سفر به اسکاندیناوی- قسمت دوم، سوئد

این گزارش سفر، ادامه سفری است که ما از نروژ شروع کردیم و تا دانمارک ادامه دادیم. پس از خروج از نروژ و ورود به خاک سوئد مستقیما به سمت منطقه Tanumحرکت کردیم.
قبل از اینکه به ادامه گزارش بپردازیم، طبق روال گذشته کمی درباره جغرافیا و تاریخ کشور سوئد مطالعه می کنیم تا بتوانیم از این سفر بهتر لذت ببریم.
جغرافیای سوئد
سوئد یکی از کشورهای شمال اروپا و بزرگترین کشور منطقه اسکاندیناوی است. این کشور از غرب با نروژ، از شرق با خلیج بوتنی و دریای بالتیک، و از جنوب غربی با دانمارک (از طریق پل اورسوند) هممرز است. مساحت سوئد حدود ۴۵۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع است و جمعیت آن بیش از ۱۰ میلیون نفر است.
سوئد کشوری کشیده با طبیعتی متنوع است؛ شمال آن سردسیر و کوهستانی با جنگلهای انبوه و پوشش برفی در بیشتر سال، در حالی که جنوب آن دارای زمینهای هموار، دریاچهها و آبوهوای معتدلتر است. بیش از نیمی از کشور را جنگلها پوشانده و هزاران دریاچه کوچک و بزرگ در آن وجود دارد، از جمله دریاچه ونرن و وترن که جزو بزرگترین دریاچههای اروپا هستند.
سوئد دارای سواحل طولانی در شرق و غرب، و آبوهوای آن بین قارهای و دریایی متغیر است. شهرهای اصلی آن شامل استکهلم (پایتخت)، گوتنبرگ و مالمو هستند. جغرافیای متنوع سوئد، بستر مناسبی برای کشاورزی، صنعت چوب، گردشگری و انرژیهای تجدیدپذیر فراهم کرده است.
خلاصهای از تاریخ سوئد
سوئد، کشوری در شمال اروپا، تاریخی طولانی و پرفراز و نشیب دارد که از دوران پیشاتاریخ تا به امروز، مراحل متعددی از توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را پشت سر گذاشته است. اولین شواهد سکونت انسانی در سرزمین سوئد به حدود ۱۲ هزار سال پیش بازمیگردد، پس از پایان آخرین عصر یخبندان. در دوره نوسنگی، مردمان این سرزمین به کشاورزی روی آوردند و تمدنهای اولیه شکل گرفتند.
در دوره وایکینگها (حدود قرون ۸ تا ۱۱ میلادی)، سوئد به همراه نروژ و دانمارک بخشی از فرهنگ اسکاندیناوی بود. وایکینگهای سوئدی عمدتاً به سمت شرق (روسیه، دریای سیاه و حتی آسیا) سفر میکردند و بازرگانی و جنگافروزی میکردند. این دوران نقش مهمی در گسترش نفوذ سوئد و برقراری ارتباط با سایر تمدنها داشت.
در قرن دوازدهم، سوئد به تدریج مسیحی شد و حکومتهای پادشاهی قدرتمندتری شکل گرفتند. در قرن چهاردهم، اتحادی به نام کالمار بین سوئد، نروژ و دانمارک به رهبری دانمارک شکل گرفت، اما با تنشهای سیاسی و جنگهای داخلی همراه بود. در سال ۱۵۲۳، گوستاو واسا با اعلام استقلال سوئد، به پادشاهی رسید و یکی از بنیانگذاران سوئد مدرن شد. او با اصلاحات گستردهای در زمینه دین (پروتستانی کردن کشور)، اقتصاد و حکومت، پایههای سلطنت مطلقه را بنیان نهاد.
در قرون ۱۷ و ۱۸، سوئد به یک قدرت نظامی بزرگ در اروپا تبدیل شد و درگیر جنگهای متعدد شد، از جمله جنگهای با لهستان، روسیه و دانمارک. در دوران پادشاه کارل دوازدهم (اوایل قرن ۱۸)، سوئد به اوج قدرت نظامی خود رسید، اما با شکست در جنگ بزرگ شمالی (۱۸۲۱-۱۷۰۰)، بخش زیادی از قلمروهای خود را از دست داد و نفوذش کاهش یافت.
در قرن نوزدهم، سوئد وارد دورهای از اصلاحات سیاسی و اقتصادی شد. در سال ۱۸۰۹ فنلاند را به روسیه واگذار کرد و در عوض با نروژ متحد شد (اتحادی که تا ۱۹۰۵ ادامه داشت). در نیمه دوم قرن، با توسعه صنعت و افزایش تحرک اجتماعی، پایههای دموکراسی در سوئد تقویت شد. در اوایل قرن بیستم، کشور به سمت نظام پارلمانی حرکت کرد و با گسترش جنبشهای کارگری، پایههای دولت رفاه مدرن گذاشته شد.
سوئد در هر دو جنگ جهانی بیطرف باقی ماند، اما نقش فعالی در کمکهای بشردوستانه، پناه دادن به آوارگان و میانجیگری ایفا کرد. پس از جنگ جهانی دوم، با سیاستهای رفاهی گسترده، آموزش همگانی، بهداشت عمومی و نظام اقتصادی ترکیبی، سوئد به یکی از پیشرفتهترین کشورهای جهان تبدیل شد.
در دهههای پایانی قرن بیستم و آغاز قرن ۲۱، سوئد همچنان به عنوان کشوری صلحطلب، دموکراتیک و نوآور شناخته میشود. این کشور عضو اتحادیه اروپاست (از ۱۹۹۵) اما واحد پول خود، کرون، را حفظ کرده است. در زمانی که من این گزارش را می نویسم هر دلار آمریکا معادل با ۹.۶۶ کرون است. امروزه سوئد در زمینههای حقوق بشر، فناوری، محیط زیست و برابری اجتماعی پیشگام است.

گزارش سفر:
شنبه ۲۳ آگوست ۲۰۲۴، دوم شهریور ۱۴۰۳:
حدود ظهر از مرز نروژ وارد کشور سوئد شدیم. البته در حال حاضر مرز فیزیکی خاصی بین دو کشور وجود ندارد و تنها وجود چند تابلو و همچنین یک پست مرزی قدیمی که در گوشه بزرگراه قرار دارد و درب آن بسته است موید ورود به کشور سوئد است.
هوا کمی ابری-بارانی بود که پس از یکساعت و حدود ۶۰ کیلومتر خودمان را به محوطه باستانی Tanum رساندیم. این سایت دارای چندین محوطه باستانی است که در این منطقه پراکنده است. یک موزه و مرکز اطلاع رسانی هم در این محل احداث شده است که حاوی اطلاعات بسیار خوبی است. این سایت در سال ۱۹۹۴ در لیست میراث جهانی ثبت شد. زیرا نمونهای منحصربهفرد از هنر صخرهای اروپایی است که بهخوبی حفظ شده و روایتگر تاریخ باستانی شمال اروپا است.


سایت باستانی تانوم ، مجموعهای گسترده از نقوش صخرهای (Petroglyphs) مربوط به عصر برنز (حدود ۱۷۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد) را در خود جای داده است. این نقوش، که بر روی سنگهای صاف حک شدهاند، تصاویری از زندگی روزمرهی انسانهای آن زمان، از جمله شکار، کشتیرانی، نبرد، مراسم مذهبی و اشکال نمادین انسانی و حیوانی را نشان میدهند. در این منطقه بیش از ۱۵۰۰ قطعهی سنگنگارهای شناسایی شده که برخی از آنها دارای رنگ قرمز هستند تا وضوح بیشتری داشته باشند. این تصاویر نشاندهندهی فرهنگ و باورهای مردم اسکاندیناوی در عصر برنز هستند و اطلاعات مهمی دربارهی زندگی اجتماعی، ساختار قدرت، و نقش مذهب در آن دوران به ما میدهند.
برای بازدید از آن حداقل نیاز به دو ساعت زمان است.






هوا کاملا بارانی بارانی بود که به سمت شهر Kangalv حرکت کردیم. این شهر کوچک بخاطر قلعه Bohus معروف است. متاسفانه زمانی به این قلعه رسیدیم که تعطیل شده بود و امکان بازدید از محوطه خارجی آن ممکن بود. با توجه به شرایط جوی، کمی در اطراف آن گردش کردم.

این قلعه روی صخرهای مشرف به رودخانهی Göta älv ساخته شده و موقعیت استراتژیک مهمی در طول تاریخ اسکاندیناوی داشته است. ساخت قلعه به سال ۱۳۰۸ میلادی بازمیگردد، زمانی که توسط پادشاه هاکون پنجم نروژ برای دفاع از مرزهای جنوبی نروژ در برابر سوئد تاسیس شد. طی قرون وسطی، قلعه بارها درگیر جنگها و محاصرهها بود و علیرغم دستکم ۱۴ بار حملهی بزرگ، هرگز تسخیر نشد. معماری قلعه شامل برجهای مراقبت، دیوارهای ضخیم سنگی، و بخشهایی برای نگهبانی و ذخیرهسازی مهمات است. در زمان اوج خود، قلعه نه تنها یک دژ نظامی، بلکه محلی برای اقامت فرماندهان، شاهزادگان و مقامات بلندپایه نیز بوده است.
مقصد بعدی ما شهر Alingsas بود. طبق برنامه ریزی سفر، قرار بود سه شب را در منزل پسرخاله ام که در این شهر زندگی می کند، اقامت کنیم. با کمک نقشه گوگل نزدیکترین راه به Alingsas را انتخاب کردیم. این جاده که از میان جنگل ها، مزارع و روستاهای کوچک کشیده شده بود مناظر بسیار زیبایی را در پیش روی ما قرار داد. تقریبا در میان راه بودیم که ناگهان با صحنه غیر منتظره ای مواجه شدیم. جاده با سقوط یک درخت کاملا مسدود شده بود و همه اتومبیلها مجبور می شدند تا دور بزنند. تصمیم داشتیم تا ما هم دور بزنیم که دیدیم یک وانت از شانه خاکی جاده که حالا کاملا گلی بود به سرعت عبور کرد و به آن سوی جاده که مسدود بود رفت. ابتدا فکر کردم که احتمالا از اعضای تیم امدادی است که برای گشودن جاده آمده است ولی دیدم که مسیر را ادامه داد و رفت. خستگی راه، بی حوصلگی و درد حاصل از شکستگی انگشت من که چند ساعت قبل در اثر افتادن رخ داده بود و همچنین اتکا به اتومبیل FWD که داشتیم، سبب شد تا من هم مسیر وانت را انتخاب کنم. هر چند که اتومبیل کمی لیز خورد ولی توانستم آن را کنترل کنم و از کنار جاده به مسیر اصلی بازگردم.

هوا کم کم رو به تاریکی بود که به مقصد رسیدیم. شهر Alingsas، شهر کوچک و آرامی در کنار یک دریاچه است. با توجه به فاصله ۵۰ کیلومتری تا شهر گوتنبرگ، بسیاری از ساکنین آن در گوتنبرگ کار می کنند، از جمله پسرخاله من. او هر روز با قطار یا اتومبیل شخصی به سرکار می رود و از زندگی در این شهر بسیار رضایت دارد و تصمیم گرفته در اولین فرصت یک خانه در این شهر بخرد.

این شهر یک walking street دارد که رستورانها و مراکز خرید در آن قرار دارند. ما شام را مهمان خانواده پسرخاله در یک رستوران بودیم که صاحبان آن ایرانی بودند. استیک های این رستوران که روی قطعات سنگی بسیار داغ سرو می شود، معروف است. مشتری گوشت مورد نظر خود را اعم از گوشت گاو، گوسفند و حتی آهو، سفارش می دهد و این گوشت روی یک قطعه سنگ صاف که در یک اجاق مخصوص تا ۵۰۰ درجه سانتی گراد داغ شده است، پخته می شود.

صاحب رستوران به رسم مهمان نوازی صندلی خود را در کنار ما گذاشت و با ما مشغول صحبت شد. بیشتر مشتری هایی که وارد رستوران می شدند، احوالپرسی بسیار گرمی با او می کردند. بعدا متوجه شدم که با توجه به کوچک بودن شهر، بیشتر مشتریان او افراد خاصی هستند که مرتبا به رستوران او که در حقیقت کافه- بار- رستوران است، رفت و آمد می کنند و همدیگر را می شناسند. در مدت زمانی که با هم صحبت می کردیم متوجه شدم که یکی از کارکنان رستوران به او چیزی گفت و او هم به سراغ یکی از مشتریها که در میز دیگری مشغول نوشیدن آبجو بود، رفت. به او چیزی گفت و مجددا به پیش ما بازگشت. از او درباره این موضوع سوال کردم و او هم گفت که این فرد اولین بار است که به رستوران او می آید و ظاهرا چند لیوان آبجو نوشیده است و درخواست لیوان بعدی را کرده که کارمند رستوران متوجه شده است که کم کم دارد از حالت عادی خارج می شود و از دادن نوشیدنی بیشتر امتناع کرده است که با اعتراض مشتری مواجه شده است. او هم به سراغ مشتری رفته و به او یادآوری کرده تا نوشیدنی خود را تمام کند و بلافاصله رستوران را ترک کند، در غیر اینصورت با پلیس تماس خواهد گرفت. برای من بسیار جالب بود که صاحب رستوران این اختیار را دارد تا از فروش بیشتر نوشیدنی الکلی به فردی که ممکن است از کنترل خارج شود، امتناع کند و قانون هم پشتیبان او خواهد بود.
یکشنبه ۲۴ آگوست:
امروز را به گشت و گذار و بازدید از لیزبری (Liseberg) که بزرگترین و محبوبترین شهربازی در اسکاندیناوی در قلب شهر گوتنبرگ است گذراندیم. این پارک تفریحی در سال ۱۹۲۳ به مناسبت نمایشگاه بینالمللی گوتنبرگ افتتاح شد و از آن زمان به یکی از جاذبههای اصلی شهر تبدیل شده است.

هر ساله بیش از سه میلیون بازدیدکننده از لیزبری دیدن میکنند، که آن را به یکی از پرمخاطبترین پارکهای تفریحی شمال اروپا تبدیل کرده است. لیزبری دارای ترکیبی از وسایل هیجانانگیز مانند ترن هواییهای معروف، از جمله Balder (ترن چوبی) و Helix (یکی از طولانیترین و سریعترین ترنهای مارپیچ در اروپا) است. امکاناتی مانند بازیهای خانوادگی، بخشهای کودکانه، رستورانها، نمایشهای زنده، کنسرتها، و بازارهای فصلی (مانند بازار کریسمس) این مکان را برای همه سنین جذاب کرده است.

برای ورود به این شهربازی باید ورودی پرداخت کنید که این مبلغ سوا از مبلغی است که بابت استفاده از بازی ها پرداخت می شود. اگر تمایل دارید که از بازی ها استفاده کنید می بایست مبلغ بیشتری را پرداخت کنید و در طول مدتی که در این شهربازی هستید می توانید به دفعات از بازی های مختلف استفاده کنید. تنها شرط استفاده از این بازیها داشتن قد و یا سن مناسب برای انجام آن بازی است.
کافه-رستورانها و همچنین فروشگاههای متعدد داخل این مجموعه معمولا فرصت کافی را در اختیار بازدید کنندگان قرار می دهند تا بتوانند استراحت کافی در زمان حضور در این مجموعه داشته باشند.
موضوعی که در هنگام گردش در این پارک کنجکاوی من را تحریک کرده بود، بسته های بزرگی از شکلاتها در دست برخی از بازدیدکنندگان بود. البته به سرعت دریافتم که این بسته ها، جوایزی است که پس از برنده شدن در برخی از بازیها دریافت می شود. خوشبختانه ما هم توانستیم یکی از این بسته ها را برنده شویم و بیشتر ار اینکه از برنده شدن خوشحال شویم، از داشتن یک بسته شکلات بزرگ شاد شدیم.

ما شام را در رستوران ایرانی به نام رستوران شیراز در گوتنبرگ صرف کردیم.
دوشنبه ۲۵ آگوست:
امروز را به گردش در شهر گوتنبرگ و با گویش سوئدی، یوتبری اختصاص داده ایم .
اما کمی درباره گوتنبرگ:
گوتنبرگ دومین شهر بزرگ سوئد است که در سواحل غربی کشور، در دهانهی رودخانهی Göta älv و کنار دریای کاتهگات (Kattegat) واقع شده است. موقعیت جغرافیایی خاص این شهر باعث شده تا گوتنبرگ به یکی از مهمترین بنادر دریایی اسکاندیناوی تبدیل شود.
این شهر در سال ۱۶۲۱ میلادی به دستور پادشاه گوستاو دوم آدولف تاسیس شد. هدف از تاسیس آن ایجاد شهری بندری با دسترسی مستقیم به دریای شمال بود که بتواند از نظر اقتصادی و دفاعی جایگزینی برای شهرهای جنوبیتر باشد. در آغاز، مهندسان هلندی نقش مهمی در طراحی گوتنبرگ داشتند، به همین دلیل سبک معماری اولیه شهر، به شهرهای هلندی شباهت داشت.
گوتنبرگ بهتدریج به یک مرکز تجاری، صنعتی و دانشگاهی مهم تبدیل شد. در قرن نوزدهم، با توسعهی صنایع کشتیسازی، ماهیگیری، و بعدها خودروسازی (با شرکتهایی مانند ولوو)، این شهر رشد چشمگیری پیدا کرد.
از نظر جغرافیایی، گوتنبرگ دارای آبوهوایی معتدل اقیانوسی است با زمستانهای ملایم و تابستانهای خنک. جزایر اطراف، تپههای سبز و پارکهای متعدد، طبیعتی زیبا و منحصربهفرد به این شهر بخشیدهاند.
امروزه گوتنبرگ شهری مدرن، دانشبنیان و فرهنگی است که میزبان جشنوارهها، موزهها، و دانشگاههای برجستهای مانند دانشگاه گوتنبرگ و دانشگاه فناوری چالمرز است.

از Alingsas تا گوتنبرگ تقریبا ۵۰ کیلومتر فاصله است. ما اتومبیل را در پارکینگ یک مال بزرگ که در مرکز شهر قرار دارد پارک کردیم و از کنار یکی از کانالهای آبی که به بندرگاه منتهی می شود قدم زنان با گذر از کنار موزه شهر گوتنبرگ، میدان گوستاو آدولف، کلیسا انجیلی و ساختمان دادگستری به بندرگاه رسیدیم.

محله Haga از مناطق قدیمی شهر گوتنبرگ است که اکنون جزو مکانهای دیدنی شهر است. بافت قدیمی و همچنین رستورانها و فروشگاههای سوغاتی فروشی سبب شده تا بیشتر بازدیدکنندگان از شهر گوتنبرگ حتما به این محله سر بزنند.

ما در مسیر برگشت به سمت پارکینگ از کنار کلیسا Haga و پارک Kungsparken عبور کردیم.


ترامواهای آبی رنگ گوتنبرگ، یکی از نمادهای شاخص این شهر هستند.

سه شنبه ۲۶ آگوست:
طبق برنامه ریزی انجام شده می بایست مسیر ۳۶۰ کیلومتری بین Alingsas و کپنهاگ را در یک روز طی کنیم و در این مسیر چند سایت را هم بازدید کنیم.
اولین محلی که از آن بازدید کردیم یک قلعه- قصر قدیمی به نام Tjolöholmsبود که ۹۰ کیلومتر از آلینگساس فاصله دارد.
قلعه تیولهولم (Tjolöholms Slott) یکی از زیباترین و منحصربهفردترین قلعههای سوئد است که در استان هالاند، در نزدیکی شهر کونگسباکا و در ساحل دریای کاتهگات واقع شده است. این قلعه بر روی یک شبهجزیره در فیورد کونگسباکا قرار دارد و چشماندازهای بینظیری از دریا و طبیعت اطراف ارائه میدهد.
املاک تیولهولم برای اولین بار در سال ۱۲۳۱ در اسناد پادشاه دانمارکی، والدمار دوم، ذکر شده است. در سال ۱۸۹۲، این ملک توسط جیمز فردریک دیکسون و همسرش بلانش دیکسون خریداری شد. آنها تصمیم گرفتند قلعهای جدید به سبک تودور انگلیسی بسازند و در سال ۱۸۹۷ مسابقهای برای طراحی آن برگزار کردند. طرح “هابگابلین” با وجود کسب مقام دوم، انتخاب شد و ساخت قلعه از سال ۱۸۹۸ آغاز گردید. متأسفانه، جیمز فردریک دیکسون در همان سال به دلیل عفونت خونی درگذشت، اما بلانش دیکسون با پشتکار ساخت قلعه را ادامه داد و در سال ۱۹۰۴ به پایان رساند .
قلعه تیولهولم ترکیبی از سبک نئو-تودور انگلیسی و جنبش “آرتز اند کرافتس” است. این قلعه با استفاده از مصالح طبیعی و صنایعدستی باکیفیت ساخته شده و دارای امکانات مدرنی مانند برق، گرمایش مرکزی، فرشهای دیواری و دوشهای با جریان چرخشی آب است . بسیاری از مبلمان و تزئینات داخلی از فروشگاه لیبرتی در لندن سفارش داده شدهاند، که تأثیر طراحانی مانند ویلیام موریس را نشان میدهد .
باغهای اطراف قلعه نیز توسط والمان طراحی شدهاند و ترکیبی از طراحی رسمی و طبیعت وحشی هستند. باغ نزدیک قلعه منظم و ساختارمند است، در حالی که با فاصله گرفتن از قلعه، باغ به تدریج با چشمانداز طبیعی ترکیب میشود، بهطوریکه قلعه به نظر میرسد از دل طبیعت بیرون آمده است .
برای بازدید از این قصر-قلعه حداقل ۲ ساعت زمان نیاز است.

در ادامه مسیر بعد از ۲۳ کیلومتر به آسیاب بادی Sunvara Kvarn رسیدیم. آسیاب بادی Sunvära Kvarn یکی از جاذبههای تاریخی و دیدنی در منطقه واروباکا (Varobacka) در شهرستان واربرگ، استان هالاند در جنوب غربی سوئد است. این آسیاب در سال ۱۸۶۶ توسط دو کشاورز محلی ساخته شد و در سال ۱۸۹۹ با استفاده از سنگهای آسیاب قدیمی، آسیاب جدیدی با ساختاری بزرگتر احداث گردید. این آسیاب تا دهه ۱۹۴۰ بهعنوان آسیاب گمرکی (customs mill) مورد استفاده تجاری قرار میگرفت، تا زمانی که آسیابهای صنعتی بزرگتر جایگزین آن شدند. آسیاب Sunvära Kvarn از نوع “آسیاب کلاهی” یا “Dutchman” است که در قرن ۱۹ به منطقه هالاند معرفی شد. این نوع آسیاب دارای چهار طبقه و یک تراس سنگی به ارتفاع ۲.۵ متر در اطراف آن است. ویژگی منحصر بهفرد این آسیاب امکان چرخاندن کلاهک آن برای تنظیم جهت پرهها با باد است. تقریبا ۱۵ دقیقه برای بازدید از این آسیاب بادی زمان نیاز است، هرچند که بیشتر از این زمان را من به کندن بلوبری و تمشک اختصاص دادم.

مقصد بعدی ایستگاه رادیویی Grimeton بود که در ۲۰ کیلومتری جنوب آسیاب بادی قرار دارد. این ایستگاه رادیویی که در لیست میراث جهانی ثبت شده است بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۴ ساخته شد. ایستگاه رادیویی گریمتون (Grimeton Radio Station) در نزدیکی شهر واربرگ در استان هالاند، جنوب غربی سوئد واقع شده و یکی از مهمترین آثار تاریخی در زمینه ارتباطات بیسیم اولیه است.

برای ورود به ساختمان این ایستگاه شما باید به صورت آنلاین بلیط را بخرید و کد ارسالی را برای ورود به داخل ساختمان وارد کنید تا در باز شود.
قلب این ایستگاه، فرستندهای الکترومکانیکی به نام الکساندرسون است که توسط مهندس سوئدی-آمریکایی ارنست الکساندرسون طراحی شده است. این فرستنده با تولید جریان متناوب با فرکانس بالا، امکان ارسال سیگنالهای رادیویی در باند VLF (فرکانس بسیار پایین) را فراهم میکرد.

آنتن این ایستگاه شامل شش دکل فولادی به ارتفاع ۱۲۷ متر است که توسط سیمهای مسی به طول ۲.۲ کیلومتر به یکدیگر متصل شدهاند. این ساختار عظیم برای ارسال سیگنالهای رادیویی به فواصل دور، بهویژه به ایالات متحده، طراحی شده بود. در دوران جنگ جهانی دوم، این ایستگاه بهعنوان تنها راه ارتباطی سوئد با جهان خارج عمل میکرد، زیرا کابلهای زیردریایی بهسرعت توسط کشورهای درگیر جنگ قطع شده بودند. امروزه، ایستگاه گریمتون بهعنوان یک موزه زنده عمل میکند. فرستنده الکساندرسون هنوز در شرایط عملیاتی است و هر سال در “روز الکساندرسون” (نزدیکترین یکشنبه به ۲ ژوئیه)، برای ارسال پیامهای آزمایشی در کد مورس فعال میشود. این پیامها در سراسر اروپا قابل دریافت هستند.
برای بازدید از آن حدود یک ساعت زمان نیاز است.

شهر Helsingborg یکی از شهرهای منظم و بسیار تمیز در سوئد است که قدمت آن به قرن ۱۰ میلادی میرسد و به خاطر موقعیت راهبردیاش در کنترل تنگهی اورسوند، در طول تاریخ محل نزاعهای زیادی بین سوئد و دانمارک بوده است. تا سال ۱۶۵۸ بخشی از خاک دانمارک بود و بعد از قرارداد “Roskildefreden” به سوئد واگذار شد. هلسینگبوری در ساحل شرقی تنگهی اورسوند (Öresund) قرار دارد و فقط حدود ۴ کیلومتر با شهر هلسینگر (Helsingør) در دانمارک فاصله دارد و توسط کشتیهای مسافربری به آن وصل میشود.
تقریبا یکساعت و نیم طول کشید تا به این شهر رسیدیم. اتومبیل را در یک پارکینگ طبقاتی در مرکز شهر پارک کردیم و در کوچه و پس کوچه های شهر که خیابانهای سنگفرش شده، کافههای دلنشین، فروشگاههای مدرن و ساختمانهای تاریخی است، قدم زدیم.

شاید معروفترین بنای این شهر برج قرون وسطایی Karnan است که از بالای آن منظره فوق العاده ای از شهر و دریا دیده می شود.

آبنمای Terrasstrapporna بنای منحصر به فردی است که در مرکز شهر هلسینگبوری، در مجاورت میدان Stortorget و در نزدیکی برج تاریخی Kärnan قرار دارد. این مجموعه که بهطور رسمی “تراس شاه اسکار دوم” (Konung Oscar II:s Terrasstrappor) نام دارد، بین سالهای ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۳ ساخته شد و طراحی آن توسط معمار گوستاف آمین انجام شده است. Terrasstrapporna بهعنوان یک پل ارتباطی معماری بین میدان مرکزی شهر (Stortorget) و پارک Slottshagen که در ارتفاع ۴۰ متری قرار دارد، عمل میکند. در قسمت میانی این پلکان، یک آبنمای تزئینی زیبا قرار دارد که شامل سه قوس طاقدار است. در هر قوس، یک آبشار مصنوعی کوچک جریان دارد که جلوهای آرامشبخش و هنری به فضا میبخشد. این آبنما در دیوار پشتی تراس پایینی تعبیه شده و با سنگهای گرانیتی و آجرهای قرمز هلسینگبوری تزئین شده است.

در کنار اسکلهی شهر هلسینگبوری، مجسمهای برجسته و تاریخی به نام “الههی دریانوردان” (Sjöfartsgudinnan) قرار دارد که یکی از نمادهای شاخص این شهر از سال ۱۹۲۳محسوب میشود. این مجسمه ۵ متری بر روی یک ستون ۱۴ متری قرار دارد. این مجسمه، زنی بالدار را نشان میدهد که در هر دست خود یک کشتی کوچک نگه داشته است. کارل میلس که سازنده این مجسمه است، ابتدا قصد داشت یک کشتی بادبانی را در بالای ستون قرار دهد، اما در نهایت تصمیم گرفت این الههی بالدار را جایگزین کند. این تغییر مورد استقبال اهداکننده و مسئولان شهر قرار گرفت. از زمان نصب، این مجسمه به نمادی برای خوشآمدگویی به کشتیها و مسافران ورودی به بندر هلسینگبوری تبدیل شده است.

در پیادهروی ساحلی Kajpromenaden در نزدیک مجسمه الهه دریانوردان، ستون استوانهای مدرنی به نام «ستون موج» (Wave Pillar) قرار دارد که یکی از آثار هنری برجستهی این شهر محسوب میشود. این ستون در سال ۲۰۲۲ به ارتفاع ۸ متر و از جنس فولاد ضدزنگ صیقلی با سطحی موجدار ساخته شد. سطح موجدار این ستون نمایانگر نموداری از تغییرات حرکت امواج در سرعتهای باد بین ۲ تا ۱۰ متر بر ثانیه است، از نسیم ملایم تا باد شدید. این طراحی الهامگرفته از هنر دریایی قرن نوزدهم است، اما با رویکردی مدرن که تاثیرات تغییرات اقلیمی و نیروهای طبیعی را به تصویر میکشد. پایهی گرانیتی ستون یادآور ستونهای پیروزی کلاسیک مانند ستون تراژان در رم است. در عین حال، سطح موجدار آن به جای روایتهای نظامی، به تعامل بین دریا، باد و تغییرات اقلیمی اشاره دارد.

در انتهای پایین استورتورگت، ساختمان قرمزرنگ تالار شهر (Helsingborgs rådhus) مربوط به سال 1870 قرار دارد و یکی از چشم نوازترین نقاط دیدنی شهر است. این ساختمان دارای یک برج به ارتفاع 65 متر و شیشه های رنگی است که رویدادهای تاریخ شهر را به تصویر می کشد. در جلوی تالار شهر، سنگهای یادبود نروژی و دانمارکی وجود دارد که یادبود کمکهای سوئد در زمان اشغال این کشورها توسط آلمانها در طول جنگ جهانی دوم است، و در مقابل مجسمه معروف ژنرال سوئدی کنت مگنوس استنبوک قرار دارد.

مجسمهای که در پایین میدان استورتورگت (Stortorget) قرار دارد و در آن سر بریدهای در کنار پای مجسمه دیده میشود، مجسمهی داوود (David) است. این مجسمه که در سال ۱۹۲۲ توسط ایوار یونسون (Ivar Johnsson) ساخته شد، داوود را پس از پیروزی بر جالوت به تصویر میکشد؛ جایی که سر بریدهی جالوت در کنار پای او قرار دارد. این اثر هنری در سال ۱۹۲۳ به شهر هلسینگبوری اهدا شد. ما تقریبا ۲ ساعت را در این شهر گذراندیم.

شهر Landskrona در ۲۶ کیلومتری هلسینگبوری قرار دارد. این شهر کوچک دارای یک ارگ قدیمی متعلق به قرن ۱۶ است که به Citadellet معروف است. این ارگ در کنار دریا و در مجاور یک پارک زیبا قرار دارد. قلعه دارای ساختاری مربعی با ابعاد حدود ۹۰×۹۰ متر است که در هر گوشهٔ آن یک برج گرد قرار دارد. قلعه توسط خندقهای متعددی احاطه شده است؛ خندق داخلی عرضی حدود ۷۰ متر دارد و خندقهای بیرونی نیز بین ۴۰ تا ۷۰ متر عرض دارند. برای بازدید از ساختمان این قلعه یکساعت زمان نیاز دارید.

کلیسای سوفیا آلبرتینا (Sofia Albertina Church)، کلیسایی با دو برج است که در قرن ۱۸ ساخته شده و از نظر معماری و تاریخی حائز اهمیت است.

هوا کم کم رو به تاریکی بود که به سمت شهر مالمو به راه افتادیم و کمتر از ۴۵ دقیقه بعد در مرکز شهر مالمو و میدان Stortorget بودیم. این میدان در قرن ۱۶ میلادی بهعنوان مرکز تجاری و اجتماعی مالمو ساخته شد. طراحی اولیهی آن به سبک رنسانس بود و با گذشت زمان تغییرات مختلفی در معماری آن ایجاد شد. یکی از ویژگیهای جالب این میدان این است که در کنار آثار معماری قدیمی، ساختمانهای مدرن نیز در اطراف آن قرار دارند. یکی از ساختمانهای مهم اطراف میدان، شهرداری مالمو است که خود یک بنای تاریخی با معماری زیبا و برجسته بهشمار میآید. در اطراف این میدان، مجسمههایی از شخصیتهای تاریخی و فرهنگی مالمو قرار دارند که نمادی از تاریخ و فرهنگ این شهر هستند.

ما به سمت میدان Lilla Torg حرکت کردیم و شام را در یک رستوران ایتالیایی صرف کردیم. میدان Lilla Torg در قرن ۱۶ میلادی بهعنوان یک مرکز تجاری در مالمو ساخته شد. این میدان بهدلیل طراحی خاص و جذابش که شامل خانههای قدیمی با نمای چوبی و قرمز است، یکی از بهترین نمونههای معماری رنسانس در مالمو محسوب میشود.

با توجه به تاریک شدن هوا، فرصت نکردیم تا از قلعه مالمو دیدن کنیم.
شهر مالمو با پل بسیار طویل و معروف Öresund که یکی از شاهکارهای مهندسی و معماری است، دو کشور سوئد و دانمارک را به هم متصل میکند. این پل که بهطور خاص برای عبور از تنگهی Öresund ساخته شده، مالمو در سوئد و کپنهاگ در دانمارک را به یکدیگر وصل میکند و بهعنوان یکی از نمادهای مهم جغرافیایی و مهندسی در شمال اروپا شناخته میشود. پل Öresund بهطور کلی حدود ۸ کیلومتر طول دارد. این پل ترکیبی از یک پل معلق و یک تونل زیرآب است. از این رو، قسمتی از آن از روی سطح آب عبور میکند و قسمتی دیگر در زیر آب قرار دارد.
ما حدود ساعت ۱۱ نیمه شب به هتل Cabin Metro در شهر کپنهاگ رسیدیم و چهار شب را در آن هتل اقامت کردیم. در ادامه گزارش سفر به کشور دانمارک خواهد آمد.
افشین ایران پور
af6872@gmail.com

کانون گردشگران جوان ایران سفر مسولانه و ارزان قیمت
