Warning: Use of undefined constant CRP_LOCAL_NAME - assumed 'CRP_LOCAL_NAME' (this will throw an Error in a future version of PHP) in /home3/kanooni2/public_html/wp-content/plugins/igit-related-posts-with-thumb-images-after-posts/inc/core.php on line 512
سفر به گرجستان
مقدمه:
مطالعه تاریخ ایران همیشه برای من پر از علامتهای سوال بوده است و این موضوع سبب میشد علیرغم علاقه فراوان به تاریخ نتوانم برخی از قسمتهای این پازل را به هم جفت و جور کنم و مجبور بودم برای گرفتن نمره خوب از این درس شیرین متوصل به حفظ کردن مطالب به روش طوطیوار شوم که نتیجه آن هم تنها گرفتن یک نمره نسبتا خوب بود که با خارج شدن از جلسه امتحان تمامی آن به دست فراموشی سپرده می شد. حتما شما هم به برخی از سوالات تاریخی دوران قاجاریه را به یاد دارید؟ برای مثال: دلایل ضعف حکومت قاجاریه؟ بی کفایتی و خوشگذرانی پادشاهان، نارضایتی مردم، فشار حکومتهای قدرتمند همسایه، قراردادهای ننگین و …….
سالیان بعد که آموختم برای خواندن تاریخ نیازی به کتاب درسی نیست و منابع مختلف در دستم قرار گرفت، آنگاه سوالهای بیپاسخی برایم مطرح شد. به راستی اگر فتحعلیشاه قاجار تن به عهدنامه ننگین گلستان و ترکمنچای نمیداد اکنون مملکتی به نام ایران وجود داشت یا مثال بسیاری از کشورهای آن دوران و پس از آن چون گوشت قربانی درمیان ابرقدرتهای زمان تقسیم شده بود؟
به هر حال همیشه به عنوان یک ایرانی از اینکه در گذشته نه چندان دور کشورم کوچک و کوچکتر شده احساس ناخرسندی داشتهام و آرزو دارم تا با سفر به مناطقی که زمانی پرچم ایران در آنجا برافراشته می شده با مردمش آشنا شوم. در چند سال گذشته به برخی از این کشورها سفر کردم و ردپای تاریخی خود را یافتم. در ادامه شما شرح سفری به کشور گرجستان را خواهید خواند.
جغرافیای گرجستان:
این کشور اروپایی در منطقه قفقاز و شرق دریای سیاه واقع است. این کشور از شمال با روسیه، شرق با آذربایجان، جنوب با ارمنستان و ترکیه مرز مشترک دارد و غرب آن نیز با سواحل زیبای دریای سیاه دربر گرفته شده است. وسعت این کشور 69700 کیلومتر مربع( صدوبیستمین کشور جهان) تقریبا معادل استان هرمزگان میباشد. جمعیت گرجستان حدودا 4600000 نفر(صدوبیست و یکمین کشور جهان) تقریبا معادل جمعیت استان فارس است. واحد پول این کشور لاری(GEL) نام دارد و یک لاری در زمان سفر ما به گرجستان (شهریور 1390) معادل 0.6 دلار آمریکا بود یعنی یک اسکناس صد دلاری را میشد با 165 لاری عوض کرد. بیشتر مردم کشور گرجستان مسیحی هستند و این کشور پس از ارمنستان دومین کشوری بود که دین مسیحیت را به عنوان دین اصلی کشور به رسمیت شناخت و حکومتی مذهبی ایجاد کرد. نژاد اغلب مردم این کشور گرجی میباشد و به زبان گرجی صحبت می کنند و خط نوشتاری آنها نیز گرجی است. نام بینالمللی گرجستان، جورجیا (Georgia) میباشد که در بیشتر جهان به این نام خوانده میشود. این کشور دارای دو جمهوری خودمختار آبخازیا و اوستیای جنوبی (به گرجی: منطقهٔ تسخینوالی) است که در شمال کشور و در همسایگی روسیه هستند و اکنون این دو منطقه با پشتیبانی روسیه اعلام استقلال کردهاند. طبیعت گرجستان گوناگون است: این جمهوری با نواحی ناهموار مشخص میشود و دو سوم آن کوهستانی است؛ بلندترین قله این کشور با بلندی ۵۰۶۹ متر بر فراز کوه شخارا قرار دارد. منابع طبیعی جمهوری گرجستان شامل زغال سنگ، نفت، منگنز، فلزات غیرآهنی و معادن غیرفلزی است. از آب رودخانههای گرجستان در تولید برق و آبیاری زمینهای کشاورزی نیز استفاده میشود.
تاریخ گرجستان:
تاریخ این کشور با تاریخ کشور ما نزدیکی زیادی دارد زیرا از دوران هخامنشیان جزئی از ایران بوده است. گرجستان غربی گاهی در برخی از جنگها بین ایران و روم دست به دست می شد. گرجستان شرقی تا دوران زندیه زیر نظر ایران اداره میشد و در این زمان بود که با نظر حاکم وقت تحت نظارت روسیه تزاری قرار گرفت. آغامحمدخان قاجار پس از به قدرت رسیدن به قفقاز لشکر کشید و تفلیس را تسخیر کرد. پس از فتح شهر 15 هزار نفر از مردم بیگناه را کشت و خانهها و کلیساها را نیز خراب کرد و دهها هزار گرجی را به اسارت گرفت. این رخداد سبب تنفر شدید مردم گرجستان از ایران شد و یکی از زمینههای معنوی جدایی گرجستان از ایران گشت. در زمان فتحعلی شاه قاجار و پس از شکستهای پیاپی سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزا از روسیه تزاری و در پی پیمان نامه گلستان، گرجستان رسما از ایران جدا و ضمیمهٔ خاک روسیه شد. از آن زمان زبان روسی به عنوان زبان رسمی گرجستان در مدارس و ادارات اجباری گردید. در دی ۱۳۷۰ (دسامبر ۱۹۹۱) گرجستان از شوروی استقلال یافت و زبان گرجی زبان رسمی کشور شد. حکومت گرجستان، جمهوری دموکراتیک و سکولار است. رئیس جمهور کنونی کشور میخائیل ساکاشویلی است که رابطه نزدیکی با غرب دارد و خواهان عضویت گرجستان در ناتو و اتحادیه اروپا میباشد. و با روسیه برسر دو جمهوری خودمختار آبخازیا و اوستیای جنوبی – به ویژه پس از جنگ سال ۱۳۸۷ – اختلافات فراوانی دارد.
گزارش سفر:
ما، سه نفر بودیم که با اتومبیل شخصی تصمیم به سفر به گرجستان از طریق مرز بازرگان و عبور از کشور ترکیه گرفتیم. سفر ما در اواخر تابستان یعنی 27 شهریورماه 1390 شروع شد. چند روز قبل از سفر اقدام به کاپوتاژ خودرو، بینالمللی کردن گواهینامههای رانندگی و همچنین بیمههای لازم جهت انجام این سفر شد.
جهت راهنمایی دوستانی که قصد سفر با ماشین شخصی را دارند لازم است مراحل انجام کاپوتاژ اتومبیل را متذکر شوم:
با مراجعه به گمرک غرب(کیلومتر 8 جاده قدیم کرج) و داشتن سند و کارت ماشین و کارت ملی و شناسنامه مالک خودرو با پرداخت 3000 تومان ابتدا اتومبیل را روی باسکول برده و سپس بعد از دریافت برگه به پارکینگ وارد میشویم. از باجه فتوکپی سه عدد فرم تهیه میشود و پس از پر کردن و تشکیل پرونده در باجه شماره 2 جهت احراز هویت به باجه 5 مراجعه میکنیم. از باجه 6 برگه پلمپ شده ترخیص را گرفته و بعد از ارزیابی در باجه 12 و با پرداخت 5000 تومان به بانک مدارک را لاک و مهر شده تحویل میگیریم این پروسه حدود چهار ساعت زمان نیاز دارد. مدارک فوق را به دفتر اتومبیلرانی میبریم و با پرداخت 155000 تومان پلاک ترانزیت می گیریم.برای سفر به کشور ترکیه بیمه نامه مخصوصی که به کارت سبز معروف است، نیاز میباشد. این بیمه نامه را باید از اداره بیمه ایران واقع در خیابان مطهری نرسیده به کوه نور تهیه کرد. برای انجام این کار 32500 نیاز است.
روز نخست:
حدود ظهر از تهران به سمت تبریز به راه افتادیم و از طریق بزرگراه تهران- زنجان- تبریز پس از 7 ساعت رانندگی به شهر تبریز رسیدیم و بلادرنگ به سمت ماکو حرکت کردیم. شهرهای صوفیان، مرند، قرهضیاءالدین و شوط در مسیر قرار دارند. پس از سه ساعت به ماکو رسیدیم و جهت اقامت شبانه به هتل جهانگردی ماکو که از قبل رزرو کرده بودیم رفتیم. این هتل قدیمی که مشخصا در سالهای اخیر مورد مرمت قرار گرفته است درازای اتاقی 2 تخته و تمیز با یک دست رختخواب اضافه برای یکشب حدود 50 هزار تومان(شامل صبحانه) طلب میشود. جهت اطمینان از وجود اتاق خالی میتوان با هتل تماس گرفت و با پرداخت مقداری از بهای اتاق از طریق کارتهای عضو شتاب، اتاق مورد نظر را رزرو کرد. تلفن رزرواسیون هتل:04623223185
چون قیمت بنزین در ترکیه بسیار گران است، معمولا مسافران ترجیح میدهند تا باک اتومبیل خود را در داخل ایران پر کنند. محض اطمینان ما نیز باک اتومبیل را در ماکو پر کردیم هرچند که این کار را میتوان در بازرگان انجام داد.
روز دوم:
صبح پس از صرف صبحانه و تحویل هتل به سمت بازرگان حرکت کردیم. با خروج از شهر در سمت راست جاده می توان کوههای آرارات بزرگ و کوچک را دید. با رسیدن به مرز و دیدن تابلو پایانه مرزی بازرگان به سمت آن حرکت میکنیم. مامور مرزبانی با کنترل مدارک اتومبیل اجازه ورود اتومبیل را به سمت پایانه می دهد. از فاصله دور میتوان صف کامیونها را که در انتظار خروج از مرز هستند را دید. جاده، ما را به انتهای صف اتومبیلهای سواری راهنمایی میکند. روال کار را از ماموری که مشغول گشتزنی است میپرسیم. ابتدا باید فرم اظهارنامه گمرکی را که نسخهای از آن در سوپرمارکت پایانه وجود دارد گرفت و تکمیل کرد. این فرم حاوی اطلاعاتی درباره بار مسافران و وسایل داخل خودرو است و باید به تایید مسوول گمرک برسد. سپس این فرم باید توسط ارزیاب گمرک که اتومبیل را بازدید میکند، تایید شود. در مرحله بعد فرم را باید به اداره گمرک برد تا توسط رییس گمرک امضاء شود و پس از ثبت در کامپیوتر مدارک اتومبیل مهر زده شده و برگه خروج امضاء میشود. پاسپورت مسافران باید توسط پلیس گمرکات ممهور به مهر خروج شود. قبل از مراجعه به باجه مذکور، ابتدا باید عوارض خروج از کشور به بانک مستقر در پایانه پرداخت شود که برای هر نفر 11 هزار تومان است. با در دست داشتن کاغذ خروجی اتومبیل و ارائه آن به مامور محوطه، اتومبیل به داخل حیاط مرزی هدایت میشود. برای نصب پلاکهای ترانزیت بهتر است بجای پرس کردن پلاکها از بسطهای پلاستیکی که به راحتی میتوان آنها را از شهر تهیه کرد(گاها در سوپرمارکت پایانه هم پیدا میشود) استفاده کرد.
ماموران مرزبانی پاسپورت سرنشینان را بازدید کرده و اجازه عبور به آن سوی مرز داده میشود. اتومبیل به محوطه مرزی کشور ترکیه هدایت میشود. ابتدا باید هر یک از مسافرین پاسپورت خود را به پلیس گمرک ترکیه ارائه داده و مهر ورود به کشور ترکیه در پاسپورت زده شود. سپس مالک اتومبیل به همراه مدارک اتومبیل و بیمهنامهها به باجه مخصوص مراجعه کرده و در پاسپورت او مهر ورود اتومبیل زده میشود. مامور گمرک، خودرو را بازدید کرده و مهر چک نهایی در آن زده میشود. اتومبیل از درب پارکینگ با ارائه پاسپورت مالک اتومبیل و سایر مسافران عبور خواهد کرد. کمی جلوتر مجددا شماره اتومبیل و مدارک کنترل شده و کاغذ کوچکی به راننده داده میشود. ارائه این کاغذ در پست بازرسی بعدی الزامی است و از این به بعد اتومبیل از پایانه گمرک ترکیه خارج میشود. در صورتی که مرز خلوت باشد، انجام تشریفات گمرکی کمتر از 2 ساعت زمان می برد ولی در صورت شلوغی ممکن است ساعتها به طول بیانجامد.
با ورود به جاده اصلی به سمت شهر دوغوبایزید حرکت می کنیم. این مسیر که 44 کیلومتر طول دارد از دامنههای جنوبی کوه آرارات عبور میکند و مناظر زیبایی دارد. دو کوه مخروطی آرارات بزرگ(5156 متر) و آرارات کوچک(3952 متر) که در خاک ترکیه قرار دارند در نزد ارامنه بسیار مقدس هستند. ، کوه کوچکتر که به آرارات کوچک یا ماسیس معروف است در جنوب شرقی قله اصلی واقع شدهاست و دامنه های شرقی آن تا سرحد مرز ایران گسترده شده است. فلات میان دو قله پوشیده از گدازهها و سنگها آتشفشانی سیاه رنگ است.در کتاب آفرینش در عهد عتیق از آرارات به عنوان محل به خاک نشستن کشتی نوح پس از طوفان ذکر شدهاست. از دیگر نامهای این کوه «کوه جودی» است که در قرآن ذکر شدهاست. هیچ انفجاری در قلهٔ این آتشفشانها گزارش نشده ولی احتمال اینکه در خلال دههزار سال گذشته انفجاری بر روی آن رخ داده باشد زیاد است. بنابر اطلاعات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ارتفاعات شامل این کوه در گذشته تحت مالکیت ایران بوده است که در زمان رضاشاه و در سال ۱۳۰۵ در حین نقشهبرداری و تعیین دقیق مرز ایران و ترکیه، به ترکیه واگذار شد.
قبل از ورود به شهر دوغوبایزید تابلو کاخ اسحاق پاشا را میبینیم. ابتدا وارد شهر شده و با کمک تابلوهای راهنما 8 کیلومتر به سمت جنوب شهر حرکت میکنیم. میتوان از دامنه کوههای جنوبی شهر این عمارت را دید با عبور از کنار پادگانی که تعداد زیادی تانک در آن نگهداری میشود و گذر از جاده ای که ما را به بالای تپه میرساند به این بنا میرسیم.
این کاخ دارای 360 اتاق و سالن مطابق کاخهای عثمانی است .بنا به روایت ساخت این کاخ که بر روی زمینی به وسعت 760 متر مربع قرار گرفته 99 سال بطول انجامیده است. در معماری ساختمانهایی که در اطراف 2 محوطه تو در تو و بشکل U ساخته شده بخشهای مسجد – حرامسرا ، غذا خوری – حمام ، سالن مراسم و تفریحات ، آرامگاه و غیره با حجاریهای عالی سنگ و در کنده کاری و تزیین دیوارها نیز تاثیر آثار مشترک تمدن های فارس ، سلجوقی و عثمانی دیده میشود. مسجد اسحاق پاشا در محوطه دوم کاخ و در بین حرامسرا و سالن تشریفات قرار دارد. بلندی دیوارهای بدنه به اندازه 2 برابر کاخ است . مسجد با گنبد و مناره خود مشرف بر تمام کاخ است . معماری این بنا بیشتر به سبک معماری سلجوقی نزدیک است . تزیین گیاهان طبیعی بزرگ بروی سنگها با هنر ترک بیگانه بوده و تاثیر هنر قفقاز را نشان می دهد. معماری چهار گوشه این مسجد که کاملا” به سبک معماری ترک ساخته شده به تنهایی منظره یک عبادتگاه را دارد . آرامگاه 8 ضلعی که در کنار دیوارهای بیرونی سمت قبله مسجد ساخته شده متناسب با سبک معماری آرامگاه های سلجوقی 2 طبقه است. این بنا در لیست پیشنهادی ترکیه به یونسکو برای ثبت در لیست میراث جهانی است و در زمان بازدید ما تحت مرمت قرار داشت.
در مسیر بازگشت به شهر دوغوبایزید تصمیم گرفتیم نهار را در یکی از رستورانهایی که اسکندرکباب سرو میکرد صرف کنیم. در رستوران که بودیم اتوبوسی از جهانگردان اروپایی نیز به همین منظور وارد رستوران شدند. برای من جالب بود که ترکیه توانسته توریستهای خود را تا این منطقه که از نظر توریستی جذابیت کمتری دارد و از مراکز توریستی که اکثرا در غرب این کشور قرار دارند، بیش از 2000 کیلومتر فاصله دارد، گسترش دهد. برای تبدیل پول خود به پول کشور ترکیه به بانک مراجعه و در ازای پرداخت 100 دلار، 179 لیر ترکیه دریافت کردم که نسبت به سه ماه قبل که در استانبول بودم ارزش لیر ترکیه حدود 5% نسبت به دلار کاهش یافته بود.
از دوغوبایزید به سمت شهر ایغدیر حرکت کردیم این جاده درست از دامنههای غربی آرارات بزرگ میگذرد. بعد از 54 کیلومتر به شهر ایغدیر میرسیم که بنابر مستندات تاریخی متعلق به ایران بوده است. این شهر را به طرف شهر کارس ترک میکنیم و برای کوتاهتر شدن مسیر و همچنین تنوع بیشتر، جادهای که از کنار مرز ارمنستان عبور میکند را در پیش میگیریم. تقریبا در تمامی شهرهای شرقی ترکیه پادگان نسبتا مجهزی به چشم میخورد و به طور جدی سربازان را در آمادگی نظامی کامل به همراه ادوات جنگی از قبیل تانک و نفربر زرهی میتوان دید. وقتی به کارس وارد شدیم نمنم باران حال و هوای جالبی به شهر بخشیده بود. این شهر که از مرز بازرگان حدود 250 کیلومتر فاصله دارد حدود 75 هزار نفر جمعیت دارد. دارای یک خیابان اصلی پرتردد در مرکز شهر است که بیشتر فروشگاهها و هتلها در آن قرار دارد. بر بلندای تپه مشرف به شهر “قلعه کارس” قرار دارد این قلعه در قرن 12 میلادی ساخته شده است و در تمامی سالهای گذشته کاربری نظامی داشته است. اکنون نیز با پرداخت 2 لیر می توان از آن بازدید کرد. قهوهخانه سنتی نیز در داخل قلعه وجود دارد. ما شب را در هتلی با قیمت اتاق دوتخته با یک تشک اضافه به همراه صبحانه، 90 لیر ماندیم.
روز سوم:
صبح به سمت دریاچه جیلدیر حرکت کردیم. جاده سازی حدود 20 کیلومتر از مسیر را دشوار کرده بود و از سرعت سفر کاست. دریاچه جیلدیر 123 کیلومتر مربع وسعت دارد عمیقترین قسمت آن 42 متر عمق دارد و از آب آن برای آبیاری زمینهای کشاورزی استفاده می کنند. با توجه به کوهستانی بودن دریاچه و زیبایی خاصی که دارد به نظر میرسد دولت ترکیه مشغول بررسی و طراحی زیرساختهای مناسب برای توریستی کردن این منطقه است و درصورت انجام این کار می توان انتظار داشت توریستهای فراوانی از کشورهای شرقی ترکیه راهی این منطقه شوند.
قبل از رسیدن به شهر اردهان کمکم پوشش گیاهی از مرتع به جنگلهای برگپهن تغییر میکند. قبل از رسیدن به شهر از تقاطعی میگذریم که جاده اصلی پوسوف(مرز گرجستان) به شهر کارس است. این جاده که کیفیت بهتری نسبت به جادهای که ما پیمودهایم دارد، مسیر ترانزیت اصلی شرقی ترکیه به گرجستان است. اتوبوسهای مسافربری ایران نیز از این مسیر وارد گرجستان میشوند چون به تفلیس نزدیکتر است. فاصله کارس به اردهان از جادهای که ما طی کردهایم 136 کیلومتر و از جاده اصلی 91 کیلومتر است. اردهان مرکز استانی به همین نام است و حدود 17000 نفر جمعیت دارد و در دشت وسیعی قرار گرفته است. با خارج شدن از شهر و پس از طی کردن مسافتی کوتاه جاده کمکم ارتفاع میگیرد و گردنهها شروع میشوند. این جاده زیبا که تا شهر آرتوین ادامه دارد بیشتر در مسیری جنگلی است و پس از گذر از شهر شاوشات از کنار رودخانه عبور میکند و به جاده چالوس شباهت عجیبی دارد. در طول مسیر شاهد انجام پروژههای عمران بزرگی از قبیل سد، تونل و پل بودیم.
سد بزرگی نیز در مسیر قرار دارد. طول دریاچه پشت سد بیش از 20 کیلومتر است. درست قبل از رسیدن به شهر آرتوین نیز سد بزرگی در دست احداث بود. بعد از گذر از پل فلزی بزرگی که بر روی رودخانه جورو قراردارد وارد شهر می شویم. این شهر 80 هزارنفری به شکل عجیبی بر دامنه کوه ساخته شده است و تمامی خیابانهای شهر شیبدار هستند در این شهر فستیوالی برگزار می شود که به جنگ گاوها مشهور است و هرساله تعداد زیادی توریست را در آوریل و می به این منطقه می کشاند. فاصله اردهان تا آرتوین 122 کیلومتر است.
بعد از شهر آرتوین مجددا به سد دیگری می رسیم که دریاچه پشت آن بیش از 30 کیلومتر طول دارد. شهر ساحلی هوپا که 68 کیلومتر با آرتوین فاصله دارد در کنار دریای سیاه قرار دارد و شرقیترین شهر ساحلی ترکیه است. مرز تنها 18 کیلومتر جلوتر و در منطقهای به نام سارپ (Sarp) است. از مرز بازرگان تا سارپ حدود 600 کیلومتر می باشد. پایانه مرزی ترکیه و گرجستان بسیار مدرن ساخته شده است و گذر از آن بسیار سهل است. ابتدا مهر خروج در سمت ترکیه در پاسپورتها زده میشود و در قسمت گرجی بدون آنکه از اتومبیل پیاده شویم مدارک اتومبیل گرفته میشود و چند دقیقه بعد عودت داده میشوند. کمی جلوتر پاسپورتها گرفته شده و مهر ورود زده میشود. در این تاریخ بابت ورود به کشور گرجستان ویزا نیازی نیست و تبعا مبلغی هم بابت ورود اخذ نمیشود. به محض ورود به خاک گرجستان با شاخص این کشور یعنی کلیسا روبرو میشویم.
البته تا شهر باتومی که مرکز ایالت آجارا است هنوز رد پای مسلمانان را قویتر می توان دید. جاده ساحلی سارپ تا باتومی ما را یاد جاده کناره دریای خزر میاندازد. حتی عدهای هم که عمدتا جوان هستند پلاکاردهایی تحت عنوان ویلا و هتل به دنبال یافتن مشتری هستند. قلعه Gonio در 11 کیلومتری باتومی قرار دارد و از قلعههای قدیمی رومی این منطقه است. شهر باتومی که یکی از مهمترین شهرهای گرجستان بخصوص از نظر توریستی است حدود 200 هزار نفر جمعیت دارد و در کنار دریای سیاه قرار دارد. این شهر در زمان شوروی یکی از شهرهایی بود که سیاستمداران آن زمان برای تعطیلات به آنجا میآمدند چون نسبت به سایر شهرهای شوروی آب و هوای متبوعتری داشته است. درحال حاضر هم با برگزاری فستیوالهای متنوع در طول سال این شهر اهمیت بیشتری هم پیدا کرده است. در سرتاسر کناره ساحلی این شهر پارک بزرگی احداث شده است و پلاژهای عمومی جهت شنا در تمامی این ساحل وجود دارد. هرکس میتواند در هر قسمت که میخواهد تنی به آب بزند. ساحل بسیار تمیز است اما شنی نیست و از قلوهسنگهای کوچک و گردی پوشیده شده است. شیب دریا در این محل زیاد است و تنها کافی است تا چند متر از ساحل دور شوید تا آب از روی سر گذر کند.
ما برای اقامت هتل City Star را انتخاب کردیم که برای هر شب اقامت در اتاق سه تخته 120 لاری پرداختیم. مرکز شهر باتومی از تعدادی خیابان باریک و قدیمی که عمود به هم است تشکیل شده است که از طریق چند بلوار عریض به خروجیهای شهر متصل میشود. مجسمه مدآ در حالی که پشم زرین را در دست دارد در میدانی قرار دارد که اطراف آن را ساختمانهای زیبایی فرا گرفته است و بیانگر روایتی جالب است. در یکی از افسانه های یونان باستان پهلوانی بنام جیسون به دستور پادشاه به یک سفر به ظاهر غیر ممکن فرستاده میشود تا “پشم زرین” را از کولخیس (گرجستان کنونی) به یونان ببرد. جیسون با بزرگترین کشتی آن زمان، آرگو، به سرزمین کولخیس سفر میکند. پادشاه کولخیس، آیتس، که پشم زرین را پنهان کرده بود، دستیابی به آن را مشروط به انجام وظایفی میدانست: جیسون باید گاو وحشی که دارای نفس آتشین بود را رام کرده و با آن زمین را شخم میزد؛ سپس باید دندانهای اژدها را در این زمین کاشته و با مردان جنگجوی زره پوشی که حاصل جوانه این دانهها بودند نبرد میکرد و در آخر باید با اژدهای هوشیاری که از پشم زرین مراقبت میکرد روبرو میشد. جیسون تمام این وظایف را با کمک مدآ، دختر آیتس که عاشق او شده بود به اتمام رسانید. بعد از بدست آوردن پشم زرین، جیسون و مدآ از کولخیس گریخته و با هم ازدواج میکنند.
ساختمان تئاتر باتومی که بنای زیبایی است در این روزها میزبان فستیوال فیلم باتومی است در روبروی این بنا آبنمای زیبایی با مجسمه طلایی نپتون قرار دارد. مجسمه عشق یا مجسمه مرد و زن بنای یادبودی است که در کنار خلیج باتومی ساخته شده است. این دو مجسمه که توسط یک موتور حرکت می کند میتوانند به یکدیگر نزدیک شده و کم کم در یکدیگر ادغام شوند. شکل این دو مجسمه کاملا خاص است و به نظر میرسد در حال حاضر یکی از دیدنیترین مجسمههای گرجستان باشد.
پارک کنار دریا خصوصا عصرها بسیار شلوغ میشود و رستورانهای زیادی که در این پارک وجود دارند کار و کاسبی خوبی دارند. در بیشتر این رستورانها اینترنت رایگان برقرار است. برای دیدن شهر باتومی 6-5 ساعت زمان لازم است.
روز چهارم:
باغ گیاهشناسی باتومی در 9 کیلومتری شمال باتومی، پس از گذر از پارک ملی Metirala ، در نزدیک روستای Mtsvane Kontskhi قرار دارد و شاید به لحاظ تنوع گونههای گیاهی یکی از بهترین نمونه این باغها در جهان باشد. ورودیه این باغ 6 لاری است و از 6 صبح تا 8 شب باز است و برای بازدید از آن بیش از 3 ساعت زمان نیاز است. قیمت کتابچه راهنما که توضیح مختصری درباره گیاهان متنوع این باغ دارد 5 لاری است. هم پیاده و هم با مینیبوس برقی(نفری 2 لاری برای هر مسیر) مخصوص پارک می توان از محوطه پارک بازدید کرد. از داخل این پارک میتوان به ساحل رسید و برای این کار باید از ایستگاه قطار متروکهای گذر کرد.
پارک ساحلی باتومی مسیر ویژهای برای دوچرخه سواری دارد و در ایستگاههای مشخصی تعدادی دوچرخه قرار داده شده است و اعضا میتوانند با وارد کردن کارت مخصوص در جایگاه آن یکی از دوچرخهها را بطور اتوماتیک از قفل آزاد کرده و در شهر دوچرخه سواری کنند و مجددا در ایستگاه دیگر به همین ترتیب تحویل دهند.
روز پنجم:
جادهای که از کناره دریای سیاه به سمت شمال کشیده شده است منظرهای چشم نواز از ساحل و دریا دارد. شهر Ureki در کناره ساحل قرار دارد و گفته می شود به دلیل وجود سنگهای سیاه رنگ آهنربایی در ساحل، دارای مسافران خاصی است که از نقاط مختلف برای استفاده از خواص درمانی این سنگها، ساعتها بر روی سنگهای ساحل دراز می کشند. چهار کیلومتر قبل از رسیدن به شهر Poti از روی پل بزرگی عبور میکنیم که در کنار دریاچه بزرگی قرار دارد. این منطقه که جزئی از پارک ملی Kolkheti است در لیست پیشنهادی گرجستان به یونسکو جهت ثبت در میراث جهانی قرار دارد. پس از Poti به Zugdidi می رسیم در مرکز شهر پارک زیبایی با درختان کهنسال در داخل میدان مرکزی شهر بنا شده است. کمی برای پیدا کردن جادهای که به سمت Jvari میرود دچار مشکل میشویم. در گرجستان نیز همانند ارمنستان ارتباط برقرار کردن با مردم دشوار است. زبان رایج گرجی است ولی تقریبا تمامی تحصیلکردهها زبان روسی را هم می دانند. از این شهر به بعد وارد دامنههای کوههای قفقاز میشویم. به تدریج که مسیر پرپیچ و خم کوهستانی را طی می کنیم سر و کله دریاچه بزرگی که در حقیقت دریاچه پشت سد است نمایان میشود این سد Enguri نام دارد.
کوههای سر به فلک کشیده قفقاز که در روزگاران قدیم سرحد شمالی کشور ایران بوده نمایان میشوند. قلل این کوهها که بیش از 4000 متر ارتفاع دارند چون سدی در سمت شمال قرار دارند. کوهپایههای زیبا با مناظری که به ارتفاعات آلپ شباهت دارند ما را به یاد کارتونهایی که زمانی از تلویزیون پخش میشدند میاندازد. پس از عبور از چند روستا با بناهایی مواجه میشویم که برای دیدنشان چندین ساعت زمان صرف کردهایم. برجهایی به ارتفاع 40-30 متر به شکل مکعب مستطیل افراشته که تماما از سنگ ساخته شدهاند. در کنار این برجها خانهای سنگی قرار دارد. این مجموعه که در لیست میراث جهانی ثبت شده است به Tower Building شهرت دارند و در روزگار گذشته کاربری مسکونی، دفاعی و محلی برای نگهداری دامها و علوفه مورد نیاز بوده است.
دیوارهای سنگی ضخیم این بناها عایقی مناسب در مقابل سرمای سخت این مناطق است. اکنون نیز در برخی از روستاها هنوز از این بناها استفاده می شود. برجها 5-4 طبقه که با پنجرههای متعدد به اطراف احاطه دارند توسط پلکان از داخل اتاق طبقه پایین راه دارند. جالب اینجاست که برخلاف بسیاری از برجها که تاکنون دیدهایم، زیربنای اتاقهای طبقات فوقانی با طبقات پایینی تفاوتی آنچنانی ندارند. شهر Mestia که از Zugdidi حدود 140 کیلومتر فاصله دارد مرکز استان Upper Svaneti می باشد. این شهر کوهستانی که ساخت و سازهای آن نوید بخش آینده ای روشن برای آن است یکی از مناطقی است که توریستها و کوهنوردان زیادی را به سمت خود کشانده است. مسیرهای پیادهروی و کوهستانی زیبایی در این منطقه وجود دارد که سبب شده پای توریستهایی که علاقهمند به سفر به مناطق کمتر سفر شده هستند از آن استقبال کند. در این شهر کوچک که فرودگاه نیز دارد به مرکز اطلاعرسانی قشنگی بر میخوریم که علاوه بر نقشه منطقه میتوانیم به راهنمای که به زبان انگلیسی مسلط است هم مشورت کنیم. ایشان به ما که ظاهرا امروز دومین ایرانیانی بودیم که از شهرشان بازدید کردهایم پیشنهاد دادند تا از داخل یکی از برجها دیدن کنیم. ظاهرا صاحب این خانه با کمی سلیقه و آیندهنگری خانه اجدادی خود را به موزهای کوچک بدل کرده است و در ازای 2 لاری برای هر نفر اجازه بازدید از منزل را میدهد. همانطور که قبلا هم توضیح داده شد این خانه شامل اتاقی مرکزی است که در وسط این اتاق اجاقی برای پخت وپز قرار دارد و در اطراف آن صندلی و نیمکت برای اعضا خانواده. دور تا دور این اتاق به زیبایی و با چوبهای جنگلی محلی برای دامهای کوچک در نظر گرفته شده است. در گوشه اتاق منطقهای قرار دارد که حکم یخچال را بازی میکرده و محل نگهداری آذوقه بوده است. صندوقچهای چوبی و نفیس در گوشه دیگری از اتاق محتوی لباسها و احیانا اشیاء قیمتی است. در کنار این اتاق برج پنج طبقهای ساخته شده که طبقه همکف به طویله اختصاص یافته است. برای رسیدن به طبقه دوم باید از نبردبانی که از بیرون به طبقه دوم متصل است استفاده کرد. طبقه دوم به شکل مربعی به ابعاد 3 متر است و برای رسیدن به طبقات بعدی باید از داخل طبقه پایینتر به طبقه بالاتر وارد شد. هر طبقه به هر چهار جهت پنجره دارد.
تصمیم گرفتیم تا مسیر را به سمت روستای Ushguli ادامه دهیم. جاده منتهی به این روستا خاکی بوده و تا گردنهای 1922 متری ارتفاع میگیرد. روستاهای مسیر کمابیش شبیه یکدیگرند و معماری خانهها شبیه هم است نکته جالب این است که قسمتهایی از جاده در دارد و اگر با در بسته مواجه شوید باید زحمت کشیده از اتومبیل پیاده شوید و پس از گشودن در از آن عبور کنید. از Mestia تا Ushguli حدود 47 کیلومتر است که برای طی کردن آن با توجه به بد بودن شرایط جاده حدود دو ساعت زمان لازم است. وقتی به Ushguli رسیدیم هوا کاملا تاریک شده بود و جز چند چراغ کم نور چیزی قابل مشاهده نبود. از پاسگاه ابتدای روستا سراغ مهمانسرا یا مکانی را برای اقامت گرفتیم که یکی از سربازها با اتومبیل خود ما را تا سر تپهای که خانهای چوبی روی آن قرار داشت و تابلو Guest House Rati & Ani روی آن نقش بسته بود راهنمایی کرد. البته بعدا فهمیدیم که این مهمانپذیر متعلق به اوست. طبقه همکف این خانه فروشگاه کوچکی است که قسمتی از مایحتاج اهالی را تامین میکند و در قسمت پشتی این فروشگاه صاحب خانه زندگی میکند. طبقه دوم به عنوان مهمانپذیر استفاده می شود و سه اتاق دو تخته و دو اتاق سه تخته دارد. ما یکی از اتاقهای سه تخته را با احتساب صبحانه 105 لاری اجاره کردیم.
تعدادی از مردهای دهکده زیر لامپ کم نور حیاط خانه مشغول نوشیدن چای و گرم صحبت بودند. هوا سرد شده بود و سبب شد پس از یک دوش آبگرم، کمی زودتر به داخل رختخواب گرم بخزیم.
روزششم
با طلوع آفتاب و روشن شدن هوا منظره عجیبی در پیش چشم ما قرار گرفت. کوههای سر به فلک کشیده که انسان را به یاد کوههای هیمالیا میاندازد. بیدرنگ برای گردشی کوتاه در دهکده آماده شدم. بیش از 25 خانه برجدار در این روستا وجود دارد که تقریبا همگی آنها مسکونی است. تعدادی کوهنورد را دیدم که منتظر رسیدن وسیله نقلیهای بودن تا به Mestia برگردند. آنها گفتند که مسیری 30 کیلومتری را در کوهستان پیادهروی کردهاند. این روستا یکی از روستاهایی است که کوهنوردان خود را برای صعود به قله 5068 متری Shkhara و دیگر قلل بلند منطقه آماده میکنند.
برای صبحانه همسر صاحبخانه که زنی جوان با دو بچه کوچک است، خاچاپوری که غذای سنتی گرجی هاست و از تخم مرغ درست میشود به همراه نان داغ ، کره و مربا و نوعی پنیر برای صبحانه ما در نظر گرفته بود. زن جوان که انگلیسی را خوب صحبت میکرد گفت که از اهالی شهر گوری است که با توجه به شغل همسرش که در پاسگاه مرزبانی خدمت میکند گذارشان به اینجا افتاده و این مهمانپذیر را تاسیس کردهاند اسم این مکان را هم به اسامی فرزندانشان یعنی Rati و Ani گذاشتهاند. جالب اینجاست که اسم پدر هم Rati است! او میگفت زمستانهای اینجا بسیار سرد است و اغلب راهها بسته میشود. ما برای ادامه مسیر بنزین کافی نداشتیم و وقتی سراغ پمپبنزین را گرفتیم او گفت که ما در اینجا پمپ نداریم ولی یکی از اهالی گاهی مقداری بنزین در گالن میآورد و میفروشد که از قضا او هم بنزین نداشت و ما با ترس و لرز از اتمام بنزین مسیر خود را به سمت Lentekhi ادامه دادیم. مسیر در پیشرو نسبت به جاده روز قبل کیفیت بسیار بدی داشت و بجز اتومبیلهای 4WD قابل تردد نیست. در قسمتهایی از مسیر که از نزدیک رودخانه می گذرد، جاده آببردگی پیدا کرده و تردد بسیار مشکل است. البته زیبای مسیر و عبور از دامنههای کوههای پربرف و یخچالهای عظیم و طبیعی ارتفاعات قفقاز از خستگی راه میکاهند. بعد از 50 کیلومتر به اولین روستا رسیدیم ولی متاسفانه در این روستا هم بنزین نیافتیم. در ادامه مسیر و بعد از 7 کیلومتر دکهای را پیدا کردیم که علاوه بر خوراکی و مایحتاج روستائیان، بنزین هم میفروخت. ما نیز با توجه به ظاهر بنزین که نه رنگش به بنزین ما میمانست و نه بوی آن، به اندازه نیاز بنزین تهیه کردیم و به سمت Lentekhi حرکت کردیم و بالاخره پس از 71 کیلومتر مسیر خاکی در جادهای ناهموار و گذشت سه و نیم ساعت رانندگی به ابتدای جادهای آسفالته رسیدیم. در Lentekhi پمپبنزینی یافتیم که متاسفانه بنزین نداشت و ما را به پمپبنزین دیگری در داخل شهر راهنمایی کرد. ما نیز پس از کلی سرگردانی به درب منزلی راهنمایی شدیم که چند اتومبیل در جلو آن صف کشیده بودند. با ورود به خانه با تانکر بزرگی مواجه شدم که در گوشهای از حیاط گذاشته شده بود و شخصی هم مشغول تخلیه بنزین در پیت حلبیهایی بود که به عنوان پیمانه از آنها استفاده میکرد و با توجه به درخواست مشتری بنزین مورد نظر را خودش در باک بنزین اتومبیل تخلیه میکرد. البته قیمت بنزین با قیمت متداول شهری تفاوت خیلی زیادی نداشت.
با ادامه مسیر و پس از 110 کیلومتر به شهر Kutaisi رسیدیم. این شهر دومین شهر پرجمعیت گرجستان است و در طول تاریخ همواره از مراکز حکومتی بوده است. این شهر در کنار رودخانه Rioni قرار گرفته است در کناره شرقی رودخانه میدان و پارک مرکزی شهر به همراه تعدادی مجسمه زیبا قرار دارد. مرکز راهنمایی توریستی شهر در کنار رودخانه واقع است. ما برای امکان اقامت شبانه از این مرکز کمک گرفتیم و به ما منزل خانم مسنی که خانهاش را بدین منظور آماده کردهاست، پیشنهاد شد. این خانه بر روی تپهای مشرف به شهر قرار دارد. صاحبخانه ما را به گرمی پذیرفت و قرار شد بابت یک شب اقامت با صبحانه نفری 35 لاری پرداخت کنیم. این خانه قدیمی بیش از 4 سال است که بدین منظور به کار میرود. با توجه به نزدیک بودن این خانه به Bagrati Cathedral که در لیست میراث جهانی قرار دارد ما توانستیم قبل از غروب آفتاب به آنجا نیز سری بزنیم. متاسفانه به علت مرمت کلیسا امکان بازدید از داخل کلیسا نبود.
روز هفتم:
کلیسا Gelati که یکی دیگر از آثار ثبت شده در لیست میراث جهانی است، در هفت کیلومتری شمال شزقی شهر قرار دارد این کلیسا در منطقهای جنگلی قرار دارد و برای بازدید از آن حدود یکساعت زمان لازم است. در داخل کلیسا نقاشی دیواریهای بسیار جالبی وجود دارد که حکایت مصلوب کردن مسیح را بیان می کنند.
در شش کیلومتری این کلیسا صومعهای قرار دارد که Motsameta نامیده میشود. این صومعه بر روی صخره ساخته شده است و در پایین این صخره رودی جریان دارد به نام Tskhsltsitela یا رود سرخ که گفته میشود در قرن هشتم با ورود اعراب به منطقه دو برادر که از حکمرانان منطقه بودهاند، کشته شده و به رودخانه انداخته میشوند. در روایات آمده که اجساد این دو نفر توسط شیرها به بالای صخره و محل فعلی صومعه منتقل شده است. در سال 1923 توسط سرویس مخفی پلیس استخوانهایی در این منطقه کشف میشود که این استخوانها به موزه کوتایسی منتقل میشود ولی در سالیان بعد این استخوانها مجددا به همین کلیسا منتقل میشوند. در حال حاضر در جعبهای شیشهای دو جمجمه که ادعا میشود مربوط به این حکایت است نگهداری میشود. این جعبه در داخل محوطه کلیسا و بر روی تونل کوچکی قرار داده شده است. گفته میشود که اگر فردی سه بار از این تونل عبور کند، آرزوهایش برآورده میشود. هنوز قسمتهایی از این صومعه برای بازدید عموم بسته است.
در هفت کیلومتری غربی شهر منطقهای حفاظت شده به نام Sataplia وجود دارد این منطقه شامل چند قسمت مجزا است. جای پای دایناسورها را روی تخت سنگ بزرگی که در منطقهای مسقف محفوظ شده است میتوان دید. در منطقه جنگلی مجاور تعدادی ماکت دایناسور قرار داده شده است. کمی جلوتر وارد غاری میشویم که به درستی برای بازدید عموم آماده شده است. این غار دارای استالاگمیت و استالاکتیتهای زیبایی است. در تمامی مراحل بازدید یک نفر به عنوان راهنما، گروهی از بازدیدکنندگان را همراهی میکنند. برای بازدید از این مجموعه دو ساعت زمان لازم است.
به سمت شهر Gori به راه افتادیم و بعد از 143 کیلومتر به این شهر رسیدیم.گوری شهری است که حدود 50 هزار نفر جمعیت دارد و عمده شهرت خود را مدیون استالین است. این شهر محل تولد استالین است و در این شهر او به مدرسه میرفته. بدین سبب موزهای به همین موضوع یعنی “استالین” دایر شده است. پیدا کردن این موزه کار دشواری نیست.کافی است به میدان بزرگی که میدان استالین نام دارد برسیم . در ضلع شمالی این میدان موزه استالین قرار دارد. در حیاط موزه واگن قطاری را میبینیم که گفته میشود به استالین تعلق داشته است برای بازدید از این واگن باید بلیط مجزایی که 5 لاری است پرداخت کنیم. متصدی موزه هم کلید را میآورد و با دقت و علاقه قسمتهای مختلف واگن را توضیح میدهد. تقریبا تمامی امکانات اولیه برای زندگی آرام در واگن فراهم شده است و استالین میتوانسته بدون نگرانی مسافتهای طولانی شوروی را بر روی ریلها طی کند. ورودی موزه 15 لاری است و ساختمان این موزه به چند قسمت تقسیم شده است. سالن اول مربوط به کودکی استالین است و سالنهای دیگر نیز به سایر قسمتهای زندگی استالین اختصاص داشت. عکسهای بینظیری از ملاقاتهای استالین با رهبران جهان در آنجا قرار دارد به همراه داستانهای واقعی از مبارزات او. در گوشه دیگری از حیاط موزه ساختمانی قدیمی با وسایل قدیمی قرار دارد که گفته میشود خانهای است که استالین در کودکی در آن زندگی میکرده است.
قلعه گوری که بر روی تپهای قرار دارد قدیمیترین بنای شهر گوری است. در پای تپه مجسمههایی که شمایل آنها به مبارزین جنگهای صلیبی میماند قرار دارند. این مجسمهها طوری چیده شدهاند گویی که در جلسهای مهم دور هم جمع شدهاند. ظاهر هر کدام بیانگر حادثهای است که برای هرکدام پیش آمده است. یکی فاقد سر است، دیگری دارای زخمهای عمیق در بدن است، یکی دیگر دستش قطع شده است.
در ده کیلومتری جنوب شرقی شهر گوری و در کنار رودخانه Mtkvari بقایایی از شهر قدیمی و جالبی که خانههای آن در داخل غارهای دستکن -مثل روستای میمند- ساخته شده بوده است، قرار دارد. به این شهر که قدمت آن به 1000 سال قبل از میلاد باز میگردد Uplistsikhe میگویند. بر اساس تحقیقات انجام شده این شهر از 600 سال قبل از میلاد تا 100 سال بعد از میلاد یکی از مهمترین سکونتگاههای انسانها در این منطقه بوده است. زندگی در این مکان تا قرن 13 میلادی که مغولها به این محل حمله کردند جریان داشته است. گفته میشود در این زمان بیش از 20000 نفر در این شهر زندگی میکردند. در حال حاضر این محل برای بازدید توریستها آزاد است. ورودیه این مکان 10 لاری است. پس از طی کردن حدود 150 متر در کنار رودخانه باید از پلکانی که در یک غار دستکن جاگذاری شده است، بالا رفت. تعداد زیادی اتاق در داخل صخرهها حفر شدهاند و در بسیاری از آنها تاقچهها و همچنین مکانهایی برای نگهداری حیوانات در نظر گرفته شده بوده است. در داخل این مجموعه کلیسایی قدیمی نیز قرار دارد. برای بازدید از این محل حدود دو ساعت زمان نیاز است.
از گوری تا تفلیس 66 کیلومتر اتوبان است. با ورود به تفلیس با شهری تمیز و مدرن مواجه میشویم. تبلیغات خیابانی موید ورود فرهنگ غرب به شهری است که روزگاری از مهمترین شهرهای بلوک شرق بوده است. تفلیس در کنار رودخانه Mtkvari ساخته شده است و همچون سایر شهرهای بزرگ دارای محلههای مختلف است. این شهر که اکنون حدود 2 میلیون نفر جمعیت دارد در طول تاریخ آبستن حوادث زیادی بوده است از کشتار تیمور و آغامحمدخان گرفته تا انقلاب مخملی نوامبر 2003.
نام تفلیس از لغت tbili (گرم) در زبان گرجی گرفته شده است و اشاره به چشمههای آب گرم در این منطقه دارد. اکنون از این چشمهها جهت خواص درمانی آب سولفور دار آن استفاده میشود. در گذشته هم این مکان محل مناسبی برای حمام قشون بود.
تفلیس نسبت به سایر شهرهای گرجستان هتلهای بیشتر و البته گرانقیمتتری دارد. ما توانستیم به ازای پرداخت شبی 65 یورو اتاقی سه تخته در هتل Leadora بگیریم. این هتل در پنجاه متری بزرگترین کلیسا تفلیس یعنی کلیسا Sameba است. این کلیسا مهمترین کلیسا ارتودکس گرجستان است و 84 متر ارتفاع دارد و بر روی تپهای مشرف به شهر بنا شده است. در داخل کلیسا تابلوهای نفیسی وجود دارد.
روز هشتم:
روز یکشنبه را برای بازدید از این کلیسا انتخاب کردیم. از صبح زود جمعیت زیادی عازم کلیسا بود. نمازگزاران بلافاصله پس از دعا کلیسا را ترک میکردند با این وجود حرکت در داخل کلیسا از ساعت 10 صبح مشکل شده بود. متوجه شدیم این کلیسا در این روز مهمانی ویژه هم دارد و او کسی نبود جز اسقف اعظم ارمنستان که با استقبال نمازگزاران همراه شد.
شهر Mtskheta در 22 کیلومتری تفلیس قرار دارد و قدیمیترین پایتخت گرجستان است این شهر در محل برخورد دو رودخانه بزرگ Aragvi و Mtkvari بنا شده است و به سبب بافت قدیمی از سال 1994 در لیست میراث جهانی یونسکو قرار گرفته است.
دو کلیسا مهم در ین شهر قرار دارند یکی Svetitskhoveli و دیگری Jvari .
کلیسای Jvari (قرن چهارم) بر روی تپهای که مشرف به شهر است قرار دارد ولی کلیسا Svetitskhoveli در داخل بافت قدیمی شهر قرار دارد. در بیشتر ایام مذهبی سال در داخل کلیسا مراسم مذهبی اجرا میشود. این کلیسا در قرن 11 میلادی ساخته شده است. در خارج از محوطه کلیسا و در کوچه پس کوچههای شهر مغازههایی که انواع سوغاتیهای این منطقه را میفروشند وجود دارند. هرچند که همین اجناس را با قیمتی کمتر هم میتوان در داخل تفلیس تهیه کرد. برای بازدید از این مجموعه بیش از سه ساعت زمان نیاز است.
برای گردش در داخل شهر تفلیس قطعا باید به خیابان Rustaveli رفت. مترو تفلیس هم مشابه سایر متروهایی که در شوروی سابق احداث شده چند مشخصه دارد. اولا که در عمق زیادی قرار دارد و برای رسیدن به خط مترو باید از پلهبرقی استفاده کرد. دوم اینکه عرض واگنها از واگنهای استاندارد بیشتر است و سوم اینکه به شکل مسخرهای عکاسی در تمامی قسمتها یعنی از دم در ورودی ایستگاه گرفته تا داخل واگنها ممنوع است. داخل فضای ایستگاه سعی شده که با کاشیکاریها یا نقاشیها تزیین شود. واگنها عمدتا قدیمی و با سروصدای زیاد است ولی قیمت مترو پایین است( کمتر از نیم لاری). مترو تفلیس در سال 1966 تاسیس شد و در حال حاضر دو خط با مجموع 22 ایستگاه دارد. طول مجموع خطوط حدود26 کیلومتر است.
از ایستگاه Rustaveli که به سمت جنوب حرکت کنید ابتدا با مجسمه یادبود Rustaveli و بعد به ساختمان آکادمی علوم میرسیم.در این خیابان تعداد زیادی فروشگاه و مغازه اغذیه فروشی وجود دارد. کمی جلوتر ساختمان اپرا و تئاتر قرار دارند. ساختمان پارلمان و موزه گرجستان نیز در این خیابان واقع شدهاند. در انتهای خیابان به میدان Tavisuplebis یا میدان آزادی میرسید. این مسیر حدود 45 دقیقه وقت نیاز دارد.
نارین قلعه که قدیمیترین قلعه تفلیس است و همچنین مجسمه مادر بر روی تپهای که مشرف به شهر است قرار دارند و از جاهای دیدنی شهر میباشند.
فرودگاه تفلیس در 11 کیلومتری شهر قرار دارد. این فرودگاه برای پروازهای داخلی و خارجی طراحی شده است و چون گرجستان کشور کوچکی است و پروازهای داخلی کمی دارد لذا بیشترین پروازهای این فرودگاه به مقصد کشورهای دیگر است. جورجیا ایرویز خط هوایی رسمی کشور گرجستان است که سه پرواز هفتگی به تهران و دو پرواز هفتگی به دوبی دارد.
روز نهم:
مسیر برگشت کمی با مسیر رفت فرق دارد. البته این مسیر تا شهر Khashuri مشترک است. سپس وارد جاده Borjomi میشویم و پس از 24 کیلومتر به Borjomi میرسیم و پس از رسیدن به Vale(50 کیلومتر) به سمت مرز Posof حرکت میکنیم و بدون تشریفات خاصی به ترکیه وارد میشویم و بلادرنگ به سمت شهر Damal حرکت میکنیم. از مرز Posof تا Damal 40 کیلومتر است. با ادامه مسیر به سه راهی اردهان میرسیم و پس از 100 کیلومتر به کارس میرسیم. شب را در کارس میمانیم و صبح به سمت مرز بازرگان به مسیر خود ادامه میدهیم.
صف کامیونهای پشت مرز بیش از 8 کیلومتر است ولی ما بدون هیچ دردسری از مرز عبور میکنیم و وارد خاک ایران میشویم. در این سفر ما از مرز بازرگان حدود 2400 کیلومتر راه را طی کردیم.
یک دیدگاه
پینگ: اژدهایی در کرمانشاه کشته نشده و ویدئو مربوط به ماکت یک برنامه تلوزیونی اسپانیا است - گروپ چت | زنبق چت | ایلیا چت | ازیتا چت | رزسرور