سفری دو روزه به ماسال
تاریخ : ۲۸ و ۲۹ دیماه ۹۶
تعداد : ۲۱ همراه
وسیله نقلیه : میدل باس
محل اسکان : اقامتگاه سراج احمدی ییلاق اولسبلانگاه
هزینه تمام شده : ۱۴۰ هزار تومان
شرح سفر
روز اول پنج شنبه ۲۸ دیماه
شروع سفر
ساعت ۴:۳۰ صبح، که نه خروسی می خواند و نه هیچ کله پزی باز است در میدان آرژانتین قرار می گذاریم تا شروع سفر را در این صبح سرد زمستانی کلید بزنیم. وقتی رسیدم نفر چهارم بودم و کم کم دوستان اضافه می شوند و لاجرم منتظر می مانیم تا بقیه هم برسند. ساعت ۵ حرکت می کنیم تا مسیر ۴۰۷ کیلومتری و زمان تخمینی ۵ ساعت و نیمی را از راه اتوبان قزوین – رشت تا مقصد ییلاق اولسبلانگاه را طی کنیم.
https://goo.gl/maps/h9bX7pF55P42
تاریکی هوا و گرمای داخل میدل باس چشم ها را سنگین می کند و از فرصت بدست داده استفاده می کنیم تا کمبود خواب رو جبران کنیم. ساعت ۸:۳۰ به شهر زیتون، رودبار می رسیم و در کافه ای به قدمت ۸۰ سال صبحانه را صرف می کنیم. صاحب آن با سرعت تمام، سفارشتان را آماده می کند و با زبان شیرین و مهربان خودش از گردشگران پذیرایی می کند. انواع و اقسام ترشیجات و زیتون را در ویترین و یخچال قرار داده تا حس نوستالژیک بودن فضا بیشتر تداعی شود.
کافه و چلوکبابی صفری در رودبار، صرف صبحانه
ساعت ۹:۱۵ از رودبار حرکت کرده و در امتداد جاده رشت می رویم. با بالا آمدن خورشید از سردی هوا کاسته می شود. حدود ۲۲ کیلومتر به رشت مانده می باید به سمت چپ منحرف شویم و از آنجا به فومن، صومعه سرا، طاهرگوراب و در ادامه به ماسال برویم. ورودی شهر ماسال تصویری از قدیمی بودن شهر و در عین حال حکایت از یک طبیعت بکر و دست نخورده دارد، همچین نصب بنر بزرگ از فردین معصومی کشتی گیر سنگین وزن تیم ملی نشان از علاقه آنها به کشتی و همشهری شان دارد. چند دقیقه ای در یک کافه به قصد استراحت و نوشیدن توقف می کنیم، می پرسند به کجا می روید و به محض شنیدن پاسخ که مقصدمان اولسبلانگاه است، با نشان دادن تصاویر و فیلم هایی روی گوشی همراه خود که پر از برف و یکدست سفید پوش بود، تأکید می کند که ” بالا الآن اینجوریه ” ( ولی در ادامه گزارش خواهید دید که در واقعیت چنین نبود ) همچنین با دیدن وسایل بازی دومینو روی میز مجذوبش شدیم و با توضیحات پسر بچه ای که در کافه نشسته بود دوستانی که بلد بودند دو به دو با هم بازی کردند.
بازی دومینو
بلافاصله به سمت جنوب شرق ماسال به راه می افتیم تا به مقصدمان که ییلاق اولسبلانگاه می باشد، برسیم. هوای آفتابی و آسمان ابری همراه با وزش باد و سکوت حاکم بر آن لحظات به یادماندنی برایمان می سازد.
ماسال :
ماسال در لغت به معنی ” کوه وار ” یا ” کنار کوه ” می باشد که نام قدیمی آن ” رودکنار” بوده است. شهر ماسال از توابع استان گیلان می باشد و در جوار کوه های تالش واقع شده که ییلاقات فراوانی دارد. این شهرستان از شمال به رضوانشهر، از شرق به فومن و صومعه سرا و از غرب و شمال غربی به خلخال محدود می شود. اقلیم منطقه مثل کل استان گیلان معتدل و مرطوب و در ارتفاعات، دارای آب و هوای معتدل کوهستانی است. همچنین رودخانه ” خالکایی ” که از ارتفاعات شاه معلم سرچشمه می گیرد از این منطقه می گذرد. ماسال در حال حاضر به دو بخش مرکزی و شاندرمن تقسیم شده است. مردم ماسال از قوم تالش هستند و به زبان تالشی صحبت می کنند. شغل بیشتر آنها کشاورزی و دامداری است که بزنج از مهم ترین محصولات آنهاست. باغداری، زنبورداری، شیلات و پرورش آبزیان از مهم ترین فعالیت های مردم ماسال است که محصولاتی چون عسل طبیعی، پنیر تالشی،مرکبات را حاصل می شود.
در راه اولسبلانگاه، بعلت عدم وجود دید کافی تابلوی اقامتگاه آن را رد کردیم و پس از طی حدود ۱۰ دقیقه متوجه شدیم و مسیر رو بازگشتیم و در همین حین از یک محلی سراغ اقامتگاه سراج احمدی را گرفتیم، که بلافاصله با این پاسخ مواجه شدیم ” اول بگو چه جوری دور زدید؟؟!! ” بالاخره بعد از فروکش کردن عصبانیتش که ناشی از نحوه دور زدن ما بود، آدرس اقامتگاه را به ما داد… گرچه جاده باریک می شد و مقداری برف و یخ هم بود ولی بسیار دلنواز و مناظر چشم نواز بودند و ارزش دیدن را داشتند پس از طی مسافت ۳۰ کیلومتری و جاده پر پیچ و خم ماسال به گیلوان ( شهری که میرزا کوچک خان جنگلی در سال ۱۳۰۰ و در حال فرار، از شدت سرما یخ زد، و پس از یافتن تن یخ زده اش، سر از تن جدا کردند و آن را نزد رضاشاه آورده اند ) سرانجام در ساعت ۲ به اقامتگاه سراج احمدی اولسبلانگاه ( اُولَس یک نوع درخت است که در این مناطق می روید، و اولسبلانگاه یعنی جایی که درخت اولس در ارتفاع می روید ) که از قبل هماهنگی لازم انجام شده بود، می رسیم و در اتاق ها اسکان می کنیم. این اقامتگاه در کنار هتل و اقامتگاه فردین معصومی که به تازگی افتتاح گردیده و تنها ساختمانی است که در آن مصالح به کار رفته، واقع گردیده و دارای ۸ اتاق می باشد ولی در حال تعمیر و گسترش طبقه دوم و آن نیز بودند. اتاق های آن ۳ یا ۴ نفره همراه با تخت و سرویس بهداشتی و دوش مجزا با وسایل گرمایش و سرمایش است که می توانید به قیمت ۱۳۰ تا ۱۵۰ هزار تومان برای هر اتاق و به ازای یک روز اقامت رزرو کنید. ( تلفن برای رزرو : ۰۱۳۴۴۶۶۰۷۶۹-۰۹۱۱۱۸۵۸۳۹۸ آقای سراج احمدی)
در رستوران آن که می توانید در کنار پنجره بنشینید و از منظره بی نظر ییلاق لذت ببرید، علاوه بر غذاهای ایرانی کباب، جوجه کباب و کباب ترش و چنجه غذاهای محلی از قبیل باقالا قاتوق ،میرزا قاسمی، چلو فسنجون محلی، چلو شامی و … سرو می کنند. همچنین صنایع دستی و جوراب و زیر زانویی های بافتنی و گرم برای روزهای سرد زمستان هم برای فروش ارائه می دهند.
رستوران اقامتگاه سراج احمدی
بعد از صرف ناهار استراحت می کنیم و ساعت ۵ عصر همزمان با غروب آفتاب پرسه کوچکی در حوالی اقامتگاه می زنیم. شدت باد بسیار زیاد شده و بیرون ماندن را سخت می کند، به بالای تپه ای می رویم و عکس یادگاری می گیریم و برف بازی می کنیم تا هوا تاریکِ تاریک شود.
این تصویر از ییلاق سوئه چاله برای روز اول است، در ادامه گزارش با تصویر روز دوم از همین زاویه مقایسه کنید
با سرد شدن هوا همگی به اقامتگاه برگشته و در بخش عمومی آن ( رستوران و لابی با هم ) دور بخاری هیزمی جمع می شویم تا گرم شویم. وقت باقیمانده مان را به بازی های گروهی و محک زدن اطلاعات عمومی همدیگر می پردازیم و این گونه شب را طی می کنیم. هر چه به آخر شب نزدیک می شویم شدت باد بیشتر می شود تا جایی که بوران نیز همراه آن است و هنگامی که در اتاق ها هستیم احساس کردیم باد، همه چی را از جا می کند و می برد. این بخش ماسال و ییلاق های اطراف آن برق شهری ندارند و با ذخیره برق روز و موتور برق کار می کنند تا جایی که روی کلیدهای برق نوشته شده ” از ساعت ۱۲ شب به بعد برق اضطراری استفاده می شود “. بخاری های اتاق ها نیز از کپسول های گازی پروپان تغذیه می شوند.
روز دوم جمعه ۲۹ دیماه
بعد از صرف صبحانه تصمیم می گیریم یک پیاده روی سبک تا ییلاق های بالاتر داشته باشیم، یک سگ محلی نیز در این مسیر همراه ما می شود!!
این جاده آسفالته تا خلخال نیز ادامه دارد و ارتفاع آن در برخی مناطق به ۳۰۰۰ متر هم می رسد. در طول مسیر هم رفت و آمد گروه ها و تورهای گردشگری را شاهد بودیم که هم با اتوبوس یا میدل باس و هم با ماشین ها ۴WD دو دیفرانسیل آمده بودند. باد زیاد و آفتاب گرم بیشتر برف هایی که روی کوه ها و مرتع ها بود و ما روز قبل مشاهده کردیم را آب کرده بود و ما با توجه به عکس های موجود در اینترنت در این ایام سال انتظار دیدن برف بیشتری داشتیم ولی همچنان پوش کم نشسته بر آن حال و هوای زمستانی ماسال را به رخ می کشید.
بعد از ۴۵ دقیقه تا یکساعت پیاده روی در جاده اصلی، ۱۰ دقیقه هم با میدل باس طی می کنیم تا ابتدا از ییلاق بالای سوئه چاله و کلبه های چوبی بیشمارش دیدن کنیم.
و بعد از آن دوربزنیم و به خود سوئه چاله برسیم که راه ورودی آن از فراز یک تپه است و در اطراف آن کلبه ها و خانه های چوبی برای اجاره به گردشگران جای خوش کرده اند. این تپه چیزی شبیه کارت پستال ها و نقاشی های سبک طبیعت گرا (ناتورالیسم) می باشد که بی نظیر است، خط الرأس آن و تقارن دو طرفه جلوه خاصی به آن بخشیده است. ما هم سعی کردیم بالاخره از مقدار برف کافی که در یک جا جمع شده بود و از تهران منتظرش بودیم، یک آدم برفی کوچک درست کنیم.
چند دقیقه ای زیر آفتاب گرم و دلچسب و آسمان آبی دراز می کشیم و از ایست زمان و مکان در دل این کیهان لذت می بریم.
ییلاق سوئه چاله در روز دوم
در راه برگشت به میدل باس، راننده مان آقای بابک با قهوه دم کرده و سوهان قم از همه پذیرایی می کند و همگی با میدل باس به اقامتگاه بر می گردیم تا ناهار را میل کرده و آماده برگشت شویم. سرپرست اعلام می کند همگی ساعت ۴ وسایل را جمع کنید تا حرکت کنیم.
بعد از تحویل اتاق ها و تسویه حساب ( مراقب باشید همان قیمتی که توافق شده است را بپردازید، نه بیشتر ) و گرفتن عکس دسته جمعی و یادگاری اقامتگاه اولسبلانگاه و ماسال را به قصد تهران ترک می کنیم و این خاطره ها و تصاویر را در گوشه ذهنمان حک می کنیم. البته پیشنهاد می شود برای دیدن ماسالِ زیبا در فصل بهار یا تابستان هم سری بزنید، هر چند زمستان و برف آن هم قشنگی های خودش را دارد. در راه برگشت هم در ماسال توقف می کنیم و از مغازه ای که کلوچه فومن داغ و کوکی و راحت الحلقوم داشت، خرید کردیم و نحوه درست کردن کلوچه را هم از نزدیک دیدیم.
فیلم تهیه کلوچه فومنی
جلسه آخر سفر هم برگزار گردید و یکی از همسفران خبر خوبی مبنی بر ترک سیگار از این سفر داد و آقای راننده هم دو عدد لیوان استیل سفری به ایشان و همسرشان هدیه دادند و تأکید کردند که در سفرها برای حفظ محیط زیست از این لیوان ها استفاده کنید.
همچنین در رودبار هم برای خرید زیتون توقفی می کنیم و ساعت ۹:۳۰ هم به مجموعه آفتاب درخشان صحرا می رسیم و شام میل می کنیم و در ادامه ساعت ۱۲ شب به تهران می رسیم و مراسم خداحافظی با دوستان قدیم و جدید…
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناحوانمردانه سرد است…آی…
دمت گرم و سرت خوش باد
(زمستان-مهدی اخوان ثالث)
کانون گردشگران جوان ایران
www.kanoonirangardan.ir/
سید محمدرضا آیت الله زاده
بهمن ۹۶
محمد رضا جان عالی بود دمت گرم چه شعر زیبایی
قربانت شاهین جان، کارِ آقا مهدیه !!!
dametoon garm