سفر به اسکاندیناوی- قسمت نخست: نروژ، سرزمین آبدره ها

سفر ما به کشور نروژ، قسمتی از سفری بود که در مرداد ۱۴۰۳ به منطقه اسکاندیناوی داشتیم. در اینجا قسمت سفر به نروژ را می آورم و سفر به سایر کشورهای این منطقه را در گزارشهای جداگانه خواهم نوشت.
ابتدا بهتر است کمی درباره کشور نروژ بیشتر بدانیم. اطلاعاتی که در ادامه خواهد آمد، عمدتا از ویکیپدیا برداشت شده است.
کمی درباره جغرافیا و تاریخ نروژ:
نروژ ۳۸۵۲۰۷ کیلومتر مربع (تقریبا معادل مجموع وسعت استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان) وسعت دارد و جمعیت آن ۵ میلیون و ۱۳۰ هزار نفر است. مرز مشترک آن با فنلاند ۷۲۹ کیلومتر، با سوئد ۱٬۶۱۹ کیلومتر و با روسیه ۱۹۶ کیلومتر است. پایتخت نروژ، شهر اسلو با ۷۹۲ هزار نفر جمعیت میباشد. از مهمترین شهرهای نروژ میتوان به برگن ۲۷۲ هزار نفر و استاوانگر ۱۱۱ هزار نفر اشاره کرد. تقریباً ۷۰ ٪ خاک نروژ به دلیل سرمای شدید و همجواری با قطب شمال غیرقابل سکونت میباشد.

نروژ در سواحل خود بریدگیهای کوچک و بزرگ زیادی دارد که متعلق به دوران یخبندان است. مشخصه خط ساحلی نروژ وجود آبدرهها (فیوردها fjords) و یک رشته خلیجکهای طولانی، عمیق و باریک است که از جریان یخچالها شکل یافته است.
این کشور دارای تاریخ غنی و پیچیدهای است که به هزاران سال پیش بازمیگردد. نخستین ساکنان نروژ شکارچیان و جمعآوران بودند که پس از پایان عصر یخبندان در این منطقه مستقر شدند. دوران وایکینگها (حدود سالهای 800 تا 1050 میلادی) یکی از مهمترین دورههای تاریخ نروژ است. وایکینگها به دلیل ماجراجوییها، تجارت و تهاجمهای خود به مناطق مختلف اروپا شناخته میشوند.
در قرون وسطی، نروژ به عنوان یک پادشاهی مستقل با تحولات داخلی و جنگهای خارجی مواجه بود. در سال 1397، نروژ به اتحادیه کالمار پیوست و تحت سلطه دانمارک و سوئد قرار گرفت. این اتحاد تا سال 1814 ادامه داشت. پس از آن، نروژ با سوئد وارد اتحادیهای شد که تا سال 1905 ادامه یافت.
در سال 1905، نروژ استقلال کامل خود را از سوئد به دست آورد و به یک پادشاهی مشروطه تبدیل شد. نروژ در طول جنگ جهانی دوم توسط آلمان نازی اشغال شد، اما پس از پایان جنگ به سرعت بازسازی شد و به یکی از کشورهای پیشرفته و دموکراتیک جهان تبدیل شد. امروزه، نروژ به خاطر نظام رفاه اجتماعی قوی، استاندارد بالای زندگی و منابع طبیعی فراوان، به ویژه نفت و گاز، شناخته میشود.
کرون نروژ که در زبان نروژی krone نامیده می شود واحد رسمی پول کشور نروژ است. کد اختصاری کرون نروژ NOK می باشد. هر کرون برابر 100 اوره (به زبان نروژی øre) است که سکههای 50 اوره در این کشور متداول است و همچنین سکه های 1، 5، 10 و 20 کرونی نیز ضرب میشود. اسکناسهای کرون نروژ نیز به ترتیب 50، 100، 200، 500، و 1000 هستند. هر کرون نروژ معادل ۰٫۱۱۳ دلار آمریکاست و هر دلار آمریکا معادل ۸٫۸۲ کرون نروژ است.


گزارش سفر:
روز نخست:
سفر ما در ۱۵ آگوست ۲۰۲۴ از دبی آغاز شد و طبق برنامه قرار بود تا با پرواز خطوط هوایی ترکیش ابتدا به استانبول سفر کنیم و بعد از یک توقف نسبتا طولانی ۵ ساعته به سمت اسلو ادامه مسیر دهیم. ساعت پرواز از دبی به استانبول ساعت ۲ صبح بود ولی تقریبا دو ساعت قبل از پرواز ایمیلی دریافت کردم که ساعت پرواز را ۲:۴۵ اعلام کرد. این موضوع سبب شد تا با خیال راحت در لانژ فرودگاه استراحت کنیم. حدود ساعت ۱:۵۰ دقیقه به سمت گیت خروجی حرکت کردیم. کمتر از ۱۰۰ متر مانده به گیت خروجی تلفن من زنگ خورد و از آن سوی خط صدای نگران و کمی عصبی شخصی به گوش رسید که از من پرسید که چرا به گیت خروجی مراجعه نمی کنم. من هم به او گفتم که طبق ایمیل شرکت هواپیمایی هنوز ۴۵ دقیقه تا پرواز باقی مانده ولی او گفت که همه مسافران سوار شده اند و پرواز منتظر ما است. چند دقیقه بعد ما وارد هواپیما شدیم. درهای هواپیما بسته شد و در ساعت ۲:۱۵ دقیقه هواپیما به سمت استانبول پرواز کرد و تقریبا ۵ ساعت بعد رسیدیم. ما بعد از یک توقف نسبتا طولانی ۵ ساعته به سمت اسلو حرکت کردیم و بعد از ۴ ساعت و حدود ساعت ۱۳:۳۰ وارد فرودگاه ادوارد مونچ اسلو شدیم. فرودگاه اسلو، جمع و جور و نه چندان بزرگ به نظر می رسید.


بعد از اینکه چمدانها را برداشتیم به سمت دفتر اجاره اتومبیل حرکت کردیم. خوشبختانه همه چیز آماده بود و به سرعت اتومبیل ما تحویل داده شد. شاید خوش شانس بودیم که اتومبیل ما بسیار نو بود و فقط ۳۲۰۰ کیلومتر کار کرده بود. شماره پلاک اتومبیل مربوط به دانمارک بود و قطعا توسط مشتری دیگری که برنامه او برعکس برنامه ما بوده به اسلو آمده است. وسایل ما به راحتی در صندوق نیسان X trail جا شد و بدون فوت وقت به سمت اولین مقصد خود حرکت کردیم. فرودگاه اسلو در ۴۵ کیلومتری شمال شرقی اسلو قرار دارد. ما به کمک نقشه گوگل به سمت کلیسا Heddal در نزدیک شهر Notodden حرکت کردیم. گوگل ما را از وسط شهر اسلو به سمت مقصد حرکت داد و چندین جا ما را در ترافیک گرفتار کرد. در مسیر عبور از شهر اسلو متوجه شدم که این شهر بسیار مرتب و قانونمند است. بسیاری از افراد برای تردد از دوچرخه استفاده می کردند و مسیرهای دوچرخه سواری و پیاده روی در همه طول مسیر وجود داشت. فضای سبز بیشتر از حد انتظار در شهر وجود داشت و افراد بسیاری را دیدم که در کنار جاده ساحلی مشغول دویدن و ورزش بودند.
ساعت ۶ بعدازظهر به کلیسا چوبی Heddal رسیدیم. از محوطه خارجی کلیسا که در یک قبرستان قرار دارد بازدید کردیم ولی درب کلیسا بسته بود. این کلیسا که معروف ترین کلیسا چوبی در کشور نروژ است در سال ۱۲۵۰ ساخته شده و مانند سایر کلیساهای مشابه آن در ساختش از آهن استفاده نشده است. هوای بارانی سبب شد تا نتوانیم مدت زیادی را در خارج از اتومبیل به سر ببریم و به بازدید سریع از قبرستان و پارک اطراف آن با چند مجسمه فلزی بسنده کردیم.

طبق برنامه ریزی انجام شده می بایست شب را در یک هتل کوهستانی در نزدیکی شهر ریوکان Rjukan سپری کنیم. مسیر بسیار پرپیچ و خم بود و کمی طول کشید تا هتل را پیدا کردیم. این هتل( Gausta View Lodge) در کنار یک پیست اسکی ساخته شده است و به نظر می آید که در زمان بازگشایی پیست، محل بسیار مناسبی برای اقامت باشد.


درست در روبروی هتل کوه Gaustatoppen قرار دارد. در بالای این کوه یک آنتن مخابراتی بسیار بلند نصب شده است و گفته می شود که متعلق به ناتو است. صعود به قله این کوه یکی از فعالیت هایی است که در فصول گرم سال انجام می شود. طبق نوشته های موجود، در صورت مساعد بودن هوا، بدون چشم مسلح می توان یک ششم از خاک نروژ را از آنجا دید.

تصمیم گرفتیم برای صرف شام به رستوران هتل Gaustablikk Fjellresort برویم که حدود ۱۰ دقیقه با هتل ما فاصله داشت و در کنار یک پیست اسکی بسیار بزرگ ساخته شده است. داخل هتل بسیار مجلل بود و دو رستوران مجزا داشت. مشخص بود که مشتریان این رستوران افرادی متمول بودند.

در یکی از سالنهای لابی هتل چند پوستر از فیلم The Heroes of Telemark با بازی کرک داگلاس و ریچارد هریس به دیوار زده شده بود که بلافاصله من را به داستان آنها متصل کرد.

در این هتل با بازی جالبی مواجه شدم که تاکنون از آن اطلاعی نداشتم. این بازی شوفلبورد (Shuffleboard) نام دارد و یکی از بازیهای قدیمی و سرگرمکننده است که روی یک میز چوبی باریک و بلند (معمولاً بین 3 تا 5 متر) انجام میشود. سطح میز معمولاً صاف و صیقلی است و با پودر مخصوص پوشانده میشود تا دیسکها راحتتر سر بخورند. هر بازیکن مجموعهای از دیسکهای کوچک یا وزنههای فلزی به رنگهای متفاوت دارد. هدف این است که دیسکها با دقت به سمت مناطق امتیازدهی مشخص در انتهای میز هدایت شوند. این مناطق معمولاً به بخشهای مختلفی تقسیم میشوند که هر کدام امتیاز متفاوتی دارند (مانند 1، 2، 3 و گاهی 4). اگر دیسک از لبه میز بیفتد یا به دیسکهای دیگر برخورد کند و خارج شود، امتیاز نخواهد گرفت. دیسکهایی که در محدوده امتیازدهی باقی بمانند، به امتیاز بازیکن اضافه میشوند. دیسکهایی که از لبه میز بیرون بروند یا به درستی در مناطق امتیازدهی قرار نگیرند، امتیازی نخواهند داشت. معمولاً بازی تا رسیدن به یک امتیاز مشخص (مثلاً 15 یا 21) ادامه پیدا میکند.

همانطور که گفتم این چند پیست اسکی در منطقه ای کوهستانی قرار دارند که شهر بزرگ و نزدیک آنها Rjukan است. این شهر به چند جهت در کشور نروژ اهمیت دارد. از نظر جغرافیایی این شهر در یک دره عمیق ساخته شده است به طوری که نور مستقیم خورشید، چندین ماه از سال به این شهر نمی تابد و به همین دلیل تعدادی آینه بر بلندای دره قرار داده شده تا نور خورشید را به کف دره بازتابش کند.

در این منطقه یکی از مهمترین و بزرگترین نیروگاههای هیدروالکتریک(برق-آبی) نروژ ساخته شده بود. لازم به یادآوری است که نروژ به خاطر کوههای بلند و همچنین بارندگی های مناسب، بیشتر انرژی الکتریکی خود را از این نیروگاهها که به تعداد زیاد در داخل کشور ساخته شده بودند تامین می کرد و هم اکنون نیز نقش به سزایی در تامین انرژی کشور دارند. این نیروگاه عظیم Vemork نام دارد که از سال ۱۹۱۱ آغاز به کار کرد و در سال ۱۹۸۸ به کار خود پایان داد و به موزه تبدیل شد. هدف از ساخت این نیروگاه تولید انرژی لازم برای تولید کود شیمیایی بود ولی در ۱۹۳۴ با افتتاح یک واحد تولید آب سنگین با روش الکترولیز در مجاور آن شهرت جهانی پیدا کرد. در زمان جنگ جهانی دوم که نروژ به اشغال نیروهای آلمانی در آمده بود، آلمانها کنترل این کارخانه را در دست گرفتند و سعی کردند آب سنگین بیشتری تولید و ذخیره کنند. آب سنگین یکی از محصولاتی است که در پروسه تولید بمب اتم کاربرد دارد. نیروهای متفقین برای جلوگیری از دستیابی آلمانی ها به بمب اتم، در یک سلسله عملیات این مرکز را از بین بردند. این عملیات در سال ۱۹۶۵ سوژه یک فیلم سینمایی به نام The Heroes of Telemark با بازی کرک داگلاس و ریچارد هریس شد. به سبب پیچیدگی و اهمیت این عملیات خلاصه ای از داستان واقعی را در اینجا ذکر می کنم.
“در سال 1491 ، رقابت برای ساخت اولین بمب اتمی تازه شدت گرفته بود . در حالی که انگلستانی ها و امریکایی ها روی پروژه منهتن در نیومکزیکو کار می کردند ، ارتش نازی گام های بلندی برای این هدف در نروژ بر می داشت . کارخانه هیدروشیمیایی ویمارک تنها نقطه جهان بود که آب سنگین – یک رکن مهم در ساخت راکتور اتمی – را تولید می کرد و آلمان نازی صاحب آن بود . متفقین می دانستند که تولید آب سنگین را می بایست در این کارخانه متوقف کنند ؛ این شاهرگ حیاتی در اعماق کوهستان قرار داشت و حتی ورود نیروی هوایی به آن منطقه تقریبا غیر ممکن بود . سازمان عملیاتی انگلستان SOE ، یک سال قبل جاسوسانی را برای کسب اطلاعات بیشتر به منطقه مورد نظر فرستاده و در نوامبر ۱۹۴۱ یک حمله نظامی مرگبار به آنجا را هدایت کرده بود که در آن تمام نیروهایش کشته شدند اکنون نوبت نروژی ها بود . شش تکاور نروژی در دهم فوریه به وسیله چتر نجات در تلمارک فرود آمدند . آنها با استفاده از اطلاعات قبلی جاسوسانی که به منطقه آمده بودند ، یک نقشه نهایی برای حمله به منطقه طراحی کردند . تنها راه ممکن یک یورش زمینی از تنها راه ارتباطی کارخانه بود ؛ یک پل باریک به طول ۱۱۰متر روی یک دره میان دو کوه . منطقه ای مین گذاری شده بود و به وسیله نیروهای امنیتی کنترل می شد . اما نقشه این بود که پس از انهدام پل ، نیروهای مهاجم از دره پایین رفته و پس از عبور از رودخانه یخ زده از سمت دیگر کوه بالا بیایند . این کار باعث می شد کارخانه به طور کامل از دید خارج شود ؛ اما یک جاسوس در کارخانه به طور مداوم مسیر را به نیروها اعلام و آنها را تا رسیدن به مقصد و معرفی نقاط مورد نظر برای کار گذاشتن مواد منفجره راهنمایی می کرد . چاشنی ها کار گذاشته شدند و یک سرباز با تیربار ، مانع نیروهایی از دشمن می شد که قصد قطع کردن مسیر ارتباطی چاشنی ها را داشتند . چاشنی ها با موفقیت روشن شده و کارخانه عظیم تولید آب سنگین منهدم شد . از سوی دیگر نیروهای نروژی توانستند مقدار زیادی از آب سنگین که توسط کشتی به سمت آلمان در حرکت بود را غرق کنند. مجموع این عملیات سبب شد که تاخیر قابل توجهی در دستیابی آلمانها به میزان آب سنگین کافی برای پیشبرد پروژه ایجاد شود. هرچند آلمانها به سرعت کارخانه را ترمیم کردند ولی بمباران سنگین نیروهای متفقین در سال بعد عملا تولید آب سنگین در این کارخانه را متوقف کرد. گفته شده که در ۱۶ نوامبر ۱۹۴۳ نیروی هوایی آمریکا با استفاده از ۱۴۰ بمب افکن و با بیش از ۱۰۰۰ بمب به این کارخانه حمله کرد و ۶۰ کیلوگرم آب سنگین را نابود کردند. پس از آن، عملا تولید آب سنگین در این کارخانه متوقف شد.
روز دوم، جمعه ۲۶ مرداد ۱۴۰۳:
بعد از صرف صبحانه به سمت شهر ریوکان حرکت کردیم. یک جاده پیچ در پیچ که بسیار شبیه به هزارچم در جاده چالوس است. ما را از بالای کوه به کف دره و بستر رودخانه رساند. دره بسیار تنگ و در مسیر آن شهر ریوکان ساخته شده است. منطقه کلا جنگلی است و از دو سوی دره تعداد زیادی آبشار جاری است.

در شهر ریوکان یک موزه خاص وجود دارد که انواع سازه های بومی را به نمایش گذاشته اند. تعدادی از آنها بر روی یک سکوی چوبی ساخته شده اند و سقف بیشتر آنها با لایه ای از چمن پوشیده شده تا از گزند سرما زمستان در امان باشند.




کمی که از شهر خارج شدیم به کارخانه سابق و موزه کنونی Vemork رسیدیم. در پارکینگ که البته مجانی بود، پارک کردیم و از روی یک پل معلق که حدود ۱۰۰ متر طول دارد گذر کردیم. این پل بر روی یک دره عمیق به عمق تقریبا ۱۰۰ متر احداث شده است و در مواقعی از سال محل مناسبی برای Bungee Jumping است. تقریبا ۲۰ تا ۳۰ دقیقه طول کشید تا به ورودی موزه رسیدیم. این موزه از سه بخش تشکیل شده است که تمام قسمتهای آن با یک بلیط ۱۸۰ کرونی قابل بازدید است. کارخانه تولید برق از ۱۰ ژنراتور بسیار عظیم آبی درست شده است. در مجاور آن کارخانه تثبیت نیتروژن برای تولید کود شیمیایی قرار داشت و در ساختمان مجاور آن کارخانه تولید آب سنگین ساخته شده بود. از ساختمان اصلی تقریبا چیز زیادی به علت بمباران سنگین باقی نمانده است. چند دستگاه الکترولیز و سانتریفیوژ قدیمی از زیر آوار خارج شده که در ساختمان جدید به نمایش گذاشته شده است.
برای بازدید از این مجموعه حداقل نیاز به دوساعت زمان است.









ما مسیر را به سمت غرب ادامه دادیم و با عبور از مناطق کوهستانی و جنگلی از کنار تعداد زیادی دریاچه کوچک و بزرگ عبور کردیم. در کنار بیشتر این دریاچه ها ساختمانهای ویلایی با چند قایق کوچک دیده می شد. علی رغم طبیعت بسیار زیبا ولی تعداد روستاها و شهرهای مسیر کم بود. چندین کمپ مسافرتی که امکانات مناسبی را برای مسافران و مخصوصا افرادی که با اتومبیلهای کمپر یا کاروان سفر می کنند، فراهم کرده بودند.

تمام مسیر حدود ۳۰۰ کیلومتری را که در این روز طی کردیم از مناطق کوهستانی و تپه ماهوری که بیشتر شبیه به مناطق تندرا بود، عبور می کرد.

هر چند که جاده های این منطقه بسیار باریک بودند بطوری که در برخی مناطق حتی دو اتومبیل هم به راحتی از کنار هم عبور نمی کردند ولی کیفیت جاده ها خوب بود. در بسیاری از مناطق میشد اتومبیل هایی را دید که در مسیرهای فرعی پارک کرده اند و حتی در آنجا کمپ زده اند. ظاهرا در نروژ این قانون وجود دارد که شما می توانید در هر منطقه که دوست دارید اطراق کنید به شرط آنکه تابلو ممنوعیت توقف نباشد.
برای ناهار در وارد روستای Valle شدیم.این روستا در کنار یک صخره بسیار زیبا ساخته شده است. به نظر می رسد که شغل اصلی افراد این روستا کشاورزی باشد. در کنار تنها خیابان روستا، یک مهمانخانه-رستوران پیدا کردیم. هر چند که ساعت تقریبا ۴ عصر بود ولی خدمات رستوران عالی بود و یک غذای باکیفیت برای ما مهیا کرد. صاحب رستوران که به نظر می آمد ژن وایکینگی بسیار غالبی دارد گفت که تمام سبزیجات و گوشت رستوران از مزارع همین منطقه است.



حدود ساعت ۹ شب به هتل محل اقامت در شهر Sandnes رسیدیم.
روز سوم، شنبه ۱۷ آگوست ۲۰۲۴:
حدود ساعت ۹:۳۰ به سمت منطقه Preikestolen حرکت کردیم. هوا کاملا ابری بود و گاهی نم نم باران احساس می شد. جاده ای که ما را از شهر Sandnes به این منطقه می رساند دارای چندین تونل زیرآبی بسیار طویل بود که چند جزیره را به هم مرتبط می کرد. ما با گذر از شهر یارپلند وارد یک جاده جنگلی-کوهستانی شدیم و در آخر به پارکینگ Preikestolen رسیدیم.

اینجا مکانی است که پیاده روی به سمت صخره معروف Pulpit آغاز می شود. هزینه یک روز توقف در پارکینگ ۲۵ دلار است. چندین رستوران، سوپرمارکت و فروشگاه سوغاتی فروشی در این مکان وجود دارد. عده ای که لباسهای مناسب نیاورده اند ناچار می شوند تا لباس گرم و بارانی از این فروشگاهها تهیه کنند. حتی من افرادی را دیدم که کفش می خریدند. بعد از اینکه لباسهای مناسب را پوشیدیم وارد مسیر مشخص شده شدیم. هوا ابری و بارانی بود. طبق نقشه ای که در پارکینگ نصب شده بود برای رسیدن به صخره می بایست 4.2 کیلومتر را طی کرد. که به طور متوسط به ۲ ساعت و نیم زمان نیاز دارد. علایم موجود در راه و همچنین تعداد نسبتا زیاد بازدیدکنندگان، امکان گم شدن را به صفر نزدیک می کند. شیب مسیر در برخی مناطق نسبتا زیاد است. ما در قسمتی از مسیر با بارندگی مواجه شدیم که سبب لغزنده شدن مسیر شده بود. در ابتدای مسیر منظره زیبایی از دریاچه Revsvatnet در پیش روی ما قرار دارد.

سپس به خط الراس کوه می رسیم. یک جانپناه کوچک با امکانات کمکهای اولیه در کنار یک دریاچه کوچک احداث شده است و کمی جلوتر منظره بسیار شگفت انگیزی از Lysefjord ظاهر می شود. این آبدره یکی از زیباترین آبدره های نروژ است و به خاطر صخره های گرانیتی و دره های عظیمی که دارد، شهرت جهانی پیدا کرده است.

معروفترین صخره آن که به Pulpit مشهور است، صخره ای گرانیتی به شکل یک مکعب مستطیل است که بیش از ۶۰۰ متر طول دارد. بازدید کنندگان معمولا بر لبه آن می ایستند و عکس یادگاری می گیرند. ما تقریبا یکساعت را بر روی این صخره گذراندیم. سعی کردیم تا از صخره ها بالا رویم تا مناظر بکرتری را با کمترین حجم جمعیت انسانی ببینیم. تعداد زیاد بازدیدکنندگان سبب شده بود که در گوشه و کنار این طبیعت زیبا باقی مانده زباله و همچنین یادگاری نویسی بر روی صخره ها مشاهده شود، هر چند که بسیار کم بودند ولی به چشم می آمدند. مسیر طولانی این آبدره و همچنین آبشارها و عبور و مرور کشتی های کوچک و بزرگ از آن بسیار زیباست.

مسیر بازگشت را با سرعت بیشتری طی کردیم. برایم خوشایند بود که گاه گداری صدای افرادی را می شنیدم که به زبان فارسی صحبت می کردند و این موضوع گواه آن بود که هنوز افرادی هستند که برای مشاهده زیبایی های طبیعی مسیر نسبتا سختی را طی می کنند و آن را به فروشگاه گردی و خرید ترجیح داده اند.

قبل از اینکه به ادامه گزارش بپردازم بهتر دیدم تا کمی درباره آبدره یا فیورد توضیح دهم چون در آینده با مفهوم آن زیاد روبرو خواهیم شد. آبدره یا Fjord طبق تعریف، “شاخابهٔ باریک و ژرفی از دریا است که در خشکی پیش رفته باشد. آبدره معمولاً دارای دیوارههای پرشیب و تندی است. این دیوارهها در پی زیر آب رفتن دامنههای کوهها یا ادامه فرسایش یخچالی با زیاد و عمیق شدن یک دره ساحلی تشکیل یافتهاست.”
نروژ دارای بیشترین تعداد آبدره ها در جهان است. طول برخی از این آبدره ها به بیش از ۲۰۰ کیلومتر می رسد.
تقریبا ساعت ۴ عصر به پارکینگ رسیدیم و بعد از کمی استراحت به سمت شهر استاوانگر حرکت کردیم. در نروژ گاهی بناهایی با معماری خاص مشاهده می شود، یکی از این بناها کلیسا شهر یارپلند Jørpeland church بود.

شهر استاوانگر یکی از شهرهای مهم در غرب نروژ است که پس از کشف نفت در این منطقه اهمیت بیشتری پیدا کرد. ما اتومبیل را در پارکینگ مجاور موزه نفت یا همان موزه پترولیوم پارک کردیم. با اینکه ساعت ۶ عصر بود ولی موزه باز بود ولی ترجیح دادیم تا بازدید از این موزه را به روز بعد موکول کنیم. در رستوران مجاور موزه ناهار را صرف کردیم. کمی در محدوده بندر گردش کردیم و به سمت یکی از یادمان های مهم نروژ به نام Sverd i fjell که به معنی “شمشیرها در صخره” است، حرکت کردیم. این یادمان شامل سه شمشیر برنزی به طول ۱۰ متر است که در کنار یک آبدره بر روی صخره ای از سنگ گرانیت کاشته شده اند. این بنای یادبود توسط مجسمهساز “فریتز رود” ساخته شد و توسط “اولاو پنجم” پادشاه نروژ در سال 1983 رونمایی شد. این سه شمشیر نبرد تاریخی “هافسر فیورد” را به یاد می آورند که در سال 872 در آنجا اتفاق افتاد، زمانی که پادشاه “هارالد فیرهیر” تمام نروژ را زیر یک تاج جمع کرد. بزرگترین شمشیر نشان دهنده هارالد پیروز و دو شمشیر کوچکتر نشان دهنده پادشاهان کوچک هستند. این بنای تاریخی همچنین نشان دهنده صلح است، زیرا شمشیرها در صخره های محکم کاشته شده اند، بنابراین ممکن است هرگز برداشته نشوند. ما تقریبا یک ساعت را در این محل گذراندیم زیرا چند بازدید کننده به طرز عجیبی مشغول عکاسی از این بنا بودند و عملا امکان گرفتن یک عکس معمولی بدون حضور فیزیکی آنها امکان پذیر نبود. از فیگورهایی که می گرفتند مشخص بود که تا چند دقیقه بعد شبکه های اجتماعی میزبان عکسهای سلفی آنها خواهد بود!

روز چهارم، یکشنبه ۱۸ آگوست:
موزه صنعت نفت یا موزه پترولیوم شهر استاوانگر شاید یکی از بهترین موزه هایی باشد که درباره این صنعت در کل جهان وجود دارد.


این موزه توسط شرکت معماری Lunde & Løvseth Arkitekter A/S طراحی و در 20 مه 1999 افتتاح شد. موزه از دریا مانند یک سکوی نفتی کوچک به نظر می رسد.


این موزه از سنگ، شیشه و بتن ساخته شده است و حدوداً 5000 متر مربع وسعت دارد. این موزه بر فعالیت های نفتی فراساحلی به ویژه در دریای شمال تمرکز دارد. در این موزه اشیاء، فیلمها، عکسها و سایر مواد جمعآوری شده است که فعالیتهای نفت و گاز نروژ را مستند میکند. این موزه پیشرفت فناوری را از آغاز تاریخ نفت نروژ در اواسط دهه 1960 نشان می دهد. شما می توانید به آسانی با طریقه حفاری چاههای نفت، انواع و اقسام ابزارهای این صنعت از قبیل مته های مختلف و همچنین تکنولوژی حفاری و لوله کشی در دریا آشنا شوید. نروژ صاحب بهترین و قویترین تکنولوژی استخراج نفت در دریا است. تاریخچه بدست آوردن این تکنولوژی را با ماکتهای مختلف سکوهای دریایی که در دریای شمال انجام شده تا استفاده از کشتی های حفاری بسیار مدرن با سیستمهای زیردریایی در این موزه به نمایش درآمده اند. برخی از این سکوهای نفتی بسیار شگفت انگیز هستند و همچون یک شهر در دریا هستند برخی از آنها بیش از ۲۰۰ خدمه دارند. قیمت بلیط موزه برای بزرگسالان ۱۸۰ کرون است و برای بازدید از آن حداقل ۲ ساعت زمان نیاز است.

ما از کنار اسکله و بندرگاه به سمت بافت مرکزی شهر حرکت کردیم. قسمتی از بافت قدیمی که به Gamle مشهور است از چند کوچه سنگفرشی و خانه های چوبی که اکثرا سفید رنگ با گلدانهای تزیینی بزرگ هستند، تشکیل شده است.

کمی جلوتر موزه کنسروسازی که در محل سابق کارخانه کنسرو ساردین احداث شده قرار دارد. این موزه در یک ساختمان قدیمی که به طور خاص برای این صنعت ساخته شده است، قرار دارد. بازدیدکنندگان میتوانند اطلاعاتی در مورد فرآیند تولید کنسرو، مواد اولیه مورد استفاده، و تکنیکهای مختلف که در طول زمان تکامل یافتهاند، کسب کنند. همچنین، نمایشگاههایی در مورد زندگی کارگران کارخانهها و تأثیر صنعت کنسروسازی بر اقتصاد و جامعه محلی وجود دارد. موزه همچنین مجموعهای از ابزار و تجهیزات قدیمی، جعبههای کنسرو و یادگارهایی از آن دوران را نمایش میدهد که باعث میشود بازدیدکنندگان به طور کامل با این بخش از تاریخ نروژ آشنا شوند.

ساختمانها و مغازه ها در خیابان Fargegaten به رنگهای مختلف رنگ آمیزی شده اند. بر روی اکثر دیوارها گرافیتیهای متعددی کشیده شده است و این موضوع سبب شده که فضای این منطقه از شهر بسیار پرانرژی جلوه کند.

برج Valberget Utsiktspunkt که بر مرتفع ترین قسمت شهر قدیمی ساخته شده است، یک برج با کاربری دیدبانی بوده تا در زمان خطر و آتش سوزی با به صدا درآوردن ناقوس مردم را از خطر آگاه کنند.

در میدان مرکزی، کلیسا جامع قرار دارد که گفته می شود قدیمی ترین کلیسا در نروژ است و تاریخ ساخت آن به سال ۱۱۲۵ برمی گردد و در زمان بازدید ما تحت مرمت قرار داشت.

مجسمه وسط میدان متعلق به Alexander Kielland نویسنده معروف قرن ۱۹ نروژ است. در محوطه این میدان که تا بندرگاه قدیمی امتداد دارد، چندین دکه وجود دارد که خوراکی های مختلف می فروشند.


ما برای خرید نوعی نان شیرینی به نام چوروس در صف ایستادیم. این نان شیرینی که در محل پخته می شود با و یا بدون شکلات نوتلا سرو می شود و طبعا قیمت آنکه با نوتلا است گرانتر است. وقتی نوبت به ما رسید ما چوروس ساده و بدون نوتلا سفارش دادیم که صاحب آن به فارسی به ما گفت که “با نوتلا به شما می دهم و قیمت بدون نوتلا حساب می کنم” که ما تشکر کردیم و گفتیم که ساده را ترجبح می دهیم. کمی با او صحبت کردم و گفت که اسمش دانیال است و تقریبا ۱۰ سال قبل از تهران و محله شهرک اکباتان به این شهر مهاجرت کرده است. هر چند که برای خودش این کسب و کار را داشت ولی مشخص بود که چهره خوشحالی ندارد. از او درباره مسافران ایرانی سوال کردم که گفت: گاهی ایرانی ها را در اینجا می بیند. بیشتر جمعیت مهاجر ایرانی در شهر اسلو و برگن زندگی می کنند و کمتر تمایل دارند تا به مناطق بد آب و هوا بروند.

ناهار را در رستوران Egon که با تصاویر و همچنین اشیاء دریانوردی تزیین شده بود، خوردیم.

در کوچه های شهر استاوانگر مجسمه های فلزی جالبی را می توان یافت که ما با چند تا از آنها عکس گرفتیم و شوخی کردیم.

ساعت ۳:۳۰ شهر استاوانگر را به مقصد شهر برگن ترک کردیم.
تصمیم گرفتیم در مسیر ابتدا به شهر Haugesund برویم. اگر به مسیر حرکت از روی نقشه نگاه بیاندازید متوجه می شوید تا رسیدن به برگن به دفعات می بایست از مسیرهای دریایی عبور کرد. اما راه حل نروژ برای این موضوع احداث پل ها و تونلهای متعدد در زیر دریا بود.

در کل مسیر که بیش از ۲۰۰ کیلومتر است ما سه بار از کشتی هایی که اتومبیل داخل آنها می رود و Ferry نام دارد استفاده کردیم. استفاده از این وسیله هم بسیار آسان است. اولا که زمان بسیار کمی را باید معطل آمدن Ferry بعدی شد و تعداد قابل توجهی از این کشتی ها در این مسیرها کار می کنند. قبل از ورود به اسکله، اتومبیلها در یک صف توقف می کنند، مامور مربوطه معمولا عوارض را به صورت آنلاین یا با کردیت کارت از راننده دریافت می کند. اتومبیل وارد کشتی می شود. سرنشینان به طبقه بالای کشتی که میز و صندلی دارد می روند و در صورت نیاز می توانند از بوفه آنجا ساندویچ یا نوشیدنی خریداری کنند. مسیرهایی که ما طی کردیم بسیار کوتاه بودند و شاید طولانی ترین آنها بیش از نیم ساعت طول نکشید. در سوی دیگر، کشتی توقف می کند و اتومبیلها به ترتیب خارج می شوند. از شهر استاوانگر تا هاوگسون حدود ۲ ساعت طول کشید.

بنای یادبود هارالد هاگن haraldshaugen در حومه این شهر قرار دارد این بنا برای بزرگداشت هزاره اتحاد نروژ در سال ۱۸۷۲ در این مکان ساخته شد. شخصی به نام هارالد فور هیر در اواخر قرن نهم با اتحاد قبایل وایکینگ، پادشاهی نروژ را پایه ریزی کرد و خود به عنوان اولین پادشاه نروژ تاج گذاری نمود. این بنای تاریخی شامل یک ستون سنگی ۱۷ متری بر روی یک تپه بزرگ است که توسط سنگ های یادبود گرانیتی با 29 سنگ کوچکتر احاطه شده است که هر یک از آنها نمادی از یکی از شهرستان های تاریخی نروژ است. در بدنه ستون مرکزی چند تصویر از صحنه های مهمی از زندگی شاه هارالد اول به تصویر کشیده شده است. Haraldshaugen یادبود نبرد Hafrsfjord در سال 872 است. بازدید از این بنا مجانی است و به ۱۵ دقیقه زمان نیاز دارد. ما علاوه بر بازدید از این بنا کمی در محوطه اطراف نیز گردش کردیم. در مدت زمان نیم ساعته ای که ما در این محل بودیم شاید بیش از ۸ اتوبوس گردشگری، گردشگران را به این محل آوردند.

ما مسیر را از میان جزایر کوچک و بزرگ ادامه دادیم، از کنار دریاچه های کوهستانی، پلها و تونلهای متعددی عبور کردیم و حتی یکبار هم سوار فری شدیم تا سرانجام به شهر برگن رسیدیم و در Quality Hotel Edvard Grieg اقامت کردیم.

شهر برگن دومین شهر پرجمعیت نروژ است و به سبب رونق صنعت نفت و گاز، اوضاع اقتصادی در این شهر خوب است و مهاجران زیادی از بیشتر کشورهای دنیا در این شهر زندگی می کنند. قدمت این شهر به قرن ۱۱ میلادی بازمی گردد. برگن پایتخت نروژ در قرون ۱۲ و ۱۳ بود.
روز پنجم، دوشنبه ۱۹ آگوست:
به سمت بافت مرکزی شهر در کنار اسکله قدیمی حرکت کردیم. اتومبیل را در یک پارکینگ عمومی پارک کردیم. کلیسا قدیمی شهر که بنام کلیسا سنت ماری معروف است در فاصله سالهای ۱۱۴۰ تا ۱۲۵۰ ساخته شد. این کلیسا که تزیینات بسیار ساده ای دارد،هم اکنون در کنار یک پارک کوچک قرار گرفته است.

بندرگاه قدیمی که به نام Bryggen Hanseatic Wharf مشهور است، از سال ۱۹۷۹ به لحاظ تاریخی و همچنین ساختمانهای چوبی رنگارنگ آن در کنار بندرگاه در لیست میراث جهانی ثبت شده است. به طور خلاصه قدمت این بندرگاه به سالهای ۱۲۰۰ میلادی برمیگردد. تجارت با آلمانی ها از سال ۱۳۵۰ با تجارت ماهی رونق گرفت. نمای ساختمانها همانطور که اشاره شد به سبب شکل و رنگ آمیزی آنها بسیار زیباست.

قسمتی از بازار و همچنین تجارتخانه های قدیم در پشت این ساختمانها قرار دارند که با کوچه های بسیار باریکی از لابه لای این ساختمانها به بندرگاه متصل شده اند. این قسمت از شهر برگن شلوغترین قسمت توریستی شهر است. بازار ماهی قدیم که هم اکنون به محلی برای عرضه غذاهای دریایی تبدیل شده است یکی از مکانهای مورد علاقه گردشگران است. بازار ماهی قدمتی متجاوز از ۷۰۰ سال قدمت دارد.

یکی از جذابیتهای شهر برگن صعود به بالای کوه Floyen است. راحتترین راه، استفاده از فونیکولار یا Cable Car است. این وسیله که شبیه به یک واگن قطار با ظرفیت حدود ۹۰ نفر است توسط یک کابل فلزی قدرتمند از روی یک ریل آهنی به بالای کوه کشیده می شود. تصور می کنم که تقریبا ارتفاع این کوه در ایستگاه بالایی حدود ۳۰۰ متر باشد. این مسیر تقریبا ۱۰ دقیقه طول می کشد. بلیط رفت و برگشت آن برای بزرگسالان ۱۴۰ کرون است. در بالای کوه نمای بسیار زیبایی از شهر و بندرگاه برگن را می توانید ببینید. چند کافه، رستوران و محوطه بازی برای بچه ها در این مکان ساخته شده است. چند مسیر پیاده روی هم طراحی شده و در صورتی که زمان کافی در اختیار داشته باشید حتما توصیه می کنم که یکی از آنها را امتحان کنید. در همین محوطه چندین راس بز رها سازی شده که سرگرمی بسیار خوبی برای کودکان و گردشگران هستند. هرکدام از این بزها اسم دارند و در چند جای مختلف از محوطه، تصویر بزها با اسمشان ثبت شده است. تعدادی از بچه های دبستانی و حتی مهدکودکی را دیدم که با مربیان خود به این محل آمده بودند. از کوله پشتی ها و لباسهای آنها مشخص بود که برنامه ریزی منسجم برای آموزش و تعامل با طبیعت دارند. در صورت تمایل می توان از مسیری که برای پیاده روی در نظر گرفته شده از کوه پایین آمد که تقریبا به ۴۵ دقیقه زمان نیاز دارد.

یکی دیگر از مکانهای دیدنی در برگن، پارک مرکزی شهر است که به راحتی از نزدیک اسکله با کمتر از ده دقیقه پیاده روی می توان به آن رسید. هسته اولیه این پارک در سال ۱۸۶۵ ایجاد شد در حال حاضر یک استخر بزرگ مرکزی دارد و در اطراف آن چند ساختمان اصلی شهر از جمله کتابخانه عمومی برگن، تالار تئاتر شهر، موزه هنر وستلند و ساختمان تلگراف قرار دارند. پاویون موسیقی، بنای چند ضلعی است که در وسط پارک ساخته شده است و گل آرایی بینظیری دارد.


چندین مجسمه در این پارک از مجسمه سازان به نام نروژی قرار داده شده است که معروفترین آنها مجسمه ویولن نواز نروژی به نام اوله بورنمن بول است. به همین خاطر به این منطقه اوله بول نیز گفته می شود و در اطراف آن فروشگاهها و رستورانهای متعددی احداث شده است.

از دیگر مکانهای دیدنی این منطقه بنای یادبود ملوانان است که در میدان اصلی شهر و انتهای خیابان Torgallmenningen قرار دارد و برای ادای احترام به ملوانان نروژی که در طول اعصار کمک شایانی به کشور کرده اند توسط مجسمه ساز نروژی به نام Dyre Vaa در سال ۱۹۵۰ ساخته شده است و بازتابی هنری- تاریخی در رابطه با دیرینه نروژ و ارتباط آن با عنصر آب و دریاست. این بنا تقریبا ۷ متر ارتفاع دارد و به شکل مکعب است. دارای 12 مجسمه برنزی و چهار تابلوی برجسته است، مجسمهها در چهار جهت اصلی(هر طرف سه مجسمه) قرار دارند که هر جهت نشان دهنده دوره متفاوتی از تاریخ دریایی نروژ است. سمت غرب، ماجراجویان عصر وایکینگها را به تصویر میکشد که بهخاطر تصویر مسلحانهشان با شمشیر و نیزهای بزرگ قابل توجه است. ضلع شمالی دریانوردان اوایل دوران مدرن (قرن 17 و 18) را نشان می دهد، ضلع شرقی دارای دریانوردان قرن 19 است و ضلع جنوبی نشان دهنده دریانوردان قرن بیستم است. هر گروه به طور نمادین به طبقات اجتماعی تقسیم می شود: فقیر و خدمتکار، طبقات متوسط و نخبگان.
پانل های برجسته لایه ای از عمق روایت را اضافه می کنند و خطرات واقعی دریایی را با عناصر اسطوره ای و معنوی در هم می آمیزند. آنها صحنه های مختلف تاریخی و تمثیلی، از جمله کشتی های بلند وایکینگ ها، برخورد با بومیان آمریکایی که نماد سفرهای دوردست هستند، و تصاویر مدرن تر مانند صحنه های صید نهنگ و نمایش ملوانان گم شده در دریا را به تصویر می کشند.

در آنسوی بندرگاه قدیمی، قلعه برگن قرار دارد که چند ساختمان سنگی قدیمی هنوز در محوطه آن وجود دارد که تحت نظر ارتش نروژ است. داخل محوطه قلعه بیشتر شبیه به یک محوطه پارک مانند است و چیز خاصی ندارد.

ما تقریبا ۸ ساعت را در منطقه قدیمی برگن گذراندیم. هنگامی که برای برداشتن اتومبیل به پارکینگ مراجعه کردیم متوجه شدیم دستگاهی که در پارکینگ برای پرداخت پول وجود دارد، کار نمی کند و کنار آن نوشته شده که از طریق وب سایتی که آدرس آن در کنار دستگاه پرداخت نوشته شده است، پرداخت انجام گردد. علی رغم تلاشی که کردیم موفق نشدیم تا از طریق آن وبسایت پرداخت را انجام دهیم. حتی از یک نروژی خواستیم تا این کار را برای ما انجام دهد چون فکر کردیم شاید در تبدیل زبان وبسایت از نروژی به انگلیسی ممکن است قسمتی کار نکند و به همین سبب از او کمک خواستیم که نهایتا نشد. و ما بدون پرداخت، پارکینگ را ترک کردیم تا بعدا جریمه اش را بپردازیم!

در مسیر به سمت هتل، از یک ساختمان با معماری متفاوت که اقامتگاه رسمی پادشاه در برگن است دیدن کردیم. این اقامتگاه که Gamlehaugen نام دارد متعلق به کریستین میکلسن نخست وزیر اسبق نروژ بود که در سال ۱۹۲۵ مرد. شکل ظاهری آن شبیه قصرهای فرانسوی- اسکاتلندی است و مشخصات یک دژ-قلعه قرون وسطایی را دارد. متاسفانه امکان بازدید از داخل آن وجود نداشت ولی محوطه اطراف آن بسیار زیبا طراحی شده است و می توان چند ساعتی را در کنار یک آبدره و پارک آن گذراند.

روز ششم، سه شنبه ۲۰ آگوست:
صبح برگن را به سمت شهر Voss ترک کردیم. هوا ابری ـ بارانی بود و این موضوع سبب شده بود که طبیعت زیبایی های بیشتری را به ما نشان دهد.


شهر Voss به پایتخت فعالیتهای ماجراجویانه در نروژ مشهور است. در مرکز این شهر کوچک یک دریاچه وجود دارد که معمولا ورزشهای آبی در آن انجام می شود. اتومبیل را در مجاور کلیسا جامع شهر پارک کردیم و قدم زنان تا کنار دریاچه رفتیم.


چون هوا بارانی بود، کسی را در دریاچه ندیدیم. این شهر یک تله کابین دارد که علاقمندان به اسکی و ورزشهای زمستانی را تا ارتفاعات و پیستهای اسکی بالا می برد. این تله کابین دو ایستگاه دارد. ما سوار تله کابین شدیم و به ایستگاه آخر رفتیم. این تله کابین که به آن گوندولا هم می گویند، بزرگترین و مدرنترین گوندولای کوهستانی در شمال اروپا است که مرکز شهر ووس را به قله کوه هانگرن (Hangurstoppen) در ارتفاع ۸۲۰ متر از سطح دریا متصل میکند. مدت زمان سفر با این گوندولا کمتر از ۹ دقیقه است و منظرهای پانوراما از شهر ووس، دریاچه ونگسواتنت و کوههای اطراف را در اختیار مسافران قرار میدهد. در فصل زمستان این محل به چند پیست اسکی که در جهت های مختلفی هستند متصل است. یک هتل-رستوران مدرن در اینجا وجود دارد که در همه فصول باز است و به مشتریان خدمات می دهد. محوطه داخلی رستوران بسیار تمیز و شیک است. خیلی سعی کردم که بتوانم خدمات این محل را با ایستگاه پنجم توچال مقایسه کنم ولی به راستی نکته قابل توجه ای پیدا نکردم. ما کمی در اطراف این محل گردش کردیم و با تله کابین همین مسیر را برگشتیم. هر چند حدود یک ساعت را در این محل گذراندیم ولی از تله کابین سواری و مشاهده مناظر زیبا لذت بردیم. کابینهای این تله کابین بسیار بزرگ بودند و قابلیت حمل ۳۴ مسافر را داشتند. در داخل کابینها مکانهایی برای حمل وسایل اسکی تعبیه شده بود حتی در برخی از کابینها محلهای خاصی برای قرار دادن دوچرخه هم در نظر گرفته شده بود.




شهر Voss بسیار شهر توریستی است و انواع و اقسام فعالیتهای ماجراجویانه از زیپ لاین گرفته تا اسکای دایوینگ و اسکی کوهستان در آن انجام می شود. در فرصت کوتاهی که در شهر داشتیم، ناهار را صرف کردیم، از کلیسا داخل شهر دیدن کردیم و به سمت آبشار معروف Tvindefossen که یک آبشار پلکانی به ارتفاع ۱۱۰ متر است حرکت کردیم. حجم آب این آبشار بسیار زیاد است به طوری که هنگام نزدیک شدن به آن بخاطر قطرات ریز آب تقریبا خیس می شوید. این آبشار در ۱۲ کیلومتری شهر Voss قرار دارد و برای بازدید از آن ۱۵ دقیقه کافی است. بازدید از آن رایگان است.

ما ناهار را در یک پیتزا فروشی که توسط چند جوان عرب اداره می شد صرف کردیم و مسیر را از میان مناطق کوهستانی و سرسبز با آبشار هایی که از ارتفاعات سرازیر بودند ادامه دادیم تا به روستای Gudvangen رسیدیم.



این روستا در کنار یک آبدره قرار دارد. این آبدره که Naeroyfjord نام دارد باریکترین آبدره جهان است و در لیست میراث جهانی به عنوان یک اثر طبیعی با خصوصیات منحصر به فرد به ثبت رسیده است. روستای Gudvangen در منتهی الیه غربی و روستای Flam در غرب این آبدره قرار دارند. خود این آبدره به یک آبدره دیگر به نام Sognefjord می پیوندد که تا دریا بیش از ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارد و یکی از طویلترین آبدره های جهان است.

گردشگران معمولا با کشتی های تفریحی که به همین منظور وجود دارند طول آبدره Naeroyfjord از Gudvangen به Flam یا بالعکس را می پیمایند. این مسیر طوری طراحی شده که یک طرف را با کشتی و مسیر برگشت با اتوبوس طی می شود. به راستی سفر به نروژ بدون تجربه کشتی یا قایق سواری در این آبدره کامل نخواهد بود.

حدود ساعت ۴ به بندرگاه رسیدیم. خوشبختانه یکی از این کشتی های تفریحی مشغول پیاده کردن مسافرهایش بود. ما هم از فرصت استفاده کردیم. بلیط کشتی را خریدیم و سوار شدیم. همانطور که قبلا گفتم این آبدره بسیار باریک است و از دیواره های صخره ای و کوههای اطراف آن آبشارهای متعددی به داخل آبدره جریان دارند. منطقه کلا جنگلی و سبز است و طبق نوشته های موجود در برخی از مواقع سال می توان فک های دریایی را هنگام آفتاب گرفتن بر روی صخره ها و همچنین بزهای کوهی را در این منطقه رویت کرد که البته ما ندیدیم. این سفر آبی بسیار لذت بخش و زیبا، حدود ۲ ساعت طول می کشد. البته کشتی های کروز غول پیکر هم در این نواحی تردد دارند. بعد از رسیدن به روستای Flam بلافاصله سوار بر اتوبوس شدیم و به روستای Gudvangen برگشتیم. بیشتر طول این مسیر از یک تونل بسیار طویل تشکیل شده و کلا کمتر از ۲۰ دقیقه زمان می برد تا به مقصد برسید.

اتومبیل را سوار شدیم و مسیر را به سمت شهر کوچک Laerdal ادامه دادیم. ابتدا به روستای Flam رسیدیم و از کنار فیورد بعد از عبور از روستای Aurland وارد یک مسیر کوهستانی پرپیچ و خم شدیم. جاده بسیار باریک بود ولی همواره منظره بسیار زیبایی به آبدره داشت. بعد از ۵ کیلومتر به سکویی که برای تماشای آبدره Naeroyfjord ساخته اند رسیدیم. هوا بارانی بود و سطح ابر هم پایین آمده بود ولی از این سکو که ارتفاع آن از سطح دره حدود ۶۵۰ متر است منظره بسیار زیبایی از زبانه های متعدد این آبدره زیبا را می توان مشاهده کرد.

در ادامه این جاده کوهستانی که در بسیاری از قسمتهایش بسیار باریک می شود از یک گردنه عبور کردیم که در این زمان از سال هنوز برف داشت.

شهر Laerdal دهکده ای کوچک در یکی دیگر از زبانه های انتهایی آبدره Sognefjord است. محل اقامت ما در یک ساختمان ویلایی با دو اتاق خواب بود که کلید آن در صندوقچه کوچکی بود که رمز آن توسط صاحب خانه برای ما ایمیل شده بود.

روز هفتم، چهارشنبه ۲۰ آگوست:
ابتدا در این دهکده که بیشتر به نظر می آید یک دهکده ییلاقی برای پولدارها است، کمی گردش کردیم. به راستی موقعیت جغرافیایی این دهکده سبب شده تا مناظر بسیار زیبایی داشته باشد. از یک سو با کوههای بلند، آبشارهای متعدد و از سوی دیگر با آبدره ای بسیار زیبا احاطه شده است. کلیسا چوبی داخل این شهرک معماری جالبی داشت که چند عکس از آن گرفتیم و این شهر زیبا را ترک کردیم.

کمی که مسیر را ادامه دادیم به یک دوراهی رسیدیم که یک طرف آن از طریق یک تونل طویل به روستای Flam میرسید و اینجا بود که متوجه شدم برای آمدن به دهکده لاردال نیازی نبوده تا از آن جاده بسیار باریک و گردنه خطرناک عبور کرد. البته مسیر ما از راه دیگر به سمت شهر Gol ادامه پیدا کرد. کلیسا چوبی Borgund در مسیر ما قرار داشت و تبعا از آن نیز بازدید کردیم قدمت این کلیسا به قرن ۱۲ برمی گردد و مثل سایر کلیساهای مشابه آن فقط از چوب ساخته شده است. یک کلیسا جدید هم در کنار آن بعدا در سال ۱۸۶۸ احداث شده است.

در ادامه مسیر به مناطق مرتفعتر نزدیک شدیم و کم کم پوشش گیاهی به پوشش گیاهی مناطق استپی تغییر پیدا کرد. درختچه های کوتاه و همچنین علفزارهای ویژه مناطق استپی کم کم جای مناطق جنگلی و درختان بلند را گرفتند. حتی در این فصل سال هم کاملا هوا سرد بود و باد سرد می وزید.

در این مناطق کوهستانی تابلوهای متعددی که راهنمای پیست های اسکی بود نمایان می شد. یکی از این مناطق شهر کوچک Hemsedal بود که به نظر پیست اسکی معروفی دارد. با توجه به بارشهای روزهای اخیر از بیشتر ارتفاعات این منطقه آبشارهای فصلی متعددی جریان داشت.

شهر Gol یکی از مقاصدی است که مورد توجه اسکی بازان قرار دارد. وسعت شهر کوچک است ولی در همین چند خیابان کوچکی که دارد فروشگاههای ورزشی متعدد که لوازم اسکی و کوهنوردی می فروشند کاملا به چشم می آید.

ما ناهار را در یک رستوران خوب در این شهر خوردیم و سپس به سمت اسلو ادامه مسیر دادیم. بیشتر مسیر از مناطق مرتفع و از کنار دریاچه های کوهستانی می گذشت. ما چندیم بار مجبور شدیم تا توقف کنیم تا بتوانیم از مناظر پیش رو لذت ببریم. یکی از مناظر جالب که دیدیم، کلبه ای چوبی بود که دو درخت کاج از وسط آن رشد کرده بود.

حدود ساعت ۶ به شهر اسلو وارد شدیم و چون هنوز فرصت کافی داشتیم، تصمیم گرفتیم تا قسمتهایی از شهر را ببینیم. شاید یکی از معروفترین جاهای شهر اسلو، ساختمان اپرا و موزه Munch است که در کنار بندرگاه قدیمی و در مجاورت منطقه مدرن معروف به “بارکد” قرار دارد. ساختمانهای منطقه بارکد اکثرا به سبک مدرن ساخته شده اند و همچنین چندین برج و مجموعه تفریحی، رستوران و کافی شاپ در این منطقه احداث شده است.


ما اتومبیل را در یک پارکینگ عمومی نزدیک این محل پارک کردیم. ابتدا به موزه رفتیم که به ما گفتند که تا ساعت ۷:۳۰ تمام بلیط ها فروخته شده است. ما هم بلیط را تهیه کردیم و به سمت ساختمان اپرا که در کنار موزه قرار دارد حرکت کردیم. ساختمان اپرا معماری بسیار خاصی دارد و از این نظر شهرت جهانی دارد.
ساختمان اپرای اسلو (Oslo Opera House) یکی از نمادهای معماری مدرن نروژ و یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری شهر اسلو و محل استقرار اپرا و باله ملی نروژ است. این ساختمان در کنار آبهای بندرگاه اسلو قرار گرفته و طراحی آن الهام گرفته از تلاقی هنر، طبیعت و فرهنگ است. از ویژگی های برجسته آن طراحی معماری خاص آن است که در سال ۲۰۰۸ توسط شرکت معماری نروژی Snøhetta انجام شده است. نمای بیرونی ساختمان از سنگ مرمر سفید و گرانیت ساخته شده که نمادی از یخچالهای طبیعی نروژ است. سقف ساختمان به گونهای طراحی شده که به شکل یک سطح شیبدار تا روی آب امتداد دارد و بازدیدکنندگان میتوانند روی آن قدم بزنند و از منظره شهر و بندر لذت ببرند. فضای داخلی از چوب بلوط ساخته شده که حس گرما و صمیمیت را به بازدیدکنندگان منتقل میکند. طراحی ساختمان به گونهای است که افراد میتوانند به راحتی به آن دسترسی داشته باشند و حتی بدون خرید بلیت، از فضای باز و معماری آن لذت ببرند. ما تقریبا یکساعت را به بازدید از این ساختمان اختصاص دادیم و از فراز آن از منظره زیبای بندرگاه اسلو در هنگام غروب لذت بردیم.

حدود ساعت ۷:۳۰ به موزه مونش برگشتیم.
موزه مونش (Munch Museum) یکی از مهمترین موزههای نروژ و یکی از مقاصد گردشگری برجسته در اسلو است. این موزه به افتخار ادوارد مونش (Edvard Munch)، نقاش مشهور نروژی و خالق آثار بینظیری همچون جیغ، تأسیس شده است. این موزه دارای بزرگترین مجموعه آثار مونش در جهان است که شامل بیش از 28,000 اثر هنری از جمله نقاشیها، طراحیها، چاپها و عکسها است. آثار برجستهای مانند جیغ (The Scream)، مدونا (Madonna)، و رقص زندگی (The Dance of Life) در این موزه نگهداری میشوند و این امکان برای بازدیدکنندگان وجود دارد که از نزدیک این آثار را ببینند و حتی با آنها عکس بیاندازند. ساختمان موزه که توسط شرکت اسپانیایی Estudio Herreros طراحی شده است، نمایی بلند و خمیده دارد که نمادی از تغییر و حرکت است. این بنا با استفاده از مصالح پایدار ساخته شده و چشماندازی فوقالعاده به بندرگاه اسلو و اپرای اسلو ارائه میدهد. موزه دارای 13 طبقه است و شامل گالریهای نمایشگاه، فضاهای آموزشی، کتابخانه، کافه، و رستوران میشود. بخشهایی از موزه به برگزاری نمایشگاههای موقت، فیلمهای مستند، و فعالیتهای تعاملی اختصاص دارد.

آثار مونش علاوه بر هنری بودن، منعکسکننده احساسات و چالشهای زندگی او هستند. بازدیدکنندگان میتوانند از طریق آثار و نمایشگاهها، به عمق افکار و دنیای مونش نزدیک شوند.

نکته جالب این است که ادوارد مونش در وصیتنامهاش، تمامی آثار و داراییهای هنری خود را به شهر اسلو اهدا کرد که اساس تأسیس این موزه شد. این موزه نمادی از قدردانی نروژ از یکی از بزرگترین هنرمندان تاریخ خود است. بازدید از این موزه حداقل به سه ساعت زمان نیاز دارد و یکی از مهمترین مکانهای اسلو برای توریستها است. در زمان حضور ما، بازدید از موزه رایگان بود.
در کنار بندرگاه به یکی از تفریحات رایج در منطقه اسکاندیناوی که شنا در آب سرد است، برخوردم. تعدادی کابین چوبی در داخل دریا ساخته شده و معمولاً به نام “floating sauna” (سونا شناور) یا “bathing cabins” (کابینهای حمام) شناخته میشوند. در برخی مناطق خاص، به آنها “cold water cabins” یا “sea cabins” هم گفته میشود. این کابینها به طور خاص برای استفاده در فصول سرد طراحی شدهاند و گردشگران یا محلیها میتوانند وارد آنها شوند، سپس از طریق یک مسیر یا پل به دریا دسترسی پیدا کنند و در آب سرد شنا کنند. این نوع شنا کردن در آبهای سرد به ویژه در کشورهای اسکاندیناوی بسیار محبوب است و به عنوان یک فعالیت سلامتی و چالش برانگیز شناخته میشود. از جمله فواید شنا در آب سرد، تقویت سیستم ایمنی بدن و افزایش گردش خون است.

روز هشتم، پنجشنبه ۲۱ آگوست:
هوا بارانی و کمی سرد بود. به سمت موزه Fram حرکت کردیم. موزه Fram یکی از برجستهترین موزههای جهان در حوزه اکتشافات قطبی است که در شبهجزیره بیگدوی (Bygdøy) شهر اسلو قرار دارد. پارکینگ موزه کمی با موزه فاصله دارد و چون هوا کمی بارانی بود مجبور شدم بچه ها را در نزدیک در اصلی موزه پیاده کنم و چون تعدادی از موزه ها و فروشگاههای داخل شهر فقط کارت اعتباری قبول می کنند، کارت اعتباری را به آنها دادم و بعد به پارکینگ برگشتم. اتومبیل را پارک کردم و برای پرداخت پول پارکینگ به دستگاه نصب شده در آنجا مراجعه کردم. متوجه شدم که این دستگاه فقط سکه و کارت اعتباری قبول می کند. کارت اعتباری را که به بچه ها داده بودم و سکه هایی که داشتم فقط برای ۵۵ دقیقه کفایت می کرد. ناچار سکه ها را استفاده کردم و به سرعت به موزه برگشتم. خوشبختانه بلیتهای ورودیه خریداری شده بودند و وارد موزه شدیم. ساختمان موزه یک سازه سه طبقه است که به نظر می رسد، دور تا دور یک کشتی قدیمی ساخته شده است. بهتر است کمی درباره این موزه و اهمیت آن توضیح مختصری دهم.

موزه Fram داستان سفرهای جسورانه و تاریخی به قطب شمال و جنوب را روایت میکند و نقش نروژ را در این اکتشافات برجسته میکند. این موزه نام خود را از کشتی تاریخی Fram گرفته است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم برای اکتشافات قطب شمال و جنوب استفاده شد. کشتی Fram که به معنی “پیشرو” است، در سال 1892 توسط معمار مشهور کشتیسازی، کولین آرچر طراحی و ساخته شد. این کشتی چوبی بهطور خاص برای مقاومت در برابر یخبندانهای قطبی طراحی شده و به گونهای ساخته شده بود که یخها به جای شکستن کشتی، آن را بالا ببرند. این کشتی توسط کاپیتانهای برجستهای چون فریتیوف نانسن، اوتو سوردرپ و رائول آمونسن در سفرهای مختلف به کار گرفته شد و به عنوان مقاومترین کشتی چوبی برای یخبندان شناخته میشود.

بخشهای مختلف موزه Fram:
- کشتی Fram: بازدیدکنندگان میتوانند روی عرشه قدم بزنند و وارد کشتی شوند تا با فضای داخلی آن، شامل کابین خدمه، انبارها و ابزارهای مورد استفاده در مأموریتها آشنا شوند. طراحی کشتی و تجهیزاتی که برای زندهماندن در دمای منفی ۶۰ درجه استفاده میشده، واقعاً تأثیرگذار است.

- نمایشگاههای تاریخی: این بخش شامل نقشهها، تصاویر، ابزارهای ناوبری، لباسهای مخصوص سفرهای قطبی، و نامههای کاشفان است. همچنین اطلاعات جامعی درباره چالشهای فیزیکی و روانی کاشفان در شرایط دشوار یخی ارائه میشود.

- نمایشگاه تعاملی: یکی از جذابترین بخشهای موزه، تجربهٔ تعاملی آن است. شما میتوانید شبیهسازی شرایط آبوهوایی قطبها را تجربه کنید، جایی که دما به زیر صفر کاهش مییابد. این تجربه حس واقعی سختیهای اکتشافات قطبی را القا میکند.

- اطلاعات درباره مأموریتهای قطبی:
- در موزه اطلاعاتی درباره تفاوتهای قطب شمال و جنوب، حیاتوحش این مناطق، و تأثیر تغییرات اقلیمی بر یخهای قطبی ارائه میشود.
- همچنین، جزئیات مأموریتهای کاشفان نروژی دیگر مانند رواولد آمونسن و نقش نروژ در تاریخ اکتشافات قطبی توضیح داده شده است.
- سینمای موزه: فیلمهای مستند کوتاهی درباره اکتشافات قطبی و کشتی Fram در سالن موزه نمایش داده میشود. این فیلمها روایتهای زندهای از ماجراجوییهای تاریخی ارائه میدهند.
شاید به جرات بتوان گفت که این موزه مکان بسیار آموزندهای برای کسانی است که به تاریخ اکتشافات و شجاعت کاشفان قطبی علاقه دارند.
یکی از جالبترین و هیجان انگیزترین داستانهای قطب مربوط می شود به مسابقه ای که برای فتح قطب جنوب بین آمونسن نروژی و اسکات آمریکایی رخ داد. در اینجا مایلم که خلاصه ای از این واقعه را در اینجا بیاورم:
آغاز رقابت
- آمونسن در ابتدا قصد داشت به قطب شمال سفر کند، اما پس از اینکه رابرت پری اعلام کرد به قطب شمال رسیده است، تصمیم گرفت مسیر خود را تغییر داده و به فتح قطب جنوب بپردازد. او این تصمیم را مخفی نگه داشت تا رقابت خود را علنی نکند.
- اسکات که قبلاً در سال 1901 تا 1904 به قطب جنوب سفر کرده بود، برنامهای دقیق برای بازگشت به این منطقه و فتح قطب جنوب در سال 1910 ترتیب داده بود.
مسیر و برنامه تیمها
تیم آمونسن:
- آمونسن پایگاه خود را در خلیج نهنگها (Bay of Whales) نزدیک به قطب جنوب بنا کرد.
- او از سگهای سورتمهای، تجهیزات سبک، و مسیر کوتاهتر استفاده کرد.
- تجهیزات پیشرفتهتر و لباسهای مناسبتر تهیه کرده بود که از تجربیات اسکیموهای قطب شمال الهام گرفته شده بود.
تیم اسکات:
- اسکات پایگاه خود را در کوهستان راس (Ross Ice Shelf) بنا کرد.
- او از اسبهای سیبری، سورتمههای موتوری (که خراب شدند) و انسانهایی که بارها را میکشیدند استفاده کرد.
- تجهیزات و لباسهای سنگینتر و ناکارآمدتری داشت.
رسیدن به قطب جنوب
- تیم آمونسن در 14 دسامبر 1911 به قطب جنوب رسید و پرچم نروژ را در آنجا برافراشت. او با موفقیت و بدون تلفات به پایگاه بازگشت.
- تیم اسکات در 17 ژانویه 1912، یعنی 33 روز پس از آمونسن به قطب جنوب رسید و متوجه شد که آمونسن پیش از آنها به این هدف دست یافته است.
بازگشت تراژیک تیم اسکات
- در مسیر بازگشت، تیم اسکات با شرایط سخت آبوهوایی، کمبود غذا و یخزدگی شدید مواجه شد.
- یکی از اعضای تیم به نام لارنس اوتس با آگاهی از وخامت وضعیت خود داوطلبانه از چادر خارج شد و در برف ناپدید شد تا بقیه شانس بیشتری برای زنده ماندن داشته باشند. او جمله معروفی گفت: «فقط بیرون میروم و شاید کمی طول بکشد.»
- اسکات و سایر اعضای تیم در نهایت در مارس 1912 از سرما و گرسنگی جان باختند. جسد آنها چند ماه بعد توسط تیم جستجو پیدا شد.
دلایل موفقیت آمونسن و شکست اسکات
- تجهیزات: آمونسن از سگهای سورتمهای و لباسهای مناسبتری استفاده کرد، در حالی که اسکات از اسبهایی که توان تحمل سرمای شدید را نداشتند و لباسهای سنگین بهره برد.
- برنامهریزی: آمونسن مسیر کوتاهتری را انتخاب کرد و برنامهریزی دقیقی برای ذخایر غذا داشت.
- تجربه: آمونسن تجربیات ارزشمندی از سفرهای قطب شمال داشت و از دانش اسکیموها بهره برد.
نتایج تاریخی
- پیروزی آمونسن او را به یکی از بزرگترین کاشفان تاریخ تبدیل کرد.
- هرچند اسکات شکست خورد و جان باخت، اما داستان او به عنوان نمادی از شجاعت و تلاش بیپایان در فرهنگ بریتانیا باقی ماند.

ما تقریبا دو ساعت را در موزه گذراندیم. وقتی به پارکینگ برگشتیم مامور کنترل را دیدبم که داشت از پارکینگ خارج می شد. وقتی سوار اتومبیل شدیم با قبض جریمه که زیر برف پاکن بود مواجه شدیم. همان موقع تصمیم گرفتم که جریمه ۳۵ یورویی را بپردازم. اما بنا به اطلاعاتی که در قبض بود نتوانستم لینک یا سایت مورد نظر را پیدا کنم. هنوز از پارکینگ خارج نشده بودم که با همان مامور روبرو شدم. او هم آدرس وبسایتی را که در پشت قبض بود به من نشان داد. آن روز که نتوانستم قبض را پرداخت کنم. در روزهای بعد که در منزل یکی از آشنایان در سوئد بودم هم علی رغم تلاش او نتوانستیم قبض را پرداخت کنیم و نهایتا چند هفته بعد به همان وبسایت ایمیل زدم و از آنها خواستم که لینک پرداخت را برای من بفرستند و به این طریق مشکل پرداخت جریمه حل شد.
مقصد بعدی ما بازدید از مرکز شهر اسلو بود. ابتدا به سمت میدان و ساختمان شهرداری که به اسم Radhus city hall مشهور است رفتیم. بارش شدید باران سبب شد که فرصت کافی برای مشاهده این بنا که به صورت یک ساختمان آجری قرمز رنگ با دو برج بلند است، نداشته باشیم. بر روی برج غربی یک ساعت بزرگ نصب شده که از دور قابل مشاهده است. در فضای خارجی ساختمان، یک سری نقوش و حکاکیهای سنگی قرار دارد که اسطورههای اسکاندیناوی و داستانهای فولکلور نروژ را به نمایش میگذارد. همچنین در کنار پلههای ورودی اصلی، مجسمههایی از شخصیتهای افسانهای نروژ مانند ثور و والکیریها دیده میشود. این ساختمان در سال ۱۹۵۰ گشایش یافت. هر ساله در 10 دسامبر، مراسم اهدای جایزه صلح نوبل در سالن اصلی این ساختمان برگزار میشود. این مراسم یکی از مهمترین رویدادهای بینالمللی است و ساختمان شهرداری اسلو را به نقطه توجه جهانی تبدیل میکند. در اطراف ساختمان مجسمههایی از هنرمندان مشهور نروژی قرار دارد که اغلب موضوعاتی از طبیعت و زندگی مردم نروژ را به تصویر میکشند.

قلعه Akershus فاصله کمی با ساختمان شهرداری دارد و به راحتی می توان از کنار بندرگاه، قدم زنان به آن رسید. این قلعه یکی از قدیمیترین و مهمترین بناهای تاریخی شهر اسلو و نروژ است که بهعنوان یک دژ دفاعی، اقامتگاه سلطنتی و زندان تاریخی استفاده شده و در کرانه Oslofjord ساخته شده و چشماندازی زیبا به بندر اسلو دارد. از نظر تاریخی این قلعه در سال ۱۲۹۹ به دستور پادشاه هاکون پنجم ساخته شد و هدف از ساخت آن دفاع در برابر حملات خارجی، بهویژه حمله سوئدیها، بود. در قرن ۱۷ قلعه به دستور شاه کریستین چهارم بازسازی و به یک کاخ به سبک رنسانس تبدیل شد و بالاخره در دوره جنگ جهانی دوم، آلمانیها این قلعه را در جریان اشغال نروژ تصرف کردند و بهعنوان مقر نظامی و زندان از آن استفاده کردند. در این دوره اعدامهایی نیز در این مکان صورت گرفت.

قلعه با دیوارهای بلند و برجهای دفاعی مستحکم طراحی شده که یادآور معماری نظامی قرون وسطایی است. یک کلیسا درون قلعه ساخته شده و یکی از بخشهای زیبا و تاریخی آن به شمار میرود. مقبره چند پادشاه نروژ نیز در این کلیسا قرار دارد.

برای صرف ناهار به منطقه Aker Bryyge برگشتیم. این منطقه در مجاورت بندرگاه قدیمی قرار دارد و بیشتر بخاطر رستورانها و مراکز خرید مشهور است. از دیگر مراکز مهم این محل می توان به موزه ملی و موزه جایزه صلح نوبل اشاره کرد.

سپس با اتومبیل به سمت Royal Palace که محل زندگی پادشاه است حرکت کردیم. این کاخ در سال ۱۸۴۹ ساخته شده و ۱۷۳ اتاق دارد. ظاهرا هر روز در ساعت ۱۱:۳۰ مراسم تعویض پست نگهبانی سربازها انجام می شود که بازدیدکنندگان زیادی دارد. ما بخاطر بارش باران از این مراسم صرفنظر کردیم و به سمت پارک بسیار مشهور Vigeland رفتیم. پارک مجسمههای ویگلند (Vigeland Sculpture Park) یکی از مهمترین جاذبههای گردشگری اسلو و بزرگترین پارک مجسمههای جهان است که به طور کامل توسط یک هنرمند، گوستاو ویگلند (Gustav Vigeland)، طراحی و ساخته شده است. این پارک بخشی از Frogner Park محسوب میشود و بهعنوان یکی از شاخصترین مکانهای فرهنگی نروژ شناخته میشود.
این پارک بیش از 200 مجسمه سنگی، برنزی و گرانیتی دارد که زندگی انسانی را در تمامی مراحل، از تولد تا مرگ، به تصویر میکشد. مجسمهها احساسات انسانی نظیر عشق، عصبانیت، شادی و اندوه را به شکلی پویا به نمایش میگذارند.
مهمترین و مشهورترین بخش هنری این پارک مونولیت (Monolith) نام دارد که از یک ستون 17 متری و 121 فیگور انسانی تشکیل شده است. این مجسمه نمادی از چرخه زندگی و تلاش انسان برای رسیدن به معنویت و تعالی است.

پل مجسمهها، پلی به طول 100 متر با 58 مجسمه برنزی است. از جمله مجسمه معروف این پل “پسر خشمگین” (Sinnataggen) است که پسری کوچک را در حال خشم نشان میدهد. این مجسمه یکی از محبوبترین نمادهای پارک است و به طور سنتی بازدیدکنندگان دست این مجسمه را لمس می کنند و به همین دلیل رنگ دست مجسمه تغییر کرده است.

فواره ویگلند، با طراحی پیچیده خود نمادی از چرخه زندگی و گذر زمان است. مجسمههایی از مردان و زنان در تعامل با طبیعت در اطراف فواره قرار دارند.

چرخ زندگی (The Wheel of Life)، اثر دایرهای شکل از چندین فیگور انسانی تشکیل شده است و نمادی از جاودانگی و تداوم زندگی است.
در تاریخچه این پارک آمده است که گوستاو ویگلند در اوایل قرن بیستم طراحی این پارک را آغاز کرد و بیش از 20 سال از زندگی خود را به ساخت و تکمیل آن اختصاص داد. او نه تنها طراحی مجسمهها، بلکه معماری پارک، از جمله مسیرها، ستونها و چیدمان فضای سبز را نیز بر عهده داشت.
بازدید از پارک برای عموم رایگان است و پارک بهصورت 24 ساعته باز است و در تمامی فصول، زیبایی خاص خود را دارد. حداقل ۲ ساعت برای بازدید از این پارک زمان نیاز است.
روز نهم، جمعه ۲۲ آگوست:
به سمت سوئد حرکت کردیم و در مسیر ابتدا به شهر فردریکستاد (Fredrikstad) که حدودا یکساعت با اسلو فاصله دارد رفتیم. این شهر یکی از زیباترین و تاریخیترین شهرهای نروژ است که در استان ویکن (Viken) در جنوب شرقی این کشور و در نزدیکی مرز سوئد قرار دارد. این شهر در سال 1567 توسط پادشاه فردریک دوم نروژ تأسیس شد و امروزه به دلیل معماری قدیمی، قلعههای تاریخی و فضای جذاب کنار رودخانهاش به یکی از مقاصد گردشگری محبوب تبدیل شده است. پس از ورود به شهر مستقیما به سمت Gamlebyen که به معنای «شهر قدیمی» است حرکت کردیم. این منطقه یکی از بهترین نمونههای شهرهای مستحکم و قلعهای در اسکاندیناوی است و توسط خندقها و دیوارهای دفاعی احاطه شده و ساختارهای قرون وسطایی خود را بهخوبی حفظ کرده است. خیابانهای سنگفرش، خانههای چوبی قدیمی و مغازههای هنری این منطقه حال و هوایی بسیار جذاب به شهر بخشیدهاند. توصیه می کنم حداقل یکساعت در داخل بافت مرکزی و همچنین کنار خندق بزرگ پرسه بزنید و به قرون وسطی سفر کنید.

سپس به سمت شهر مرزی Halden که حدودا در ۳۰ کیلومتری جنوب فردریکستاد قرار دارد حرکت کردیم. این شهر بیشترین شهرت خود را مدیون قلعه ای به نام قلعه فردریکستن است. این قلعه به دلیل موقعیت استراتژیکش در تاریخ نظامی نروژ نقش حیاتی داشته و همچنین به دلیل منظره فوقالعادهاش از شهر هالدن و مناطق اطراف بسیار محبوب است. ساخت این قلعه در سال 1661 میلادی پس از جنگهای بین دانمارک-نروژ و سوئد آغاز شد. این اقدام برای محافظت از نروژ در برابر حملات سوئد صورت گرفت. این قلعه نام خود را از پادشاه فردریک سوم دانمارک-نروژ گرفته است. در طول قرنها، فردریکستن شاهد نبردها و محاصرههای متعددی بوده است و سوئدیها در سه مرحله به تصرف آن تلاش کردند اما هیچگاه موفق به تسخیر کامل قلعه نشدند. دیوارهای سنگی ضخیم، برجهای دفاعی و ساختارهای استراتژیک این قلعه نمونهای عالی از معماری نظامی قرون وسطی و اوایل دوران مدرن است.

این قلعه بهخصوص به دلیل کشته شدن پادشاه چارلز دوازدهم سوئد (Karl XII) در جریان حمله به قلعه در سال 1718 میلادی معروف است. محل کشته شدن او با یک یادبود مشخص شده است. قلعه در ارتفاع بالایی قرار دارد و چشمانداز زیبایی به شهر هالدن، خلیج و درههای اطراف دارد.

توپخانه قدرتمند این قلعه همواره یکی از نقاط برجسته و مهم این قلعه بود. این توپها انواع مختلفی داشتند. قلعه در ابتدا به توپهای چدنی و برنزی مسلح بود که در قرن هفدهم و هجدهم بهعنوان تسلیحات اصلی قلعه استفاده میشدند. این توپها قابلیت پرتاب گلولههای آهنی و سنگی داشتند. برخی از این توپها دارای کالیبر بزرگ بودند و میتوانستند گلولههای سنگین تا وزن ۱۰ تا ۲۰ کیلوگرم را به مسافتهای طولانی شلیک کنند. این توپها برای دفاع از دیوارهای قلعه و پوشش مناطق اطراف نصب شده بودند. به دلیل موقعیت استراتژیک قلعه و نزدیکی به مرز سوئد، برخی توپها به سمت درههای اطراف و مسیرهای احتمالی حمله دشمن مستقر بودند. در بخشهای داخلی قلعه نیز توپهای کوچکتری قرار داشتند که قابلیت جابهجایی داشتند و برای مقابله با دشمن در زمان حمله ناگهانی استفاده میشدند. علاوه بر توپهای قدیمی،امکان بازدید از چند قبضه توپ نسبتا مدرن که قابلیت چرخش ۳۶۰ درجه را داشتند و از کشور فرانسه در سالهای نخست قرن بیستم خریداری شده بودند، وجود داشت.

وقتی ما به محوطه قلعه رسیدیم هوا بارانی بود و بالا رفتن از پله ها و همچنین مسیرهای پرشیب آن به علت لغزندگی، آسان نبود. در یکی از این رفت و آمدها پای من لیز خورد و به زمین افتادم. وقتی خواستم دستم را که کمی گلی شده بود تمیز کنم، متوجه شدم که انگشت میانی دست چپ، از بند دوم دچار دررفتگی شده است. چاره ای نبود جز اینکه با تحمل درد ، انگشت را جا بیندازیم. هرچند در روزهای بعد تورم و درد آن بیشتر شد ولی خوشبختانه مشکلی را در ادامه سفر ایجاد نکرد.
بعد از بازدید از قلعه شهر هالدن را ترک کردیم و وارد کشور سوئد شدیم.
ادامه این گزارش را در بخش “سفر به سوئد” دنبال کنید.
افشین ایران پور
کانون گردشگران جوان ایران
کانون گردشگران جوان ایران سفر مسولانه و ارزان قیمت
Thank you for your very comprehensive and thorough trip itinerary. I indeed enjoyed reading it and learned so much . Fantastically and beautifully done Thank you again. Wish you all the success
Thank you so much for your attention.
عالی بود…انگار خودم داشتم سفر میکردم