گزارش سفر به نپال، قبله کوهنوردان
سفر به نپال بیش از اینکه سفر به کشوری در مرکز آسیا باشد، سفر به هیمالیا است.
شاید برای تمامی افرادی که کوهنوردی می کنند و یا حتی به طبیعت علاقه مند هستند، مشاهده رشته کوه هیمالیا از آرزوهایشان باشد. شاید به سختی کسی را بتوان یافت که نام بلندترین کوه جهان یعنی اورست را نشنیده باشد. هر چند برای افراد عادی تفاوتی بین هیمالیا و قله های سر به فلک کشیده اش با اورست وجود ندارد اما کوهنوردان بسیاری از نقاط مختلف جهان برای دیدن مناطق مختلف هیمالیا بارها به کشور نپال سفر می کنند. لازم نیست که برای یافتن این افراد روزها یا هفته ها را در کشور نپال صرف جستجویشان کنید، کافی است که در فرودگاه کاتماندو از کسی که احتمالا بغل دستتان نشسته و منتظر پرواز است سوال کنید. بسیاری از بیگانگان در سالن پروازهای داخلی کاتماندو بیش از یک بار به این کشور سفر کرده اند.
متاسفانه این کشور کوچک که از نظر وسعت اندکی از استان یزد بزرگتر است بیش از 30 میلیون نفر جمعیت دارد که بیشتر در شهرها ساکن هستند. از نظر صنعتی بسیار ضعیف است و عمده درآمد کشور از صنعت توریسم تامین می شود.
مرتفعترین نقطه این کشور قله اورست با بلندای 8848 متر است و پستترین جای آن تنها 70 متر از سطح آبهای آزاد قرار دارد. این کشور 885 کیلومتر طول و 193 کیلومتر عرض دارد. 35% وسعت آن کوهستانی، 42% تپه ماهور و 23% زمینهای پست است.
در نگاه کلی پایتخت که شهر کاتماندو است بسیار کثیف است و المانهای شهرهای مدرن را به هیچ وجه در آن نمی توان دید. جاده های بین شهری از کیفیت بسیار پایینی برخوردارند که این موضوع سرعت تردد اتومبیلها را به شدت کاهش داده است به شکلی که برای طی کردن 200 کیلومتر به بیش از پنج ساعت و نیم زمان نیاز است. رانندگی در این کشور بسیار خطرناک است و به هیچ عنوان توصیه نمی کنم بهتر است حتی برای مسیرهای کوتاه و یا داخل شهری از اتومبیل کرایه ای استفاده کنید.
قبل از بررسی سفر ما در عید 93 بهتر است اطلاعات تکمیلی زیر را که از سایت ویکیپدیا انتخاب کرده ام مطالعه فرمایید:
نپال:
نِپال کشوری در آسیا واقع در شمال هندوستان و پایتخت آن کاتماندو است. جمعیت نپال حدود 32 میلیون نفر و زبان رسمی آن نپالی است. واحد پول این کشور روپیه نپال است.
بیشتر محدودهٔ نپال بر روی رشتهکوههای هیمالیا قرار گرفته و شمال این کشور هشت قله از 14 قله بلند جهان را در خود جای داده که یکی از آنها بلندترین کوه جهان یعنی قله اورست است. جنوب کشور مرطوب و حاصلخیز است و جمعیت زیادی را در خود جای دادهاست.
۸۱ درصد مردم نپال پیرو آیین هندوئیسم هستند و با این احتساب، نپال در میان کشورهای جهان بالاترین درصد پیروان هندوئیسم را نسبت به جمعیت خود دارد. این کشور به خاطر موقعیت جغرافیایی خود هم از هند و هم از تبت نفوذ پذیرفته است. درباره زادگاه بودا اختلاف نظر وجود دارد. اما نپالیها و یونسکو، شاخه فرهنگی سازمان ملل متحد، لومبینی، شهری در نپال را محل تولد بودا میدانند و دولت نپال تصمیم گرفتهاست این محل را قبلهای برای بوداییهای جهان کند.
نپال تنها کشور در جهان است که پرچم آن به شکل مستطیل نیست، و از دو مثلث بر روی هم تشکیل شدهاست.
تاریخ:
در جنگ داخلی نپال از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ نزدیک به ۱۶ هزار تن کشته شدند. از آن پس احزاب رقیب در نپال تلاش میکنند تا یک جمهوری سکولار و دموکراتیک در این کشور ایجاد کنند. مائوئیستها در سال ۲۰۰۶ به ده سال جنگ داخلی پایان دادند و به روند صلح در نپال پیوستند. این حزب برای مدت کوتاهی در سال ۲۰۰۸ رهبری دولت ائتلافی را در دست داشت ولی این ائتلاف به علت اختلاف بر سر برکناری فرمانده ارتش نپال فروپاشید. نپال در سالهای اخیر وارد یک دوره بلاتکلیفی قانونی و سیاسی شدهاست.
در ۱۷۶۸ حاکم شاهزادهنشین گورخا در غرب، دره کاتماندو را فتح کرد و دوره گسترشی را شروع نمود که با شکست خوردن از چینیها در تبت (۱۷۹۲) و از بریتانیاییها در هند (۱۸۱۶) پایان یافت. از ۱۸۴۶ تا ۱۹۵۰ خاندان رانا در مقام وزیران ارشد که پادشاهانی ضعیف بودند حکمرانی کردند. سیاست انزواطلبی آنان استقلال نپال را به قیمت توسعه نیافتن آن حفظ کرد.
رژیم پیش از سال ۱۹۵۰ از نظر ساختار سیاسی یک نظام اقتدارگرا بود که هیچ مخالفتی را از سوی گروههای قومی، فرهنگی و احزاب سیاسی نمیپذیرفت. نظم اجتماعی و هویت فرهنگی ملی از طریق تحمیل قوانین هندو برقرار میشد و حاکمان قدرت خود را از طریق قرار دادن همه گروههای نپال در یک چارچوب سلسله مراتبی از ساخت طبقاتی هندو استحکام میبخشیدند.
همزمان با سرنگونی رژیم رانا در سال ۱۹۵۰ نپال درهای خود را به روی دنیای خارج گشود و آماده پذیرش فرایند دمکراتیک شدن و مدرنسازی شد. اما این کشور نتوانست الگویی جدید از جامعه چندقومی ایجاد کند. با پیدایی دولت پانکایات در سال ۱۹۶۲، ساختارهای سیاسی و اجتماعی نپال، بیش از پیش بسته و متحجر شد. در این دولت، هیچ جائی برای فعالیت سیاسی و اپوزسیون وجود نداشت. اما در همین شرایط آئین قانونی جدید در سال ۱۹۶۴ به تصویب رسید. بر پایه این قانون همه در مقابل قانون برابر بودند و سامانه طبقاتی تضعیف میشد.
تجربهای کوتاهمدت از دموکراسی تثبیت مجدد حکومت استبدادی به دست ماهندرا (پادشاهی از ۱۹۵۲ تا ۱۹۷۲) را در پی داشت. ناآرامی همگانی و تظاهرات خشونتآمیز در طرفداری از دموکراسی، پادشاه را مجبور به اعطای قانون اساسی دموکراتیک کرد. پس از یک کشمکش طولانی، نپال توانست یک دولت دموکراتیک در آوریل ۱۹۹۰ تشکیل دهد. در ماه مه ۱۹۹۱ انتخابات چندحزبی برگزار شد.
مائوئیستهای نپال در سال ۱۹۹۴ از انشقاق در «حزب کمونیست نپال» شاخه «مرکز وحدت» پدید آمدند و تا نزدیک یک سال پس از تشکیل همچنان از نام «مرکز وحدت» استفاده میکردند تا این که در سال ۱۹۹۵ به طور رسمی به عنوان مائوئیستها (یا آن طور که دولت مرکزی آنها را خطاب میکرد شورشیان مائوئیست) شناخته شدند. مائوئیستها از ۱۳ فوریه ۱۹۹۶ دست به نبردهای چریکی در مناطق روستایی زدند که طی ۱۰ سال گذشته موجب کشته شدن ۱۳ هزار نفر در نپال شد.
خاندان سلطنتی نپال (که خاندان «شاه» نامیده میشوند) تا سال ۲۰۰۱ یکی از آرامترین و در ظاهر باثباتترین خاندانهای سلطنتی جهان به شمار میرفت و «بیرندرا بیر بیکرام شاه دِو» که از سال ۱۹۷۱ تاجگذاری کرده بود محبوبیت قابل توجهی بین مردم نپال داشت. اما روز اول ژوئن ۲۰۰۱ «دیپندرا» ولیعهد نپال با تیراندازی به اعضای خاندان سلطنتی در سالن غذاخوری در کاخ سلطنتی کاتماندو همگی آنها از جمله پدر خود را به قتل رساند.
پس از مرگ «دیپندرا» در ۴ ژوئیه ۲۰۰۱ گیانندرا، عموی وی که نزدیکترین شخص باقیمانده در خاندان سلطنتی به شمار میرفت به عنوان شاه نپال شناخته شد. گیانندرا نه محبوبیت برادر خود، بیرندرا را داشت و نه تواناییهای او را و در همین حال شایعاتی درباره نقش او در قتلعام سایر اعضای خاندان سلطنتی موجب افزایش بیزاری عمومی از وی میشد.
گیانندرا در اقدامی بیسابقه به جای تعیین شخص دیگری به عنوان نخستوزیر، در اول فوریه ۲۰۰۵ خود شخصاً تشکیل دولت داد و با اعلام این که دولتهای غیر نظامی توان مقابله با تهدیدهای مائوئیستها را ندارند اعلام حکومت نظامی کرده و چندین نفر از سیاستمداران بلندپایه نپالی را دستگیر کرد. در پی این اقدام احزاب اپوزیسیون داخل حکومت که سالها موازنه سیاسی در پارلمان نپال را برقرار کرده بودند به هند گریخته و از آنجا زمینههای لازم برای سرنگونی حکومت گیانندرا را فراهم کردند.
ائتلاف بزرگ اپوزیسیون داخل حکومت نپال که «ائتلاف هفت حزب» خوانده میشود در اولین اقدام خود پس از خروج از نپال (و حاکمیت آن) در نخستین گام در اوایل سال ۲۰۰۶ قرار داد تفاهمی در ۱۲ ماده با مائوئیستها امضا کرد که این آغاز ورود مائوئیستها به عرصه فعالیتهای مدنی سیاسی و پیروزی آنها بود. این اتحاد تازهتاسیس توانست از اوایل آوریل ۲۰۰۶ اعتصابات عمومی و تظاهرات اعتراضآمیز را در سراسر نپال آغاز کند و این اقدام با استقبال گستردهای از سوی مردم مواجه شد .به این ترتیب جنبش دموکراسی نپال که در زبان محلی (لوکتانترا آندولن) گفته میشود با بهرهمندی از آتشبس موقت یک طرفهای که مائوئیستها در ۲۷ آوریل اعلام کردند، توانست در ماه مه به پیروزی قطعی برسد و بر اساس قانون ۱۸ مه مجلس باردیگر برقرار شده شرایطی به شاه تحمیل شد که از آن جمله تحویل فرماندهی تیپی ۹۰ هزار نفری از ارتش به مجلس، وضع مالیات بر اموال و درآمدهای خانواده سلطنتی، اعلام نپال به عنوان کشوری سکولار (و نه پادشاهی هندو) و عزل شاه از مقام فرماندهی ارتش بود.
در ادامه تحولات بعدی نپال دولت موقت و پارلمان انتقالی این کشور لغو نظام سلطنت در این کشور را در اواخر دسامبر ۲۰۰۷ تصویب کردند و به این ترتیب مائوئیستها دیگر نیازی به از سرگیری شیوههای جنگ چریکی ندیدند چرا که اهداف رویایی آنها بدون نیاز به درگیری نظامی نصیبشان شده بود. در انتخابات ۱۰ آوریل سال ۲۰۰۸ مائوئیستها برنده انتخابات مجلس موسسان نپال شدند. مجلس نپال در اوائل سال ۲۰۰۸ میلادی رسماً نظام پادشاهی چندصدساله را در این کشور منحل و برقراری نظام جمهوری را تصویب کرد. «رام باران یاداو» که ازسوی حزب کنگره نپال حمایت میشود نخستین رئیس جمهوری نپال در تاریخ این کشور پس از چند قرن نظام پادشاهی بود و در ۲ مرداد ۱۳۸۷ سوگند یاد کرد.
تا سال ۱۹۹۰، حکومت نپال یک سلطنت مطلقه بود. در ۱۹۹۰، بیرندرا (شاه وقت نپال) با تبدیل آن به سلطنت مشروطه (که شاه شخص اول کشور باشد و نخستوزیر رئیس دولت) موافقت کرد.
در آوریل ۲۰۰۶، تعداد زیادی از مردم در کاتماندو، در اعتراض به سیاستهای شاه اقدام به اعتصاب و تظاهرات کردند. در ۲۱ آوریل ۲۰۰۶، در نتیجه ناآرامیها، گیانندرا (شاه نپال) اعلام کرد که قدرت را به مردم میدهد و از احزاب اپوزیسیون خواست تا نخستوزیر پیشنهاد کنند. در ژوئیه سال ۲۰۰۷ دولت شاهنشاهی نپال اعلام کرد در سال ۲۰۰۹ حکومت خود را از پادشاهی به جمهوری تغییر خواهد داد. هم اکنون پادشاه از حکومت خلع شده و رئیس موقت نپال بعنوان رهبر آن کشور فعالیت میکند.در ۲۸ مه ۲۰۰۸ بنا بر تصمیم مجلس نپال در اعلام جمهوری نظام سلطنتی ۲۴۰ ساله برچیده شد و به پادشاه ۱۵ روز فرصت داده شد تا کاخ ریاست جمهوری را ترک کند.
با پایان درگیری ۱۰ ساله مائوئیستها و دولت، بیش از ۱۹ هزار تن از شورشیان مائوئیست سابق همچنان در آلونکهای خود در سراسر کشور پراکنده ماندند و بعداً بخشی از آنها به عضویت ارتش نپال در آمدند.
جغرافیا:
نپال سرزمینی کوهستانی است و رشتهکوه هیمالیا و بلندترین قلهٔ جهان یعنی قلهٔ اورست در این کشور قرار دارد. در جنوب این کشور زمینهای پست نیمهگرمسیری با جمعیتی متراکم جای دارد. یک نوار تپهای مرکزی را درههای حاصلخیز تقسیم میکند. شمال پوشیده از کوههای هیمالیاست. رودهای مهم نپال، کرنالی، نارایانی، و کوسی و بلندترین نقطه آن قله اورست با ۸۸48 متر ارتفاع است. آب و هوای کشور از جنوب نیمهگرمسیری تا قلههای یخی هیمالیا متنوع است. تمامی نپال در معرض بادهای موسمی قرار دارد.
از نظر موقعیت میتوان هیمالیای نپال را به بخشهای زیر تفکیک کرد: منطقه «کانچن چونگا» واقع در شرق هیمالیای نپال هیمالیای «خومبو روالینگ» شامل قلل «اورست، چوآیو، لوتسه و ماکالو . هیمالیای ماناسلو، شامل «ماناسلو، هیمال چولی و ناگادی چولی، آناپورنا هیمال شامل دائولاگیری ۱ تا ۵ و تکوچه.
بطور خلاصه، هیمالیای نپال که از طرف شرق توسط هیمالیای سیکیم و از طرف غرب بوسیله هیمالیای گاروال محاصره شده، وسیعترین و مرتفعترین قسمت هیمالایا میباشد. طول این قسمت، که در مرز شمالی نپال قرار دارد، حدود۸۰۰ کیلومتر بوده و در محدودهٔ مرزهای ملی هندوستان و تبت واقع شدهاست.
از شهرهای مهم نپال میتوان بیراتنگر ۱۶۶ هزار نفر، لالیتپور ۱۶۲ هزار نفر، پوخارا ۱۵۶ هزار نفر و بیرگنج ۱۱۲ هزار نفر را میتوان نام برد.
اقتصاد:
نپال یکی از کمتوسعهیافتهترین کشورهای جهان است و بیشتر نیروی کار آن به کشاورزی معیشتی اشتغال دارد. کشتهای عمده، برنج و لوبیا و ذرت است. جنگلداری با اهمیت بوده ولی افزایش زمینهای زیر کشت موجب جنگلزدایی جدی شدهاست.
از زمان پایان جنگ داخلی در نپال در سال ۲۰۰۶ میلادی، زندگی مردم عادی این کشور سختتر شدهاست و بسیاری از آنها به امکانات اولیهای مثل برق و آب دسترسی ندارند.
مردم نپال اغلب پیرو آیین هندو هستند. از نگاه ظاهری تفاوت چندانی بین نپالیها و مردمان شمال شرق هند وجود ندارد.
مردم:
مردم نپال دارای نامهای بسیار شبیه به هم هستند. «بهادر» نامی بسیار مرسوم در بین نپالیها است. گورونگ (Gurung) که اشاره به قومیت گورونگ دارد نام خانوادگی بیش از ۱۵ درصد نپالیهاست. از دیگر نامهای متداول میتوان به تاپا (Thapa) و تمنگ Tamang اشاره کرد.
جمعیت نپال از چندین قوم شکل گرفته، و بخش بزرگی از آنها را شرپاها تشکیل میدهند که البته سالها قبل از تبت به نپال مهاجرت نمودهاند و در مرزها ی شمالی نپال ساکن میباشند. مذهب اصلی مردم نپال هندو میباشد و بودائیان تنها در نوار شمالی ساکن هستند. شرپاها در ارتفاع بالای ۴۰۰۰ متر ساکن هستند و عمدتاً علاوه بر کشاورزی به اموراتی نظیر راهنمایی گردشگران و کوهنوردان میپردازند.
در نپال حدود ۶۰ زبان و گویش وجود دارد. زبان نپالی در طول دو قرن اخیر، همچون زبان ملی بودهاست و بیش از ۵۰ درصد مردم نپال به این زبان صحبت میکنند. اما دولت تأکید ویژهای بر زبان سانسکریت دارد. این زبان در مدارس اجباری شدهاست درحالیکه زبان نپالی از حالت اجبار در مدارس خارج شدهاست.
اکثر بوداییها در پایتخت زندگی میکنند که بزرگ ترین معبد آنها «شمبو» نیز در پایتخت قرار دارد که با کمک کشور چین و ژاپن بر بالای کوهی ساخته شدهاست. ژاپنیها بدون دریافت هر گونه وجهی خیابانهای اصلی، ترمینال و برخی بناهای دیگر را در پایتخت نپال ساختهاند.
اکثر مسلمانان در شهری به نام نیپاگنج (که در مرز هند در جنوب واقع است) ساکن هستند. گروهی از مسلمانان نیز در شهری به نام جنکپور ساکناند.
فرهنگ:
حدود ۱۴۰ گروه مختلف قومی ـ طبقاتی در این کشور وجود دارند که به مدت ۲۰۰۰ سال در کنار هم زندگی کردهاند و سنتهای فرهنگی مجزا و در عین حال به هم مرتبط خود را حفظ کردهاند. این آمیزه در مجموع «فرهنگ نپالی» را به وجود آوردهاست. یک فرهنگ که از جنوب شدیداً تحت تأثیر تمدن هندو کشور هند و از شمال تحت تأثیر تمدن بودائیهای تبتی است. از نظر سنت فرهنگی یا تمدن، میتوان نپال را فصل مشترک بین تمدن هندو و بودائی در نظر گرفت.
پس از یکپارچهسازی نپال توسط نارایان شاه در سال ۱۷۶۸، ساختار اجتماعی نپال بتدریج تحت تأثیر الگوی هندو تحت عنوان «سنت بزرگ» قرار گرفت؛ بدون آنکه مزاحمتی جدی برای فرهنگهای محلی به وجود آورد. این انتقال آرام تحت تأثیر آئین قانونی ۱۸۵۴ قرار گرفت. این آئین، همه مردم نپال را به چهار طبقه مختلف تقسیم میکرد. این آئین اصول مشخصی داشت: «برتری ارزشهای هندو و تحجر مذهبی و طبقه (کاست) بهعنوان اساس حرکت اجتماعی. هر شهروندی، با هر پشتوانه فرهنگی که این اصول آئیننامه را نقض میکرد، بشدت تنبیه، تکفیر یا تنزل مقام دریافت میکرد.
سه شکل اصلی تقسیمات قومی قابل توجهاست. تقسیم اول بین کوهنشینان و دشتنشینان بر اساس منطقه و قوم است. تقسیم دوم بین هندوهای طبقه بالا و گروههای اصطلاحاً «بومی» است. تقسیم سوم بین برهمنها و گروههای نیووار و گروههای هندو طبقه بالا و گروههای هندو طبقه پائین است
گردشگری:
مکانهای قدیمی و شگفتانگیز، پاگوداهای (معابد بودایی) و استوپاهای (مقبرههای بودایی) حجیم یادآور عصر طلایی معماری نپال هستند. این بناها بهدست صنعتگران «نوار» –ساکنین اصلی دره کاتماندو- ساخته شدهاند.
سه شهر کاتماندو، پاتان و بختاپور دارای اهمیت تاریخی هستند و یادبودهایی عظیم هنری و با ارزش فرهنگی در آن به جا ماندهاند. در هر محل معابدی به چشم میخورند که به ساحت ایزد یا ایزدبانوان تقدیم شدهاند. بیشترین نقاط جذب گردشگر محوطههای میراث جهانی «پاشوپاتینات»، «سوویام بونات»، «بودهانات» چانجونارایان و میدان «دوربار» واقع در کاتماندو، پاتان و بختاپور هستند.
صنایع دستی یکی از صادرات اصلی نپال است که عمدتاً محصولات فلزی و کندهکاری روی چوب است. اهالی «نوار» سنتهای باستانی حکاکی روی سنگ، چوب و فلز را که از نیاکانشان به ایشان منتقل شده، همچون امری مقدس میانگارند. برخی از بهترین هنرها و صنایع نپالی به شکل حکاکی روی چوب، مجسمههای فلزی، جواهر، چاقوی معروف گورخا (خوکوری)، سفالینه، کاغذهای برنجی دستساز، تانگکا و پائووا، فرشهای پشمی و پوشاک عرضه میشوند.
گزارش سفر:
روز نخست: دوم فروردین 1393:
با پرواز ایرعربیا از شارجه به مقصد کاتماندو حرکت کردیم و بعد از چهارساعت پرواز به فرودگاه بین المللی کاتماندو که به نام Tribhuvan International airport هم نامیده می شود، رسیدیم. با ورود به سالن فرودگاه با خیل عظیمی از جمعیت مواجه شدیم که بیشتر آنها به نظر کارگران نپالی می آمدند که از کشوری که در آن کار می کردند به نپال بازگشته بودند. همچنین تعداد زیادی از توریستهای غربی نیز در سالن مشاهده می شدند. تمامی مسافران ورودی به کشور نپال باید فرم مخصوصی که حاوی اطلاعات پاسپورتی و همچنین اقامتی توریست در کشور نپال است را پر کنند. ما چون این فرم را قبلا از اینترنت دانلود و پر کرده بودیم لذا به سرعت به محل گرفتن ویزا رفتیم. کشور نپال برای بیشتر کشورهای جهان ویزا را در فرودگاه و هنگام ورود به کشور صادر می کند و نیازی برای گرفتن ویزا در کشور ایران نیست. قیمت ویزا برای اقامت 15 روزه 25 دلار و برای اقامت 30 روزه 40 دلار و اقامت 90 روزه 100 دلار است. پس از پرداخت مبلغ مورد نظر ویزا در پاسپورت الصاق شده و سپس مهر ورود به کشور نپال بر پاسپورت زده می شود. معمولا با توجه به زمان صرف شده جهت مراسم مذکور لزومی برای صرف زمان برای تحویل بارهای مسافران وجود ندارد و قاعدتا چمدانهای شما قبل از شما رسیده اند. گمرک نپال معمولا با توریستها کاری ندارد هرچند که بارهای نپالی ها را زیر و رو می کند!
با خروج از فرودگاه تعدادی جوان، بارهای ما را از دستمان قاپیدند و به سمت اتومبیلی که از طرف شرکت طرف قرار داد ما آمده بود بردند. راج، مدیر توری که ما با آنها قراداد بسته بودیم به سراغ ما آمده بود و در لحظه برخورد مجبور شدیم برای رد کردن باربرها پول از او قرض کنیم و به باربرها بدهیم.
با توجه به اینکه حدود ساعت نه صبح بود که از فرودگاه خارج می شدیم، زندگی در جریان کاتماندو را در مسیر راه تا هتل دیدیم. شهری بسیار شلوغ، پر ترافیک، کثیف و آلوده. بسیاری از مردم و همینطور پلیس از ماسکهای بینی استفاده می کردند. ابتدا تصور کردم که شاید این مسیر از محله های فقیر نشین عبور می کند و حتما در محله های اعیان نشین اینطور نخواهد بود که البته تا پایان سفر در شهر کاتماندو هر چه دیدم به همین منوال بود.
هتل محل اقامت ما در یکی از مکانهای خرید کاتماندو به نام Thamel قرار داشت. خیابانی به شدت تنگ که دو اتومبیل به سختی از کنار هم عبور می کنند و در دوسوی خیابان مغازه ها و فروشگاههای مختلف قرار دارد البته بیشتر فروشگاههای لوازم کوهنوردی و همچنین سوغاتی فروشی و صنایع دستی را به کرات می توان یافت. تعدد این فروشگاهها که بعضا در تمام شهر هم ادامه دارد به سبب تقاضای نسبتا بالایی است که توریستها دارند. بسیاری از کوهنوردان و طبیعت گردان لوازم مورد نیاز خود را از همین فروشگاهها تامین می کند. هرچند که قریب به یقین این لوازم اصل نیستند اما با توجه به قیمتشان بسیار مناسب هستند. بعضا این لوازم نسبت به نوع مشابه اوریجنال تا یک دهم قیمت را دارند.
هتل ما در روزهای نخست(Hotel Marshyangdi) هر چند هتلی سه ستاره بود اما در کل هتل خوبی بود یعنی با توجه به شرایطی که بر هتلهای نپال حکمفرماست ما کمترین مشکل را در این هتل داشتیم. نپال به شدت با فقدان منابع انرژی دست به گریبان است و این موضوع سبب شده تا برق در این کشور جیره بندی شود یعنی تقریبا روزانه 12 ساعت خاموشی حکمفرماست. در درب ورودی تمامی هتلها ساعات خاموشی هفتگی الصاق شده است. لامپ اضطراری در همه جا با استفاده از باتریهای قابل شارژ وجود دارد و در زمان قطع برق به صورت اتوماتیک در تمامی اتاقها روشن می شود. اما تنها در برخی هتلها و مراکز خرید بزرگ ژنراتور برق وجود دارد. هتل مارشانگدی دارای ژنراتور بود و ما در طول اقامت خود هرگز قطعی برق نداشتیم. در برخی از هتلها و مراکز اقامتی در زمان قطع برق در صورت درخواست شارژ باتری موبایل یا دوربین باید مبلغی اضافه پرداخت گردد. رستوران این هتل با توجه به تجربیاتی که بعدا به دست آوردیم شاید بهترین رستوران در منطقه بود و البته بیشتر غذاهایش هم با مذاق ما سازگار می باشد.
قبل از ظهر به سمت شهر Bhaktapur حرکت کردیم. این شهر در دوازده کیلومتری شرق کاتماندو قرار دارد و از مکانهای تاریخی کشور نپال به حساب می آید و به همین دلیل در لیست میراث جهانی ثبت شده است. این شهر تا قرن هفدهم مرکز پادشاهی Malla نپال بود. ورودیه مرکز تاریخی شهر برای توریستها 1500 روپیه است در محوطه مرکزی که به Durbar Square مشهور است بناهای متعددی وجود دارد. همچنین در این میدان می توان بنای 55 پنجره را دید.
نمای این ساختمان که از 55 پنجره لانه زنبوری چوبی به جای شیشه درست شده، این امکان را به شخصی که پشت پنجره می نشسته می داده که بدون اینکه دیده شود بتواند بیرون ساختمان را ببیند. از مکانهای دیدنی دیگر می توان به Taumadhi Square که معبدی پنج طبقه است و همچنین Dattatraya Square و Fashi Dega و معبد Siddhi Laxmi که مجسمه های زیبایی از حیوانات دارد و دروازه طلایی اشاره کرد.
در میدان Taumadhi بودیم که 40 یا 50 مرد را دیدیم که جنازه ای را حمل می کردند. به گفته راهنمای محلی، آنها جنازه را جهت سوزاندن به کنار رودی که در همان حوالی است می برند و بلافاصله مراسم سوزاندن شخص از دنیا رفته را با قرار دادن جنازه در میان آتشی که با هیزم درست شده را انجام می دهند و در آخر هم خاکستر و باقی اجزای باقی مانده را به رودخانه می سپارند. پیشنهاد می شود که باختاپور را در نیم روز ببینید.
روز دوم:
ساعت شش صبح به فرودگاه رفتیم. قسمت پروازهای داخلی فرودگاه کاتماندو حقیقتا بسیار بی نظم و تا حدودی کثیف است. این فرودگاه چون برای برخی از مناطق کوهستانی تنها مکان رفت و آمد است لذا مقدار زیادی کالا از مواد غذایی گرفته تا لباس و لوازم خانه با هواپیما منتقل می شود. از طرفی بسیاری از گروههای کوهنوردی حرفه ای و غیر حرفه ای نیز ترجیح می دهند به سبب سرعت بیشتر، لوازم خود را حتی در مناطقی که می شود از خودرو استفاده کرد از حمل و نقل هوایی کمک بگیرند. لذا با ورود به محوطه داخلی فرودگاه با حجم عظیمی از بار و مسافر مواجه شدیم. پرواز ما دومین پرواز به مقصد Lukla با شرکت هوایی Yeti Airline بود. هواپیماهایی که در فرودگاه Lukla می توانند فرود بیایند اغلب هواپیماهای ملخی با حداکثر سی مسافر است. فرودگاه لوکلا در میان کوهستان واقع است و هیچ راه دسترسی زمینی به این منطقه وجود ندارد. این فرودگاه به سبب کوتاهی باند و شرایط ویژه آن سومین فرودگاه خطرناک جهان است ولی به سبب اینکه مسیر اصلی صعود به منطقه اورست و یخچال خومبو و همچنین پارک ملی Sagarmatha است بسیار پرتردد است. مراسم Check in به سبب تاخیر پروازها با تاخیر انجام شد و ما وارد قسمت ترانزیت شدیم. طولی نگذشت بود که خبردار شدیم هنوز پرواز قبل از ما انجام نشده است لذا تاخیر زیادی خواهیم داشت. به هر حال تا ساعت سه بعدازظهر در فرودگاه بودیم تا اینکه اعلام شد به علت شرایط بد هوا در فرودگاه لوکلا پرواز کنسل شده است و ما بناچار فرودگاه را به امید پرواز فردا ترک کردیم.
یکی از مکانهای توریستی و بسیار معروف شهر کاتماندو که در لیست میراث جهانی هم قرار دارد Hanuman Dhoka Durbar Square یا همان Durbar Square شهر کاتماندو است. این مکان که مجموعه ای از معابد هندویی و بودایی است شباهت زیادی به Durbar Square شهر باختاپور دارد. این مجموعه بین قرون 12 تا 18 میلادی ساخته شده و تا اواخر قرن بیستم محل اقامت پادشاه نپال بود.
در محوطه این میدان که ورودیه آن برای افراد غیر بومی 750 روپیه است تعداد زیادی دستفروش و همچنین مغازه های کوچک وجود دارد که انواع و اقسام محصولات از سوغاتی های کشور نپال گرفته تا سبزیجات تازه را عرضه می کنند. از مهمترین بناهای این میدان می توان به Basantapur Durbar و Maju Dega اشاره کرد. همچنین مجسمه سنگی زیبایی که نمادی از شیوا است را می توان در قسمتی از میدان یافت. برای بازدید از این مجموعه حدود دو ساعت زمان نیاز است.
خیابان شمالی میدان به سمت محله Thamel ادامه می یابد و در طول این خیابان بسیار کم عرض و شلوغ تعداد زیادی مغازه و فروشگاه وجود دارد که تقریبا همه چیز می فروشند. ما بعد از حدود یکساعت پیاده روی از این محله شلوغ و با کوچه های پرپیچ و خم به هتل رسیدیم.
روز سوم:
ساعت شش و نیم وارد فرودگاه شدیم در بدو ورود متوجه گروهی کوهنورد ایرانی شدیم که راهی کمپ اصلی اورست بودند. سرپرست آنها نیز حسن نجاریان کوهنورد مشهور ایران بود.بعد از مراسم Check in وارد سالن ترانزیت شدیم. بعد از دوساعت مجددا اعلام کردند که احتمالا پروازها کنسل خواهد شد. با توجه به اینکه زمان را از دست می دادیم تصمیم گرفتیم که در صورت امکان از هلیکوپتر اختصاصی استفاده کنیم ولی به دلیل باد شدید در لوکلا، پروازهای هلیکوپتر هم کنسل شد. خلاصه ساعت دو بعدازظهر از فرودگاه خارج شدیم و به سمت هتل حرکت کردیم. بعد از صرف نهار به سمت معبد بودای Bouddhanath حرکت کردیم. این معبد مثل بسیاری دیگر از معابد بودایی بصورت یک گنبد مدور بزرگ است به اینجور معابد در فرهنگ بودایی Stupa گفته می شود. ورودیه این معبد 150 روپیه است. دورتادور معبد که به شکل میدان است مغازه هایی است که اسباب و وسایل عبادت می فروشند که بیشترشان برای توریستها جنبه یادگاری و سوغاتی دارد. جهت حرکت به دور این Stupa ، جهت عقربه های ساعت است و این موضوع در دین بودایی اهمیت دارد. البته با توجه به توریستی شدن این محل اگر شخصی هم در خلاف جهت حرکت کند کسی به او چیزی نمی گوید ولی با توجه به حرکت تعداد زیادی از زائران بلافاصله مسیر درست تشخیص داده می شود.
دور تا دور این محل چرخهای کوچک و بزرگی نصب شده که به صورت استوانه های دواری هستند که روی آنها دعاهایی به زبان نپالی نگاشته شده است. برخی از این استوانه ها فلزی و برخی چوبی هستند. بوداییانی که به دور این محل گردش می کنند عموما این استوانه ها را هم می چرخانند. البته شکل دیگری از این استوانه ها هم وجود دارد که به صورت پورتابل طراحی شده یعنی استوانه بر روی یک دسته چوبی قرار دارد و با چرخاندن دسته استوانه هم می چرخد. این استوانه تو خالی است و معمولا دعای خاصی که بر روی کاغذ نوشته شده در آن قرار داده می شود. لذا با هر بار چرخاندن استوانه در حقیقت آن دعا یک بار خوانده می شود. در دست برخی از کاهنان بودایی علاوه بر تسبیح ممکن است زنگوله ای را هم ببینید. پرچمهای رنگی که بر روی آنها دعا نوشته شده است تقریبا در تمامی محلهای مذهبی بودایی وجود دارد. کاسه های فلزی در ابعاد مختلف یکی از سوغاتی هایی است که اکثر توریستها ابتیاع می کنند. این کاسه ها طوری ساخته شده اند که اگر قطعه چوبی را به لبه خارجی آن بصورت مماس بگردانید صدایی از یک نت خاص که مرتبا تشدید می شود بگوش می رسد. از این کاسه ها با توجه به خاصیتی که شبه دیاپازون دارند در مدیتیشن استفاده می شود. بازدید از این مکان یکساعت و نیم زمان نیاز دارد.
معبد Pashupatinath یکی دیگر از میراث جهانی دره کاتماندو است که در کنار رودخانه Bagmati واقع شده است. این معبد هندوئی در قرن پنجم ساخته شده و به لرد شیوا پیشکش شده است داخل این معبد مجسمه گاو بسیار بزرگ طلایی رنگی قرار دارد. ورود به این معبد فقط برای هندوها مجاز است و افراد دیگر فقط از خارج معبد می توانند معبد را ببینند. در سوی دیگر رود بناهایی که به شکل اتاقهای کوچک مجزایی است وجود دارد که به نظر می رسد برای چله نشینی و عبادت درست شده اند. مراسم سوزاندن مردگان در کنار این رودخانه انجام می شود و از آنجا که کاتماندو شهر پرجمعیتی است لذا تقریبا در تمامی طول روز می توان این مراسم را از نزدیک مشاهده کرد. ورودیه این مجموعه 1000 روپیه است هر چند که با آن نمی شود داخل معبد را دید.
روز چهارم:
ساعت پنج و نیم به سمت فرودگاه به راه افتادیم. به محض ورود به سالن فرودگاه احساس کردم که همه آدمها را علی رغم شباهتهایشان می شناسم. به سرعت بارهایمان را تحویل دادیم و وارد سالن ترانزیت شدیم. نکته جالب در هنگام تحویل بار توزین دقیق آن است و در صورتی که حتی به میزان اندک هم بیش از مقدار مجاز شود یا باید پول اضافه بار به شرکت هوایی پرداخت شود و یا مبلغی به مسوول توزین بار به عنوان رشوه داده شود! همچنین مسافرین نیز باید وزن شوند. خبر خوب امروز این بود که پرواز قبل از ما پریده است و ما باید منتظر بمانیم تا هواپیما برگردد و ما را ببرد. اما خبر بد این بود که بعد از ساعتی هواپیما برگشت منتهی با مسافرانش! و از قضا هوا در لوکلا مناسب نبوده و هواپیما نتوانسته فرود بیاید. اما امید همچنان باقی بود تا در چند ساعت آینده هوا مساعد شود. یکساعتی نگذشته بود که یکی از شرکتهای هوایی اعلام کرد که تمام پروازهایش را به لوکلا کنسل کرده است. اینجا بود که ما هم حساب کار خود را کردیم. پس از مشورت با همسفران و همچنین راهنمای محلی تصمیم گرفتیم که در صورت کنسل شدن پرواز وقت را از دست ندهیم و برنامه را به منطقه آناپورنا تغییر دهیم. یکساعتی نگذشت که پرواز ما هم کنسل شد و ما به ناچار از پیاده روی در منطقه اورست و پارک ملی ساگارماتا علی رغم میل باطنیمان انصراف دادیم. بلافاصله بلیط شهر پوخارا را گرفتیم و با اولین پرواز که بیش از یکساعت با ما فاصله نداشت به سمت پوخارا حرکت کردیم. هواپیمای کوچک ما دو ملخ داشت و فقط 17 نفر مسافر می گرفت. کمتر از 40 دقیقه به پوخارا رسیدیم.
شهری که از فراز آسمان بسیار سرسبز و زیبا به نظر می رسد. دریاچه Phewa در میان شهر قرار دارد و کوههای سربه فلک کشیده هیمالیا را در شمال شهر می توان دید. پوخارا یکی از مهمترین مقاصد توریستی نپال است و برخلاف کاتماندو بسیار تمیز و مرتب است. فرودگاه شهر بسیار جمع و جور است و دسترسی به آن بسیار ساده است. ما جهت صرف نهار به یکی از رستورانهای کنار دریاچه رفتیم و بلافاصله به سمت کوهستان به راه افتادیم.
بعد از 40 دقیقه عبور از جاده ای کوهستانی و جنگلی به روستایی به نام Naya Pul (ارتفاع 1070متر) رسیدیم. به گفته راهنمای محلی ما-هوم- که در این منطقه بسیار سرشناس هم بود تا ایستگاه بعدی حدود یکساعت پیاده روی داشتیم که البته بدون حمل بارهایمان بود چرا که او با یک جیپ محلی بارها را به مقصد بعدی فرستاده بود. اولین ایستگاه چک کردن بازدیدکنندگان منطقه حفاظت شده آناپورنا در این روستا قرار دارد. تمامی افراد در هنگام ورود و خروج باید مدارکی را که قبلا برای ورود به منطقه تهیه کرده اند را در اختیار پلیس ویژه این منطقه قرار دهند. مجوز ورود معمولا در کاتماندو یا پوخارا صادر می شود و تورها به راحتی این کار را در ازای 2000 روپیه و با ارائه پاسپورت و یک قطعه عکس انجام می دهند.
با طی کردن حدود سه و نیم کیلومتر از کنار رودخانه ای پرخروش که حاصل آب شدن یخچالهای هیمالیاست به دهکده بعدی به نام Birethanti(ارتفاع 1025متر) رسیدیم. هوا کم کم داشت تاریک می شد و ما هم به سرعت به اتاقهایمان که هر کدام دوتخته با پتو و ملحفه تمیز بود هدایت شدیم. این مهمانپذیر فاقد برق بود و به همین دلیل بعد از صرف شامی سبک به خواب رفتیم.
روز پنجم:
بعد از صرف صبحانه ساعت 9 از کنار رودخانه به راه افتادیم و در مسیری که به نظر جیپ رو بود حرکت کردیم. کلیه بارهای ما توسط باربرهایی که راهنما قبلا هماهنگی آنها را انجام داده بود حمل میشد. به طور متوسط هر باربر کوله پشتی یا کوله پشتی هایی با وزن بین 25 تا 30 کیلو را حمل می کند که در مسیرهای کوهپیمایی بسیار طاقت فرسا و مشکل است. روش حمل بارها هم کاملا متفاوت است آنها بارها را با طناب به هم می بندند و با کمک تسمه ای که پهنای آن کمی بیش از پنج سانتی متر است به دور پیشانی خود می اندازند.
جالب این بود که یکی از چهار باربر ما زنی حدودا 35 ساله بود. بارها تصمیم گرفتم که برای دقایقی هم که شده بار سنگین او را از دوشش بردارم و کمکش کنم اما بلافاصله بر روی عذاب وجدانم پا گذاشتم. این زن که صاحب دو فرزند هم بود از راهی دور برای امرار معاش خانواده اش برای این کار موقت به این مکان آمده بود و ممکن بود در صورت کمک ما این تصور برای صاحب کار او ایجاد شود که فاقد توانایی لازم برای انجام این کار است و در آینده به او کاری ندهند. دو نفر دیگر از باربرها نیز پسرهای جوانی بودند که در کاتماندو مشغول تحصیل در دانشگاه بودند و برای کمک به هزینه های تحصیلی این شغل نیمه وقت را پیدا کرده بودند. 10:30 دقیقه به رستوران صنم رسیدیم. این منطقه آخرین نقطه جاده جیپ رو است.بعد از استراحتی کوتاه به سمت روستای Hill حرکت کردیم.
قبل از ساعت 11:30 به Hill رسیدیم و قرار شد نهار را در یکی از رستورانها بخوریم. به سرعت درخواست غذا که عمدتا اسپاگتی، سیب زمینی، تخم مرغ، نوعی رشته پخته و البته مرغ پخته یا سرخ کرده و همچنین چند جور غذای گیاهی است گرفته شد و به سرعت با کمک تمامی افرادی که در آن رستوران کوچک بودند(حتی باربرها) آماده شد. این تنوع غذایی در تمام طول مسیر ما تقریبا ثابت بود و در برخی مناطق پیتزا هم به آن افزوده می شد. کلا غذاها خیلی به مذاق ما جور نبود هرچند که میشد گرسنه نماند. ساعت 12:30 به حرکت خود ادامه دادیم و با گذر از دو پل معلق فلزی به ابتدای مسیری که به 3000 پله معروف است رسیدیم. به گفته راهنمای ما از اینجا تا جایی که برای اقامت شبانه در نظر گرفته شده بیش از 3300 پله سنگی وجود دارد و این موضوع برای زانوهایی که کم کم دچار خستگی می شوند خبر خوشایندی نیست. در عبور از این محل که درحقیقت صعود از کوهی با شیب زیاد است بارها به خودمان استراحت دادیم.
ارتفاع روستای Ulleri از سطح دریا حدود 2000 متر است که ما بعد از دوساعت به آنجا رسیدیم و بعد از یکساعت تجدید قوا به سمت مقصد نهایی شبانه یعنی Banthani حرکت کردیم و ساعت 16:30 به آنجا رسیدیم. از شروع پیاده روی تا اینجا بیش از 15850 متر را طی کرده ایم و ارتفاع ما 2286متر است. هوا هنوز روشن است و ما فرصت داریم تا اتاقهای کوچک دو تخته ای را که به ما داده اند را مرتب کنیم و همچنین دوش آبگرم بگیریم. با غروب آفتاب کم کم هوا سرد می شود و مجبور می شویم به کنار بخاری بزرگ چوبی وسط سالن غذاخوری بیاییم که هم کمی گرم شویم و هم شام بخوریم. به هر حال خستگی مسیر و تاریکی و سرمای هوا سبب می شوند تا زودتر به داخل رختخواب بخزیم.
روز ششم:
ساعت شش صبح بود که بیدار شدم، هنوز هوا گرگ و میش بود و اتاق هم سرد. با این وجود مهمانسرا را ترک کردم . منظره بسیار زیبای کوه مقدس Machhapuchhareکه به سبب شکل ویژه اش به آن لقب Fish Tail داده اند از لابه لای دره روبرو مهمانسرا پیدا بود و به همین سبب هم اسم این مهمانسرا را Fish Tail گذاشته اند. علی رغم سردی هوا ساعتی را به نظاره کوه مشغول بودم. کم کم همنوردان دیگر هم بیدار شدند و از این منظره لذت بردند. گفته شده که تاکنون کسی موفق به صعود این کوه 6993 متری نشده است و دولت نپال نیز صعود به این کوه را ممنوع کرده است.
بعد از صرف صبحانه در ساعت 9 صبح مسیر را از میان منطقه ای جنگلی که بیشتر درختان آن را گونه Rhododendron به معنی درخت قرمز تشکیل می دهد ادامه دادیم. این درخت گلهای بسیار زیبای قرمز رنگی دارد که نمایی بسیار زیبا به این منطقه بخشیده است. البته درختان ماگنولیا با گلهای سفید و بزرگ نیز در این جنگل وجود دارند که زیبایی آن را دو چندان می کند.بیشتر سنگهای این منطقه از جنس سنگهای رسوبی هستند که به دلیل وجود کانی “میکا” به سادگی ورقه ورقه می شوند.
بعد از یکساعت پیاده روی سبک به Nangethanti می رسیم و بعد از کمی استراحت به سمت Ghorepani حرکت می کنیم. حدود ساعت 12 به Ghorepani که روستایی بزرگ است می رسیم و خودمان را برای یک استراحت طولانی آماده می کنیم.
ارتفاع این منطقه 2889 متر است و امروز حدود هشت و نیم کیلومتر پیاده روی کرده ایم. مهمانپذیر Nice Viewpoint Lodge دارای اینترنت است و بابت یک روز مشتریان را 100 روپیه شارژ می کند.
به ما گفتند که تراس مهمانسرا، نمایی بسیار زیبا از رشته کوههای هیمالیا دارد ولی به علت مه در ارتفاعات ما نمی توانستیم کوهها را ببینیم تا اینکه در هنگام غروب کم کم با رقیق شدن مه سر و کله قلل مرتفع نمایان شد. عظمت کوههای درپیش رو تا ساعتی ما را بر جایمان میخ کوب کرد. درست در پیش رویمان قله 8091 متری آناپورنا و در کنار آن قله و دیواره عظیم آناپورنای جنوبی با ارتفاع 7219 متر قرار دارد. عظمت این کوهها وصف ناشدنی است.
روز هفتم:
ساعت پنج صبح قبل از طلوع آفتاب به سمت منطقه ای به نام Poon Hill حرکت کردیم. این محل که در واقع قله کوهی است که روستای Ghorepani در دامنه آن قرار دارد یکی از بهترین نقاطی است که در هنگام طلوع آفتاب می توان کوههای اطراف را به راحتی مشاهده کرد و بسیاری از تصاویری که کوههای منطقه آناپورنا را نشان می دهند از این نقطه عکاسی شده اند. ارتفاع Pool Hill حدود 3200 متر است و از مهمانسرای محل اقامت ما حدودا یکساعت سربالایی است.
برفراز این محل که برای ورود به آن ورودیه 50 روپیه ای هم در نظر گرفته شده یک برجک فلزی شبیه برجکهای دیده بانی نصب شده که از فراز آن می توان با توجه به راهنمایی که در دورتادور فضای داخلی برجک وجود دارد کوههای اطراف را شناسایی کرد. البته گاهی غبار و مه مانع از دید خوب می شوند که خوشبختانه در زمان بازدید ما هوا کاملا صاف بود. با کمک دوربین دوچشمی می توان دره ها و پرتگاههای خوفناک آناپورنا که با کولاک برف و یخ همراه است را دید.
قللی که از سمت غرب به شرق دیده می شوند به ترتیب:
Dhaulagiri IV(7661m), Dhaulagiri V(7618m), Dhaulagiri III(7715m), Dhaulagiri II(7751m), Dhaulagiri I(8172m), Tukuche Peak (6920m), Dhampus Peak (6012m), Nilgiri(7061m), Annapurna I(8091m), Annapurna South(7219m), Himchuli(6441m), Fishtail(6993m)
بعد از بازگشت از Poon Hill و صرف صبحانه در ساعت 9:15 مسیر بازگشت را در پیش گرفتیم منتهی از مسیری دیگر. ابتدای مسیر، بیشتر تراورس ارتفاعات مجاور بود و کمی هم ارتفاع زیاد کردیم تا به منطقه ای به نام Deurali رسیدیم و برای استراحت دقایقی را در یکی از کافه ها گذراندیم Deurali در حقیقت گردنه این مسیر است و ارتفاع آن 3115 متر می باشد. پس از آن وارد مسیری می شویم که به سرعت ارتفاع کم می کنیم تا ساعت حدود 11:45 که برای صرف نهار در منطقه ای به نام Banthanti (ارتفاع 2715متر) توقف می کنیم. مسیر جنگلی و بسیار زیباست و تا اینجای کار از صبح حدود ده کیلومتر راه آمده ایم.
در ادامه مسیر شیب بسیار تندی تا کف دره ای عمیق را پایین می رویم و مجددا از سمت دیگر دره صعود می کنیم. مسیر بسیار پر شیب و نفسگیر است و پس از یکساعت در ساعت 15:15 به روستای Tadapani به ارتفاع 2723متری می رسیم.
با توجه به مسافت دوازده کیلومتری که امروز در سربالایی و سرازیریهای شدید طی کرده ایم تقریبا همه اعضای گروه بسیار خسته به نظر می رسند و شاید هیچ چیز به اندازه یک دوش آب گرم لذتبخش نباشد. اما با خروج اولین نفر از حمام نظرها درباره دوش آبگرم عوض می شود چرا که حمام طوری طراحی نشده تا بتوان در یک زمان از مخلوط آب گرم و آب سرد استفاده کرد. یا باید زیر آب جوش سوخت و یا زیر آب سرد یخ زد!! برخی با توجه به این اشکال فنی بیخیال دوش شدند و بعضی دیگر هم برای خودشان راه حل هایی پیدا کردند.
عده ای از اهالی محلی مشغول بازیی به نام Carrom بودند. این بازی که بر روی تخته چوبی انجام می شود شباهت زیادی به بازی بیلیارد دارد با این تفاوت که بجای توپ از مهره و بجای چوب بیلیارد از ضربات انگشت استفاده می شود. برای سهولت حرکت مهره ها بر روی صفحه بازی که از جنس چوب است از پودر استفاده می شود تا اصطکاک را کمتر کنند. این بازی دو تا چهار نفره است.
در Tadapani میشه افرادی را دید که یا قصد حرکت به Base Camp Annapurna را دارند و یا از آنجا برگشته اند. البته غیر از این روستا که یکی از مسیرهای دسترسی به کمپ اصلی است، مسیرهای دیگری نیز وجود دارد.
روز هشتم:
ساعت نه صبح روستای Tadapani را ترک کردیم مسیر ما همچنان از میان جنگل عبور می کرد و ما مشغول کم کردن ارتفاع بودیم تا بعد از دو و نیم ساعت به روستای بزرگ Ghandruk رسیدیم(ارتفاع 2034 متر).
پس از کمی استراحت و صرف نهار به سمت روستای Kimche به راه افتادیم. و پس از یکساعت به آنجا رسیدیم. Kimche در ارتفاع 1724 متری قرار دارد و ابتدای جاده جیپ رو است. بعلت کمبود وقت تصمیم گرفتیم تا مابقی راه را با جیپ برویم. به راحتی می توان از کیوسکی که در ابتدای جاده قرار دارد جیپ کرایه کرد. در ضمن روزانه مینی بوس روستا، دو سرویس از این محل انجام می دهد.
در مجموع در طول این مسیر بیش از 50 کیلومتر پیاده روی کردیم که با توجه به زمانی که صرف کردیم بسیار لذت بخش بود.
جیپ ساعت سه بعدازظهر ما را از Kimche سوار کرد و حدود ساعت پنج و نیم به پوخارا رساند. با هماهنگی انجام شده مستقیما به هتل آپارتمانی که برایمان رزرو شده بود رفتیم تا پس از کمی استراحت جهت گردش در شهر به سمت دریاچه معروف Phewa برویم.
هتل ما به خیابان ساحلی کنار دریاچه نزدیک بود به همین دلیل نیازی به استفاده از تاکسی نبود. هوا تاریک شده بود که ما جهت گردش به خیابان ساحلی آمدیم. اولین موضوعی که جلب توجه می کرد تعداد زیاد توریستها بود که مشغول خرید از مغازه ها یا صرف اوقاتشان در رستورانها و کافه های کنار خیابان بودند. برخلاف کاتماندو این منطقه از شهر بسیار تمیز است و بیشتر تداعی کننده شهرهای ساحلی کشورهای جنوب شرقی آسیاست. با توجه به قیمتهایی که از اجناس در کاتماندو سراغ داشتیم دریافتیم که برخی از اجناس در این شهر ارزانتر از کاتماندو هستند و یا حداقل به همان قیمتند. شام را در رستورانی که در آنجا رقص و موسیقی زنده نپالی اجرا می شد صرف کردیم.
فاصله از مبدا(متر) | فاصله از محل قبلی(متر) | ارتفاع(متر) | نام محل | روز سفر |
0 | 0 | 1070 | Nayapul | روز اول |
3500 | 3500 | 1025 | Birethanti | روز اول |
7820 | 4320 | 1306 | Sanam Resturant | روز دوم |
9140 | 1320 | 1478 | Hill | روز دوم |
13200 | 4060 | 2007 | Ulleri | روز دوم |
15870 | 2670 | 2286 | Banthanti | روز دوم |
20070 | 4200 | 2467 | Nangethanti | روز سوم |
24270 | 4200 | 2889 | Ghorepani | روز سوم |
25860 | 1590 | 3200 | Poon Hill | روز چهارم |
27450 | 1590 | 2889 | Ghorepani | روز چهارم |
32520 | 5070 | 3115 | Deurali | روز چهارم |
37030 | 4510 | 2715 | Banthanti | روز چهارم |
39370 | 2340 | 2723 | Tadapani | روز چهارم |
46580 | 7210 | 2034 | Ghandruk | روز پنجم |
50250 | 3670 | 1724 | Kimche | روز پنجم |
روز نهم:
صبح بعد از صبحانه در شهر گشت و گذاری کردیم و مقداری سوغاتی خریدیم. سپس به هتل آمدیم و با قرار قبلی که با شرکتی جهت پاراگلایدر سواری گذاشته بودیم به شهر بازگشتیم. بعد از انجام تشریفات که شامل ثبت نام و اظهار سلامت جسم و روان برای پاراگلایدر سواری بود با تعداد دیگری از مشتریان و همچنین خلبانان و ابزار پاراگلایدینگ، سوار بر وانت راهی تپه ای که مشرف به دریاچه و شهر پوخارا بود شدیم. بعد از سه ربع به بالای تپه و محل ویژه پاراگلایدینگ رسیدیم. به گفته یکی از خلبانان این سایت پروازی به سبب موقعیت، نزدیک بودن به شهر، مناظر بسیار زیبا و باد مناسب در طول سال یکی از بهترین سایتهای پاراگلایدینگ در جهان است. ما برای یکبار پرواز نیم ساعته 90 دلار پرداختیم. به گفته خلبان در صورت شرایط جوی مناسب و همچنین مشتری کافی، هر خلبان در روز می تواند حداکثر سه پرواز انجام دهد. ساعات پرواز بستگی به شرایط جوی و دمای هوا دارد لذا در ساعات خاصی از روز انجام می شود.
World Peace Pagoda یک عبادتگاه بودایی است که در تپه ای در جنوب غربی دریاچه واقع شده است. این عبادتگاه که با کمک کشورهای ژاپن، سریلانکا و تایلند ساخته شده است مظهر صلح در جهان است. از فراز این تپه می توان منظره ای زیبا از کوههای هیمالیا و دریاچه Phewa را تماشا کرد. در مسیر برگشت می توانید غار Gupteshwor Mahadev را هم بازدید کنید. این غار برای هندوها جنبه مذهبی دارد و ورودیه آن 200 روپیه است. برای بازدید از این غار نیم ساعت کافی است.
روز دهم:
ساعت هفت صبح به سمت لومبینی حرکت کردیم. راننده محلی ما از ما پرسید که تمایل داریم از آزادراه و یا جاده کوهستانی به لومبینی برویم و بعد اضافه کرد که از آزادراه پنج و نیم ساعت و از مسیر کوهستانی هفت ساعت راه در پیش داریم. ما هم با یک حساب سرانگشتی مسیر آزادراه را انتخاب کردیم. بعد از نیم ساعتی که در یک جاده شلوغ و باریک و پر از دست انداز طی کردیم از راننده پرسیدیم که چرا از آزادراه نمی رود و او هم پاسخ داد که آزادراه همین است و تازه این جاده با توجه به اینکه یکی از توریستی ترین و مهمترین جاده های نپال است شرایط نسبتا بهتری دارد. اینجا بود که تازه متوجه شدیم که چرا مسیر 280 کیلومتری را در پنج و نیم ساعت باید طی کرد. در طول مسیر به سبب نامناسب بودن جاده و همچنین تردد ماشینهای سنگین تعدادی تصادف هم دیدیم که البته هیچکدام تلفات جانی نداشتند. طبق قرار قبلی جهت اقامت شبانه به مهمانسرایی در نزدیک شهر رفتیم.
راهنما و مدیر مهمانسرا به ما پیشنهاد داد که به علت کمبود وقتی که داریم هر چه سریعتر عازم سایت لومبینی شویم. شهر Lumbini شهرت خود را با محل تولد بودا (شاهزاده سیدارتا)به دست آورده است. دولت نپال هم با توجه به علاقه خاصی که بوداییان جهان به این محل دارند. امکاناتی را برای سرمایه گذاری سایر کشورها در ایجاد عبادتگاههای مذهبی فراهم کرده است. این مجموعه مذهبی وسعت زیادی دارد و تعدادی از کشورها از قبیل آلمان، فرانسه، تایلند، نپال، هند، میانمار، اتریش، چین، سریلانکا و ژاپن عبادتگاههایی دارند.
ما به توصیه راهنما از عبادتگاهی که توسط آلمانی ها ساخته شده بود بازدید کردیم. علاوه بر زیبایی خاصی که این عبادتگاه داشت، در حیاط آن نیز تعداد زیادی مجسمه که هر کدام روایتی از زندگی بودا است را قرار داده اند.
ما عبادتگاه فرانسه را هم دیدیم که هنوز کاملا تزیینات داخلی آن تمام نشده بود. سپس راهی قسمت اصلی که همانا محل تولد بودا بود شدیم. ژاپنی ها در تکمیل و ساخت محوطه این مجموعه سرمایه گذاری زیادی کرده اند. دریاچه ای مصنوعی با قابلیت قایقرانی قسمت شمالی را که کتابخانه اصلی در آن قرار دارد به بنای سفید رنگی که بر روی زادگاه بودا بنا شده است متصل می کند.
این منطقه نیز در لیست میراث جهانی به ثبت رسیده است و ورودیه آن 200 روپیه است. بازدید از آن یکساعت زمان نیاز دارد.
شاهزاده سیدارتا ملقب به بودا در 623 سال قبل از میلاد در لومبینی بر روی سنگی که در نزدیک چشمه ای قرار داشته به دنیا آمد که در حال حاضر این محل توسط ساختمان سفید رنگی مسقف شده است. بودا در 29 سالگی قصر را ترک کرد و برای یافتن روش زندگی بهتر به جنگل رفت. داستان زندگی او بسیار جالب است و توصیه می کنم که حتما آن را مطالعه کنید. به هر حال او در سن هشتاد سالگی به گفته بوداییان در شهر Mahaparinirvan در هند درگذشت.
در اطراف این محل ستونی سنگی وجود دارد که یادمانی از دوران سلطنت Ashoka است.
چندین درخت بزرگ شبیه انجیر معابد وجود دارد که در اصطلاح محلی به آنها درخت بودا گفته می شود. در جای جای این محل می توان راهبهای بودایی را دید که مشغول عبادتند.
روز یازدهم:
صبح به سمت پارک ملی چیتوان(جزء میراث جهانی است) به راه افتادیم و بعد از سه ساعت به محل اقامتمان که Jungle Safari Resort نام داشت و در مجاورت پارک بود رسیدیم.
بعد از استقرار و صرف نهار به سمت پارک حرکت کردیم. ابتدا به ایستگاه فیل سواری رفتیم و به مدت یکساعت با فیل در پارک گردش کردیم. هر فیل ظرفیت حمل چهار نفر را دارد. با توجه به سالیان متمادی که فیل سواری در این پارک جریان دارد حیات وحش نیز با آن خو گرفته اند و بازدید کنندگان می توانند از نزدیک گوزن، میمون، خروس وحشی، کروکودیل، انواع پرندگان آبزی و آبچر و همچنین اگر خوش شانس باشند اسب آبی هم ببینند.
بعد از فیل سواری نوبت به کانو سواری می رسد. کانو قایقهای چوبی کم عرض و درازی هستند که هر کدام ظرفیت هشت مسافر را دارند و قادرند در رودخانه های کم عمق نیز حرکت کنند. در رودخانه ای که از میان پارک می گذرد ما تعداد زیادی کروکودیل دیدیم که برای آفتاب گرفتن به ساحل رودخانه آمده بودند. همچنین یک اسب آبی را دیدیم که از رودخانه عبور کرد.
پیاده روی در جنگل، قسمت دیگر برنامه است که حدودا یکساعت زمان می گیرد و بسیار لذتبخش است. در میان جنگل تعداد زیادی لانه موریانه وجود دارد. همچنین نوع خاصی از انگل گیاهی که به شکل پیچک است به بسیاری از درختان هجوم برده و بعذا اشکال زیبایی نیز ایجاد کرده است. پایان مسیر پیاده روی به محل نگهداری فیلها ختم می شود که تعدادی بچه فیل و همچنین فیل مادر در آنجا نگهداری می شوند. در هنگام فیل سواری درب لنز دوربین دوچشمی من که به اندازه یک سکه بود به میان جنگل افتاد. وقتی فیلبان خود را از موضوع آگاه کردم او به فیلبانی که پشت سر ما می آمد موضوع را گفت و آن فیلبان نیز به فیل خود چیزی گفت. درکمال شگفتی فیل با خرطوم خود برگها را کنار زد و این قطعه کوچک را پیدا کرد و با خرطوم خود به شکل ماهرانه ای آن را به فیلبان داد.
قابل ذکر است که ورودیه پارک ملی چیتوان 10 دلار است و برای برنامه ای که ما اجرا کردیم حداقل پنج ساعت زمان نیاز است.
خبردارشدیم که هر شب در سالن اجتماعات روستا به مدت یکساعت رقص محلی برگزار می شود و ورودیه آن هم رایگان است. تعداد نسبتا زیادی از جوانان روستا درگیر این برنامه بودند و بسیاری از آداب و سنن منطقه خود را در غالب رقص به بازدیدکنندگان معرفی کردند. یکی از این رقصهای زیبا رقص طاووس بود که فرد رقصنده در لباس طاووس با موسیقی محلی حرکات طاووس را تقلید می کرد.
روز دوازدهم:
ساعت هفت صبح هتل را به مقصد کاتماندو ترک کردیم و بعد از پنج ساعت وارد کمربندی کاتماندو شدیم. با ورود به محدوده شهر کاتماندو مجددا با آلودگی شدید هوا و همچنین محیط زیست مواجه شدیم.
مقصد ما شهر Patan بود. Patan یا Lalitpur روزگاری شهری جدا از کاتماندو بوده و با گسترش کاتماندو اکنون در جنوب آن قرار دارد. این شهر به سبب مجسمه های چوبی و سنگی و همچنین فلزی مشهور است. در قرون 16 تا 18 میلادی ،مصادف با دوره تمدن Malla ، این شهر پایتخت نپال بود. بیشتر آثار تاریخی در Patan Durbar Square قرار دارد که شباهت زیادی به میدان دربار در کاتماندو و بختاپور دارد. از مهمترین بناهای آن می توان به: Jagan Narayan Temple, Mahabouddha, Khumbeshwar Temple, Golden Temple و Krishna Mandir اشاره کرد. لازم به ذکر است که این شهر نیز در لیست میراث جهانی به ثبت رسیده و ورودیه آن نیز 500 روپیه است. برای بازدید از این منطقه حدود دو ساعت زمان نیاز است.
روز سیزدهم:
صبح برای بازدید از معبد Swayambhunath از هتل خارج شدیم. این معبد بودایی که به معبد میمونها هم مشهور است در میان شهر قرار دارد و جزء میراث جهانی است. معبد بر روی تپه ای کوتاه قرار دارد و اولین چیزی که به چشم می آید تعداد بسیار زیاد پرچمهای رنگینی است که در معابد بودایی وجود دارد.
جمعیت قابل توجهی از میمونها در این منطقه وجود دارند. برخلاف دیگر معابد بودایی، محوطه این معبد بسیار کثیف است. از نکات جالب تخصیص استخر کوچکی برای شنا کردن میمونهاست!
Dream Garden مکانی در نزدیکی Thamel است که باغی قدیمی و بسیار زیباست و برای ورود به آن باید نفری 200 روپیه پرداخت و شاید بهترین مکان برای چند ساعت استراحت در پایتخت آلوده نپال است.
از آنجایی که پرواز بازگشت ما همان شب بود لذا مابقی زمان را به خرید اختصاص دادیم.
*از این سفر فیلم مستندی توسط دوست خوبم، وفا ادیب تهیه شده که در لینک زیر می توانید آن را مشاهده کنید.
افشین ایران پور
کانون گردشگران جوان ایران
iranpour@kanoonirangardan.ir
بهار 1393
خیلی عالی بود .مرسی از این همه دقت
سلام بسیار زیبا بود هم ازنظر تیم هم از جهت مناظر وهم از جهت راهنمایی سفر و همچنین فیلمبرداری بسیار حرفه ای و کیفیت بالا ممنونم