گزارش سفر به پارک ملی گلستان
زمان: ۱-۴ آذر ماه ۹۷
تعداد نفرات شرکت کننده: ۲۴ نفر
اقامت: خانه ی محلی
وسیله نقلیه : اتوبوس و مینی بوس
هزینه تمام شده : ۲۸۰ هزار تومان
خزان میرسد مستانه با “طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده میکند” و دل میبرد از جاماندگان در سبزینههای تابستان و اندک اندک چتری میگستراند از رنگینکمان برگها و رنگها بر کرانههای احساس، لحظه، هستی… زمین، ترانه میخواند، درخت، بیقراری میکند و برگ، رقصان و پرشتاب بر خاک مینشیند و ما، در این “چهار فصل پاییزی”، سفری میآغازیم برای گم شدن در این آرامش زمینی. رهاوردمان، نه جنگل نه باغ، که گلدان کوچک آراستهای است از خاطرههای دلنشین، که میهمان کنج اتاق پرهیاهوی خیالت میشود.
پنجشنبه، یکم آذر ماه
قرارمان با همسفران ساعت 11 شب در ترمینال شرق بود تا بار دیگر تجدید عهد مودت کنیم؛ گرد آمدیم و شبانه رهسپار گنبد کاووس شدیم و سحرگاه بارانی به گلستان پاییزی رسیدیم. در پایانه، با دو سرویس عازم پارک ملی گلستان شدیم تا جنگلپیمایی سبک به آبشار آق سو را بیاغازیم (شهر گنبد با پارک ملی گلستان حدود 55 کیلومتر فاصله دارد).
اما پارک ملی گلستان:
جنگلهای هیرکانی (caspian Hyrcanian mixed forests؛ واژه هیرکان شکل یونانی نام گرگان است)، زیستبوم جنگلی حاشیه جنوبی دریای خزر است که از جمهوری آذربایجان (دارای بیست هزار هکتار) تا استان گلستان را دربرمیگیرد (دارای دو میلیون هکتار). این جنگل با قدمت چهل میلیون سال، یادگاری از دوره سوم زمینشناسی و یخبندان بزرگ است که به دلیل رطوبت دریای مازندران از آن پدیده جان به در برده است؛ از این روی میتوان آن را موزه طبیعی کره زمین نامید. با تأسف یادآور میشود که در نیم قرن اخیر، این جنگل روند کاهشی را تجربه کرده است؛ به گونهای که از 2/10 میلیون هکتار به 2/1 هکتار رسیده؛ با این همه در سالیان اخیر با فرهنگسازی و فعالیتهای داوطلبانه و آموزشی دوستداران طبیعت، این تخریبها کاهش یافته است. بخشی از این جنگل که در ایران واقع شده، همراه با دشتها و استپهای شمال شرقی (خراسان شمالی) پارک ملی گلستان خوانده میشود. پارک ملی گلستان، در محدوده سه استان قرار دارد: از غرب در گلستان (حدود پنجاه هزار هکتار)، از شرق در خراسان شمالی (استپها و تپهماهورهای دشت میرزا بایلو، حدود 34درصد پارک) و از جنوب غرب در سمنان (مرز میان دو زیستگاه، بحش محدودی از پارک). مساحت پارک ملی گلستان حدود 92 هزار هکتار است که اکوسیستمی شگفتانگیز از جانداران مختلف را در خود جای داده است: حدود هفتاد گونه پستاندار، 154 گونه پرنده و هزار و پانصد گونه گیاهی (یکهشتم گونههای گیاهی، یکسوم گونههای پرندگان و بیش از پنجاه درصد از گونههای پستانداران کشور در این پارک زندگی میکنند). در پیشینه پارک ملی گلستان میخوانیم: در ۱۹ مرداد ۱۳۳۶ به نام «منطقه حفاظت شده آلمه وایشکی» تحت حفاظت کانون شکار قرار گرفت؛ پس از تحولاتی در 1353 به نام “پارک ملی” نامگذاری شد و در سال ۱۳۵۴ اولین پارک ملی ایران بود که به عنوان یکی از پنجاه ذخیرهگاه زیستمحیطی کره زمین در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید.
روز دوم جمعه دوم آذر ماه
باری؛ ما سفر خود را به رهنمایی آقا طاهر (دوست دیرین جنگلبان) و با پیمایش این نگین رنگ رنگ ادامه دادیم تا پس از دو کیلومتر، به آبشار پلکانی آق سو رسیدیم که در تنگهای قرار دارد. برگفرش سرخ و زرد و سبزی که جنگل خزانزده در راهمان گسترانیده، آنقدر چشمنواز است که دل نمیدهد پرشتاب از آن بگذریم و مجال ماندگار کردن این لحظهها و روزها را از دست بنهیم؛ پس تا رسیدن به آبشار از درختان زردپوش و برگهای جاری بر زلال مرداب، عکاسی کردیم:
پس از دیدن آبشار سرد جاری، مسیر آمده را بازگشتیم و تا عصر به روستای تنگهراه رسیدیم. روستای تنگهراه، در بخش لوه از شهرستان گالیکش و در مجاورت پارک گلستان قرار دارد و بعضی از منازل آن، در اوقاتی از سال به گردشگران و مسافران واگذار میشود.
پس از اندک زمانی استراحت به همراهی آقا طاهر رهسپار جنگل شدیم تا در شبی مهتابی از سکوت آن لذت ببریم. در این شب خیمه زده بر جنگل، سکوتی که گاه با خشخش شاخهای یا وزش نسیمی میشکند، در عمق جانت مینشیند و راه را بر هر خاطری میبندد؛ آنچنان دلاویز است که وجودت از آن سرشار میشود و باید که بدان گوش بسپاری، بیخیال و یله، رها، قلندروار… پس از گذران ساعتی در سکوت و تجربه آرامش شبانه جنگل، رهسپار اقامتگاه شدیم. در پرتو روشنای ماه، آرام، در کنار هم قدم از جنگل بیرون گذاشتیم تا مباد که خاطرش برنجد از این حضور شبانگاهی. به اقامتگاه رسیدیم و با هماهنگیهای پیشین، از خوراک محلی ترکمن، چکدرمه (گوشت پخته شده با برنج)، لذت بردیم:
شادی خورد بر جای نان آن کس که شد مهمان تو
روز سوم شنبه سوم آذر ماه
سلام امروز: صبحی مهآلود و جنگلی انبوه. باز قدم در راه گذاشتیم و به ساعتی نکشید که باران ملایمی زمین و درخت و انسان را “پر از طراوت تکرار” کرد. در این هنگام، پایپوش مناسب، بارانی و شاید چوبدستی که بر آن تکیه دهی تا مباد پایت بلغزد و جامهات بیالاید، سخت کارآمد است.
جنگل، در انبوه باران و مه، پیدا و نهان میشد و ما، که گردنهای را به پیش میرفتیم در سودای چشماندازی بدیع… بعضی همسفران تاب باران نیاوردند و راه بازگشت گرفتند، یکی از آن درختان بارانخورده تصویری برمیداشت و دیگری انبوه بلوطهای جنگلی را جمع میکرد، زینتی به یادگار:
شب در اقامتگاه گرد هم بودیم؛ چه همسفرانی که خسته از ساعتها جنگلنوردی در باران بازگشته بودند و چه آنان که پیشتر آمده بودند. وقت را به بازیهای دستهجمعی و شوخطبعیهای دوستانه ماندگار کردیم به قاب خاطرهای خوش و شام، با هماهنگی پیشین، ترکیبی از قطاب ترکمنی مانده از ظهر (شبیه به سمبوسه) و چکدرمه.
روز چهارم یکشنبه چهارم آذر ماه
بدرود جنگل: سحرگاه برخاستیم و اسباب رفتن مهیا کردیم. با اداره جنگلبانی هماهنگ کرده بودیم تا به شرقیترین بخش پارک، دشت میرزا بایلو، در خراسان شمالی (نواحی گرمه و جاجرم) برویم و از حیات وحش آن بازدید کنیم. این دشت وسیع، به دلیل بارش کمتر، دارای پوشش گیاهی تُنُک و اغلب تپه ماهور است. جنگلبانی و اداره محیط زیست با مراقبت از این طبیعت بکر، شرایط زیست و زاد و ولد جانوران بومی را فراهم کردهاند: مرال، شوکا، آهوی ایرانی (آهوی گواتر دار)، قوچ و میش اوریال (بزرگترین گونه قوچ و میش در ایران)، عقاب و همای از جمله حیوانات خاص این منطقهاند که اگر خوشاقبال باشید، مجال تماشا یا تصویربرداری از آنها را خواهید یافت. بنا به گفته دوستان جنگلبان در آخرین سرشماری (آبان ماه 97) 340 رأس آهو در پنج هزار هکتار از این دشت شمارش شده است. گفتنی است که مرال، شوکا، کل، بز، قوچ و میش از جمله گونههاییاند که بیشتر مورد شکار غیرمجاز قرار میگیرند.
برای هماهنگی با طبیعت، پوششی همرنگ (قهوهای/خاکی) را برگزیدیم و آرام آرام با اتومبیل در دشت میراندیم. بارها نظارهگر گلههای آهو و میش و کل از فواصل دور بودیم که چون ما را میدیدند از چشم نهان میشدند؛ اما به هرحال تماشای این طبیعت وحشی رها، برای ما که از دوردست آمده بودیم و رنج سفر برده بودیم، شیرین و خاطرهانگیز بود. دل به این زیبایی و آرامش زنده میدهیم و به یاد میسپاریم که طبیعت، از کوه و درخت و جنگل تا انبوه این جانوران رها در دشت، زندگیاش را دوست دارد.
بار دیگر عازم گنبد کاووس شدیم تا شب در بستر آرام خواب، به خاطرات و آموزههای سفر بیندیشیم و فردا و فرداها آنها را دوره کنیم. سفر به سرانجام رسید اما دوستیهای تازهای آغاز شد و همسفریهای دیگری برای دیدن نادیدهها…
این گزارش تقدیم میشود به یاد و خاطره شهیدان جنگلبان، پاسداران طبیعت و زندگی.
کانون گردشگران جوان ایران-kanoonirangardan.ir
آذر 1397