گزارش سفر تبریز- کندوان- کلیبر 22-25 تیر ماه 90
سفرمون رأس ساعت 10:15 شب چهارشنبه بیست و دوم تیر ماه به اتفاق 5 نفر از دوستان در ترمینال بیهقی شروع شد. از همون بدو ورودمون به اتوبوس آذری صحبت کردن خدمه با مسافران نشان از اتحاد عجیب شان می داد. پس از طی مسیر 625 کیلومتری ساعت 6:45 صبح به تبریز دیار ستارخان، باقرخان، شهریار، علامه طباطبایی، شهید باکری و … رسیدیم و سوار یکدستگاه ون که منتظرمون بود شدیم. هوای خنک تبریز در این تابستان داغ بسیار فرح بخش بود. بعد از تهیه سرشیر (غیماغ به زبان محلی) و عسل و پنیر محلی صبحانه را به پیشنهاد راننده (آقای حمیدی) در پارک زیبای شاهگلی صرف کردیم و به سمت روستای کندوان حرکت کردیم.
در بین راه پس از گذر از سهند و سردرود و اسکو به دهکده کهنمو رسیدیم که 1100 سال قدمت دارد و بناهای جذابی نظرمان را جلب کرد که گویا به منظور نگهداری حیوانات و انبار علوفه استفاده می شده است.
پس از طی یک ساعت و ربع به دهکده توریستی کندوان رسیدیم. روستایی تاریخی و کم نظیری که در فاصله 22 کیلومتری جنوب اسکو در میان دره ای باصفا و کنار رودخانه پرآبی به همین نام واقع شده است. این روستا با توجه به شکل گیری طبیعی مخروط ها در اثر فعل و انفعالات آتش نشانی کوه های سهند و به مرور سرد شدن مواد مذاب تشکیل شده سپس با عقب نشینی حوزه دریاچه کندوان، صخره های کندوان ظاهر گشته و مردمانی با کندن این صخره ها روستای کندوان را بنا نهادند. فاصله روستای کندوان تا تبریز 62 کیلومتر است.
وجود چشمه آب معدنی کندوان که در درمان بیماری های کلیوی نقش بسزایی دارد، بیماران زیادی را از دور و نزدیک به روستا می کشاند. شغل بیشتر اهالی روستا دامداری و کشاورزی و خانه هایشان به شکل کله قند است. در ورودی روستا بازارچه ای از محصولاتشان را به معرض دید بازدیدکنندگان گذاشتند که شامل انواع گیاه های طبیعی که خاصیت درمانی دارند، عسل، کمربندهای نمدی و … می شود.
در بازگشت به تبریز ابتدا بلیط برگشتمان را تهیه کردیم و بعد از صرف نهار، سراغ راهنمای مسافران و گردشگران را گرفتیم که بروشور کاملی از شهر تبریز را در اختیارمان گذاشتند. قصد دیدن موزه آذربایجان و مسجد جامع و بازار بزرگ تبریز را داشتیم که به علت نامناسب بودن زمان (2:30 بعد از ظهر) موفق به دیدنشان نشدیم و بی درنگ به سمت کلیبر حرکت کردیم. ابتدا با یکدستگاه ون مسیر 80 کیلومتری تا شهرستان اهر در شمال شرقی تبریز را پیمودیم و از آنجا هم با خطی های مسیر اهر – کلیبر فاصله 50 کیلومتری را طی کردیم. در آنجا یکی از دوستان (آقای سالار) به استقبالمان آمدند و ما را به منزلشان دعوت کردند. به علت خستگی روز اول پیشنهاد استراحت را رد نکردیم و به باغ شخصی شان رفتیم و شب را در باغ ماندیم تا برای روز بعد و بازدید از قلعه بابک آماده بشویم.
روز دوم :
بعد از بیدار باش و صرف صبحانه، بلافاصله به سمت قلعه بابک حرکت کردیم. بنای قلعه بابک در سه کیلومتری غرب کلیبر واقع است که بهنامهای «دژ بابک»، «بذ و قلعه جمهور» هم معروف است، دژ و مقر سردار تاریخی آذربایجان، بابک خرمدین بودهاست که مرکب از قلعه و قصر است و بر فراز قلهٔ کوهستانی با نام جمهور در ارتفاع بیش از ۲۳۰۰ تا ۲۶۰۰ متر از سطح دریا واقع شدهاست. اطراف این قله را از هر طرف درههایی به عمق ۴۰۰ تا ۶۰۰ متر فرا گرفته است. بابک خرمدین (تولد ۷۹۵ میلادی) رهبری جنبش سرخجامگان را برعهده داشت که بعد از مرگ ابومسلم بر علیه خلافت عباسی شوریدند بابک شورش خود را در آذربایجان آغاز کرد و 20 سال با نیروهای خلیفه جنگید تا اینکه شورش او در سال 837 میلادی سرکوب شد. خرم دین را ترکیبی از زرتشت و مزدک می دانستند در حالی که به روایتی خرم دین را معادل مزدک گرایی نوین می داند. خرمدینان در آذربایجان، طبرستان، خراسان، بلخ، خراسان، کاشان، قم، ری، کرج، همدان، لرستان، خوزستان و بصره و ارمنستان پراکنده شدند.
هوا ابری و مطبوع بود و از نمای دور مه مسیر قلعه را گرفته بود. با یک سواری مسافت 12 کیلومتری تا مسیر پیاده روی قلعه را طی کردیم. در ابتدای مسیر که از سمت هتل بابک، بالاتر از روستای شجاع آباد شروع می شد، به نظر می رسید برای رفاه مسافران پله هایی درست کردند ولی بعداً متوجه شدیم دشمنان محیط زیست می خواهند با تخریب منطقه و شاید ایجاد تله کابین در آینده به اهداف خود برسند. در نیم ساعت اول سختی مسیر و شیب تند کمی بر عطشمان افزود ولی دیدن جاذبه و مناظر بدیع اشتیاقمان را برای ادامه راه بیشتر می کرد. در حین مسیر صدای “یاشاسین آذربایجان” از عابران به وفور شنیده می شد، همبستگی و پیوند آذری ها را در تک تک حالات و چهره شان می شد حس کرد. لحظه به لحظه لذت دیدن قلعه بابک این سمبل مقاومت در برابر حمله اعراب در وجودمان بیشتر می شد. استراتژی قلعه طوری بوده که در آن واحد فقط یک اسب می تونسته از کوچه عبوری به سمت قلعه حرکت کند طوری که بابک با بکارگیری همین تاکتیک 23 سال از ورود اعراب جلوگیری کرده.
متأسفانه نکته منفی ای که مشاهده می شد آشغال ریختن های متوالی عابران بود که بیشتر غیر بومی ها این عمل را انجام می دادند البته یک تابلو با این مضمون وجود داشت که ” اگر کسی آشغال نریزد دنیا گلستان می شود” می تونست تلنگر خوبی باشه. سرانجام پس از طی 2 ساعت و نیم به قلعه رسیدیم که با ایستادن بر فراز قلعه صحنه های بینظیری مشاهده کردیم. وجود نیروی انتظامی نیز اهمیت این مکان را بار دیگر یادآوری می کرد.
به پیشنهاد دوستمان وحید مسیر بازگشت را که با کم کردن ارتفاع نیز همراه بود از سمت دره و گذر از میان جنگل انتخاب کردیم که باعث شد مسیر هیجان انگیزتری را شاهد باشیم. عبور جریان آب به همراه درختان و بوته ها جلوه زیبایی به مسیر داده بود. با توجه به استراحت های متوالی و وقفه هایی که داشتیم پس از طی 4 ساعت به پایان راه رسیدیم و با خوردن آش دوغ و حرکت به سمت باغ برای روز سوم آماده شدیم.
روز سوم :
ساعت 7 بیدار می شویم و پس از تحویل باغ و خداحافظی از آقای سالار با یکدستگاه سواری به تبریز بر می گردیم. ابتدا کوله هایمان را با کمک دو تن از دوستان (چنگیز و محمد) در دفتر کاری گذاشتیم و روانه بازار شدیم. جو پر رونق بازار دیدنی بود، از بازار زرگرها نیز دیدن کردیم، فرصت دیدن خانه مشروطه را از دست دادیم و با گرفتن یک عکس که در دقایق آخر با بسته شدن در خانه همراه بود، بسنده کردیم.
به پیشنهاد دوستمون حسام ناهار را در کبابی حاج علی خوردیم و تصمیم گرفتیم تا بازگشایی موزه ها دوباره برای استراحت به آئل گلی برویم. در بازگشت ابتدا از مسجد کبود، موزه عصر آهن و موزه آذربایجان بازدید کردیم طوری که هر 3 تا نزدیک به هم و در یک راستا بودند.
مسجد کبود: از آثار ارزشمند دوره قراقویونلو است که به استناد کتیبه برجسته سر در سال 870 ه.ق ساخمان آن به پایان رسیده، شهرت این مسجد به خاطر کاشیکاری معرق تلفیق آجر و کاشی و اجرای نقوش پرکار می باشد که لقب فیروزه اسلام را به خود گرفته است. این مسجد دارای دو مناره باریک و بلند در منتهی الیه شرق و غرب ضلع شمالی بوده است. در قسمت بالای درب ورودی یک بیت شعر فارسی به خط ثلث به این مضمون نوشته شده است:
کردار بیار و گرد گفتار مگرد چون کرده شود کار بگوید که که کرد
بعد از بازدید از مسجد، از باجه بلیط فروشی مسجد سئوال می کنیم که با توجه به وقت محدود کجا را برای بازدید پیشنهاد می کنید؟ “موزه عصر آهن” با این پیش فرض که با موزه ای از انواع آهن آلات و فلزات و ادوات جنگی سروکار داریم به سمت موزه که در شمال غرب و شمال شرق مسجد کبود واقع شده است حرکت می کنیم. با وارد شدن به محوطه ای به مساحت 3 هکتار که اکنون به صورت سایت درآمده تمام حدس و گمان هایمان اشتباه از آب در می آید. قضیه از این قرار است که در سال 1376 بر اثر اجرای عملیات خاک برداری جهت ساخت مجتمع تجاری مسکونی در جوار مسجد کبود ناگهان آثاری از یک گورستان پیش از تاریخ کشف شد و بلافاصله اولین مراحل کاوش باستان شناسی که بیشتر جنبه نجات بخشی داشت، شروع می شود. این گورها متعلق به هزاره اول پیش از میلاد می باشند. شیوه تدفین اسکلت ها به صورت چمباتمه ای و یا جنینی می باشد و جهت های بدن و صورت های متفاوت نشان از به سمت آفتاب خاک کردن در ساعت های مختلف روز را دارد همچنین به همراه اجساد فلزات، اشیاء زینتی و سفال ها نیز دیده می شود. گور نوزادان ساده و گور جوانان در سازه های مربع چینه ای که با دو ظرف سفال همراه است، دیده می شود. علل نامگذاری موزه به عصر آهن این است که عمده آثار شناسایی شده تاکنون در محوطه مسجد کبود متعلق به گورستان دوره آهن است. اکنون به منظور حفاظت و جلوگیری از آسیب، کارگاه مرمت در محوطه راه اندازی شده که شامل مرمت سفال و مرمت اشیاء فلزی و سایر یافته ها می باشد و برای هر کدام از یافته ها شناسنامه مخصوص به آن شیئ تهیه و ثبت شده است.
بعد از پایان صحبت های راهنما بلافصله برای بازدید از موزه آذربایجان راهی می شویم. موزه آذربایجان در سال ۱۳۳۶شمسی توسط آندره گدار، معمار معروف فرانسوی طراحی شده و به دست هنرمندان پرتلاش کشورمان ساخته شد. این موزه در مجاورت مسجد کبود و با 3 هزار متر مربع زیربنا در سه طبقه ساخته شده و از آغاز حیات فرهنگی خود به تدریج به مأمنی برای حفظ و نمایش میراث فرهنگی منطقه آذربایجان، تبدیل شد. این موزه از سال ۱۳۴۱ رسماً فعالیت خود را آغاز کرد و از سه بخش باستانشناسی، مردم شناسی و تاریخ مشروطیت تشکیل شده است. برخی از آثار این موزه حاصل حفاریهای انجام شده در موشلان و حسنلو و قره تپه و خسروشاه و مارلیک و … است که پیشینه برخی از آنها به ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. در بخش مردمشناسی نحوه زندگی و شیوه معیشت و پوشاک و آداب و رسوم مردم گوشه و کنار کشور به نمایش گذاشته شده است. بخش مشروطیت شامل عکسها و مدارک مربوط به انقلاب مشروطه همراه با آثاری از ستارخان و باقرخان (سرداران ملی ایران) است. در زمان حاضر ۱۱هزار قطعه شیء فرهنگی ثبت شده در موزه آذربایجان نگهداری میشود که به دلیل کمبود جا و امکانات تنها 2300 قطعه از آنها در معرض دیده قرار دارد.در طبقه زیرین این موزه می توانید شاهکارهای استاد احد حسینی را ببینید. 14 مجموعه مجسمه هایی که زندگی انسان در عصر حاضر را با ظرافت و زیبایی تمام نشان می دهد. موضوع این مجسمه ها به ترتیب عبارتند از: زندگی٬ خزان زندگی٬ اضطراب٬ پنج هیولای مرگ٬ تبعیض نژادی٬ خانواده پر اولاد٬ جام جهان نما٬ زندانیان سیاسی٬ گرسنگان٬ بیچارگان٬ زنجیرهای بدبختی٬ مرد صلح٬ جنگ و در آخر خزان زندگی.طبقه اول مربوط به اشیاء قدیمی است که قدمت آنها به پیش از تاریخ تا زمان قاجار برمیگردد. در طبقه دوم نیز اشیای قدیمی و گنجینه سکه قرار دارد.
با توجه به ساعت حرکت به تهران (11:40 شب) شام را تهیه کرده و در یک پارک صرف می کنیم و سپس به سمت ترمینال حرکت می کنیم. صبح ساعت 7:30 صبح به تهران می رسیم و من این شعار را در ذهنم مرور می کنم:
ابتدا ایرانگردی، سپس جهانگردی
محمدرضا آیت اله زاده
کانون گردشگران جوان ایران
همسفران : حسام خالقی- وحید داوری- گلناز و طناز تلیکانی
عکس ها از : طناز تلیکانی