گزارش سفر به داماش، دریاچه ویستان، سنگرود
سلام دوستان
گزارش پیش رو داستان سفر ماجرا جویی اعضای کانون گردشگران جوان ایران
به هدف دیدار از منطقه داماش و گل سوسن چلچراغ و چشمه های آب معدنی روستای سنگرود است.
(سنگرود، روستایی از توابع بخش عمارلو شهرستان رودبار در استان گیلان ایران است.)
سوسن چلچراغ
سوسن چلچراغ (نام علمی: Lilim ledebourii) یکی از گونههای تیره سوسن است. ارتفاع آن بین ۵۰ تا ۱۵۰سانتیمتر است. تنها گونه ایرانی جنس سوسن است که از لحاظ زیبایی هم ردیف اکثر گونههای شناخته شده و پرورش یافته این جنس است. نمونههایی از آن که بیشتر از ۱۵ گل دارند، نیز دیده شده است اما معمولاً دارای ۴ تا ۱۰ گل است که قطعات گل پوش آن در حدود ۷ سانتیمتر طول دارند.
و مسئول برنامه : آقای حسین یوسفی قبول زحمت کرده بودن
حرکت: پنج شنبه ۱ تیر ۹۶ ساعت ۷ صبح از پارک نوشین
برگشت: جمعه ۲ تیر۹۶ حدود ساعت 10 شب
وسیله نقلیه: قرار بود مینی بوس باشه !!! ولی از آنجایی که بچه هایی که ثبت نام کردن تعدادشون 26 نفر شد به اجبار میدل باس گرفتیم.
خلاصه برنامه از این قرار بود که : صبح پنج شنبه از پارک نوشین حرکت کنیم و حدود ساعت یک به منطقه داماش برسیم . دیدار از این منطقه زیبا (آب معدنی،دشت،دریاچه) را انجام داده و به دیدن گلهای سوسن چلچراغ برویم. شب در نزدیکی سوسن چلچراغ کمپ کنیم . صبح جمعه به دیدن روستای سنگرود و چشمه های آب معدنی آن برویم و بعد از ظهر جمعه به سمت تهران حرکت کنیم و جمعه شب حدود ساعت 10 شب در تهران باشیم.
وعده های غذایی اعلام شده : یک وعده صبحانه یک وعده شام و دو وعده ناهار رو به صورت شخصی همراه داشته باشیم و اقامت : یک شب کمپینگ در چادر بود.
وسایل مورد نیاز:کفش مناسب پیاده روی، کوله پشتی مناسب پیاده روی ، صندل یا دمپایی ،باتوم، زیرانداز، هد لامپ، چراغ قوه، کلاه،عینک آفتابی، لباس گرم ،مایو،سرشعله و کپسول (درصورتی که داشتید)،کارت ملی،پول نقد،کیسه خواب، چادر (در صورت عدم دسترسی به چادر لطفا هر چه سریعتر اطلاع دهید)، قابلمه و کتری سفری، قاشق و چنگال و بشقاب، وسایل و خوراکی های شخصی، دارو در حد نیاز شخصی.
برآورد هزینه سفر: حدود ۶۰ هزار تومان تا ۱۰۰ هزار تومان که نود درصد هزینه مربوط به وسیله نقلیه است و مبلغ آن بسته به تعداد شرکت کنندگان تغییر میکند.
روز اول پنجشنبه اول تیر
خوب اول برنامه از این قرار بود که چشمه های معدنی سنگرود رو ببینیم و بعدش از اونجا بریم سراغ بازدید از گلهای سوسن چلچراغ و شب رو هم کنار این گلهای زیبا کمپ کنیم و ظهر فرداش به سمت تهران حرکت کنیم.
ساعت ۷ صبح پنج شنبه قرار بود که کنار پارک نوشین پایین فلکه دوم صادقیه جمع بشیم و طبق قرار بچهها دونه دونه میومدن و تا کولهها و وسایل و بزاریم تو صندوق میدل باس ساعت 7:15 شده بود که سفر رو شروع کردیم.
کلا ۲۶ نفر بودیم که ۶ نفر سفر اولی بودن و ۳ نفر هم با ماشین شخصی قرار بود بعداً بهمون ملحق شن.نزدیکای قزوین بودیم که تصمیم گرفتیم توی یک مجموعهی تفریحی صبحونه رو میل کنیم.
اسم مجموعه رستوران آفتاب درخشان صحرا بود که دارای فروشگاه و سرویس بهداشتی و رستوران سلف سرویس بود.
هزینه صبحانه سلف برای هر نفر 20 هزار تومان بود همین باعث شد که تا جایی که جا داشت خودمونو سیر کنیم.
بعد از خوردن صبحونه به سمت روستای سنگرود حرکت کردیم.
https://goo.gl/maps/UAk6unQHdYr اینم نقشه مسیر.
به اختصار اگه بخوام از مسیر براتون بگم میشه تهران تا قزوین از آزاد راه بعدش از جاده کوهین تا لوشان و از لوشان در مسیر جیرنده بوسیله جاده پر پیچ و خم تا روستای زیبا و کم جمعیت سنگرود .
ساعت 1:30 ظهر بود و بعد از پیاده شدن به سمت چشمههای آب معدنی حرکت کردیم. این روستا، از روستا های دلنشین و بسیار تمیز و مرتب به نظرم رسید و من رو به یاد اولین سفر ماجراجوییم انداخت که سال 84 به قشم رفته بودم خلوت و تمیز . اونموقع یه آموزشی به جوامع محلی قشم داده بودن که خیلی روی نظافت روستا هاشون دقت داشتن .(.بگذریم که سال 95 که اونجا بودم فرقی با بقیه شهرای ایران نداشت و متاسفانه آلودگی ها خیلی به چشم می اومد )برگردیم به روستای سنگرود، این جور که من متوجه شدم اهالی روستا از دامداری و محصولات توت و گردوی باغ های سنگرود امرار معاش می کردند. (توت سفید هاشون معرکه بود .خیلی درشت وشیرین)
سنگرود تو این فصل سال آب و هوای گرم و خشکی داشت ولی وسط این منطقه یک فضای سبز بزرگی وجود داشت که باعث وزیدن باد خنک میشد و برای چرا کردن گاو و بزهای اون منطقه عالی به نظر می رسید. برام خیلی عجیب بود که هیچ کس تو روستا تردد نداشت. البته میشه گفت که طبیعی هم بود .وسط گرمای تابستون و ماه رمضون خوب معلومه هیچ کس بیرونم نمیاد.
مسیر پیاده روی رو مسئول برنامه هدایت کرد تا رسیدیم به درب منزل یه بنده خدایی که بخشی از مسیر از حیاط منزلشون بود آدم مهربونی بود با روی گشوده اومد استقبال و تا چند قدمی همراهیمون کرد تا مسیر درست رو بهمون نشون بده فقط یک کلام گفت (آبش شفاست !!!)
خلاصه و بعد از بالا رفتن از تپههای آهکی به حوضچههای کوچک آب معدنی رسیدیم.
سبک حوضچه ها دقیقاً شکل حوضچه های آهکی (باداب سورت سمنان)یا(pamuk kale ترکیه) بود البته کلاً یک حوضش آب داشت ! اونم آبی زلال و گرم !! عمقی هم نداشت به اندازه ارتفاع یک مچ پا.
ما هم به خیال همون تصاویری که در اینترنت از پاموک کاله ترکیه داشتیم همگی بجز یک نفر از تپه رفتیم بالا .
یه جاهایی میشد دید که بلور های آهک داشتن یه صفحه های نازکی رو تشکیل میدادن و زیر پا ترق ترق میشکستن اون یک نفر بعداً تو جلسه آخر سفر گفت نباید میرفتیم بالا چون باعث تخریب میشدیم//// آخه الان آخه ؟؟؟؟
بگذریم
بازدید و لذت بردن از منطقه حدوداً یک ساعت طول کشید و از این چشمهها و آب و هوا و فضای اون منطقه بهره مند شدیم. از پایین تپه های آهکی هم منظره بینظیری داشتن.
بعد از این توقف کوتاه و عکس های دسته جمعی به سمت ماشین حرکت کردیم که راه بیفتیم بریم به سمت روستای زیبای داماش.
https://goo.gl/maps/wmaQdozyTp92 اینم لینک مسیر سنگرود به داماش
ادامه همون جاده لوشان به جیرنده بعد از جیرنده یه دو راهی بود به سمت داماش باید میرفتیم که ما اولش متوجه نشدیم بعد از طی کردن کمی از مسیر (حدوداً یک ساعت )متوجه شدیم که راه رو اشتباه اومدیم پس دور زدیم که راه درست رو پیدا کنیم.
کلاً جاده پر پیچ و خمی بود
((یه جاهایی تو مسیر مون پرنده ای رو میدیدیم که تو جاده بسرعت می دوید گمونم تیهو بود))
ساعت 6 عصر شده بود و گرسنگی داشت خوشگلی خودشو به رفقا نشون میداد
به اجبار قبل از رسیدن به روستای داماش برای نهار کنار جاده یک جای مناسب توقف کردیم کنار مزرعه گندم یا جو بود که بصورت دیم کاشته شده بودن بساط نهار رو به پا کردیم بماند که آنچنان بادی می وزید که برای پهن کردن زیر انداز چند مرد تنومند دست بکار شدن اینجا خیلی باد میومد
منطقهی خیلی جالبی بود میشه گفت جاده روی تیغ خط الرأس بود.
ابرها به سرعت حرکت میکردن بعد از صرف ناهار دوباره به راهمون ادامه دادیم. از کنار شرکت آب معدنی داماش که حسابی تو مه غرق شده بود رد شدیم دیگه جاده سرازیری شده بود و خاکی بعد از کلی پیچ های شدید که به واسطه بد قلقی راننده و شیب تند با جون و دل لمسش کردیم رسیدیم به روستای بره سر.
https://goo.gl/maps/TDB1M4S1yiD2 اینم مسیرش
اولین جایی که به روستا و جاده آسفالت رسیدیم یه میدون بود یک طرفش مقر نیروی انتظامی و طرف دیگه پمپ بنزین محلی
کنار همون پمپ بنزین محلی توقف کردیم
خوب یه قسمتی از راه رو اشتباه رفته بودیم در نتیجه از برنامه عقب افتاده بودیم و دیگه فرصت نبود که بریم گلهای سوسن چلچراغ رو ببینیم، برای همین بازدید از سوسن چلچراغ رو به فردا موکول کردیم
جایی که کمیته فنی و مسئول برنامه برای اقامت وکمپ انتخاب کرده بودن یه دریاچه بود بالای ییلاق روستا که میدل باس تا اونجا نمیتونست بره در نتیجه دو فروند نیسان آبی گرفتیم و رفتیم سمت دریاچه اسم دریاچه ویستان بود
https://goo.gl/maps/oeE8F5dDQoC2
مسیر روستا تا دریاچه نیسان سواری کمتر از نیم ساعت طول کشید اما خالی کردن کوله بار از میدل باس و جابجایی و یار کشی دو تا تیم 13 نفره یکم طول کشید
این جوری شد که ما ساعت 7:30 رسیدیم لب دریاچه
خوشبختانه روزای بلند تابستون اجازه داد ما در بدو ورود زیبایی دریاچه،انعکاس درختا و منظره رو یایی دریاچه رو ببینیم و خستگیمون به کل در بره !!
دریاچه ویستان
عجب دریاچه ای بود، اگه تو هند بود حتما اسمش معبد قورباغه بود
قرار بر این شد شب رو اونجا کمپ کنیم که فردا صبح بریم گلهای سوسن چلچراغ رو ببینیم.
دریاچه زیبایی که وسط یه منطقه سبز جنگلی که دور تا دورشو درخت های عمدتاً جوان پوشونده بودن.
. چیزای جالب دیگه ای هم داشت !
بله 2 تا دکه با سرویس بهداشتی تمیز !!!!چی دیگه از این بهتر!!!! بیشتر اهالی دریاچه ویستان، کُرمانجی بودند و یکی از دکه دارها آماده پذیرایی با املت و چای و کباب بود و بسیار خوش اخلاق بود خیلی تعارف کرد که اگه بارون و سرما اذیت کرد بیاین داخل اتاق اما اون یکی دکه بیشتر شبیه یه سورپریز بود برام وقتی که بچه ها صبح ازش نون تازه محلی گرفتن به جرأت میگم از خوشمزه ترین نون هایی بود که خوردم. وسایلمون رو از وانت پیاده کردیم و با راننده وانت هماهنگ شدیم که فردا طرفای 11 صبح بیاد دنبالمون
خلاصه بعد از یه چرخی تو منطقه و انتخاب محل کمپ مستقر شدیم و چادرها و آتیش و برپا کردیم
یه نکته جالب آتیش این بود که چوب از طبیعت جمع نکردیم ،به پیشنهاد یک همسفر کار بلد تو جاده که چشم بچه ها به یه نجاری افتاده بود چوب های بی مصرف نجاری رو ازش خریدیم و باهاش سیب زمینی آتیشی درست کردیم و آبگوشت بار گذاشتیم!
مه همه جارو گرفته بود،
قبل از اینکه هوا خیلی تاریک شه یه چرخی کنار دریاچه زدیم و از صدای قورباغههای آواز خون لذت بردیم.
کم کم هوا تاریک و یه جورایی میشه گفت سرد شده بود و لباس گرم هایی که فکرشم نمیکردیم اصلاً استفاده بشه رو پوشیدیم
و طبق معمول دور آتیش جمع بودیم و میگفتیم و میخندیدیم داستان تعریف میکردیم.
شام رو هم زدیم و نزدیک ساعت ۲ بود که دیگه همه تصمیم گرفتیم بریم تو چادرامون بخوابیم.
روز دوم جمعه دوم تیر
صبح ساعت 7:07 بود که سر و صداها شروع شد و دیگه 8 بود که از چادرا بیرون اومده بودیم و مشغول آماده کردن صبحانه بودیم و از مه و خنکای هوا و شبنم اول صبح لذت میبردیم. کم کم وسایل رو جمع و جور کردیم و به گشت و گذار کنار دریاچه و محوطههای سبز اون منطقه پرداختیم تا نیسان ها بیان و بریم سراغ دیدن سوسنهای چلچلراغ. ساعت 11:30، ۲تا تیم شدیم و وسایلا رو پشت نیسان ها بار زدیم و حرکت کردیم. توی راه خیلی مه بود و هوام سرد شده بود یکم ولی قابل تحمل بود.
ساعت 12:30بود که به محل رشد گلهای سوسن چلچراغ رسیدیم.
https://goo.gl/maps/p7nyEC9vUzm
از دریاچه تا سوسن چلچراغ
یه سری اکیپهای دیگهای هم بودن که برای دیدن این گل زیبا اومده بودن.
تا رسیدیم به محل ورودی یکی از افراد اون محله گفت که دیر اومدین و گلی وجود نداره.
بله، خوشبختانه یا متاسفانه ما چند روزی دیر رسیده بودیم
اینجا بود که خیلی چیزا رو دوباره تجربه کردیم
عمر کوتاه است و .گذرا و فانی
و میشه بیشتر قدر لحظه ها رو دونست
به هر حال ما این همه راه اومده بودیم درسته که از گل خبری نبود اما یه سری بوته ها غنچه داشتن
غنچه های جدید اما باز نشده بودن در هر صورت ما به صف شدیم که تاحداقل بریم بوته و گیاه این گل رو ببینیم.
بعد از بازدید دوباره توی صف به سمت نیسان حرکت کردیم.
ما به سمت روستای بره سر راه افتادیم و ساعت 1:20 بود که کنار جاده ایستادیم هم برای صرف ناهار هم برای اینکه میدل باس ما از راه برسه.
(ظاهراً برای میدل باسمون یه مشکل فنی پیش اومده بود )
پیاده شدیم و ناهار رو خوردیم در همین حین هم میدل باس اومد و ما وسایلا رو توی صندوق گذاشتیم و حرکت کردیم که بیایم به سمت تهران.
https://goo.gl/maps/fzkn4EABYF72
مسیر تا تهران
اولش بعضیا خسته از 2 ساعت نیسان سواری بودن و یه چرتی زدن بعضیا هم مشغول صحبت کردن بودن که به یه پمپ بزین رسیدیم بچه ها پیاده شدن که هم دست و صورتشون رو آب بزنن هم یه هوایی بهشون بخوره. بغل این پمپ بنزین یه منطقهی خیلی زیبایی بود یه عالمه کوه با کلی شالیزاره سبز پایینش و آسمون آبی و ابرهای سفید که یه هارمونی خاصی داشتن.
جای دیگهای که توقف کردیم منجیل بود. 4:45 بود
منجیل وایسادیم تا آقای راننده ناهار بخوره. ما هم اینجا پیاده شدیم که کمی کلوچه و ترشیجات بخریم و از این منطقه هم لذت ببریم.
انقدر باد می وزید که واقعاً کم مونده بود باد ببرتمون.
5:15 سوار ماشین شدیم راهی تهران بعد از منجبل جلسهی آخر سفر رو شروع کردیم. کم کم بوی دود تهران به مشاممون میرسید، ساعت 8:30 ما به پارک نوشین رسیده بودیم.
سفر خیلی خوب و جذابی بود، طی یک روز و نیم چند مدل آب و هوا رو تجربه کردیم
در ضمن هزینه سفر به ازای هر نفر 95 هزار تومان شد دلار امروز 3750 بود میشه نفر 25 $
خوشبختانه همگی سالم به تهران رسیدیم و مراسم و خداحافظی و اسنپ سواری برگزار کردیم
در آخر از همه رفقای همسفر بخاطر بودن شون .عشق شون . و صفای وجودشون تشکر میکنیم خصوصاً تیم لیدرینگ !!!
این گزارش رو به اتفاق دوست عزیزم امید صاحب اختیار تنظیم کردیم
امیدواریم مفید باشه !
نوید آمری-yek.navid@gmail.com امید صاحب اختیاری-Oumood@gmail.com
کانون گردشگران جوان ایران
www.kanoonirangardan.ir/
ممنون رفقا، خوشحالم که تعداد گزارش سفر نویسان به تدریج داره بیشتر میشه