچه ها به خاطر خستگی شدید تصمیم گرفتند تا بخوابند و من برای نوشیدن چای به رستوران رفتم. بر روی دیوارهای هتل پر بود از پوسترهای قدیمی، صفحه گرامافونهای قدیمی به همراه عکس روی جلد آنها که به دقت قاب گرفته شده بود. در سالن هتل تعدادی از اشیا قدیمی قرار داشتند و اینطور به نظر می آمد که صاحب هتل سلیقه و علاقه خاصی به اشیا و یادگاری های قدیمی دارد. این موضوع هنگام ورود به رستوران شکل دیگری گرفت. دور تا دور رستوران با قفسه های دکوری پر شده بود که داخل هر کدام به شکل موضوعی با اشیا خاصی که بیشتر قدیمی و حتی عتیقه بودند تزیین شده بودند. قبل از اینکه چای من آماده شود کمی در فضای رستوران گردش کردم. گارسون رستوران که متوجه علاقه من به این مجموعه شده بود برای من توضیح داد که صاحب این هتل رستوران این مجموعه را در مدت 60 سال گردآوری کرده است.
همانطور که مشغول نوشیدن چای بودم همان گارسون شخصی را به من نشان داد و گفت که او مالک رستوران است. من هم بعد از خوش و بش با او کمی درباره ذوق هنری او صحبت کردم. سپس او برایم توضیح داد که اصالتا چینی است اسمش Crispin K. Go است و 67 سال قبل با خانواده اش از هنگ کنگ به مانیل نقل مکان کرده اند و پدرش که تاجر بوده این مکان را اجاره و تبدیل به هتل رستوران کرده است. او نیز چندین سال بعد ملیت خودش را به فیلیپینی تغییر داده و شهروندی این کشور را گرفته است. سپس از علاقه خود به جمع آوری مجموعه اشیا قدیمی صحبت کرد و او گفت که در حال حاضر در صنعت چاپ و نشر مشغول به کار است و این هتل رستوران را برای علایق شخصی اش باز نگه داشته تا پاتوقی باشد برای او و دوستانش. صورت حساب آن شب را مهمان او شدم.
روز ششم 15 فروردین:
صبحانه هتل در رستوران و بسیار مختصر ولی با کیفیت بالا سرو شد. سپس طبق قرار قبلی با فردی که قرار بود برنامه بازدید از کوه Taal را برای ما هماهنگ کند راس ساعت 9 در لابی هتل بودیم. راهنمای ما مردی حدودا 50 ساله و بسیار خوشرو بود. اتومبیل مناسبی را با راننده اجاره کرده بود و طبق قرار قبلی قرار بود با دریافت 4500 پزو ما را تا دریاچه Taal برساند و سپس بازگرداند. دریاچه Taal در 80 کیلومتری جنوب مانیل و در نزدیک شهر Tagaytay واقع شده است. این دریاچه آب شیرین که 25 کیلومتر طول و 18 کیلومتر عرض دارد حاصل انفجار آتشفشانی بسیار بزرگی در 100 تا 500 هزار سال پیش است. تا اواسط قرن هجدهم این دریاچه توسط رودخانه Pansipit به خلیج Balayan متصل بود ولی بعد از آتشفشانی مجدد این کوه و انفجار عظیمی که اتفاق افتاد، ارتباط دریاچه با رود قطع شد و کم کم ارتفاع آب حدودا 5 متر افزایش یافت. از آن زمان به بعد کم کم میزان شوری آب دریاچه دچار تغییر شد و اکنون تقریبا می توان گفت که دریاچه آب شیرین است. در این مدت اکوسیستم منطقه هم دچار تغییراتی شد و برخی از گونه های جانوری که در آب شور زندگی می کردند خود را با زندگی در آب شیرین سازگار کردند. از این نظر این منطقه برای پژوهشگران اکولوژی جذابیت خاصی دارد. برای مثال تا سال 1930 در این دریاچه گونه ای از کوسه اقیانوسی(Bull Shark) زندگی می کرده که البته نسل آنها به سبب شکار توسط اهالی منقرض شد.
بزرگراه مانیل به شهر Tagaytay علی رغم اسمش اصلا شباهتی به بزرگراههای معمولی ندارد. تعداد زیاد ورودی و خروجی های اتوبان سبب شده تا سرعت اتومبیلها به شدت کاهش یابد. از طرفی اطراف جاده پر است از خانه های مسکونی! در دو سوی جاده، دکلهای انتقال برق با تعداد زیادی کابل وجود دارد که خود سبب شده تا نتوان به راحتی به عرض جاده اضافه کرد. ترافیک صبحگاهی که عمدتا بر خلاف جهت حرکت ما و به سمت مانیل است بسیار قابل توجه است. کمی بعد از شهر Tagaytay کم کم سر و کله دریاچه Taal با منظره بسیار زیبایی پیدا می شود. جاده درست بر بلندای مشرف به دریاچه حرکت می کند. تعدادی هتل و البته منازل مسکونی با منظره بی نظیر در این محل ساخته شده اند. راهنما هر از چند گاهی عمارت مجللی را به ما نشان می داد و می گفت که متعلق به کدام فرد پولدار و احیانا خارجی است. مثلا عمارتی را دیدیم که درست به سبک و معماری و حتی رنگ بناهایی که در جزیره سانتورینی یونان ساخته می شوند، بود. او به ما گفت که این بنا متعلق به یک میلیاردر یونانی است که گاهی برای تعطیلات از آن استفاده می کند.
سپس جاده ای مارپیچی ما را به کنار دریاچه رساند. ساحل دریاچه عمدتا توسط هتلها و املاک خصوصی قروق شده است. راهنما ما را به محوطه یکی از این هتلها برد. مدیر هتل پکیجهای مختلفی برای بازدید از دریاچه و کوه Taal جلو ما گذاشت. که من به او گفتم که فقط نیاز به قایق برای عبور از دریاچه دارم. کرایه هر قایق برای رفت و برگشت به جزیره 2000 پزو است که این سفر حدود 30-20 دقیقه طول می کشد.
برای صعود به قله کوه علاوه بر پای پیاده می توانید از اسب هم استفاده کنید. در محلی که برای این کار در نظر گرفته شده است کرایه را پرداخت می کنید و به همراه شخصی که مسئول هدایت اسب است راهی قله کوه می شوید. کرایه هر اسب برای مسیر رفت و برگشت 500 پزو است. شیب مسیر در مناطقی بسیار زیاد است در فصول گرم سال حتما باید بطری آب در دسترس داشته باشید خصوصا اگر تصمیم دارید که مسیر را کوهپیمایی کنید. البته در طول مسیر دستفروشانی وجود دارند که آب می فروشند. افرادی که اسبها را هدایت می کنند حقوق بسیار کمی دارند و شایسته است در پایان سفر به آنها کمک کنید. به سبب وجود خاکسترهای آتشفشانی که بسیار نرم و سبک هستند معمولا مسیر حرکت کوهپیمایی بسیار با گرد و خاک آمیخته است و بهتر است که دهان و بینی پوشیده شود.
بعد از حدود 45 دقیقه به دهانه کوه Taal می رسید. منظره شگفت انگیز است. دریاچه ای دیگردر دهانه کوه تشکیل شده است که البته برای رسیده به آن باید از کوه پایین رفت. در این موقع از سال ورود به دهانه آتشفشان ممنوع است. گفته می شود که دمای آب جمع شده در دهانه گرم است و هیچ موجود زنده ای به سبب ترکیب اسیدی آن در آنجا زندگی نمی کند. در سمت غربی دهانه بخارهای آتشفشانی خارج می شود و خاک آنجا به رنگ سرخ است که اصطلاحا به آن لاوا قرمز می گویند(50 پزو ورودیه). تقریبا با نیم ساعت اسب سواری به کنار دریاچه می رسید. برای اطلاعات بیشتر درباره این جزیره و کوه آتشفشانی این لینک را ببینید.
قایقران منتظر شماست تا هر چه سریعتر شما را به آنسوی دریاچه برساند.مسیر برگشت به مانیل همان داستان ترافیک را دارد و حدودا دو ساعت طول می کشد.
برای پیاده روی شبانه به سمت پارک اصلی شهر مانیل که به Rizal Park معروف است رفتیم. جمعیت کثیری در پارک مشغول تفریح بودند. برخی زیرانداز کوچکی پهن کرده و مشغول صرف شام بودند، برخی دیگر در کنار استخر داخل پارک که مراسم رقص نور و موزیک پخش می شد مشغول رقص بودند. اما خارج از پارک با تاریک شدن هوا جمعیت بی خانمانها افزایش می یافت. به راحتی می شد جمعیت کثیری را دید که هر کدام با کیف یا بقچه کوچکی که همه زندگی آنها در آن قرار داشت به دنبال فضای کوچک و امنی برای شب مانی می گشتند. دیدن این صحنه روی ناخوش شهر مانیل را به ما نشان داد.
شام را در رستوران هتل صرف کردیم. منو رستوران بسیار متنوع است و غذاها کیفیت بسیار خوبی دارد. صاحب رستوران به همراه چند نفر از دوستانش در میز کنار ما نشسته بودند و مشغول گپ و گفت بودند. او با ورود ما دوستانش را معرفی کرد. چند دقیقه بعد یکی از آن افراد به زبان فارسی به پسر من گفت:”بیا اینجا بشین” و به دنبال آن چند جمله فارسی دیگر! کمی جا خوردم از اینکه دیدم فردی با ظاهر فیلیپینی فارسی را سلیس صحبت می کند. از او پرسیدم که فارسی را کجا یاد گرفته؟ سپس او به زبان انگلیسی برایم توضیح داد که حدود 40 سال پیش خواهرش با یکی از دانشجویانش که ایرانی بوده، در مانیل آشنا شده و ازدواج کرده است. سالیانی را در ایران زندگی کرده اند و صاحب سه فرزند هستند که هر کدام در سومین دهه از زندگی به سر می برند. سپس او گفت که بخاطر هم بازی بودندش با خواهرزاده ها کمی فارسی یاد گرفته است.
روز هفتم، 16 فروردین:
صبح، ابتدا برای بازدید از کلیسا Saint Agustin راهی منطقه Interamuros شدیم. ورودیه این بنا که در لیست میراث جهانی ثبت شده است 200 پزو است. کلیسا به سبک باروک ساخته شده و قدیمی ترین کلیسا در فیلیپین است(قرن 16). برای بازدید از کلیسا و موزه آن حداقل به یکساعت و نیم زمان نیاز است.
بعد از خروج از کلیسا، سعی کردیم تاکسی پیدا کنیم تا ما را به قبرستان چینی ها ببرد. اولین و دومین تاکسی گفتند که اصلا چنین جایی را نمی شناسند و ما را نبردند. سومین تاکسی ما را سوار کرد و به قبرستان شهر برد و بعد که فهمید دنبال قبرستان چینی ها می گردیم حسابی گیج شد ولی بالاخره با کمک نقشه گوگل و سوال از مردم محلی ورودیه قبرستان را پیدا کردیم. این قبرستان از این نظر دیدنی است که مثل یک شهر درست شده است. عمده قبرها در داخل ساختمانهای مجللی قرار دارد که توسط خیابانها و کوچه ها به هم متصل هستند. برای ورود به این قبرستان باید مبلغ 100 پزو پرداخت کرد. راننده تاکسی قرار شد ما را داخل این منطقه بگرداند و در میدان مرکزی هم کمی بایستد تا پیاده در میان کوچه و پس کوچه های این قبرستان عجیب قدم بزنیم. حدود یکساعتی را صرف بازدید کردیم. گاها خانواده هایی را می دیدیم که برای بازدید از مردگان! کلید به دست درب خانه ها را باز می کردند، گاهی حیاط را آب و جارو می کردند. تعدادی هم در همان خانه ها مثل افرادی که به پیک نیک رفته اند مشغول غذا خوردن یا تفریح می شدند.
کمی از ظهر گذشته بود که به هتل برگشتیم. یکی از وسایل بسیار محبوب و متداول در فیلیپین Jeepney نام دارد. اتومبیل درازی است که از پیوند مینی بوس و جیپ در فیلیپین درست شده است. معمولا با تزیینات خاصی زیباسازی شده اند و ظرفیت 20 تا 25 نفر دارند.تقریبا مسافران از درب پشت اتومبیل و درهر کجا که دلشان بخواهد سوار و پیاده می شوند. هر چند که عمدتا بخاطر سیستم موتوری اشان در آلودگی شهر نقش مهمی دارند ولی همچنان بیشتر بار ترافیکی شهرهای بزرگ را بر دوش می کشند.
نهار را در یک مال بسیار بزرگ خوردیم و ساعت 3 به سمت فرودگاه حرکت کردیم.
پرواز برگشت ما به دبی حدود 9 ساعت طول کشید.
افشین ایران پور
کانون گردشگران جوان ایران
iranpour@kanoonirangardan.ir