گزارش سفر به ایسلند- سرزمین یخ، آبشار و آتشفشان
همه کسانی که به جغرافیا علاقمند هستند، یقینا کشور ایسلند برایشان جذابیت خاصی دارد. البته که من هم از این قانون مستثنا نبودم.
تنوع پدیده های طبیعی این کشور سبب شده تا همواره ایسلند به یکی از مقاصد پرطرفدار تبدیل شود. از سوی دیگر فاصله نسبتا زیاد آن با سرزمینهای اصلی قاره اروپا، سفر به این جزیره را مشکلتر و پرهزینه تر کرده است. ولی هیچکدام از دلایل گفته شده، سبب نشد تا ما به این کشور زیبا سفر نکنیم!
قبل از اینکه به گزارش سفر بپردازم ابتدا کمی با کشور ایسلند آشنا شویم.
“ایسلند، جزیره ای در منتهی الیه شمال غربی قاره اروپا است. این کشور تقریبا بر روی مدار قطبی قرار دارد و به این جهت دارای موقعیت ویژه ای است. وسعت آن تقریبا 102 هزار کیلومتر مربع (کمی کوچکتر از استان اصفهان) و جمعیت آن حدود 350 هزار نفر است که بیش از ثلث آن در پایتخت که شهر ریکیاویک است، زندگی می کنند.
ایسلند دارای آب و هوای سرد و قطبی است، اما تا حدی تحت تأثیر جبهههایی از هوای معتدل قرار دارد. جریانهای آب گرم گلف استریم در کرانههای جنوبی ایسلند سبب افزایش نسبی دما و جلوگیری از یخبندانهای گسترده در زمستان میشود. بیش از نیمی از جزیرهٔ اصلی ایسلند، فلاتی است که ۴۰۰ متر از سطح دریا بلندی دارد و فاقد پوشش گیاهی چشمگیر است. دوازده درصد سطح جزیره پوشیده از یخ کوه است، که انباشتهای از بارشهای زمستانی برف در ایسلند هستند. یک دهم سطح ایسلند پوشیده از بقایای فورانهای آتشفشانی است که در حدود ده هزار سال گذشته روی دادهاند. ۲۵ آتشفشان فعال و حدود ۳۰۰ چاه بخار در کشور ایسلند پراکنده هستند که منابع بالقوهٔ زمینگرمایی بهشمار میآیند و از آنها برای تولید برق و انرژی گرمایی استفاده میشود.
ایسلند حدود ۱۸۰۰ دریاچه، بیش از ۲۵۰ رودخانه و تعداد زیادی آبشارهای دائمی و فصلی دارد.
اسکان دائمی انسان در ایسلند از سال ۸۷۴ آغاز شد یعنی زمانی که اینگولفور آرنارسون، یک رئیس قبیله از نروژ با افراد خود به این جزیره آمد و بهطور دائمی در آن مستقر شد. پیش از او افراد دیگری بهطور فصلی و موقت به جزیره ایسلند میآمدند که اغلب شکارچیان نهنگ بودند.
ایسلند از سال ۱۲۶۲ تا ۱۹۱۸ جزئی از پادشاهی نروژ و پس از آن بخشی از پادشاهی دانمارک بود و در سال ۱۹۱۸ به استقلال رسید.
در سال ۹۳۰ میلادی جمعی از اهالی این کشور در محلی به نام دینگوتلیر جمع شدند و سنگ بنای نخستین پارلمان را برای اتخاذ تصمیم های جمعی گذاشتند که پس از آن، این جمع را آلدینگ نامیدند.
اقتصاد این کشور بر پایه صنعت ماهیگیری و توریسم است. نزدیک به ۱۰۰ درصد برق و ۸۵ درصد کل انرژی مصرفی ایسلند از منابع انرژی تجدیدپذیر در نیروگاههای برقآبی و زمینگرمایی تولید میشوند.
فرهنگ ایسلند از مهاجران وایکینگ سده نهم این ناحیه سرچشمه میگیرد. ایسلندیها به میراث نیاکان وایکینگ خود افتخار میکنند و شجرهنامه بسیاری از آنان به نخستین مهاجران بازمیگردد. زبان ایسلندی به زبان وایکینگها یعنی زبان نورس قدیم نزدیک است و از اینرو ایسلندیها به راحتی میتوانند ساگاها – تاریخ و فولکلور مهاجران اولیه ایسلند- که به قرون وسطی تعلق دارند را بخوانند.”
گزارش سفر:
روز نخست، پنجشنبه 14 سپتامبر 2023. بیست و سوم شهریور 1402:
چون پرواز مستقیم از دبی به ایسلند وجود ندارد، ناچار شدیم که ابتدا به یک پرواز 6 ساعت و ۴۵ دقیقه به پاریس پرواز کنیم و از طریق پاریس با یک پرواز سه ساعت و نیم به ایسلند برسیم. ایسلندایر مهمترین خط هوایی کشور ایسلند است که بیشتر پروازهای آن به مقاصد اروپایی و تعدادی از شهرهای آمریکا و کانادا است.
نیمه شب وارد فرودگاه Keflavikurfluguollur شدیم. ابتدا کمی از دستگاه ATM پول ایسلندی گرفتیم. واحد پول ایسلند، کرون است و در زمان سفر ما هر دلار با 138 کرون ایسلندی معاوضه می شد.
سپس به سراغ اتومبیلی که رزرو کرده بودیم رفتیم. متاسفانه شرکت اجاره اتومبیل که ما انتخاب کرده بودیم، در سالن فرودگاه دفتر نداشت و ما می بایست منتظر می ماندیم تا شخصی از آن شرکت به سراغ ما بیاید. در مدتی که منتظر بودیم تعدادی از مسافران را دیدیم که به همین نحو اتومبیل اجاره کرده بودند. ما تقریبا یکساعت معطل شدیم تا نماینده شرکت اجاره اتومبیل از راه رسید. البته مقصر این تاخیر، علاوه بر تنبلی او ، کمی هم به اطلاع رسانی ناقص ما باز می گشت. ما زمان تحویل اتومبیل را ساعت یک صبح اعلام کرده بودیم، در حالی که ساعت 12:15 از سالن فرودگاه خارج شده بودیم.
نماینده شرکت هم ساعت 1:25 دقیقه آمد و ما را سوار بر یک ون کرد. حدود 10 دقیقه در جاده ای تاریک حرکت کردیم تا به دفتر شرکت رسیدیم. بعد از انجام مراسم تحویل اتومبیل، به سمت هتل محل اقامت در حومه شهر ریکیاویک حرکت کردیم. ما برای هفت روز کرایه یک دستگاه اتومبیل سوزوکی مدل Vitara مبلغ ۴۵۰ یورو پرداخت کردیم. وقتی به آدرسی که برای محل اقامت داده بودند رسیدیم، با درب بسته هتل آپارتمان مواجه شدیم و مجبور شدیم در ساعت 3 صبح به شماره تلفنی که در پشت درب نوشته شده بود زنگ بزنیم تا کد ورودی آپارتمان را دریافت کنیم.
سیستم گرمایشی در بیشتر مناطق ایسلند بر پایه جریان آبگرم است که از چشمه های طبیعی لوله کشی شده اند و به همین دلیل آب گرم معمولا کمی بدبو است و در هنگام شست و شوی به نظر می آید که چرب است. البته آب سرد برای نوشیدن مناسب است و به گفته یکی از اهالی ایسلند، بهترین و گواراترین آب شرب جهان است! وقتی وارد اتاق هتل شدیم، کاملا سرد بود ولی چند دقیقه بعد از باز کردن رادیاتورهای سیستم گرمایشی، دمای اتاق افزایش یافت.
روز دوم، جمعه 15 سپتامبر:
شهر در ساعت 8 صبح بسیار خلوت بود و ما در نزدیکی یک کافه، محل مناسبی برای پارک اتومبیل پیدا کردیم. مشتریهای کافه زیاد بودند و کمی طول کشید تا میز برای ما خالی شد. به نظر می رسید که اکثرا برای صرف صبحانه مراجعه کرده اند. اولین برخورد ما با صاحبان مشاغل در ایسلند کمی برایمان سوال برانگیز بود. رفتار کارکنان کافه خیلی به دلمان نچسبید و برخلاف بسیاری از کشورهای اروپایی، به نظر ما گشاده رو و خوش اخلاق نبودند. صبحانه را صرف کردیم و از کافه خارج شدیم.
مرتفعترین و معروفترین بنای شهر ریکیاویک، کلیسا جامع شهر به نام کلیسا Hallgrimskirkja با 73 متر ارتفاع است. شاید دیدنی ترین خیابان شهر ریکیاویک، خیابان Skólavörðustígur است که به کلیسا منتهی می شود. حدود 100 متر از ابتدای کف این خیابان به شکل رنگین کمان نقاشی شده است و محل مناسبی است که توریستها عکس یادگاری بگیرند. اکثر فروشگاههای سوغاتی فروشی، لوازم ورزشی و تعداد زیادی رستوران و کافه در این خیابان و خیابان مجاور آن قرار دارند.
با نزدیک شدن به کلیسا بیشتر به عظمت آن پی می بریم. نمای خارجی این کلیسا شبیه به ارگ کلیسا و همچنین شبیه به اشکالی از سنگهای صخره های بازالتی چند وجهی در برخی مناطق ایسلند است. در جلو کلیسا مجسمه ای از یک جنگجو با شمشیر و تبر قرار دارد. این مجسمه در صدمین سالگرد استقلال ایسلند توسط دولت آمریکا به ایسلند اهدا شد.
ورودیه کلیسا رایگان است ولی در صورتی که بخواهید به بالای برج ناقوس کلیسا بروید، می بایست 1000 کرون پرداخت کنید. محوطه داخلی کلیسا بسیار ساده است و در زمان بازدید ما مرمت جزیی در حال انجام بود. از بالای برج ناقوس نمای بسیار خوبی به شهر بندری ریکیاویک وجود دارد. هوای بسیار تمیز شهر این امکان را به شما می دهد که تا دوردست را با چشم غیرمسلح ببینید. ساخت این کلیسا در سال 1945 شروع و در سال 1986 به اتمام رسید. طراحی آن توسط Guojonn Samuelsson انجام شد و به Hallgrrimur Petursson که یکی از شاعران معروف ایسلندی است، تقدیم شد.
در فروشگاه کلیسا چندین پوستر نظرم را جلب کرد. عنوان آنها “تن تن در ایسلند” بود و تن تن را در برخی مکانهای دیدنی ایسلند نشان می داد.
در بسیاری از فروشگاهها، لباسهایی از جنس پشم گوسفند ایسلندی می فروشند. طرحهای خاص این لباسها سبب شده تا مورد علاقه گردشگران قرار گیرند. با توجه به نوع و کیفیت پشم، قیمت آنها بسیار متنوع است (از ۷۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ کرون). ما ساعتی را به پیاده روی در شهر اختصاص دادیم و در طول مسیر از چند مجسمه و یادمانهای شهر بازدید کردیم.
The sun Voyager مجسمه ای به شکل کشتی وایکینگی است که از فولاد ضدزنگ ساخته شده است.
یکی دیگر از مجسمه های معروف شهر ریکیاویک مجسمه اینگولفور آرنارسون است. گفته می شود که او اولین ساکن دائم ایسلند بود. این مجسمه بر روی یک تپه کوتاه و در داخل یک پارک کوچک قرار دارد.
سپس به مرکز Perlan رفتیم. این بنا به شکل یک گنبد بزرگ ساخته شده است و یک موزه تاریخ طبیعی بسیار جالب است. گزینه بسیار مناسبی است تا گردشگران با طبیعت و اقلیم ایسلند آشنا شوند. در این مرکز یک سالن نمایش از شفق های قطبی(Aurora)، یک غار یخی بزرگ، نمایشگاهی از سنگها و آتشفشانها، صخره ای با پرندگان تاکسیدرمی شده و همچنین یک سکوی مشاهده 360 درجه است.
در این مجموعه یک رستوران در زیر گنبد شیشه ای وجود دارد. البته ما در آنجا غذا نخوردیم و فقط آدرس محلی را گرفتیم که کله پاچه سرو می کردند. لذا یک راست به ترمینال اتوبوسها رفتیم چون گفتند که تنها محلی است که شاید بتوانید خوراک کله پیدا کنید. ترمینال اتوبوسهای بین شهری در داخل شهر قرار دارد و در ساعتی که ما به آنجا رسیدیم فقط چند نفر در سالن نشسته بودند. از رستوران ترمینال سراغ کله پاچه را گرفتیم که گفتند موجود است. ما هم دو پرس سفارش دادیم و غذا بعد از بیست دقیقه آماده شد. در یک بشقاب، نصف کامل یک کله بره گذاشته بودند که البته از مغز آن خبری نبود. هر چند با کله پاچه های ایرانی از نظر حجم قابل قیاس نبود ولی لذیذ بود.
مقصد بعدی ما یکی از مشهورترین مناطق دیدنی ایسلند یعنی Blue Lagoon بود. Blue lagoon تقریبا در ۵۰ کیلومتری غرب ریکیاویک قرار دارد و حدودا با ۴۵ دقیقه رانندگی می توان به آن رسید. این تالاب در میان سنگهای سیاه بازالتی قرار دارد و آب فیروزه ای رنگ آن، منظره بسیار زیبایی را بوجود آورده است. رنگ تالاب به دلیل وجود ترکیبات سلیس، آبی رنگ به نظر می رسد زیرا وقتی نور خورشید به ذرات سلیس برخورد می کند، تنها طیف رنگ آبی است که منعکس می شود و بقیه رنگها جذب می شوند. دمای آب حدود ۳۸ درجه است و گرمای مطبوعی را در هوای سرد قطبی به بازدید کنندگان هدیه می دهد. گفته می شود که ترکیبات معدنی در این تالاب برای درمان برخی از بیماریهای پوستی مانند پسوریازیس بسیار مفید است. محصولات دارویی این محل تحت نام برند Blue Lagoon در بسیاری از فروشگاههای ایسلند به فروش می رسد. این تالاب آب گرم در سال ۲۰۱۲ توسط موسسه نشنال جئوگرافیک در لیست ۲۵ اثر جذاب و محبوب بر روی کره زمین معرفی شد. بازدید کنندگان می توانند با پرداخت حدود ۱۵۰ دلار از امکانات مجموعه تفریحی Blue Lagoon استفاده کنند.
ما تقریبا دو ساعت را در استخرهای این تالاب گذراندیم و قبل از تعطیل شدن مجموعه در ساعت ۹ از آن خارج شدیم.
و اما چند نکته جالب درباره این مجموعه:
- اگر به صورت اینترنتی بلیط را تهیه کنید، بهای کمتری می پردازید.
- قبل از ورود به مجموعه بلیت خود را بخرید چون ممکن است مجبور شوید ساعتی را برای ورود منتظر بمانید.
- در هنگام ورود به شما دستبند الکترونیکی داده می شود تا برای قفل کردن کمد رختکن و همچنین خرید در فروشگاههای مجموعه از آن استفاده کنید.
- نیازی به همراه داشتن حوله و دمپایی نیست.
- قبل از ورود به رختکن یک حوله تمیز تحویل شما می شود.
- قبل از ورود حتما باید دوش بگیرید و طبق قانون این مجموعه در زمان دوش گرفتن حتی نباید مایو پوشیده باشید! البته برخی از کابینها دارای در است ولی اکثر آنها کاملا باز هستند و احتمالا مناظر جالبی مشاهده نخواهید کرد.
- قبل از ورود به حوضچه ها باید حوله خود را تحویل دهید و وارد شوید.
- با ارایه دستبند می توانید یک نوشیدنی رایگان به انتخاب خودتان دریافت کنید. اگر نوشیدنی اضافه بخواهید آنگاه باید مبلغ آن را در هنگام تحویل دستبند و درست قبل از درب خروجی، پرداخت کنید.
- شما می توانید از ماسک مخصوص صورت Blue Lagoon به طور مجانی در محوطه تالاب استفاده کنید.
- در هنگام خروج از تالاب یک حوله خشک به شما تحویل می شود.
- قبل از خروج از مجموعه با اسکن کردن دستبند، متوجه خواهید شد که بابت خرید خوراکی و نوشیدنی اضافه چقدر باید پرداخت کنید.
روز سوم، شنبه ۱۶ سپتامبر:
با اضافه شدن نیما در صبح زود، تیم سه نفره ما تکمیل شد. بعد از تحویل هتل به سمت منطقه حفاظت شده تینگولیر حرکت کردم. برخلاف روز قبل هوا سرد و بارانی بود. وزش باد هم بر مشکلات اضافه کرده بود.
علی رغم وضعیت جوی نامناسب، در میان راه عده ای را دیدیم که مشغول آماده کردن اسبهایشان برای سوارکاری بودند. پرورش اسب یکی از حرفه های اهالی ایسلند است. اسبهای ایسلندی نژاد خاصی هستند که مشخصه اصلی آنها قد کوتاه و موهای بلند است. طبق قانون، ورود اسب به کشور ایسلند ممنوع است و اگر اسبی از کشور خارج شود، اجازه بازگشت نخواهد داشت. این قانون سبب شده تا نژاد اسبهای ایسلندی تا حد زیادی دست نخورده باقی بماند.
فاصله پارکینگ تا ورودیه پارک Thingvellir تقریبا ۱۰ دقیقه پیاده روی نیاز دارد و همین زمان کافی است تا به ما یادآوری کند که در منطقه قطبی هستیم و می بایست در پوشیدن لباسهای مناسب اهتمام بیشتر به خرج دهیم. بسیاری از مناطق طبیعی-توریستی ایسلند ورودیه ندارند ولی بازدیدکنندگان موظف هستند پول پارکینگ(۷۵۰ کرون) را از طریق اپلیکیشن و یا توسط دستگاه پرداخت کنند.
این پارک ملی که در لیست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است از چند منظر قابل توجه است. اینجا مکانی است که در سال ۹۳۰ میلادی نخستین پارلمان در آن تاسیس شد. اقوام مختلف ساکن در ایسلند در موقع مشخصی از سال به این مکان می آمدند و جلسه های متعددی را تشکیل می دادند. صخره های بازالتی این محل کمک می کرد که صدای سخنران هنگامی که قوانین را برای حضار می خواند به گوش همگان برسد. از جنبه جغرافیایی، اینجا جایی است که دو صفحه تکتونیک آمریکای شمالی و اروپا در حال جدا شدن از یکدیگر هستند و این اشتقاق به طور متوسط سالی یک سانتی متر این دو صفحه را از یکدیگر جدا می کند. توصیه اکید میکنم که قبل از سفر به این محل حتما کمی درباره زمین شناسی ایسلند مطالعه کنید.
ما با کمی پیاده روی وارد دره تنگ شدیم که دو سوی آن را سنگهای بازالتی فرا گرفته است. عرض دره در بیشتر جاها بیش از سه متر است و اینجا دقیقا همان جایی است که هر ساله بر عرض آن اضافه می شود. حتی در تصاویری که تقریبا صد سال قبل گرفته شده است این تغییرات کاملا مشهود است. با کمی پیاده روی می توانید از آبشار اوکسارارفوس بازدید کنید. از فعالیتهای تفریحی این منطقه سوارکاری و غواصی در قسمتی از شکاف است که در زیر دریاچه قرار دارد. همچنین در مرکز اطلاع رسانی یک نمایشگاه احداث شده که اطلاعات جامعی درباره این سایت باستانی- طبیعی به بازدیدکننده می دهد. با کمک تکنولوژی چندرسانه ای قسمتهایی از این سایت بازسازی شده است و اطلاعات مفیدی را به سمع و نظر بازدیدکننده می رساند.
آبفشان Geysir در منطقه Haukadalur و ۳۰ کیلومتری این دره قرار دارد. این آبفشانها چشمه های آبگرم هستند که بعلت ارتباط آنها با لایه های داخلی زمین، آب گرم با فشار از دهانه آنها خارج می شود. در حال حاضر دو آبفشان فعال در این منطقه وجود دارد. آبفشان Great Geysir که از سال ۱۹۱۶ بسیار کم فعالیت شده است و آبفشان strokkur که در حال حاضر بسیار فعال است و تقریبا هر ۱۵ دقیقه فوران دارد و گاهی ارتفاع فوران آب به بیش از سی متر هم میرسد. توصیه می کنم که حتما به بالای تپه مجاور آبفشانها بروید و مناظر زیبای این منطقه را از زاویه ای دگر مشاهده کنید. ما غذا را در رستوران این مجموعه صرف کردیم.
در ادامه مسیر به آبشار بسیار عظیم Gullfoss رفتیم. ارتفاع این آبشار ۳۲ متر و حجم آب جاری در آن به ۱۴۰ متر مکعب بر ثانیه می رسد. گفته می شود که علت نامگذاری آن به دلیل رنگ طلایی است که این آبشار هنگام تابش خورشید بر آن پیدا می کند. اما در افسانه ها آمده است که کشاورزی به نام گیگور مقدار زیادی طلا داشت و چون نمی توانست قبول کند که پس از مرگش این طلاها به دست کس دیگری بیافتد، لذا همه آنها را داخل صندوقی گذاشت و به داخل آبشار انداخت و از آن زمان این آبشار را گلفوس نامیدند.
دهانه آتشفشانی Kerid یکی از مکانهایی است که به سادگی می توان بر لبه یک کوه آتشفشان ایستاد و داخل آن را تماشا کرد. این کوه ۶۵۰۰ سال عمر دارد. قطر دهانه آن ۲۷۰ متر و عمق کاسه آن ۵۵ متر است و دریاچه کوچک و کم عمقی دارد که آب از آن خارج نمی شود. آب این دریاچه کوچک هم سطح با آبهای زیر زمینی است بنابراین عمق آن با افزایش یا کاهش سطح آبهای زیر زمینی تغییر می کند( به همین دلیل گفته می شود که سطح این دریاچه همچون پنجره ای روی آبهای زیرزمینی است). رنگ خاک این کوه برخلاف بسیاری از کوههای آتشفشانی اطراف، قرمز رنگ است.
بزرگترین شهر این منطقه Selfoss نام دارد و عمده شهرت آن به قسمتی از قصه زندگی “بابی فیشر” یکی از اسطوره های شطرنج جهان بر می گردد. فیشر سالهای پایانی عمر خود را در یکی از روستاهای این شهر گذراند. قبر او در حیاط یک کلیسا کوچک در روستای feldahreppur است.
ما شب را در هتل Kverna اقامت کردیم. این هتل قبلا دبیرستان بوده و طبق سلیقه مدیر هتل، تعداد زیادی قاب عکس از فارغ التحصیلان سالهای مختلف در راهرو هتل نصب شده اند. دستشویی و حمام اشتراکی برای همه اتاقها وجود دارد. اتاقها کاملا تمیز و مرتب بودند ولی سرعت اینترنت خوب نبود.
روز چهارم، یکشنبه ۱۷ سپتامبر :
خوشبختانه صبحانه خوبی در هتل سرو می شد. بعد از صبحانه به سمت آبشار بسیار معروف Skogafoss که تنها چند دقیقه با هتل فاصله داشت، رفتیم. این آبشار با ۶۲ متر ارتفاع و عرض ۲۵ متر قطعا یکی از زیباترین آبشارهای ایسلند است. معمولا بخاطر اسپری شدن آب در هنگام سقوط آب و در هنگامی که نور خورشید به آن برخورد می کند، منظره زیبایی از رنگین کمان ایجاد می شود و البته این قطرات ریز آب به راحتی شما را خیس خواهند کرد. لذا توصیه می کنم که حتما شلوار و کاپشن ضد آب بپوشید. از مسیری که در سمت راست آبشار درست کرده اند با ۵۲۰ پله می توان به بالای آبشار رفت. هر چند که منظره پایین آبشار بسیار زیباتر است. آب آبشار بسیار سرد است ولی این سرما سبب نمی شود تا عده ای از آبتنی چشم پوشی کنند. این مکان لوکیشن برخی از فیلمها و موزیک ویدیوها است. برای بازدید از این آبشار حداقل یکساعت زمان اختصاص دهید.
آبشار Seljalandsfoss در ۳۰ کیلومتری آبشار Skogafoss واقع شده است. این آبشار ۶۰ متر ارتفاع دارد و یکی از معدود آبشارهایی است که به راحتی می توان به پشت آبشار رفت و منظره فرود آب را از آنجا تماشا کرد. در کنار پارکینگ یک مغازه هم وجود دارد که می توان از آنجا خوراکی و سوغاتی خرید. برای بازدید از آن حداقل نیم ساعت زمان اختصاص دهید.
در ادامه مسیر به غار Rutshellier رسیدیم. غار روتشلیر که به نام غار روتور نیزشناخته می شود، یکی از بزرگترین غارهای ساخت بشر در ایسلند است که به دلیل منشأ اسرارآمیز و فولکلور خود مشهور است. در چند متری جاده کمربندی، با دیدن یک صخره غول پیکر مانند تخته سنگ که به کوهی پوشیده از خزه چسبیده است، متوجه خواهید شد که در این منطقه هستید. اتومبیل را در پارکینگ پارک کنید و به سمت غار که ورودی آن اتاقکی چوبی با سقف پوشیده از چمن است وارد شوید. به نظر می رسد که از این محل به عنوان محل نگهداری از گوسفندان استفاده می کردند. سپس وارد فضای غار می شوید. طول این غار تقریبا ۲۰ متر و عرض آن ۵ متر است. گفته می شود که این غار محل زندگی فردی ستمکار به نام روتور بوده که نهایتا توسط افراد محلی به قتل می رسد. هنوز می توان در قسمتهایی از ایسلند تعدادی از این خانه-غارها را دید.
یخچال Solheimmajokull تقریبا در ۴ کیلومتری شمال جاده اصلی قرار دارد. اتومبیل را باید در پارکینگ پارک کنید و ۸۰۰ متر را پیاده روی کنید تا به زبانه های یخچال برسید. اگر علاقه مند به یخچال نوردی باشید، در کنار پارکینگ، محلی برای اجاره وسایل یخچال نوردی،کایاک, کفش و لباس گرم وجود دارد. همچنین می توانید در تورهای گروهی یا انفرادی برای فعالیتهای مختلف مرتبط با یخچالهای این منطقه ثبت نام کنید. ضخامت یخ در این یخچال به طور متوسط ۲۰۰ متر ذکر شده است. مانند خیلی از یخچالهای طبیعی در ایسلند، سرعت ذوب یخچال سولهی مایوکول از حدود سال 1993 به سرعت زیاد شده است( حدود 60 متر در سال). همچنین یخچال سالانه حدود 10 تا 20 متر ضخامت خود را از دست میدهد. با ذوب شدن یخ ها، غالبا تکه های بزرگی از یخچال از آن جدا می شوند و وارد دریاچه کوچک انتهای یخچال می شوند. این یخهای شناور آیسبرگ یا یخکوه نام دارند. معمولا این یخهای شناور که ۹۰٪ از حجم آنها در داخل آب و ۱۰٪ آن در خارج از آب دیده می شوند، اغلب طیف زیبایی از رنگها- آبی کمرنگ تا فیروزه ای- را شامل می شوند. چون میزان اکسیژن محبوس در این یخ ها کم است میزان بیشتری از طیف آبی را منعکس می کند بنابراین به رنگ آبی دیده می شوند. طبق اطلاعات موجود این یخچال در فاصله سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۹، حدود ۹۷۰ متر عقب نشینی کرد، اما با سرد شدن هوا، یخچال تا سال ۱۹۹۵ حدود ۵۰۰ متر پیشروی کرد و از آن زمان تاکنون مجددا شاهد عقب نشینی یخچال بوده ایم. برای بازدید از این یخچال حداقل دو ساعت زمان نیاز است.
از یخچال سولهی مایوکول تا شهر Vik حدود ۳۰ کیلومتر است. کلیسا این شهر بر روی تپه قرار دارد و از آنجا نمای زیبایی از اقیانوس و بالاخص ساحل Reynisfjara دیده می شود. ما دقایقی را در این محل مشغول تماشا و لذت بردن از مناظر بسیار زیبا بودیم که یکی از دوستان ما متوجه شد که موبایلش را در دستشویی سولهی مایوکول جا گذاشته است. ابتدا با تلفنش تماس گرفتیم که از آن سوی خط به ما اطلاع دادند، تلفن در آنجا است. ما هم بی درنگ برگشتیم و تلفن را گرفتیم.
ساحل Reynisfjara که به Black-Sand beach شهرت دارد، قطعا یکی از زیباترین و دیدنی ترین مکانها در ایسلند است. ماسه های سیاه رنگ حاصل فرسایش صخره های بازالتی است که ستون هایی از آنها در کنار ساحل به شکل ارگ کلیسا قابل مشاهده است. این صخره ها از سنگ هایی تشکیل شده اند که سطح مقطع آنها به شکل چند ضلعی های لانه زنبوری است. چند صخره عظیم در داخل دریا قرار دارند که یکی از شاخص های این منطقه هستند و سوژه عکاسی بسیاری از عکسهای ایسلند می باشند. این ساحل علی رغم زیبایی چشمگیر، بسیار خطرناک است. اغلب موجهای بسیار بزرگ و خطرناک دارد و اکیدا توصیه شده است که نزدیک دریا نشوید.
صخره های بازالتی آن معمولا محل زندگی پرندگان دریایی هستند و از ماه اردیبهشت تا اواخر مرداد ماه شانس دیدن پرنده خاص این منطقه که پافین آتلانتیک یا طوطی دریایی اطلس نامیده می شد وجود دارد. پافین اطلس یک پرنده دریایی رنگارنگ است که دارای تاج و پشت سیاه، گونه هایی با لکه خاکستری کم رنگ و اندامهای زیرین سفید رنگ است. این پرنده، منقاری به رنگ قرمز و مشکی دارد و پاهای آن هم نارنجی و پهن است این پرندگان معمولاً 28-30 سانتیمتر طول دارند، ارتفاع آنها به 20 سانتیمتر میرسد و وزنشان حدود 500 گرم است. این پرندگان دریایی میتوانند با سرعت 88 کیلومتر بر ساعت شنا کنند و 20 تا 30 سال نیز زنده بمانند. رژیم غذایی آنها تقریباً به طور کامل از ماهی تشکیل شده است، اگرچه گاهی اوقات میگو، سخت پوستان دیگر، نرم تنان و کرم های پرزدار را هم میخورند. آنها شناگران بسیار خوبی هستند و از بال های خود به عنوان باله برای شیرجه زدن و شنا در زیر آب، هنگام تعقیب طعمه که معمولاً ماهی های علوفه ای کوچک مانند شاه ماهی، مار ماهی و کاپلین است، استفاده میکنند. همانطور که گفتیم آنها نرم تنان و سخت پوستان را هم میگیرند و در حین جستجوی غذا تا عمق ۷۰ متری غواصی میکنند.
برای صرف ناهار به رستورانی در شهر Vik رفتیم. در این رستوران پیتزایی خوردیم که خمیر آن سیاه رنگ بود و مزه جالبی داشت.
تقریبا ۸۰ کیلومتر به سمت شرق به دره Fjadrargljufur می رسیم. رودخانه Fjadra در کف این دره که عمق آن گاهی به بیش از ۱۰۰ متر میرسد و جنس سنگ بستر آن پالاگونیت است، جریان دارد. اعتقاد بر این است که این دره در پایان آخرین دوره عصر یخبندان در حدود ۹ هزار سال قبل شکل گرفته است. مسیر پیاده روی استاندارد آن حدودا ۴ کیلومتر است و تقریبا تمامی آن روی دیواره صخره ای دره قرار دارد و بسیار زیباست. در صورتی که سطح آب رودخانه پایین باشد، می توان از کف دره و کنار رودخانه حرکت کرد. برای بازدید از این دره زیبا حداقل به یک ساعت و نیم زمان نیاز دارید.
ما تقریبا ۱۰ کیلومتر راندیم تا به Kirkjugolf رسیدیم. خوشبختانه با کمک GPS توانستیم به راحتی آن را بیابیم. معنی این کلمه در زبان ایسلندی، “کف کلیسا” است و به این خاطر به آن کف کلیسا می گویند که شبیه به کف پوش کلیسا بوده است. جنس سنگها از بازالت است و به شکل لانه زنبوری و چند ضلعی می باشد. وسعت آن تقریبا ۸۰ متر مربع است. باید خاطر نشان کرد که این یک اثر کاملا طبیعی است و هیچ دخل و تصرفی از جانب انسان در آن صورت نگرفته است.نیم ساعت زمان برای بازدید از آن کافی است.
هوا کم کم به سمت تاریکی میرفت که به Skaftafell رسیدیم. این محل قسمتی از پارک ملی Vatnajokull است و در لیست میراث جهانی نیز ثبت شده است. مرکز اطلاع رسانی بسیار خوبی در اینجا وجود دارد که اطلاعات عالی درباره این پارک ملی که شامل یخچال، آبشار و آتشفشان است به بازدید کنندگان ارائه می دهد. تصاویر متعدد نشان می دهد که طبیعت زیبای این منطقه می توانند چقدر خطرناک باشند. در سال ۱۹۹۶ پس از یک فوران آتشفشانی، قسمتی از یخچال آب شد و سیل بزرگی به راه افتاد به طوری که بسیاری از زیرساختهای این منطقه را از بین برد. برای مثال هنوز هم می شود آثار پل فولادی که پایه های فلزی آن همچون ماکارونی خم شده اند را در کنار جاده اصلی مشاهده کرد.
بعلت کمبود وقت تصمیم گرفتیم فقط از یخچال بازدید کنیم. تقریبا با دو کیلومتر پیاده روی تا کنار دریاچه یخچال رسیدیم. یخ های شناور با طیفی از رنگهای آبی تا سبز در دریاچه شناور بودند. زمانی که ما در آن محل بودیم هیچکس بجز ما در آن حوالی نبود و سکوتی که با نم نم باران و نسیم خنکی مخلوط شده بود، حس عجیبی به ما می داد. وقتی به پارکینگ برگشتیم هوا کاملا تاریک بود. در صورتی که هوا صاف باشد از این محل می توان کوه Hvannadalshnukur که با ارتفاع ۲۱۱۰ متر بلندترین کوه ایسلند و بعد از کوه اتنا، بلندترین کوه آتشفشانی اروپا است را مشاهده کرد. این کوه فعالیتهای آتشفشانی خود را بعد از ۲۵۰ سال سکوت در سال ۲۰۱۷ از سر گرفت.
متاسفانه امروز بخاطر تاخیر در اجرای برنامه نتوانستیم از یخچال Jokulsarlon بازدید کنیم و مجبور شدیم تا این قسمت از سفر را به فردا موکول کنیم. ما شب را به حومه شهر Hofn آمدیم و در یک مهمان پذیر بسیار شیک اقامت کردیم. این مهمانپذیر خانه ویلایی دو طبقه ای بود که صاحب آن، اتاقهایش را اجاره داده می داد.
روز پنجم، دوشنبه ۱۸سپتامبر:
حدود ۸۰ کیلومتر را به سمت غرب برگشتیم تا به یخچال و دریاچه Jokulsarlon برسیم. علی رغم اینکه ساعت ۹:۳۰ دقیقه صبح بود، ولی جمعیت قابل توجهی به این محل آمده بود، طوری که پارکینگ تقریبا پر بود. یخچال Jokulsarlon بخش جنوبی پارک ملی Vatnajokull است. با آب شدن یخهای این یخچال، دریاچه ای در حدفاصل زبانه های یخچال تا اقیانوس به وجود آمده است. طبق نظر دانشمندان عمر دریاچه بیش از ۸۰ سال نیست و هر ساله به طول دریاچه اضافه می شود. در میان دریاچه کوه یخ های شناور به وفور دیده می شوند. که حدود 10 درصد حجم آنها بالای سطح آب قابل مشاهده است. چون آب اقیانوس که گرمتر است وارد دریاچه می شود به سرعت ذوب یخ ها می افزاید. یخ یخچال معمولا مخلوطی از یخ، ماسه، شن، توف(خاکستر آتشفشانی) و حباب های هوا است. این ترکیب به وضوح در “کوه های یخی” که پوزه یخچال را می شکند دیده می شود. رنگ آبی یخ متراکم به این دلیل است که تمام رنگ های طیف را جذب می کند به جز آبی که منعکس شده و یخ شفاف، آبی به نظر می رسد. رنگ آبی در هنگام ذوب شدن یخ توسط نور خورشید کاهش می یابد. اما در زیر سطح آب که یخ بدون تماس با نور خورشید ذوب می شود همچنان پررنگ تر است. به همین دلیل است که رنگ آبی پس از واژگونی “کوه یخ” بسیار چشمگیر است.
این امکان وجود دارد تا با استفاده از اتوبوسهای آبی-خاکی به داخل دریاچه بروید(۵۰ دلار برای ۴۵ دقیقه) و از نزدیک این پدیده زیبا را ببینید. در کنار دریاچه یخ های بلوری حاصل از ذوب یخچال وجود دارند که عمر آنها به بیش از ۱۰ هزار سال می رسد.
درست جایی که دریاچه به اقیانوس می پیوندد ساحلی وجود دارد که کاملا منحصر به فرد است. این ساحل را Diamond Beach یا ساحل الماس می گویند. زیرا قطعات کوچک و بزرگ یخ که اکثرا بلوری هستند با امواج دریا به ساحل آمده اند و با ایجاد اشکال عجیب و غریب نمای جالبی به این ساحل که ماسه های سیاه رنگ دارد، داده اند. ما خیلی خوش شانس بودیم که دو بار توانستیم فک های دریایی را در این محل ببینیم. سعی کنید که بیش از سه ساعت برای این محل اختصاص دهید.
ما برای صرف ناهار به شهر Hofn برگشتیم. بعد از صرف غذا چند بنای یادبود را در کنار بندرگاه دیدیم و به سمت Viking village حرکت کردیم.
این محل در حقیقت محلی بوده که برای فیلم معروف وایکینگها ساخته شد و پس از پایان پروژه فیلمبرداری توسط صاحب ملک به شکل یک موزه و تفرجگاه درآمد. وقتی ما به ورودی آن رسیدیم، شدت باران به حدی بود که موقتا ورود به مجموعه را متوقف کرده بودند.
نیم ساعت جلوتر و در قسمت جنوبی جاده چشممان به صندلی قرمز رنگی افتاد که بر روی صخره ای گذاشته بودند. چند ماشین هم در پارکینگ مجاور آن ایستاده بودند و مشغول عکاسی بودند. ما هم لاجرم ایستادیم و چند عکس یادگاری با صندلی قرمز در جنوب ایسلند گرفتیم.
پرورش گوسفند در ایسلند یکی از مهمترین شاخه های دامپروی است. با توجه به طولانی بودن فصل یخبندان، معمولا دامپرورها گوسفندان خود را از اواخر اپریل در کوهستان یا در مزارع خود رها می کنند و در انتهای فصل تابستان آنها را جمع آوری می کنند. هر گوسفند دارای یک تگ شناسایی بر روی گوش خود است. گوسفند ایسلندی به خاطر گوشت لذیذش معروف است. همچنین پشم مرغوب این گوسفندان در صنعت نساجی ایسلند کاربرد فراوان دارد. شکل ظاهری آنها کمی با گوسفندان دیگر فرق دارد. معمولا پاهای کوتاه و نازک دارند. بجای دنبه یک دم کوتاه دارند. در طبیعت دشمنی ندارند ولی حیوانات بسیار ترسویی هستند. من چند بار سعی کردم تا نزدیکشان شوم و یکی از آنها را بگیرم ولی هرگز موفق نشدم.
حدود ۱۳۰ کیلومتر جلوتر به محلی در کنار ساحل رسیدیم که به سبب وجود سنگها و صخره های سبز رنگ معروف است. این صخره ها بین ۹ تا ۱۰ میلیون سال قدمت دارند و در یک فوران آتشفشانی بزرگ شکل گرفته اند. بعد از خروج مواد مذاب از دهانه آتشفشان، خاکسترهای داغ آتشفشانی روی آنها را پوشانده است و سبب شده تا مواد مذاب زیر آنها به سنگ متراکم و سخت تبدیل شود. به دلیل وجود ترکیبات کلر، این سنگها به رنگ سبز و سبز-آبی دیده می شوند.
در ادامه مسیر به سمت شرق جزیره شاهد مناظر بسیار زیبایی از تلاقی مرتع با کوه و همچنین دریا بودیم. به علت بارندگی های اخیر، تعداد آبشارهای کوچک و بزرگی که از کوههای اطراف جاری بود به حدی زیاد به چشم می آمد که عملا از شمارش خارج شده بودند.
در منطقه Hafnarnes یک اتاقک فانوس دریایی نارنجی رنگ وجود دارد که دیدنش خالی از لطف نیست. هر چند که بارش باران تند بود و زمین هم در برخی جاها گل آلود و باتلاقی بود ولی سبب نشد تا خودمان را به این اتاقک کوچک نرسانیم. این فانوس دریایی بر بالای صخره های مشرف به دریا و در کنار خرابه های فانوس سنگی قدیمی ساخته شده است. امواج خروشان با قدرت بسیار زیاد به صخره ها برخورد می کنند و آب تا چندین متر به بالا می پرد. همین امواج سبب شده اند که در طی سالیان زیاد از صخره های اطراف که ارتفاع آنها به بیش از ۱۵ متر می رسد، اشکال عجیب و غریب ساخته شود.
دهکده ماهیگیری Faskrudsfjordur در آبدره(Fjord) به همین نام واقع شده است. تونلی به طول هفت کیلومتر این منطقه را به شهر کوچک Reydarfjordur وصل می کند.
باران بسیار شدت گرفته بود که به شهر Egilsstadir رسیدیم و طبق برنامه به سمت شهر توریستی seydisfjordur حرکت کردیم. در مسیر می بایست از یک گردنه کوهستانی عبور می کردیم. بارش شدید باران و همچنین جاده مه گرفته بعلاوه هشدار خطر که به موبایل ما ارسال شده بود، سبب نگرانی شد. با ورود به شهر، مستقیما به سمت کلیسا رفتیم. تقریبا بجز ما هیچکس در خیابان نبود. این شهر کوچک که عمده شهرت آن بخاطر خانه های رنگارنگ آن است بندرگاهی دارد که یکی از مقاصد کشتی های بزرگ تفریحی است که از نروژ می آیند. درست در روبروی کلیسا خیابان Rainbow قرار دارد. دلیل این نامگذاری رنگ آمیزی رنگین کمانی در کف این خیابان است. در دو سوی این خیابان-پیاده رو ، تعدادی ساختمان با رنگ آمیزی خاص وجود دارد و همانطور که گفته شد، کلیسای شهر(Blaa Kirkjan) که به رنگ آبی است در انتهای این خیابان قرار واقع شده است. ما برای اینکه به تاریکی هوا بر نخوریم، فرصت بیشتری را در این شهر نقلی نگذاشتیم و برگشتیم. به خاطر داشته باشید که در صورت امکان، زمان کافی برای لذت بردن از این شهر کوچک اختصاص دهید.
ما شام را در شهر Egilsstadir که بزرگترین شهر شرق ایسلند است صرف کردیم. در رستوران متوجه شدیم که تعدادی از کارکنان آنجا غیر ایسلندی هستند و به صورت فصلی برای کار به ایسلند آمده اند. به نظر می آید که جمعیت کم این کشور پاسخگو حجم توریستها در فصول گرم سال نیست.
هتل ما در کنار دریاچه Lagarfljot قرار داشت. ما برای یک شب در این مهمانخانه ۲۰۰ دلار پرداختیم. طبق افسانه های محلی، هیولایی در این دریاچه زندگی می کند که هر از چندگاه دیده می شود!
روز ششم، سه شنبه ۱۹ سپتامبر:
صبحانه مهمانخانه خوب بود و ما سعی کردیم به اندازه ای صبحانه بخوریم که تا عصر به غذا نیاز نداشته باشیم. به سمت آبشار Hengifoss حرکت کردیم. در منابع آمده است که این آبشار ۱۲۸ متر ارتفاع دارد و از این حیث دومین آبشار مرتفع ایسلند است. وقتی به محل پارکینگ رسیدیم متوجه شدیم که ادامه مسیر را مسدود کرده اند و می بایست بیش از دو و نیم کیلومتری ، پیاده روی کنیم که با توجه به بارش باران امکان پذیر نبود و از خیر آن گذشتیم.
صد کیلومتر که به سمت غرب حرکت کردیم، با کمک GPS خودمان را به پارکینگ آبشار Studlafoss رساندیم. با ده دقیقه پیاده روی به آبشار رسیدیم. این آبشار که از فراز سنگهای بازالتی با ستونهای شش ضلعی فرو میریزد نخستین مکان دیدنی در این مکان است. با ادامه این مسیر به دره فوق العاده زیبای استودلا گیل میرسید. ما تمام این مسیر را که تقریبا ۴ کیلومتر است، در زیر باد و باران حرکت کردیم و علی رغم لباس مناسب باز هم خیس شدیم. دیواره های بازالتی اطراف رود که همچون ستون هایی دو طرف دره را احاطه کرده اند، یکی از زیباترین مناظر طبیعی ایسلند را ایجاد کرده اند. حتما برای این محل ۳ ساعت زمان در نظر بگیرید.
در ادامه مسیر وارد فلاتی شدیم که از سنگها و توف ها آتشفشانی پوشیده شده بود. در چند مسیر فرعی تابلوهایی نصب شده بود که به گردشگران هشدار می داد تا با وسایل و اتومبیلهای مجهز از آنجا عبور کنند.
برای رسیدن به مقصد بعدی ۱۳۰ کیلومتر را طی کردیم تا به آبشار بسیار معروف Dettifoss رسیدیم. این آبشار با ۴۵ متر ارتفاع، ۱۰۰ متر عرض و خروجی آب تا۴۰۰ متر مکعب بر ثانیه، پرآب ترین و پرقدرت ترین آبشار اروپا است. از محل پارکینگ حدود دو کیلومتر تا کنار آبشار فاصله است. حجم آب به حدی است که برای مدتی انسان را مسحور می کند. این آبشار لوکیشن تعدادی فیلم سینمایی بوده و همانطور که گفته شد یکی از مهمترین مناطق گردشگری در ایسلند است.
قبل از رسیدن به شهر Myvatn از کنار چشمه های آبگرم Hverir عبور می کنید. اینجا نیز یکی از دیدنی های ایسلند است و حتما توصیه می کنم که برای یک ساعت توقف کنید. این چشمه های آبگرم در دامنه کوهی که رنگ آن زرد تا قهوه ای روشن است واقع شده اند. دور این چشمه ها طناب کشی شده تا کسی به آنها نزدیک نشود. بر روی تابلو اطلاعات نوشته شده که آب این چشمه ها داغ است و ممکن است سبب سوختگی شود لذا توصیه اکید شده که به محوطه مذکور وارد نشوید. علاوه بر چشمه های آبگرم، از چند منطقه در این محدوده، گاز و بخار گوگردی و فسفری متصاعد می شود و در صورت استنشاق سبب سرفه و یا مشکلات ریوی می شوند. بخاطر وزش باد شدید، جریان حرکت بخارها به یک سمت بود و همین امر سبب شد تا بتوانیم بیشتر به دهانه محل خروج آن نزدیک شویم. در مکانهایی که محل خروج بخار و گازهای متصاعد شده از عمق زمین بود به وضوح ترکیبات زرد و لیمویی رنگی که معرف گوگرد و فسفر هستند قابل مشاهده است. این منطقه من را به یاد محل خروج گازها و بخارهایی افتاد که از برخی مناطق کوه دماوند و تفتان خارج می شوند.
در نزدیک شهر Myvatn چشمه آبگرم طبیعی و معروفی وجود دارد که در کنار آن تاسیسات گرمایشی شهر ساخته شده است. متاسفانه بعلت شرایط بد جوی از رفتن به آنجا صرف نظر کردیم.
ناهار را در رستورانی که متعلق به یک مزرعه بود خوردیم. سالن غذاخوری با یک دیوار شیشه ای از محل نگهداری و جایی که شیر گاوها را میدوشند جدا شده بود. لذا هنگام صرف غذا می توانستیم گاوهای شیرده این مزرعه را ببینیم. طبق ادعای صاحبان این مجموعه، همه مواد اولیه مورد استفاده در رستوران در همین مزرعه تولید می شود.
دریاچه Myvatn یکی از دریاچه های بزرگ ایسلند است و بخاطر گونه های منحصر به فرد پرندگان، در نزد علاقه مند به پرنده نگری بسیار معروف است. در جنوب این دریاچه پدیده طبیعی منحصر به فردی وجود دارد که ما را به آنجا کشاند. Skutustadagigar تپه هایی هستند که شبیه به دهانه های خاموش آتشفشانی اند(Pseudocrater). این دهانه ها توسط بخار انباشته شده در زمین و در هنگام فعالیتهای آتشفشانی در نزدیک آن تشکیل شده اند. بدین صورت که گدازه ها از آتشفشان جاری شدند و به منطقه Skútustaðagígar رسیدند که در آن زمان یک تالاب بود. این گدازه داغ از روی زمینهای خنک و مرطوب این منطقه جریان یافتند و زمین را به سمت پایین تحت فشار قرار دادند. این موضوع سبب شد که بخار، زیر وزن گدازه به دام بیفتد و فشار شدید ایجاد کند. با افزایش فشار بخار، انفجارهایی ایجاد شد و فرورفتگی هایی در زمین به وجود آورد و نتیجه آن، این دهانه های کاذب مسحور کننده است. عکسهایی که این منطقه را از بالا نشان می دهد بسیار جالب است طوری که تصور می کنید از روی کره ماه عکسبرداری شده است. مسیر مشخصی برای بازدید از این محل طراحی شده و بازدیدکنندگان می توانند به راحتی از تعدادی از این دهانه های آتشفشانی کاذب بازدید کنند. از فراز این تپه های آتشفشانی شما می توانید منظره بسیار زیبایی از دریاچه Myvatn را ببینید. سنگهای آتشفشانی این محل بیشتر به شکل سنگهای سیاه رنگ متخلخل و بسیار سبک هستند. برای بازدید از این محل حداقل یک ساعت اختصاص دهید.
در ادامه مسیر به سمت شهر Akureyri از کنار آبشار Godafoss عبور کردیم. این آبشار هلالی شکل ۱۲ متر ارتفاع دارد و بخاطر شکل خاصش معروف است. بعد از گذر از تونل Vaðlaheidargöng tunnel و حدود ساعت ۷ عصر به شهر Akureyri رسیدیم. برای عبور از این تونل باید عوارض به مبلغ ۱۵۰۰ کرون تا سه ساعت پس از خروج از تونل پرداخت کنید، بعد از سه ساعت این مقدار به ۲۵۰۰ کرون افزایش می یابد و اگر تا ۲۴ ساعت پرداخت نشود جریمه ۱۲۰ دلاری به آن تعلق می گیرد که البته ما چون این قوانین را نمی دانستیم در هنگام تحویل اتومبیل مجبور شدیم جریمه را بپردازیم.
محل اقامت ما یک واحد ویلای بسیار شیک در مرکز شهر بود که صاحب خانه به سبک بسیاری از خانه های اجاره ای، کلید آن را در یک جعبه رمزدار گذاشته بود. چون هوا سرد شده بود به دنبال سیستم گرمایشی خانه گشتیم و متوجه شدیم که رادیاتور شوفاژ ندارد و گرمایش از طریق لوله کشی کف ساختمان تامین می شود.
روز هفتم، پنجشنبه ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۳:
کلید خانه را در محفظه مخصوص گذاشتیم و خانه را ترک کردیم. ابتدا به خیابان مرکزی شهر رفتیم و ماشین را در محلی پارک کردیم. طبق تابلوهای خیابان، از ساعت ۱۰ صبح می بایست در این مکان پول پارکینگ پرداخت شود. ساعت ۸ بود که ما رستورانی برای صرف صبحانه پیدا کردیم. هر چند که کارکنان این رستوران مثل بیشتر رستورانها و فروشگاه هایی که در ایسلند رفتیم، خیلی خوش اخلاق و مشتری مدار نبودند ولی صبحانه خوبی به ما دادند. خیابان مرکزی شاید بیش از ۲۰۰ متر طول نداشت ولی تعداد قابل توجهی فروشگاه سوغاتی فروشی داشت. ما بیشتر خریدهایمان را از همین فروشگاهها انجام دادیم. سیستم Tax Refund بسیار ساده انجام می شود. کافی است از فروشنده درخواست رسید Tax Refund بکنید. البته ارایه پاسپورت الزامی است تا شماره پاسپورت خریدار در برگه صورت حساب نمایش داده شود. در فرودگاه همین برگه با پاسپورت به متصدی مربوطه تحویل داده می شود. شماره فاکتور در سیستم ثبت می شود و به طور اتوماتیک چند روز بعد مبلغ مذکور به همان شماره حساب که از آن خرید کرده اید، واریز می شود.
در منطقه ای از این شهر نیز خیابانی با رنگ آمیزی رنگین کمانی وجود دارد. میدان مرکزی شهر با چند نقاشی کف خیابانی تزیین شده است. شعبه ای از بانک مرکزی ایسلند در همین میدان قرار دارد. من برای گرفتن چند اسکناس نو به بانک مراجعه کردم و برایم بسیار جالب بود که همه کارکنان زن بودند. اولا به سختی توانستم به مسئول باجه بفهمانم که چرا دنبال پول نو و تا نخورده هستم، ثانیا بعد از نیم ساعت معطلی به همان رفتار سرد به من گفتند که پول نو ندارند!.
تمام چراغهای راهنمایی این شهر دارای ویژگی منحصر به فردی هستند و به جای یک رنگ قرمز ساده مجهز به یک قلب قرمز هستند.
از کنار جاده ساحلی در امتداد خلیج Akureyri حرکت کردیم. در بسیاری از کتابهای راهنمای گردشگری آمده است که گاهی در این خلیج نهنگ هم دیده شده است. مصب این خلیج به دریا یکی از بهترین مکانهای Wale Watching است. ولی بخاطر داشته باشید که حتما باید این تورها را از قبل رزرو کرد. ساعت حدود ۱۱ بود که به سمت ماشین حرکت کردیم. اینجا بود که متوجه شدیم ماشین توسط پارکبان جریمه شده. البته توضیح ما برای اینکه محل پرداخت جای پارک مشخص نبوده به نظر برای مامور مربوطه کفایت می کرد چون به ما محل مزبور که در کوچه پشتی قرار داشت را نشان داد و به ما گفت که بروید و مبلغ پارکینگ را پرداخت کنید و سپس جریمه را کنسل کرد.
مقصد بعدی “موزه-مزرعه Glaumbær” بود. ورودیه این موزه ۲۰۰۰ کرون است. قبل از رسیدن به این محل از مناطقی با طبیعت بسیار زیبا عبور کردیم.
خانه چمن سنتی یک معماری سنتی-بومی در ایسلند است که قدمت آن به سکونت انسان در قرن نهم بازمیگردد. با توجه به شرایط اقلیمی و منابع موجود از چوب برای تیرک ها و سقف(چهارچوب)، و از چمن برای ساخت دیوارهای ضخیم استفاده می شده. گاهی نیز دیوارها را از سنگ با یا بدون چمن می ساختند. ساختمان های چمن در شمال اروپا عمدتاً متعلق به طبقات فقیر بودند، در حالی که در ایسلند این خانه ها مورد استفاده همه طبقات بودند. برخی از خانه هایی که در این مزرعه هستند قدمتشان به قرن ۱۸ می رسد. این خانه ها که در حقیقت خانه های یک مزرعه بوده اند کاربری های مختلف داشته اند، از انبار گرفته تا اتاق نجاری و محل زندگی کارگران و مزرعه دار. اما چیزی که این مزرعه را جالب کرده، تکنیک خاصی بوده که در ایسلند برای عایق کردن دیوار و سقف خانه ها به کار گرفته می شد. اغلب برای این منظور از Turf که بافت در هم تنیده ای از ریشه های چمن است استفاده می کردند. علاوه بر خاصیت عایق سازی به سبب سبکی وزن و شکل پذیر بودن آن، به راحتی می توانستند اتاقک جدیدی بسازند بدون اینکه به مصالح سنگین نیاز داشته باشند. حتی این کار سبب میشود تا اتاقها آکوستیک باشند. معمولا اتاقها با راهرو باریکی به هم متصل هستند تا در سرمای شدید زمستان لازم نباشد تا از محوطه سرپوشیده که بعضا برای گرم کردن آن سختی کشیده اند، خارج شوند. شما در این محل با سبک و سیاق زندگی نسل قرن ۱۸ و ۱۹ ایسلند آشنا می شوید. بازدید از این مجموعه زیبا یک ساعت و نیم زمان نیاز دارد.
سپس به سمت یکی از معروفترین لندمارکهای جزیره ایسلند راندیم. تقریبا ۱۲۰ کیلومتر و یک ساعت و نیم زمان برد تا به صخره معروف Hvitserkur در شبه جزیره Vatnsnes رسیدیم. با خروج از کمربندی شماره یک (جاده اصلی که دور تا دور جزیره ایسلند کشیده شده) وارد جاده ای فرعی و شوسه شدیم( جاده شوسه به جادهای می گویند که عملیات زیرسازی آن انجام شده باشد و به جای آسفالت روی آن شن ریخته باشند). اتومبیل را در پارکینگ پارک کردیم و تقریبا با ۱۰ دقیقه پیاده روی به ساحل رسیدیم. این صخره منفرد، سیاه رنگ و بسیار زیبا تقریبا ۱۵ متر ارتفاع دارد و در میان دریا و نزدیک به ساحل همچون دیوی که برای نوشیدن آب به دریا آمده، خودنمایی می کند. به قدم زدن در کنار ساحل می توانید نماهای مختلفی از این غول سنگی را در داخل دریا تماشا کنید و مسیر بازگشت به ساحل را از کنار ساحل دریا انتخاب کنید. برای لذت بردن از این منظره حداقل یک ساعت در این محل بمانید.
با توجه به کیفیت بسیار بد جاده ای که آمده بودیم، تصمیم گرفتیم به جای اینکه ۳۰ کیلومتر به سمت جنوب برانیم تا به کمربندی شماره یک برگردیم، مسیر را به سمت شمال ادامه دهیم تا به انتهای شبه جزیره برسیم و سپس از کناره شرقی شبه جزیره به بزرگراه برگردیم و در این مسیر از موزه فک های دریایی در منطقه Hvammstangi هم دیدن کنیم. این روستای ماهیگیری در ساحل شرقی این شبه جزیره و در کنار آبدره Midfjordour واقع شده است. موزه و مرکز فک های ایسلندی در کنار بندرگاه قرار دارد. ورودیه آن ۱۲۰۰ کرون است و برای بازدید نیاز به نیم ساعت زمان دارد. در داخل موزه انواع مختلف فک های این منطقه به صورت تاکسیدرمی شده به همراه جانوران و گیاهان محلی به نمایش گذاشته شده اند. در کنار این مرکز، رستوران خوبی با نمای عالی از دریا وجود دارد که ما ناهار خود را آنجا صرف کردیم.
سپس حدود ۱۶۰ کیلومتر به سمت شهر کوچک و تاریخی Reykholt که هتل ما در نزدیک آن بود راندیم. کمی قبل از این شهر آبگرم Krauma قرار دارد و گفته می شود یکی از بزرگترین چشمه های آبگرم (مرکز آب درمانی) ایسلند است. این مجموعه چهار استخر سر باز کوچک مرتبط به هم دارد که دمای هر کدام متفاوت است. گرمترین آنها ۴۲ درجه و استخر آخر دمایش ۳۶ درجه است. البته یک حوضچه کوچک آب سرد هم در کنار استخر ها ساخته اند که برخی از آن استفاده می کنند. به غیر از اینها، سونا خشک و مرطوب هم دارد. ورودیه آن ۱۰۰ دلار است و ما تقریبا دو ساعت را در این مجموعه گذراندیم و خستگی یک روز شلوغ را از تن به در کردیم.
محل اقامت ما مهمانپذیر Steinddrsstadir نام داشت که خانه ای دو طبقه با چند اتاق بود و صاحب خانه هر اتاق را به مهمان های مختلف اجاره داده بودند.
امشب بر خلاف شبهای دیگر هوا کاملا صاف بود و برای ما این امکان وجود داشت که اگر به اندازه کافی خوش شانس باشیم بتوانیم شفق قطبی را ببینیم. ساعت ۱۲ شب بود که به حیاط رفتم. لایه هایی کمرنگ به شکل ابر که کاملا سفید نبودند را در آسمان دیدم که نورشان کم و زیاد می شد. حدس زدم که باید شفق باشد. به سرعت رفتم و دوستانم را از خواب بیدار کردم. هر چقدر که زمان می گذشت این پدیده جذاب تر می شد. حالا کاملا نورهای سبز، آبی، بنفش و صورتی را می شد دید که بیشتر و بیشتر می شدند و در آسمان پر ستاره می رقصیدند. گاهی پرده هایی از نور تشکیل می شدند و گاهی نور چون آبشاری فرو می افتاد. برای اینکه از دست نورهای اضافه مهمانخانه رها شویم، سوار اتومبیل شدیم و خودمان را به یک محل کاملا تاریک رساندیم. وسعت و زیبایی این پدیده وصف ناشدنی است و هر از چندگاه یکی از ما می گفت: “بسیار زیباست” و بقیه هم تایید می کردند. بیش از یک ساعت را به تماشای شفق قطبی گذراندیم. حدود ساعت ۴ صبح یکبار دیگر به حیاط رفتم تا آسمان را رصد کنم ولی از شفق خبری نبود. در عوض یکی از مهمان های اتاق بغلی را دیدم که در تاریکی شب در تراس پایین حیاط خانه نشسته بود و به نظر می آمد که مجذوب آسمان است. البته صبح که او و همسرش را هنگام صرف صبحانه دیدم، متوجه شدم که در آن موقع شب مشغول استراحت در حوضچه آبگرم بوده و به این ترتیب ما شانس تماشای شفق قطبی در این شرایط خاص را از دست دادیم.
کمی درباره شفق قطبی:
شفق قطبی یا Aurora را می توان در نزدیکی قطب های هر دو نیمکره شمالی و جنوبی مشاهده کرد. در شمال این نمایش به عنوان شفق قطبی شناخته می شود. در جنوب به آن شفق قطبی استرالیا می گویند.
نورهایی که در آسمان شب میبینیم در واقع ناشی از فعالیت در سطح خورشید هستند.
طوفان های خورشیدی در سطح خورشید، ابرهای عظیمی از ذرات باردار الکتریکی را ارسال می کنند. این ذرات می توانند میلیون ها کیلومتر را بپیمایند و برخی از آنها ممکن است در نهایت به زمین برسند. بیشتر این ذرات منحرف می شوند، اما برخی از آنها در میدان مغناطیسی زمین اسیر می شوند و به سمت قطب شمال و جنوب به سمت جو شتاب می گیرند. به همین دلیل است که فعالیت شفق قطبی در قطب های مغناطیسی متمرکز است. تام کرس، ستاره شناس رصدخانه سلطنتی توضیح می دهد که این ذرات سپس به اتم ها و مولکول های جو زمین برخورد می کنند و آنها را گرم می کنند. ما به این فرآیند فیزیکی «تحریک» میگوییم، اما بسیار شبیه گرم کردن گاز و درخشش آن است. بنابراین آنچه ما می بینیم اتم ها و مولکول های موجود در جو هستند که با ذرات خورشید برخورد می کنند. الگوهای موج دار مشخصه شفق و “پرده” نور ناشی از خطوط نیرو در میدان مغناطیسی زمین است. گازهای مختلف هنگامی که گرم می شوند رنگ های متفاوتی از خود تولید می کنند. همین موضوع درباره شفق نیز صدق می کند. دو گاز اصلی در جو زمین نیتروژن و اکسیژن هستند و این عناصر در طول نمایش شفق، رنگهای متفاوتی از خود نشان میدهند. رنگ سبزی که در شفق می بینیم مشخصه اکسیژن است، در حالی که رگه های بنفش، آبی یا صورتی توسط نیتروژن ایجاد می شود.
روز هشتم، جمعه ۲۱ سپتامبر. ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
محل اقامت ما کمتر از ۴ کیلومتر از روستای کوچک Reykholt فاصله داشت. این روستا یکی از مهمترین سکونتگاههای دوره قرون وسطایی در ایسلند می باشد. ریخولت خانه نویسنده، شاعر و محقق قرن سیزدهم اسنوری استورلوسون Snorri Sturluson است. در زمان او، ریخولت مرکز فکری ایسلند و مکان مهم ترین مدارس این کشور بود. دو کلیسا به همراه قبرستان قدیمی در این روستا وجود دارد که محوطه آنها توسط باستان شناسان در دست مطالعه است. در حال حاضر بقایای مزرعه قدیمی اسنوری و همچنین حمام قدیمی به همراه حوضچه آبگرم کنار آن برای بازدید عمومی باز است. این حوضچه به شکل دایره است و سنگهای پایه آن به قرن دهم تعلق دارند. به همین دلیل اعتقاد بر این است که این حوضچه، قدیمی ترین ساخته دست بشر در ایسلند می باشد. محوطه داخل این روستا به شکل عجیبی ساکت است و محل خوبی برای افرادی است که دنبال سکوت می گردند!
آبشار زیبای Hraunfossar حدودا در ۲۰ کیلومتری شرق ریخولت و مجموعه ای از آبشارهای جذاب است که آب کریستالی آن مستقیما از میان گدازه های بازالتی خارج می شود.
Barnafoss آبشار دیگری در کنار Hraunfossar است که در حقیقت چند آبشار کوتاه است که در میان یک بستر سنگی بازالت با جریان تند، جاری است. در قسمتی از این مسیر که آب از یک گذرگاه باریک عبور می کند الهام بخش یکی از افسانه های این منطقه می شود. بارنافوس به معنای سقوط کودک است و افسانه ها می گویند که یک روز دو پسر به دنبال والدینشان به کلیسا می رفتند، اما در میان راه خسته شدند و تصمیم گرفتند که برگردند. آنها برای اینکه زودتر به خانه برسند یک مسیر میانبر را انتخاب کردند که از روی یک پل سنگی طبیعی و خطرناک عبور میکرد. اما در رودخانه سقوط کردند و غرق شدند. مادر پسرها، پل را نفرین کرد و اندکی بعد در اثر زلزله ویران شد. بازدید از این محل، حداقل به یک ساعت و نیم زمان نیاز دارد.
شهر Bargarnes در ۷۵ کیلومتری شمال ریکیاویک واقع شده است و یکی از مهمترین شهرهای ایسلند از جنبه تاریخی است. حدود ۱۰۰۰ سال قبل این مکان به عنوان یکی از نخستین مکانهای اقامت در ایسلند مورد استفاده قرار گرفت. در حماسه اگیل(Egill’s Saga) که یکی از محبوب ترین حماسه های ایسلند است و زندگی یک شاعر-جنگجو در عصر وایکینگ ها را روایت می کند. از این مکان تحت نام Borga Myrum نام برده شده که مزرعه پدر قهرمان داستان(Egil) بود. این اثر که در حدود قرن سیزدهم نوشته شد، تاریخ و افسانه را ترکیب می کند تا شاهکارهای قهرمانانه، شخصیت پیچیده و روابط پر سر و صدا ایگیل را به تصویر بکشد. غنی از ظرافت شاعرانه و درگیریهای بیرحمانه، حماسه اگیل اثری مهم است که بینش عمیقی در مورد هنجارهای اجتماعی، فرهنگ و ارزشهای جوامع اولیه ایسلندی و وایکینگ ارائه میدهد.
ما از Borg a Myrum و کلیسا کوچک درون آن و همچنین مجسمه ای که در کنار در ورودی قرار داشت، بازدید کردیم.
در انتهای شبه جزیره بارگارنس و بر روی یک بلندی، بنای یادبودی به نام Brakin نصب شده است. این بنا یادآور فداکاری است که مستخدم اگیل که یک برده سلتی بود، انجام داد. او جان اگیل را در یک جنایت عاشقانه نجات می دهد و برای فرار از دست پدر اگیل در این محل به دریا می پرد. پدر اگیل به سمت او سنگ پرتاب می کند و از آن پس کسی او را نمی بیند.
در مسیرمان به سمت ریکیاویک از روی پل Borgarfjardarbru که دومین پل طولانی ایسلند است عبور کردیم. تونل زیردریایی Hvalfjördur Tunnel به طول ۵۷۷۰ متر از عمق ۱۶۷ متری زیر آب عبور می کند و زمان عبور از مسیر آب دره Hvalfjordur را از یک ساعت به ۷ دقیقه کاهش می دهد. این تونل ۱۲ دلار عوارض دارد و پرداخت عوارض آن به صورت آنلاین است.
با ورود به شهر ریکیاویک اتومبیل را در کنار کلیسا جامع شهر پارک کردیم و در خیابانهای اطراف آن مشغول گشت و گذار شدیم. ناهار را در یکی از رستورانهای همین محل صرف کردیم. استیک گوسفندهای ایسلندی واقعا یکی از لذیذترین غذاهایی بود که در این کشور خوردیم.ایده خلاقانه ای که در این رستوران به کار رفته بود، نصب کاغذ دیواری به شکل نقشه جهان بود که تا آماده شدن غذا، ذهن مشتریان را مشغول می کرد.
حدود دو ساعت را در خیابانهای اطراف پرسه زدیم و زمانی را برای خرید سپری کردیم و پس از آن تصمیم گرفتیم تا به سمت منطقه آتشفشانی Fagradalsfjall حرکت کنیم. این محل از سال ۲۰۲۱ تا آگوست ۲۰۲۳ شاهد سه بار فعالیت آتشفشانی بوده است. فوران و خروج مواد مذاب و جاری شدن آن چهره زیبا و البته کمی ترسناک را برای توریستها و اهالی این منطقه به خاطر گذاشته است. دسترسی نسبتا ساده به این محل سبب شده تا همواره عده ای برای مشاهده مواد مذاب سرد شده و همچنین بازدید از این منطقه که هنوز از جای جای آن بخار و دود خارج می شود، به این محل بیایند.
این سایت تقریبا در ۶ کیلومتری جنوب غربی ریکیاویک قرار دارد و از چند مسیر مختلف در دسترس است.
ما از مسیر پارکینگ شماره ۲ وارد این منطقه شدیم. اتومبیل را در پارکینگ پارک کردیم(هزینه پارکینگ ۱۰۰۰ کرون برای یک روز است) و از مسیر مشخص از یک شیب ملایم بالا رفتیم. بعد از ۱۵ دقیقه به روی یک خط الراس بلند که تا قله کوه ادامه داشت رسیدیم. از اینجا منظره بسیار زیبایی از زبانه های مواد مذاب سرد شده و سیاه رنگ- همچون قیر- که در لابه لای دره ها ریخته شده، به چشم می خورد. بی درنگ از یال کوه به سمت دره سرازیر شدیم و کمتر از ده دقیقه بعد خودمان را بر روی سنگهای سیاه رنگی که حاصل سرد شدن ماگما است، یافتیم. جنس این بستر سیاه رنگ بسیار عجیب است. از سویی شبیه به سنگهای متخلخل آذرین بیرونی و به شکل سنگ پا هستند و از سوی دیگر با در نظر گرفتن سرعت سرد شدن و همچنین شیب دره در برخی مناطق به روی هم چین خورده اند و در نگاه اول این تصور را ایجاد می کنند که تا خورده اند. علائم هشدار دهنده ای در این مکان نصب شده که ورود بازدیدکنندگان را به دلیل شکنندگی این سنگها و احتمال سقوط به حفره هایی که ممکن است حاوی مواد داغ باشند منع کرده است. البته که ما نتوانستیم جلو کنجکاوی خودمان را بگیریم و دقایقی بر روی آن راه رفتیم و حتی چند دقیقه ای را بر روی قسمتی از آن که همچون میز غذاخوری صاف بود استراحت کردیم و چای نوشیدیم.
سپس به سر یال برگشتیم و مسیر را از روی خط الراس به سمت قله کوه ادامه دادیم. در طول مسیر منظره بسیار زیبایی از دهانه آتشفشان و مسیر عبور گدازه های آتشفشانی در سمت چپ ما بود. با رسیدن به قله کوه که بر روی آن دکل آنتن موبایل کارگذاشته شده بود مسیر پیاده روی به پایان می رسید. اما من تصمیم گرفتم تا مسیر را به سمت قله کوه Gonguleid ادامه دهم. هنگامی که به قله این کوه رسیدم، مدت کوتاهی از زمان تماس دوستان من که کنار دکل آنتن موبایل بر روی قله کوه قبلی نشسته بودند، می گذشت. از این مکان که ارتفاع آن از سطح دریا تقریبا ۴۰۰ متر است، می شود دهانه آتشفشانی Geldingadalir را به راحتی مشاهده کرد. از بسیاری از مکانها در کنار آن قله و همچنین مسیر عبور مواد مذاب،هنوز دود و بخار خارج می شود. با کمک دوربین دوچشمی منطقه ای به رنگ زرد گوگردی- لیمویی را دیدم که مایعی خاکستری رنگ در حال قل قل زدن بود. به سرعت از قله کوه پایین آمدم و وارد منطقه عبور لاوا شدم. در اینجا می توانستم شکنندگی سنگهای زیر پایم را احساس کنم. با احتیاط حدود ۱۵ دقیقه در این منطقه قدم زدم. احساس عجیبی بود از اینکه فکر می کردم سنگهایی زیر پای من است که تا یک ماه قبل در زیر پوسته زمین به شکل ماگما در جریان بوده اند. از لابه لای شکاف سنگها بخار و دود خارج می شد و سطح آنها کاملا گرم بود. بسیاری از این شکافهای کاملا عمیق بودند و باعث حس ناامنی می شدند. کمی عکاسی کردم و مسیر بازگشت را در پیش گرفتم.
برای صرفه جویی در زمان با دوستان تماس گرفتم و از آنها خواستم تا از قله کوه به دامنه شرقی بیایند تا در آنجا به آنها ملحق شوم. از آنجایی که بیش از یکساعت و نیم -با خودخواهی تمام- آنها را در کوه منتظر گذاشته بودم، پیشبینی می کردم که از دست من عصبانی باشند! بنابراین چاره را در این دیدم که پیشنهاد جذابی ارائه دهم! به محض ملاقات با ایشان و قبل از اینکه صحبتی رد و بدل شود گفتم که چند ساعت استراحت در Blue Lagoon را مهمان من هستید!!! خوشبختانه این پیشنهاد با لبخند پذیرفته شد و ما ادامه مسیر را از میان دره به سمت پارکینگ طی کردیم. ما برای این برنامه تقریبا چهار ساعت و نیم زمان صرف کردیم و حدود ۷ کیلومتر کوهپیمایی کردیم.
هوا کم کم تاریک می شد که به سمت شهر Keflavik حرکت کردیم. طبق قولی که به دوستان داده بودم در میان راه ابتدا به Blue Lagoon رفتیم و با گذراندن دو ساعت در این آبگرم فرحبخش، خستگی یک هفته سفر را از تن خود خارج کردیم. در تاریکی هوا به هتل رسیدیم. خوشبختانه موفق شدیم برای بار دوم شفق قطبی را مجددا ببینیم. البته به علت نورهای مزاحم این پدیده به زیبایی بار اول نبود.
با توجه به زمان پرواز فقط چند ساعت فرصت استراحت داشتیم و بعد به سمت محلی که می بایست اتومبیل را پس می دادیم حرکت کردیم. بعد از پرداخت جریمه ای که بابت عدم پرداخت عوارض عبور از تونل شده بودیم با شاتل شرکت کرایه اتومبیل، به فرودگاه بازگشتیم.
ترمینال پروازهای خروجی بر خلاف پروازهای ورودی، بسیار شلوغ و نامنظم بود. ابتدا به کانتر Tax Refund مراجعه کردیم که مسئول مربوطه قبض های رسید ما را جمع کرد و در سیستم چک کرد، مهر زد و به ما گفت که مبلغ فوق به حساب کردیت کارتی که با آن خرید کرده اید واریز خواهد شد. بعد از تحویل بار و کمی معطلی به سمت کپنهاگ پرواز کردیم. این پرواز تقریبا سه ساعت زمان برد. دو ساعت را در فرودگاه معطل شدیم و نهایتا با یک پرواز ۶ و نیم ساعته به دبی رسیدیم.
افشین ایران پور
کانون گردشگران جوان ایران
www.kanoonirangardan.ir